میان‌پرده ایرانی

(تغییرمسیر از میان‌دوره ایرانی)

میان‌پردهٔ ایرانی یا میان‌دورهٔ ایرانی (به انگلیسی: Iranian Intermezzo)، به دورانی از تاریخ ایران از حدود سدهٔ هشتم تا یازدهم میلادی گفته می‌شود که طی آن، برای نخستین بار پس از حمله اعراب به ایران و با تحلیل رفتن خلافت عباسی، حکومت اقوام ایرانی‌تبار در ایران زمین دوباره شکل گرفت.

یک نقشه از ایران در دورهٔ میان‌پرده که چهار حکومت ایرانی آن شامل سامانیان، بوییان، زیاریان و سلاریان را نشان می‌دهد.

معرفی ویرایش

اصطلاح «میان‌پردهٔ ایرانی» اولین‌بار توسط ولادیمیر مینورسکی، ایران‌شناس مشهور، در مطالعات تاریخ قفقاز: (لندن، ۱۹۵۳) ابداع شد و پس او نیز بارها مورد استفاده قرار گرفت.[۱] این اصطلاح نشان‌دهندهٔ دورانی خاص از تاریخ ایران است که پس از فتح ایران توسط اعراب مسلمان در سدهٔ هفتم میلادی و سقوط شاهنشاهی ساسانیان، دوباره دودمان‌های مختلف ایرانی در فلات ایران حاکم شدند. این دوران از آنجایی قابل توجه است که در زمانی مابین افول قدرت خلافت اعراب و ظهور ترکان در سدهٔ یازدهم، روح و فرهنگ ملی ایران به دست حکومت‌های ایرانی‌تبار و این‌بار به شکل ایرانی–اسلامی زنده شد.[۲] اگرچه برخی از جنبش‌های ایرانی (مانند حکومت مرداویج زیاری) نیز وجود داشتند که اسلام را به‌طور کلی به عنوان یک دین رد می‌کردند.[۳]

همچنین بیشتر این دودمان‌ها بر احیای زبان فارسی تمرکز داشتند. مهم‌ترین نسک فارسی‌زبان این دوره شاهنامه اثر فردوسی بود.

حکومت‌های دوران میان‌پردهٔ ایرانی به‌ترتیب شامل: طاهریان، صفاریان، سامانیان، ساجیان، سلاریان، زیاریان، آل بویه، شدادیان، آل حسنویه، مروانیان، آل کاکویه، بنی عیاران، روادیان و هزبانیان می‌شوند.

حکومت‌های این دوران ویرایش

طاهریان ویرایش

طاهریان اولین دودمان ایرانی‌تباری بودند که بیش از نیم قرن (۲۰۵–۲۵۹ ق/۲۰۰–۲۵۲ ش/۸۲۱–۸۷۳ م) توانستند در شرق ایران و در منطقهٔ خراسان با مهر و تأیید خلفای عباسی امارت کنند. پایتخت طاهریان شهر نیشابور بوده است. بنیان‌گذار این دودمان عبدالله بن طاهر بود. او در ابتدا از سرداران مأمون خلیفه هفتم عباسی بود و بعدها در سدهٔ دوم هجری به امارت بر خراسان رسید. جانشینان وی بیشتر از او فرمان‌بردار عباسیان بودند. در نهایت این دودمان بسیار ضعیف شدند و به دست یعقوب لیث از میان رفتند و سامانیان هم به سرعت جای آنها را گرفتند.

صفاریان ویرایش

صفاریان دودمانی ایرانی بودند که بیش از یک سده (۲۴۷–۳۹۴ ق/۲۴۰–۳۸۱ ش/۸۶۱–۱۰۰۳ م) بر بخش‌های زیادی از شرق و جنوب شرقی ایران حکومت کردند. پایتخت آنها شهر زَرَنگ یا زرنج بود. آنان خود را از نوادگان ساسانیان معرفی می‌کردند که پس از حملهٔ اعراب به سیستان مهاجرت کرده بودند. بنیان‌گذار این دودمان یعقوب لیث صفاری بود که در صدد پس گرفتن متصرفات خلافت اسلامی از خاک ایران به پا خاست و موفق شد تمام سیستان و بخش‌های زیادی از ایران مرکزی و خراسان را متصرف شود؛ اما نتوانست بغداد را فتح کند و به خلافت عباسی پایان دهد. پس از مرگ او برادرش عمرو لیث پادشاه شد؛ اما او نیز در جنگ با سامانیان شکست خود و به بغداد فرستاده شد. با مرگ او حکومت صفاریان رو به زوال نهاد.

سامانیان ویرایش

سامانیان یک دودمان ایرانی بودند که حدود دو سده (۲۶۱–۳۹۵ ق/۲۵۳–۳۸۳ ش/۸۷۴–۱۰۰۴ م) بر بخش‌های بزرگی از ایران شرقی حکومت می‌کردند. سامانیان از نسل مردی به نام سامان‌خدا بودند و ادعا داشتند که از نوادگان بهرام چوبین هستند. پایتخت این حکومت در سمرقند بود و در بزرگ‌ترین گسترهٔ خود در زمان اسماعیل یکم بر تمام خراسان و فرارود و بخش‌هایی از ترکستان و ایران کنونی حکومت کردند. سامانیان نقش بسیار زیادی در احیا و بالندگی زبان و شعر پارسی داشتند.[۴] این حکومت در نهایت به دست ترکان قراخانی و غزنوی از بین رفت.

ساجیان ویرایش

ساجیان یا بنی ساج دودمانی ایرانی بودند که میان سدهٔ سوم تا آغاز سدهٔ چهارم هجری (۲۷۶–۳۱۷ ق/۲۶۸–۳۰۷ ش/۸۸۹–۹۲۹ م) بر آذربایجان و اران فرمان می‌راندند.[۵] خاستگاه آن‌ها ولایت اسروشنه در آسیای میانه بود و تبار سغدی داشته‌اند.[۶]

سلاریان ویرایش

سلاریان یک دودمان مسلمان دیلمی و شاخه‌ای فرعی و در عین حال مستقل از جستانیان بودند که ۱۷۰ سال (۳۰۶–۴۸۳ ق/۲۹۷–۴۶۸ ش/۹۱۹–۱۰۹۰ م) در محدودهٔ میان قزوین و سفیدرود حکومت می‌کردند.

زیاریان ویرایش

زیاریان یا آل زیار یک دودمان کوچک اسلامی و اهل سرزمین‌های ساحلی دریای خزر بودند. آن‌ها به‌مدت ۶۰ سال (۳۱۹–۴۸۶ ق/۳۱۰–۴۷۱ ش/۹۳۱–۱۰۹۰ م) ابتدا در شمال ایران، طبرستان و در دورهٔ مرداویج، تقریباً بر تمام ایران مرکزی سلطه یافتند. پس از مرداویج حاکمیت این دودمان بر ایران رفته رفته کمتر شد و به نواحی گرگان محدود شد. این دودمان در زمان سلجوقیان از بین رفت.

آل بویه ویرایش

آل بویه یا بوییان یا بویگان قدرتمندترین دودمان دیلمی و زیدی مذهب بودند که موفق شدند در مدت بیش از یک سده (۳۲۰–۴۴۷ ق/۳۱۳–۴۳۵ ش/۹۳۲–۱۰۵۵ م) با برپایی یک شاهنشاهی بر تمام ایران مرکزی و غربی مسلط شوند و با فتح بغداد، خلافت متزلزل شده عباسی را دست‌نشانده خود کنند. آنان نیز خود را از تبار ساسانیان معرفی می‌کردند. پایتخت‌های حکومت پهناور آنان شهرهای ری، شیراز و بغداد بود. بنیان‌گذاران این دودمان پسران ابوشجاع بویه بودند و اولین شاهنشاه آن‌ها نیز عمادالدوله دیلمی بود که موفق شد قلمرو خود را در تمام ایران مرکزی گسترش دهد. مقتدرترین شاهنشاه این دودمان عضدالدوله بود و پس از او شاهنشاهی بوییان سست شد؛ تا اینکه با فتح ری توسط غزنویان و بعدها دیگر نقاط توسط سلجوقیان، این حکومت از میان رفت.

اهمیت ویرایش

به‌طور گسترده، تصور می‌شود که فرهنگ و زبان ایرانی پس از حملهٔ اعراب و نزدیک به دو قرن حکومت آن‌ها بر ایران، در معرض نابودی بود. دوران میان‌پردهٔ ایرانی دورانی بود که فرهنگ و هویت ایرانی به‌لطف بر تخت نشستن دوباره شاهان و امیران ایرانی‌تبار، زنده و حفظ شد. عبدالحسین زرین‌کوب طلوع دولت طاهریان و صفاریان را رستاخیز ایران می‌شمارد.[۷] دیگر صاحب‌نظران نیز تأثیر حکومت‌های این دوره، ازجمله صفاریان را در نیل به استقلال و عدم تبعیت ایرانیان از خلفای عباسی، بیش از همه دودمان‌های داخل می‌دانند.[۸] این نزدیک به سه سده بازه تاریخی، تأثیر عمیق و ماندگاری بر تاریخ ایران گذاشت.

زبان فارسی که در زمینه‌های دیوانی به فراموشی سپرده شده بود، اولین‌بار در زمان صفاریان دوباره زبان رسمی درباری و دیوانی شد. نهضت ترجمه‌ای که در دوران سامانیان برقرار بود، نه تنها آثار پهلوی باقی مانده، بلکه بسیاری از آثار علمی و ادبی ایران را که مدت‌ها پیش به عربی ترجمه و به‌کار گرفته می‌شدند، از فراموشی نجات داد و با ترجمه دوباره، این‌بار به زبان فارسی نو، موجب بقا و بالندگی آنها شد. کلیله و دمنه یکی از این آثار بود.[۹] در زمینهٔ شعر، به سرعت سبک شعری جدید به نام سبک خراسانی به‌وجود آمد و توجه امیران سامانی هم به شعر و ادبیات، پیشرفت در این زمینه را به اوج رساند و مولد شاعران بزرگی چون رودکی (۲۴۴–۳۲۹ ه‍.ق)، دقیقی (۳۲۰–۳۶۹ ه‍.ق)، فردوسی (۳۲۹–۴۱۹ ه‍.ق) و عنصری (۳۵۰–۴۳۱ه‍.ق) شد. شاهنامه‌ای که فردوسی سرود تا امروز هم شعر و ادبیات فارسی را تحت تأثیر خود قرار داده است.[۱۰]

در موضوع علم و طبابت، به سبب زمینه‌هایی که سامانیان و آل بویه فراهم کردند پیشرفت‌های شگرفی اتفاق افتاد. زکریای رازی (۲۵۱–۳۱۳ ه‍.ق) که بزرگ‌ترین پزشک زمان خود بود در این دوره می‌زیست و کتاب گرانسنگ الحاوی را نوشت. ابن سینا (۳۵۹–۴۱۶ ه‍.ق) و ابوریحان بیرونی (۳۶۴–۴۴۰ ه‍.ق) دو تن از نخبگان دیگر این دوران بودند. در زمینه داروشناسی، الابنیه عن حقایق الادویه به‌دست موفق هروی (فوت ۴۴۷ ه‍.ق) تألیف شد که کهن‌ترین کتاب داروشناسی به زبان فارسی‌است. ابن سینا آثاری چون الشفا (در باب فلسفه) و القانون فی طب (در باب پزشکی) را خلق کرد و بیرونی با نوشتن کتبی مانند آثار الباقیه عن القرون الخالیه به فرهنگ‌شناسی ایرانی هم کمک بسیاری کرد.

در عین حال، آزادی در اندیشه‌های دینی که سامانیان و بوییان بانی آن بودند، موجب رشد دستگاه‌های مذهبی مختلف، از جمله شیعه گردید و علاوه بر فقیهان برجسته سنی مانند محمد بخاری (۱۹۴–۲۵۶ ه‍.ق) و ابوبکر بیهقی (۳۸۴–۴۵۸ ه‍.ق)، امثال شیخ کلینی (۲۵۸–۳۲۹ ه‍.ق) و شیخ صدوق (۳۰۶–۳۸۱ ه‍.ق) در فقه شیعه نیز در این دوران نمود یافتند.

در زمینهٔ تاریخ‌نگاری، می‌توان محمد بن جریر طبری (۲۲۴–۳۱۰ ه‍.ق)، محمد بن جعفر نرشخی (۲۴۸–۳۸۶ ه‍.ق) و ابوالفضل بلعمی (فوت ۳۸۴ ه‍.ق) را نام برد. طبری چنانچه از نامش پیداست، محققی اصالتاً اهل طبرستان بود که اثر گرانسنگ تاریخ الرسل و الملوک مشهور به تاریخ طبری و همچنین تفسیر طبری را به زبان عربی نوشت؛ چون آوازهٔ آن به دربار سامانیان هم رسید، بلعمی وزیر وقت سامانی آن را به فارسی ترجمه کرد که تاریخ بلعمی نام گرفت و به خودی خود اثر ارزشمند دیگری‌است.[۱۱] نرشخی هم از دیگر تاریخ‌نگاران دربار سامانی بود که به فرمان آنان تاریخ بخارا را نوشت که مهم‌ترین و قدیمی‌ترین تاریخ محلی نوشته‌شده دربارهٔ بخارا می‌باشد. این کتاب نیز بعدها به فارسی ترجمه شد.[۱۲] همچنین کتاب بسیار ارزشمندی به‌نام حدود العالم من المشرق الی المغرب نیز در این زمان تألیف شد که البته نویسنده آن امروز ناشناخته است. زمینه‌سازی‌های سامانیان در نثرنویسی فارسی از عواملی بود که بعدها تاریخ بیهقی به این شیوه نگارش شد و برخی نگارنده‌اش ابوالفضل بیهقی (۳۸۵–۴۷۰ ه‍.ق) را «پدر نثر فارسی» لقب دادند.

روی هم، نقشی که حکومت‌های برجسته دوران میان‌پردهٔ ایرانی مانند صفاریان، سامانیان و آل بویه ایفا کردند، علاوه بر حفظ هویت ایرانی و پیشرفت وضع در همهٔ زمینه‌های علمی، دینی و هنری، زمینه‌ساز بالندگی‌های بیشتر در حکومت‌های بعدی تاریخ ایران شد.

منابع ویرایش

مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «Iranian Intermezzo». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی‌شده در ۱۸ مارس ۲۰۲۴.

  1. «تحقیقات تاریخ اجتماعی» (PDF). پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سال ششم،. شمارة دوم، پاییز و زمستان ۱۳۹۵،: ۱۱۱–۱۲۹.
  2. Bernard Lewis. The Middle East: 2,000 Years of History from the Rise of Christianity to the Present Day. pp. 81–82.
  3. "mardavij, anti muslim ruler". books.google.com (به انگلیسی).
  4. Richard Foltz, Iran in World History, Oxford University Press, 2016, pp. 56–58.
  5. Foundation، Encyclopaedia Iranica. «Welcome to Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org (به انگلیسی). دریافت‌شده در ۲۰۲۴-۰۳-۲۰.
  6. V. Minorsky, Studies in Caucasian History, Cambridge University Press, 1957. p. 111
  7. زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص ۴۹۲.
  8. یغمایی، حسن، تاریخ دولت صفاریان، ص ۶.
  9. نصرالله منشی، کلیله و دمنه، ص ۲۵.
  10. «فردوسی و تأثیر عمیقی که بر ادبیات گذاشت». خبرگزاری رضوی. ۲۰۲۲-۰۵-۱۵. دریافت‌شده در ۲۰۲۴-۰۳-۲۰.
  11. وی دربارهٔ چگونگی ترجمه آن کتاب می‌گوید: «مَلِک خراسان فرمان داد، خویش را ابوعلی بلعمی، که این تاریخ‌نامه را که از آن پسر جریر است پارسی گردان هرچه نیکوتر … و این را پارسی گردانیدم.» –ابوعلی بلعمی، تاریخ بلعمی، صص ۱–۲.
  12. مترجم دربارهٔ چگونگی ترجمه این کتاب می‌گوید: «دوستان از من درخواست کردند که این کتاب را به پارسی ترجمه کن؛ فقیر، درخواست ایشان را اجابت کردم و این کتاب را به پارسی ترجمه کردم.» –نرشخی، تاریخ بخارا، ص ۴.

پیوند به بیرون ویرایش