گویش کوهسرخی از جمله گویش‌های زبان فارسی در استان خراسان رضوی است که به همراه گویش کاشمری در منطقهٔ ترشیز و در شهرستان کوهسرخ، بخش بایگ تربت حیدریه رایج است. این گویش شباهت زیادی به گویش نیشابوری دارد که گاهی یکی خطاب می‌شوند.[۱][۲] همچنین این گویش با گویش‌های شهرستان تربت حیدریه و شهرستان نیشابور قرابت دارد.[۳]

گویش کوهسرخی
زبان بومی در ایران
استان خراسان رضوی
منطقهشهرستان کوهسرخ
بخش بایگ تربت حیدریه
دهستان کوهپایه بردسکن
الفبای فارسی
کدهای زبان
ایزو ۳–۶۳۹

کلید واژه‌ها ویرایش

  • مار، نَنَه: مادر
  • پی یَر: پدر
  • بُِرار، گَگَه: برادر
  • دَدَ: خواهر
  • خَلو، دَیی: دایی
  • شوی: شوهر
  • خاش: مادر شوهر، مادر زن
  • خُسور: پدر شوهر، پدر زن
  • حُولی، حُولو، خَنَه، اُغال: خانه
  • مِیدُ، وِردَر، بُیری: بیرون
  • دُشنَ: دیشب
  • دینَ: دیروز
  • گَو: گود کردن
  • فِلِکَ: میدان شهری
  • میلان: کوچه
  • مون، میندو، مییُ: داخل
  • دولَخت: گرد و خاک
  • گَل: چرخ
  • لَخَ: فرسوده، خراب
  • یِکَ: تنها
  • شَخلَ: تند و سریع
  • لَح شُر، پِلَشت: کثیف
  • وایستییَن، اَستییَن: ایستادن
  • اَخمَخ: احمق
  • دُوری: بشقاب
  • چِقَل: سفت، بد بدن
  • میس: مس
  • بِغ: سهم، اندازه
  • اُوسَنَ: افسانه
  • اَندَر: ناتنی
  • لُِر: آب دهن
  • لَقوَ: لرزیدن
  • واستُندَن، گوروفتَن: خریدن، گرفتن
  • اَفتو: آفتاب
  • تُو: تاب، گشت و گذار
  • نُ: نان، غذا
  • اُو: آب
  • گُو: گاو
  • شَو: شب
  • خُو: خواب
  • تَروی، روی: چهره، صورت
  • نِماشُم: غروب
  • جُمندَ: جنبنده
  • زینَ، پَزینَ: پله
  • قُچاق، کُلُو: بزرگ
  • جِوَنَه: گوساله
  • بِدییَ: کاسه(در فارسی قدیم به معنای ظرف شراب)
  • سورما لگ لگ: بارش یخ
  • شِمال: باد ملایم
  • وَخِه: برخیز
  • مونج: زنبور
  • خِنجِلیک، خِنجِلوک: نیشگون
  • مِزَغ: قورباقه
  • گُسبند: گوسفند
  • شُم: شام
  • لینگ: لنگ، پا
  • کِلیک، اَنگوشت: انگشت
  • اَووست: حامله
  • شِگَم: شکم
  • گوردَ: پهلو
  • بور: جمعی از افراد
  • توسمَ: کمربند
  • زِنگیچَ: آرنج
  • پَیغُرغُر، گُش بَرَّ: نوعی قارچ
  • رِنگی: موسیقی شاد
  • دُو: هر گونه مراسم
  • دَو: دویدن
  • دِوال، دِفال، دای: دیوار
  • غِلبِر: غربیل
  • پِتیخ: آشفته
  • بی یَوُ: بیابان
  • چَندِ: چه اندازه
  • نِیَ: نیست
  • دیشمُم: فحش
  • رِواح: روباه
  • تی یار، دوروست: درست
  • تُنوک، پَخچ: پهن
  • لوک، کُی: جمع
  • لَو، لَفچ: لب
  • کَوش: کفش
  • تَو: تب
  • چومبَ: تنبیه کردن
  • یِلَ: ول
  • دِر: دیر
  • لومبَ: چاق
  • اَلو: آتش
  • خوردی: کوچک
  • مَ: بگیر
  • تاختَ: تا موقع
  • کوخ: کرم
  • کِلپَسَ: مارمولک
  • بَلیش مار: خرخاکی
  • چینگ: نوک
  • بوک: گونه
  • چِنَق: چانه
  • نَک، دندُ: دندان
  • اَختلات، گَپ زی یَن: صحبت کردن
  • پَلَ: تیکه
  • مِکینَ: چاه آب
  • تَلخ، اِستَلخ: استخر
  • سَرگُی: انباشته شدن مدفوع حیوانات
  • پَلِز: زمین کشاورزی
  • زِر: زیر
  • باد: ناراحت
  • جیرق: روشن کردن زغال
  • تِرَخت، تِریخ: صاف، راست
  • چُوری: جوجه، النگو
  • پِشکِلَفچ، پورچَنَ: فضول
  • بِلقَست: نوعی گیاه
  • بیاج: بوته هر گونه میوه
  • بیاس: خمیازه
  • کَلَف: فک
  • شوخ: چرک بدن
  • سیلاخ: سوراخ
  • پِندَری: پنداری، فکر می‌کنی
  • اِشتُوکی: عجله داشتن
  • کُلونگ: کلنگ
  • دلینگُ: آویزان
  • صِبا: فردا
  • اُو گِردُ: ملاقه بزرگ
  • سوفچَ: خربزه نارس
  • بِل: بیل
  • مِخ: میخ
  • دِگ: دیگ
  • رِگ: ریگ
  • کِرَت: بار، مرتبه
  • نِسَر: سایه
  • بانگ: بانک
  • سِر: یک نوع واحد اندازه‌گیری، نداشتن اشتها
  • خِفتی: گردنبند
  • کِلیکی، انگوشتر: انگشتر
  • اِشکاف: کشو
  • خاد، هَمپای: با، به همراه
  • پوشت: پشت
  • وَ، اینَ: علامت تعجب
  • خا: خوب، قبول است
  • پور: پر
  • جیشت، خُنوک: زشت
  • شَُوگیر: تاریکی صبح
  • هَمالا، ایل‌آن: الان
  • پرتُو: پرت کردن، انداختن
  • اَفتُو: آفتاب
  • مَهتُو: مهتاب
  • گَیی: رابطه جنسی
  • چَرَ: شاگردک

جستارهای وابسته ویرایش

منابع ویرایش

  1. «کوهسرخ، دارای بیشترین جاذبه طبیعی در استان». عصر سبزوار. دریافت‌شده در ۲۱ اکتبر ۲۰۲۳.
  2. مقداری، صدیقه سادات و حسن‌نژاد، رضا. تحلیل ساخت واژی گویش کوهسرخ، نهمین همایش ملی متن پژوهی ادبی، ۱۴۰۰
  3. محمدیان، مجتبی (۲۰۲۲-۱۲-۲۲). «گویش نیشابوری». تک کارت نیشابور. دریافت‌شده در ۲۰۲۳-۰۸-۰۱.