اسماعیلیه

فرقه‌ای از اسلام شیعه
(تغییرمسیر از باطنیان)

اسماعیلیه (به عربی: الإسماعيلية) از فرقه‌های شیعه است.[۱] اسماعیلیان نام خود را از اسماعیل بن جعفر فرزند جعفر صادق گرفته‌اند. مرگ اسماعیل و اختلاف بر سر جانشینی پدر، موجب ایجاد شاخه‌های دیگری از شیعه شد، که اسماعیلیه یکی از آنهاست. هرچند بعدها اکثر شیعیان، موسی کاظم برادر ناتنی و کوچک‌تر اسماعیل را به‌عنوان جانشین جعفر صادق پذیرفتند، اسماعیلیه بعنوان یک مذهب به حیات خود ادامه داد؛ بطوریکه در حدود کمتر از ۱۵۰ سال پس از وفات جعفر، خلافت فاطمی، توسط شاخه‌ای از اسماعیلیان، بعنوان قطبی در مقابل خلافت عباسی تشکیل شد.[۲]

اسماعیلی‌های هفت‌امامی اسماعیل را امام هفتم و غائب به حساب می‌آورند، اما اسماعیلی‌های مستعلیه و اسماعیلی‌های نزاری او را امام پنجم می‌دانند. اسماعیلی‌های مستعلیه، طیب بن منصور ابوالقاسم را امام بیست و یکم و غائب می‌دانند. همچنین امامت نزاریه تا به امروز ادامه پیدا کرده است و امام زمان و پنجاهم نزاریه، رحیم آقاخان فرزند کریم آقاخان است.

اسماعیلی‌ها هم‌زمان با روزگار سامانیان سر برآوردند و سده‌ها با توان بسیار به پراکندن اندیشه خویش پرداختند. امروزه از شمارشان کاسته شده است. در ایران بسیار کمیابند و در برخی کشورها مانند افغانستان، تاجیکستان، هندوستان، تانزانیا، کنیا و سایر کشورها پراکنده‌اند.[۳] چنان‌که هانری کربن می‌گوید اسماعیلی‌های نزاری پس از سقوط قلعه الموت به دست مغولان‌ و نابودی کتب موجود در آن منابع خود را از دست دادند. اما اسماعیلی‌های مستعلوی که در دوره فاطمی در مصر مستقر بودند و اکنون بیشتر در هند هستند، منابع دست اول خود را حفظ کرده‌اند، هرچند تمایلی به انتشار آن ندارند.

نمایی از صحن روباز مسجد «اَلحاکِم»، دومین مسجد بزرگ دوره فاطمی، در قاهره مصر؛ تکمیل بنا در اوائل قرن ۱۱ میلادی/۵ قمری

جانشینی جعفر صادق

ویرایش

پس از مرگ جعفر صادق در سال ۷۶۵م/۱۴۸ق انشعابی اساسی رخ داد. اسماعیل بن جعفر که در مقطعی از سوی پدرش به عنوان امام بعدی منصوب شده بود، ده سال قبل از پدر در سال ۷۵۵ م/۱۳۸ق درگذشت. برخی از شیعیان اثنی عشری استدلال می‌کنند که جعفرصادق اسماعیل را به‌عنوان وارث امامت انتخاب نکرده بود و برخی می‌گویند او قبل از پدرش نمرده است و از این رو موسی کاظم را امام هفتم می‌دانند. ولی برخی از اسماعیلیه معتقدند که اسماعیل نمرده است بلکه برای حفظ او از آزار و اذیت عباسیان وانمود شده که مرده است و او امام هفتم است. برخی دیگر از اسماعیلیه معتقدند اسماعیل واقعاً مرده است و پسرش محمد بن اسماعیل امام هفتم است.[۴]

عناوین اسماعیلیه در ابتدای امر

ویرایش

هم‌عصران اسماعیلیان اولیه، معمولاً آن‌ها را «مَلاحِدِه»[۵] یا «باطنیه»،[۶] و بعدها از اواسط قرن ۳ قمری/۹ میلادی، «قَرامَطِه»[۷] نیز خطاب می‌کردند. خود اسماعیلیان نخستین اما نهضتشان را «دعوت»،[۸] یا «دعوت هادیه»[۹] می‌نامیدند. در دوره فاطمیان نیز اسماعیلیان‌ غالباً همان‌ اصطلاحات‌ دعوت‌ و دعوت‌ هادیه‌ را برای‌ نهضت‌ خود به‌كار می‌برده‌، و از استعمال‌ نام‌ اسماعیلیه پرهیز می‌كرده‌اند.[۱۰]

عرب‌ها نیز به اسماعیلی‌ها باطنیان می‌گفتند؛ زیرا ایشان متون قرآن را تاویل باطنی می‌کردند. این تاویل به عهده فردی بود که در اسماعیلیه به او معلم می‌گفتند. آن‌ها ظاهر معنی قرآن را قبول نداشتند بلکه برای قرآن بطن قائل بودند و معانی را به صورت مجازی می‌گرفتند.[نیازمند منبع]

شاخه‌ها

ویرایش

خلیفه-امام فاطمی مستنصر بالله از اوایل سلطنت خود علناً پسر بزرگش نزار را به عنوان وارث خود به عنوان خلیفه-امام فاطمی بعدی معرفی کرده بود. داعی حسن صباح، که در مصر اسماعیلی شده بود، شخصاً توسط مستنصر از این حقیقت آگاه شد. پس از مرگ مستنصر در سال ۱۰۹۴ م، افضل شاهنشاه، وزیر و فرمانده کل ارتش ارمنی‌تبار او، می‌خواست مانند پدرش دیکتاتوری را بر دولت فاطمی اعمال کند. افضل کودتایی طراحی کرد و برادر همسرش، احمد مستعلی را بر تخت فاطمی نشاند. افضل مدعی شد که مستنصر به نفع مستعلی حکم صادر کرده است و بدین ترتیب رهبران اسماعیلی دربار فاطمیون و الدعات فاطمی در قاهره، پایتخت فاطمیان، احمد مستعلی را تأیید کردند.

در اوایل سال ۱۰۹۵م، نزار به اسکندریه گریخت و در آنجا مورد حمایت مردم قرار گرفت و به عنوان امام بعدی فاطمیان پس از مستنصر پذیرفته شد و دینارهای طلا در اسکندریه به نام نزار ضرب شدند (یکی از این سکه‌ها در سال ۱۹۹۴ یافت شد. و در موزه آقاخان است). در اواخر سال ۱۰۹۵، افضل ارتش اسکندریه نزار را شکست داد و نزار را به اسارت به قاهره برد و اعدام کرد.

پس از اعدام نزار، اسماعیلی‌ها نزاری و اسماعیلی‌ها مستعلی به طرز آشتی ناپذیری از هم جدا شدند. این انشقاق سرانجام بقایای امپراتوری فاطمی را در هم شکست و اسماعیلی‌ها که اکنون تقسیم شده بودند به پیروان مستعلی (ساکن در مناطق مصر، یمن و غرب هند). عده ای که با پسر نزار، الهادی بن نزار بیعت کردند در مناطق ایران و سوریه نیز به اسماعیلیه نزاری معروف شدند. هادی که در آن زمان بسیار جوان بود، به صورت قاچاقی از اسکندریه خارج شد و به قلعه الموت رفت و نایب السلطنه حسن بن صباح شد.[۱۱]

اسماعیلی‌ها و محمود

ویرایش

با سرنگونی سامانیان و روی‌کارآمدن ترکان وضع اسماعیلی‌ها از آنچه بود بدتر شد. در کنار دیگر دگراندیشان اسماعیلی‌ها نیز مورد آزار و کشتار سلطان محمود غزنوی قرار گرفتند. محمود در این کشتار با دستگاه خلیفه‌گری بغداد همدست بود. بزرگ‌ترین کسی که در زمان غزنویان قربانی کشتار اسماعیلیه شد و به گفته بیهقی به تهمت قرمط‌گری گرفتار آمده بود حسنک وزیر بود که به دار آویخته شد.[نیازمند منبع]

برآمدن حسن صباح

ویرایش

در زمان سلجوقیان حسن صباح در ایران رهبری اسماعیلی‌ها را به دست گرفت. مرکز تبلیغ و مقاومت خویش را به کوه‌ها و دژهای کوهستانی رساند و خودش در دژ مشهور الموت آشیان گرفت. پس از استوار شدن از مصر برید، و جداگانه و مستقل به دعوت پرداخت. این روزگار دوران اوج اسماعیلی‌ها بود. حسن صباح برای پیشبرد آرمان‌های اسماعیلی دست به یک رشته ترورها نیز زد.[نیازمند منبع]

 
بقایای قلعه اَلَموت؛ قزوین، ایران
 
نمایی از داخل قلعه اَلَموت که مولاسرا و مسجد را شامل می‌شده‌است.

اسماعیلیان و مغولان

ویرایش

پس از مرگ حسن صباح جانشینانش راه نبرد با خاندان‌های ترک چیره بر ایران را پی گرفتند. تا این که با تازش مغول‌ها به ایران به ناچار با سلطان جلال‌الدین خوارزمشاه در یک سنگر جا گرفتند و با مغولان به ستیز پرداختند؛ ولی سرانجام خورشاه واپسین رهبر اسماعیلی‌ها الموت در سال ۶۵۱ در برابر هلاکوخان گردن فروآورد و چندی پس از آن به دست مغول‌ها کشته‌شد. مغولان دژها را یکی پس از دیگر گشودند و کشتار بزرگی از اسماعیلی‌ها کردند. از این پس اسماعیلی‌ها مقاومت را در دژهای خویش در شام و لبنان پی‌گرفتند.[نیازمند منبع]

آقاخان‌ها

ویرایش

حسنعلی شاه محلاتی (آقاخان اول) داماد فتحعلیشاه که حاکم کرمان بود در ۱۸۳۸م در برابر حکم عزل خود در برابر محمد شاه قاجار مخالفت کرد،[۱۲] و بعد با کمک انگلیس‌ها به افغانستان فرار کرد و به انگلیس‌ها در جنگ با افغان‌ها برای تصرف هرات کمک کرد که موفقیت‌آمیز نبود. سپس به سند (هند آنروز و ایالت سند در پاکستان امروزی) رفت و به انگلیس‌ها کمک کرد آنجا را تسخیر کنند و انگلیس‌ها حقوقی برای او قرار دادند. سپس زندگی تازه‌ای را در هندوستان آغاز کرد و تا پایان عمر با سفر به شهرهای هند به امور اسماعیلی‌ها و پیروان خود می‌پرداخت.[۱۳] با وفات آقاخان اول، آقاخان دوم به امامت اسماعیلیان نزاری رسید و به همین ترتیب لقب آقاخان به عنوان یک لقب موروثی برای امامان بعدی ادامه داشت. آقاخان اول در هند مسند را تأسیس کرد. همچنان مالک نهادهای در هندوستان شروع شد و بعدها به انگلستان مهاجرت کردند و در دو نسل اخیر با زن‌های انگلیسی و آمریکایی ازدواج کرده‌اند. آخرین آنها آقاخان پنجم از سال ۲۰۲۵ تا امروز امام اسماعیلیه نزاری است که ساکن ژنو و یک تاجر و میلیاردر در مقیاس جهانی است.[۱۴][۱۵][۱۶]

نیایشگاه

ویرایش

به نیایشگاه یا محل تجمع اسماعیلیان جماعت‌خانه گفته می‌شود که به لحاظ بار معنایی و عنوان، با جمع‌خانه که نیایشگاه پیروان اهل حق و علویان است قرابت بسیار نزدیکی دارد.[نیازمند منبع]

پی‌نوشت

ویرایش
  1. The Encyclopedia of the Arab-Israeli Conflict. ص. ۹۱۷.
  2. «ISMAʿILISM» [اسماعیلیه]. دانشنامه ایرانیکا. ۲۰۱۲-۰۴-۰۵. دریافت‌شده در ۲۰۲۳-۱۲-۱۱.
  3. راوندی، مرتضی. تاریخ اجتماعی ایران، رویه دوم
  4. کارنی، شیخ عبدالحکیم سِث (۲ اکتبر ۲۰۱۴). «Succession of Isma'il ibn Ja'far» [جانشینی اسماعیل بن جعفر]. اسماعیلی گِنوسیس. دریافت‌شده در ۱۶ مه ۲۰۲۵.
  5. چون به نظر دیگر شاخه‌های اسلام، عقاید و اعمال اسماعیلیان خارج از اسلامِ رایج بود.
  6. چون به «باطن» دین بیشتر از «ظاهر» آن اهمیت می‌دادند، و عقایدشان سِرّی بود.
  7. اسماعیلیان را قَرامَطِه می‌گفتند چون یکی از شاخه‌های مهم آن به رهبری حَمدان قَرمَط در قرون ۹ و ۱۰ میلادی فعال بود و جنبشی اجتماعی–سیاسی علیه خلافت عباسی به راه انداخت. پیروان او به قَرامَطِه معروف شدند و بعدها این نام گاهی به همه اسماعیلیان اطلاق گردید، هرچند که قَرامَطِه فقط بخشی از اسماعیلیه بودند.
  8. دعوت یعنی فراخواندن مردم به امامت اسماعیلی، هم در ظاهر (سیاسی–اجتماعی) و هم در باطن (معنوی–عرفانی).
  9. اسماعیلیان نهضت خود را «دعوت هادیه» می‌نامیدند، چون معتقد بودند نهضتشان تحت هدایت و رهبری الهی است. واژه «هادی» به معنای هدایت‌گر است و اشاره به امامان اسماعیلی دارد که مظهر هدایت الهی شمرده می‌شدند. این عنوان نشان‌دهنده اعتقاد آنان به این بود که امامانشان مردم را به سوی حقیقت و عدالت رهبری می‌کنند.
  10. دفتری، فرهاد. «اسماعیلیه». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. دریافت‌شده در ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴.
  11. A short history of the Ismailis. صص. ۱۰۶–۱۰۷.
  12. بعلبکی، منیر (۱۹۹۲). «آغا خان الأوّل». فرهنگ‌زندگی‌نامه المورد (به عربی). بیروت: دارالعلم للملایین. ص. ۱۰. شابک ۹۹۵۳۹۰۱۱۶۳.
  13. تاریخ و عقاید اسماعیلیه. صص. ۵۸۱–۵۸۹.
  14. Miniature empires. ص. ۲۵۶.
  15. وود، گِرِگ (۶ اکتبر ۲۰۰۸). «Zarkava's triumph brings a new high for Aga Khan» [پیروزی زَرکاوا نقطه اوج جدیدی برای آقاخان رقم زد]. دِ گاردیَن. بایگانی‌شده از اصلی در ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۳. دریافت‌شده در ۱۶ مه ۲۰۲۵.
  16. «رحیم آقاخان پنجاهمین رهبر روحانی پیروان اسماعیلیه کیست؟». بی‌بی‌سی فارسی. ۲۰۲۵-۰۲-۰۶. دریافت‌شده در ۲۰۲۵-۰۲-۱۶.

کتابشناسی

ویرایش
  • دفتری، فرهاد (۱۳۷۶) [۱۳۷۵]. The Isma'ilis: their history and doctrines [تاریخ و عقاید اسماعیلیه]. چاپ دوم. ترجمهٔ فریدون بدره‌ای. تهران: نشر و پژوهش فرزان روز.
  • دفتری، فرهاد (۱۹۹۸). A short history of the Ismailis: traditions of a Muslim community [تاریخ اِجمالی اسماعیلیان: سنت‌های یک گروه مسلمان]. چاپ اول. اِدینبِرگ: انتشارات دانشگاه اِدینبِرگ. شابک ۰۷۴۸۶۰۹۰۴۰(شابک برای نسخه جلد سخت کتاب است.)
  • میناهان، جِیمز (۱۹۹۸). Miniature empires: a historical dictionary of the newly independent states [امپراطوری‌های مینیاتوری: یک لغتنامه تاریخی درباره کشورهای تازه مستقل‌شده]. چاپ اول. وِست‌پورت، کانِتیکِت: انتشارات گرین‌وود. شابک ۰۳۱۳۳۰۶۱۰۹.
  • The Encyclopedia of the Arab-Israeli Conflict: A Political, Social, and Military History [دانشنامه جنگ اعراب و اسرائیل: یک تاریخ سیاسی، اجتماعی و نظامی]. چاپ اول. به کوشش اِسپِنسِر سی تاکِر، پِریسکیلا مِری رابِرتز، پائول جی‌ پی‌یِر‌پائولی، داوید زابِکی و شِریفا ظهور. سانتا باربارا، کالیفرنیا: اِی‌بی‌سی-سی‌اِل‌آی‌اُ. ۲۰۰۸. شابک ۹۷۸۱۸۵۱۰۹۸۴۱۵(با مقدمه‌ای از آنتونی سی. زیٖنی)

جستارهای وابسته

ویرایش

پیوند به بیرون

ویرایش