تاریخ اسرائیل

تاریخ کشور اسرائیل

اسرائیل منطقه‌ای در جنوب سرزمین شام است که در طول تاریخ و نزد مردمان مختلف اسامی دیگری چون سرزمین کنعان، فلسطین و سرزمین مقدس هم داشته‌است و کشورهای امروزی اسرائیل و فلسطین در آن واقع هستند. اسرائیل از دوران ماقبل تاریخ طریقی مهم برای موج مهاجرت انسان‌های اولیه در زمان خروج از آفریقا بوده‌است. تمدن ناتوفی در حدود هزارهٔ دهم پیش از میلاد در این منطقه شکل گرفته‌است. حدود ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد، با شکل‌گیری تمدن کنعانی وارد عصر برنز شد و در قرون آتی و در عصر برنز نو توسط مصر باستان فتح گردید. در عصر آهن، سرزمین اسرائیل مرکز پادشاهی اسرائیل و پادشاهی یهودا بوده‌است که دولت‌هایی محوری در منشأ و هویت مردم یهودی و سامری و همچنین در به وجود آمدن ادیان ابراهیمی بوده‌اند. همان اعتقادات و خدایان مرسوم در پادشاهی باستانی اسرائیل منجر به پیدایش ادیان یهودیت، سامری‌گرایی، مسیحیت، اسلام، دروز، بهائیت و انواع دیگری از جنبش‌های مذهبی شده‌است. در طول تاریخ، سرزمین اسرائیل تحت سلطه حکومت‌های مختلفی قرار گرفته و در نتیجه به لحاظ قومی متنوع بوده‌است.

در قرون هشتم تا چهارم قبل از میلاد، امپراتوری‌های آشور، بابل و هخامنشی این منطقه را فتح کردند. در عصر هلنیستی، سلسله‌های بطلمیوسی و سلوکی برای سلطه بر سرزمین اسرائیل با یکدیگر رقابت می‌کردند. با این حال، با تأسیس سلسله حشمونی، جمعیت یهودی بومی به مدت یک قرن استقلال خود را حفظ کرد تا اینکه در نهایت جمهوری روم بر ایشان مسلط شد. در نتیجهٔ جنگ‌های یهودیان با روم در قرون اول و دوم میلادی، بسیاری از یهودیان کشته، آواره یا به بردگی فروخته شدند.

پس از ظهور مسیحیت که تحت تأثیر قدرت امپراتوری روم توسط جهان یونانی رومی پذیرفته شد، نوکیشان مسیحی تا قرن چهارم میلادی جایگزین اکثریت یهودی شدند. با این حال، مدت کوتاهی پس از ظهور اسلام در شبه‌جزیره عربستان تحت رهبری محمد، حکومت مسیحیان بیزانسی بر سرزمین اسرائیل توسط عرب‌های مسلمان در قرن هفتم میلادی ساقط شد و اعراب بر منطقه سلطه افکندند. از قرن یازدهم تا سیزدهم میلادی، سرزمین اسرائیل مرکز جنگ‌های مذهبی متناوب میان ارتش‌های مسیحی و مسلمان به عنوان بخشی از جنگ‌های صلیبی بود. در قرن سیزدهم میلادی، مغول‌ها به منطقه حمله کردند اما از سلطنت ممالیک شکست خوردند. اسرائیل تا قرن شانزدهم تحت حکومت ممالیک باقی ماند تا اینکه امپراتوری عثمانی آنجا را فتح و تا قرن بیستم به عنوان یکی از استان‌هایش اداره کرد.

در اواخر قرن نوزدهم، با افزایش یهودستیزی، جنبش ملی یهود به نام صهیونیسم زمینه‌ساز مهاجرت یهودیان به سرزمین اسرائیل شد. طی جنگ جهانی اول، حمله متفقین به سینا و فلسطین منجر به نابودی امپراتوری عثمانی و واگذاری سرپرستی این منطقه توسط جامعه ملل به بریتانیا شد. دولت بریتانیا متعهد شد اجازه دهد مهاجرت یهودیان به منطقه ادامه پیدا کند. ناسیونالیست‌های عرب با این طرح مخالفت کردند و مناطق سابق عثمانی را متعلق به عرب‌ها دانستند. آنان سعی در جلوگیری از مهاجرت یهودیان داشتند و در نتیجه، در دهه‌های بعدی حکومت بریتانیا، تنش‌های بین اعراب و یهودیان افزایش یافت.

در سال ۱۹۴۸، کشور اسرائیل اعلان استقلال کرد که منجر به حمله کشورهای عربی به آنان در سال ۱۹۴۸ شد. در اثر این جنگ فلسطینی‌ها از اسرائیل و یهودیان از کشورهای عرب رانده شدند. امروزه حدود ۴۳ درصد از جمعیت یهودیان جهان در اسرائیل ساکن هستند. در سال ۱۹۷۹ پیمان صلح اسرائیل و مصر بر اساس پیمان کمپ دیوید امضا شد. در ۱۹۹۳ اسرائیل پیمان اسلو ۱ را با سازمان آزادی‌بخش فلسطین امضا کرد که پس از آن منجر به تأسیس تشکیلات خودگردان فلسطین شد. در ۱۹۹۴ پیمان صلح اسرائیل–اردن امضا شد. علی‌رغم تلاش‌ها برای توافق صلح پایدار، این مناقشه همچنان نقش مهمی در زندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسرائیل و جهان بازی می‌کند.

تاریخ

تاریخچه مهاجرت اولیه انسان‌ها به خارج از آفریقا به شام ماقبل تاریخ، جایی که اسرائیل در آن واقع شده‌است، بر اساس آثاری که در عبیدیه در دره ریفت اردن یافت گردیده، به حداقل ۱٫۵ میلیون سال قبل بازمی‌گردد،[۱] در حالی که فسیل‌های یافت شده از انسان‌های سخول و قفذه در اسرائیل، قدمتی بیش از ۱۲۰۰۰۰ سال را دارا می‌باشند.[۲] فرهنگ ناتوفی در هزاره ۱۰ قبل از میلاد در جنوب شام پدیدار شد،[۳] پس از آن فرهنگ غسولینی در حدود ۴۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح هویدا گشت.[۴]

عصر برنز و آهن

 
دیوار کنعانی اورشلیم در شهر داوود

تاریخ کنعانیان از نظر باستان‌شناسی به عصر برنز میانه (۲۱۰۰–۱۵۵۰ قبل از میلاد) بازمی‌گردد.[۵] در اواخر عصر برنز (۱۵۵۰–۱۲۰۰ قبل از میلاد)، بخش‌های بزرگی از کنعان ، دولت‌های تابعه را تشکیل دادند که به پادشاهی جدید مصر خراج می‌دادند.[۶] در نتیجه فروپاشی تمدن در اواخر عصر برنز، کنعان به منجلاب هرج و مرج فرورفت و مصر کنترل خود را بر منطقه به‌طور کامل از دست داد.[۷][۸] شواهدی وجود دارد که مراکز شهری مانند حزور، بیت شیان، مگیدو، اکرون، اشدود و اشکلون آسیب دیده یا به کلی ویران شده‌اند.[۹]

قومی به نام بنی‌اسرائیل برای اولین بار در استیل مرنپتا که یک کتیبه مصری باستان مربوط به حدود ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد است، ظاهر می‌شود.[۱۰][۱۱][۱۲][۱۳]

تصور می‌شود که اجداد بنی اسرائیل شامل مردم باستانی سامی زبان بومی این منطقه بوده‌اند.[۱۴] : ۷۸–۷۹ بر اساس گزارش باستان‌شناسان مدرن، بنی‌اسرائیل و فرهنگ آن‌ها از طریق توسعه دین تک‌پرستی - و بعداً توحیدی - با محوریت یهوه، از قوم کنعانی و فرهنگ‌های آنها منشعب شده‌است.[۱۵][۱۶][۱۷] آنها به شکلی باستانی از زبان عبری صحبت می‌کردند که به عبری کتاب مقدس معروف است.[۱۸] در همان زمان، فلسطینیان در دشت ساحلی جنوبی مستقر شدند. [۱۹] [۲۰]

باستان‌شناسی مدرن تا حد زیادی تاریخ‌نگاری روایت تورات در مورد پدرسالاران، خروج و داستان‌های فتح شرح داده‌شده در کتاب یوشع را کنار گذاشته‌است و این روایات را به عنوان افسانه ملی بنی اسرائیل می‌داند.[۲۱] با این حال، به نظر می‌رسد برخی از عناصر این روایات افسانه‌ای ریشه‌های تاریخی نیز داشته باشند. [۲۲] [۲۳][۲۴]

 
نقشه اسرائیل و یهودا در قرن ۹ قبل از میلاد

تردیدهایی در مورد نخستین پادشاهی اسرائیل و یهودای باستان و گستره قلمرو آنها و قدرتشان وجود دارد. در حالی که مشخص نیست که آیا هرگز پادشاهی متحد اسرائیل وجود داشته‌است یا خیر[۲۵][۲۶]اما با این حال مورخان و باستان شناسان توافق دارند که پادشاهی شمالی اسرائیل تا ۹۰۰ قبل از میلاد وجود داشته‌است[۲۷][۲۸] تا اینکه پادشاهی یهودا در ۸۵۰ ق.م. به قدرت رسیده.[۲۹][۳۰] پادشاهی اسرائیل از بین دو پادشاهی دیگر مرفه تر بود و به زودی به یک قدرت منطقه‌ای تبدیل شد. [۳۱] در طی آن دوران سلسله عمریان، سامره، جلیل، دره اردن، شارون و بخش‌های وسیعی از ماوراء اردن را تحت کنترل داشت.[۳۲] ساماریا، پایتخت و خانه یکی از بزرگ‌ترین سازه‌های عصر آهن در شام بود.[۳۳][۳۴]

پادشاهی اسرائیل در حدود سال ۷۲۰ قبل از میلاد، زمانی که توسط امپراتوری نو-آشوری تح شد، ویران گردید.[۳۵] پادشاهی یهودا، به پایتختی اورشلیم، بعداً به دولت متکی امپراتوری آشوری نو و سپس امپراتوری نو بابلی تبدیل شد. تخمین زده می‌شود که جمعیت منطقه در عصر آهن دوم حدود ۴۰۰٬۰۰۰ نفر بوده‌است.[۳۶] در سال ۶/۵۸۷ قبل از میلاد، به دنبال شورش یهودا، نبوکدنصر دوم، اورشلیم و معبد سلیمان را محاصره و ویران کرد، [۳۷][۳۸] پادشاهی‌شان را منحل و بسیاری از نخبگان یهودی را به بابل تبعید کرد و بدین‌ترتیب اسارت یهودیان آغاز شد.[۳۹] این شکست در تواریخ بابلی نیز ثبت شده‌است.[۴۰][۴۱] پس از تصرف بابل در سال ۵۳۹ قبل از میلاد، کوروش کبیر، بنیانگذار امپراتوری هخامنشی ایران، اعلامیه‌ای را ارائه داد که مفاد آن به جمعیت تبعیدیان‌یهودی اجازه بازگشت به یهودا را می‌داد، به جمعیت یهودی که بازگشته بودند اجازه داده شد تا معبد را خودگردان و بازسازی کنند.[۴۲][۴۳]

دوران باستان کلاسیک

دوره ایرانی‌ها

 
جایگاه ساتراپی یهود مدینتا

پس از فتح امپراتوری بابل توسط کوروش بزرگ در سال ۵۳۹ پ.م.، سرزمین فلسطین نیز، به بخشی از قلمرو هخامنشی تبدیل شد.[۴۴] حداقل پنج ساتراپی کوچک، در این منطقه وجود داشت: یهود مدینه، سامریه، غزه، اشدود، و اشکلون.[۴۵] در همین حال دولت‌شهرهای فنیقی در لبنان امروزی بمانند: صور، صیدا، جبیل، ارواد، دُور به رونق خود ادامه دادند، و قبایل عرب نیز در بیابان‌های جنوبی ساکن بودند.[۴۶][۴۷]

کوروش برخلاف حکمان پیشین که با استفاده از تبعیدهای دسته جمعی کنترل جمعیت‌های مطیعشان را در دست داشتند، کوروش فرمانی را صادر کرد که به ملت‌های تحت سلطه آزادی مذهبی اعطا می‌کرد. ایرانی‌ها، تبعیدیان را در سرزمین خود اسکان داده و به آن‌ها اجازه دادند معابدشان را بازسازی کنند. به گفته برخی از محققان، این سیاست به آن‌ها کمک کرد تا خود را به عنوان فردی آزادی‌خواه معرفی کنند، که سبب محبوبیت کوروش در نزد مردم تابع می‌شد.[۴۸][۴۹]

در سال ۵۳۸ پ.م.، ایرانی‌ها اجازه بازگشت یهودیان، به اورشلیم را دادند.[۵۰] یهودیان، در محلی به نام یهود مدینه یا یهودیه ساکن شده و یک ساتراپی یهودی خودمختار، تابع هخامنشی‌ها را تأسیس کردند.[۵۱][۵۲] اولین معبد در اورشلیم که توسط بابلی‌ها ویران شده بود، تحت نظارت جمعیت یهودی بازگشته، بازسازی شد.[۲۰]

پس از مدتی دگرگونی‌های عمده مذهبی در یهودیه رخ داد. در آن دوره بود که دین یهودی‌ها منحصراً یکتاپرستی (یهوه‌پرستی)شد و وجود خدایان دیگر اکنون انکار می‌شد. پیش از این، یهوه، خدای یهودیان، به عنوان یک خدا در میان بسیاری خدایان پرستیده می‌شد.[۵۳]

ناحیه سامریه نیز سکونت‌گاه سامری‌ها بود، آن‌ها نیز گروهی قومی- مذهبی بودند، که مانند یهودیان یهوه را می‌پرستند و ادعا دارند که از نسل بنی اسرائیل هستند.[۵۴] عموماً اعتقاد بر این است که سامری‌ها، مردمی بودند ترکیبی، از آشوری‌ها که با برخی از یهودی‌های باقی‌مانده در آن منطقه زندگی می‌کردند.[۵۵] فرقه معبد سامری‌ها، که در اطراف کوه جریزیم متمرکز بود، با فرقه معبد یهودی‌ها در اطراف کوه موریا در اورشلیم، در رقابت بود، که سبب خصومتی طولانی میان این دو گروه شده بود.[۵۶]

یکی دیگر از مردم سرزمین فلسطین ادومی‌ها بودند. سرزمین آن‌ها شامل ناحیه جنوبی اردن امروزی می‌شد، اما آن‌ها بعداً توسط قبایل کوچ نشینی که از شرق می‌آمدند، از جمله نبطی‌ها، به سمت غرب رانده شدند و به همین دلیل به بخش‌های جنوبی یهودیه مهاجرت کردند. این مهاجرت یک یا دو نسل قبل از فتح پادشاهی یهودا توسط بابلی‌ها آغاز شده بود، اما با ضعیف شدن یهودا سرعت آن شتاب گرفت. سرزمین آن‌ها به ادومیا معروف بود.[۵۷]

در اواخر قرن ششم و پنجم پیش از میلاد، ایرانی‌ها به پادشاهان فنیقی صور و صیدا، مستقر در لبنان امروزی، از دشت ساحلی تا اشدود را واگذار کردند.[۵۸] این اقدام شاید برای تسهیل تجارت دریایی[۵۹] یا به عنوان بازپرداختی برای خدمات دریایی آن‌ها بوده باشد.[۶۰] تقریباً در همان زمان، جلیل بالا نیز به صور داده شد. تا میانه قرن چهارم، فنیقی‌ها کل ساحل شرقی دریای مدیترانه از اشکلون تا دشت ساحلی جنوبی را در اختیار داشتند.[۶۱]

قبایل عرب کوچ نشین نیز در صحرای نقب حضور داشتند. آن‌ها به دلیل کنترلشان بر مسیرهای تجاری بیابانی که از غزه در شمال، که یک مرکز تجاری مهم بود،[۶۲] تا شبه‌جزیره عربستان در جنوب کشیده شده بود، برای ایرانیان اهمیت استراتژیک و اقتصادی بالایی داشتند. این اقوام بر خلاف مردم ساتراپی‌ها، با هخامنشی‌ها «روابط دوستانه» داشتند، و تا حدودی از آن‌ها مستقل بودند.[۶۳] تا اواسط قرن چهارم، قیداری‌ها قبیله‌ای مسلط بر این منطقه بودند که قلمرو آن‌ها از حجاز در جنوب تا نقب در شمال ادامه داشت. در حدود سال ۳۸۰ پ.م.، قیداری‌ها به شورش نافرجامی علیه ایرانی‌ها پیوستند و در نتیجه امتیاز تجاری صمغ کندر خود را از دست دادند. امتیازات تجاری توسط نبطی‌ها، قبیله‌ای عرب که پایتخت آن در پترا در فرااردن بود، تصاحب شد. آن‌ها در نقب مستقر شدند و در آنجا تمدنی شکوفا ساختند.

با وجود جنگ‌های ایران و یونان، تأثیرات فرهنگی یونان به‌طور پیوسته در این مناطق افزایش یافت. سکه‌های یونانی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن پنجم شروع به گردش کردند. بازرگانان یونانی در قرن ششم پست‌های تجاری در امتداد ساحل تأسیس کردند که از آنجا سرامیک‌های یونانی، آثار هنری و سایر اقلام لوکس وارد منطقه می‌شد. این اقلام محبوب بودند و هیچ خانواده مرفه‌ای در فلسطین فاقد سفال یونانی نبود. سفال‌گران محلی از کالاهای یونانی تقلید می‌کردند، اگرچه کیفیت کالاهایشان پایین‌تر از یونانی‌ها بود. یهودیه در ربع دوم قرن چهارم شروع به ضرب سکه کرد.

در سال ۴۰۴ پ.م.، مصر به سلطه ایران پایان داد و شروع به گسترش دامنه نفوذ و قدرت نظامی خود در فلسطین و فنیقیه کرد که منجر به رویارویی با ایران با آن‌ها شد. برای مدت کوتاهی، مصر هر دو ساحل فنیقیه را تحت کنترل داشت. در نهایت نیز مصر در سال ۳۴۵ پ.م. توسط ایران فتح شد.[۶۴]

در قرن ششم، آرامی زبان رایج در شمال، در جلیل و سامریه، و جایگزین عبری به عنوان زبان گفتاری در منطقه فلسطین،[۶۵] و سپس زبان منطقه شد.[۶۶][۶۷] عبری هنوز در یهودا مورد استفاده قرار می‌گرفت. با این حال، یهودی‌های تبعیدی بازگشته، نفوذ آرامی را بازگرداندند، و آرامی برای برقراری ارتباط با سایر اقوام در طول دوره ایرانی‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفت.[۶۸] عبری نیز به عنوان زبانی خاص طبقه بالا و به عنوان یک زبان مذهبی باقی ماند.[۶۵]

ساخت معبد دوم حدود ۵۲۰ پیش از میلاد تمام گشت.[۴۲] پارس‌ها بر این منطقه به عنوان استانی یهودی حکومت می‌کردند،[۶۹] که در قرون پنجم تا چهارم پیش از میلاد حدود ۳۰۰۰۰ نفر جمعیت را در خود جای داده بود.[۷۰] : ۳۰۸ 

دوره پس از ایرانی‌ها

در سال ۳۳۲ قبل از میلاد، اسکندر مقدونی این منطقه را به عنوان بخشی از لشکرکشی خود علیه امپراتوری ایران فتح کرد. پس از مرگ او، این منطقه تحت کنترل امپراتوری‌های بطلمیوسی و سلوکی به عنوان بخشی از کوئل-سوریه شناخته شد. در طول قرون بعدی، یونانی شدن منطقه منجر به تنش‌های فرهنگی گردید که در زمان سلطنت آنتیوخوس چهارم به اوج رسید و شورش مکابیان در سال ۱۶۷ قبل از میلاد را سبب شد. ناآرامی‌های داخلی حکومت سلوکیان را تضعیف کرد و در اواخر قرن دوم ، پادشاهی نیمه خودمختار هامونی یهودیه به وجود آمد که در نهایت به استقلال کامل دست یافت و به مناطق همسایه گسترش یافت.[۷۱][۷۲][۷۳]

 
قلعه ماسادا، محل محاصره رومی در قرن اول

جمهوری رم در ۶۳ پیش از میلاد به منطقه حمله کرد، نخست کنترل سوریه را دست گرفت، سپس دخالت در جنگ داخلی حشمونیان را آغاز کرد. نزاع میان حامیان رومی و حامیان پارتی در یهودیه منجر به انتصاب هیرودیس کبیر به عنوان یک دودمان خراجگزار به روم شد. در سال ۶ پس از میلاد، این منطقه به‌طور کامل به عنوان استان رومی یهودیه ضمیمه گردید، دوره‌ای که منادی تنش با حکومت روم بود و به یک سری جنگ‌های یهودی-رومی کشیده گردید که ویرانی‌های گسترده‌ای را به ارمغان آورد.

دومین قیام معروف به شورش بارکوخبا در سالهای ۱۳۲–۱۳۶ بعد از میلاد روی داد. موفقیت‌های اولیه در میدان نبرد به یهودیان اجازه داد تا یک کشور مستقل در یهودیه تشکیل دهند، اما رومی‌ها نیروهای زیادی را جمع‌آوری کرده، به طرز وحشیانه‌ای شورش را سرکوب و حومه یهودیه را ویران و خالی از سکنه کردند.[۷۴][۷۵][۷۶] اورشلیم به عنوان یک مستعمره رومی با نام آیلیا کاپیتولینا بازسازی گردید و استان یهودا به سوریه فلسطین تغییر نام داد.[۷۷][۷۸] یهودیان از مناطق حوالی اورشلیم اخراج شدند،[۷۹][۳۲] و به اجتماعات دیاسپورا پیوستند.[۸۰] با وجود این، یهودیان پیوسته اندک حضوری را در منطقه حفظ کردند چنان‌که جلیل مرکز مذهبی آن شد.[۸۱][۸۲]جوامع یهودی در تپه‌های الخلیل جنوبی و در دشت ساحلی به سکونت خود ادامه دادند.[۳۲]

دوره اواخر باستان و قرون وسطی

 
کنیسه کفار برام قرن سوم در جلیل[۸۳]

با انتقال حکومت روم به امپراتوری بیزانس تحت فرمان امپراتور کنستانتین، مسیحیت اولیه جایگزین پیگنیسم رومی گردید.[۸۴][۸۵] با تغییر دین کنستانتین در قرن چهارم، وضعیت برای اکثریت یهودیان در فلسطین سخت‌تر شد.[۸۶] مجموعه‌ای از قوانین به تصویب رسید که علیه یهودیان و یهودیت تبعیض قائل می‌شد چنان‌که یهودی‌ها هم از سوی کلیسا و هم از سوی مقامات مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتند.[۸۷] بسیاری از یهودیان به جوامع در حال شکوفایی دیاسپورا مهاجرت کرده بودند،[۸۸] در همین حال به صورت محلی هم مهاجرت مسیحی و هم تغییر مذهب نیز رواج پیدا کرده بود. در اواسط قرن پنجم، مسیحیان به اکثریت غالب در منطقه بدل گشتند.[۸۹][۹۰] در اواخر قرن پنجم، شورش‌های سامری‌ها شروع شد که تا اواخر قرن ششم ادامه یافت و منجر به کاهش بالا در جمعیت سامری شد.[۹۱] پس از فتح اورشلیم توسط ساسانیان و شورش کوتاه مدت یهودیان علیه هراکلیوس در سال ۶۱۴ پس از میلاد، امپراتوری بیزانس کنترل منطقه را در سال ۶۲۸ تثبیت کرد.[۹۲]

در سالهای ۶۳۴–۶۴۱ میلادی، خلافت راشدین شام را فتح کرد.[۹۳][۹۴][۹۵][۹۶] شش قرن بعد، کنترل منطقه بین خلفای اموی، عباسی، فاطمی و متعاقباً سلجوقیان و ایوبیان تقسیم شد.[۹۷] جمعیت این منطقه طی چندین قرن آتی به شدت کاهش یافت و از حدود ۱ میلیون نفر در دوره روم و بیزانس به حدود ۳۰۰۰۰۰ نفر در اوایل دوره عثمانی رسید. در کنار این کاهش جمعیت، مهاجرت غیر مسلمانان، مهاجرت مسلمانان و گرایش‌های محلی به اسلام، روندی پیوسته از عربی سازی و اسلامی شدن را در پی داشت.[۹۸][۹۹][۱۰۰][۱۰۱] پایان قرن یازدهم، جنگ‌های صلیبی را به همراه داشت، تاخت‌وتاز صلیبیون مسیحی که توسط پاپ حمایت می‌شد، با هدف فتح و خارج کردن کنترل اورشلیم و سرزمین مقدس از دست مسلمانان و ایجاد کشورهای صلیبی آغاز شد.[۱۰۲] ایوبیان صلیبی‌ها را قبل از اینکه حکومت مسلمانان به‌طور کامل توسط سلاطین مملوک مصر در سال ۱۲۹۱ احیا شود، عقب راندند[۱۰۳]

دوران مدرن و ظهور صهیونیسم

 
یهودیان در دیوار غربی در دهه ۱۸۷۰

در سال ۱۵۱۶، این منطقه توسط امپراتوری عثمانی فتح شد و تا چهار قرن بعد به عنوان بخشی از سوریه عثمانی اداره گردید. در سال ۱۶۶۰، شورش دروزها منجر به نابودی صفد و طبریه شد.[۱۰۴] در اواخر قرن هجدهم، [[]] ظاهر العمر محلی عرب، یک امارت مستقل عملاً در جلیل ایجاد کرد. تلاش‌های عثمانی‌ها برای تسلیم کردن ناکام ماند، اما پس از مرگ ظاهر، عثمانی‌ها کنترل منطقه را دوباره به دست گرفتند. در سال ۱۷۹۹ جازار پاشا با موفقیت حمله به عکا توسط نیروهای ناپلئون را دفع کرد و فرانسوی‌ها را وادار کرد که کارزار سوریه را رها کنند.[۱۰۵] در سال ۱۸۳۴، شورش دهقانان عرب فلسطینی علیه سیاست‌های اجباری و مالیاتی مصر در زمان محمد علی پاشا آغاز شد. اگرچه این شورش سرکوب گردید، اما ارتش محمدعلی عقب‌نشینی کرد و حکومت عثمانی با حمایت بریتانیا در سال ۱۸۴۰ احیا شد.[۱۰۶] اندکی پس از آن، اصلاحات تنظیمات در سراسر امپراتوری عثمانی آغاز گردید.

از زمان آغاز دیاسپورای یهودی، بسیاری از یهودیان آرزوی بازگشت به «صهیون» و «سرزمین اسرائیل» را داشته‌اند،[۱۰۷] اگرچه میزان تلاشی که باید برای چنین هدفی صرف شود، محل مناقشه است.[۱۰۸] در طول قرن شانزدهم، جوامع یهودی در چهار شهر مقدس - اورشلیم، طبریه، الخلیل و سافد - پا گرفتند و در سال ۱۶۹۷، خاخام یهودا هاچاسید گروهی متشکل از ۱۵۰۰ یهودی را به اورشلیم هدایت کرد.[۱۰۹] در نیمه دوم قرن هجدهم، مخالفان حسیدیسم در اروپای شرقی، معروف به پروشیم، در فلسطین ساکن شدند.[۱۱۰][۱۱۱]

 
اولین کنگره صهیونیستی (۱۸۹۷) در بازل، سوئیس

اولین موج مهاجرت یهودیان مدرن به فلسطین تحت فرمانروایی عثمانی، معروف به الیه نخستین، در سال ۱۸۸۱ آغاز شد، زیرا یهودیان از قتل‌عام در اروپای شرقی فراری بودند.[۱۱۲] اگرچه جنبش صهیونیسم قبلاً در عمل وجود داشته‌است، اما همواره تئودور هرتزل، روزنامه‌نگار اتریشی-مجارستانی به عنوان بنیان‌گذار صهیونیسم سیاسی[۱۱۳] شناخته می‌شود، جنبشی که به دنبال ایجاد یک کشور یهودی در سرزمین اسرائیل بود، بنابراین راه‌حلی را برای به اصطلاح مسئله یهود ارائه کرد.[۱۱۴] در سال ۱۸۹۶، هرتزل اثر خود به نام Der Judenstaat (دولت یهود) را منتشر کرد و دیدگاه خود را از یک دولت یهودی در آینده ارائه کرد. سال بعد او ریاست اولین کنگره صهیونیستی در بازل سوئیس را بر عهده گرفت.[۱۱۵] آلیه دوم (۱۹۰۴–۱۹۱۴) پس از قتل‌عام کیشینف آغاز شد. حدود ۴۰۰۰۰ یهودی در فلسطین سیهودیان اکن شدند، اگرچه تقریباً نیمی از آنها در نهایت آنجا را ترک کردند. هر دو موج اول و دوم مهاجران عمدتاً یهودیان ارتدوکس بودند،[۱۱۶] اگرچه آلیه دوم شامل گروه‌های سوسیالیستی بود که جنبش کیبوتص را تأسیس کردند.[۱۱۷] اگرچه مهاجران آلیه دوم عمدتاً به دنبال ایجاد سکونتگاه‌های زراعی جمعی بودند، اما در این دوره ، تل آویو به عنوان اولین شهر یهودی برنامه‌ریزی شده در سال ۱۹۰۹ تأسیس گردید.[۱۱۸] در این دوره همچنین شبه نظامیان مسلح یهودی ظهور کردند که اولین آنها بار-گیورا نام داشت و که در سال ۱۹۰۷ تأسیس شد.[۱۱۹][۱۲۰][۱۲۱] دو سال بعد، سازمان بزرگتر هاشومر به عنوان جایگزین آن تأسیس گردید.[۱۲۲][۱۲۳]

قیمومیت بریتانیا

در سال ۱۹۱۷، در خلال جنگ جهانی اول، آرتور بالفور، وزیر امور خارجه بریتانیا، بیانیه بالفور را برای لرد روچیلد، رهبر جامعه یهودیان بریتانیا ارسال کرد که در آن اعلام شده بود که بریتانیا قصد دارد یک " خانه ملی " یهودی را در فلسطین برپا کند.[۱۲۴][۱۲۵]

در سال ۱۹۱۸، لژیون یهودی، گروهی عمدتاً از داوطلبان صهیونیست، در فتح فلسطین توسط بریتانیا به بریتانیایی‌ها یاری رساندند.[۱۲۶] در سال ۱۹۲۰، پس از اینکه متفقین شام را در طول جنگ جهانی اول فتح کردند، این قلمرو بین بریتانیا و فرانسه تحت نظام قیمومیت تقسیم گردید و منطقه تحت اداره بریتانیا که شامل اسرائیل امروزی بود، فلسطین تحت قیمومیت نام گرفت.[۱۲۷][۱۲۸][۱۲۹] مخالفت اعراب با حکومت بریتانیا و مهاجرت یهودیان منجر به شورش‌های فلسطینی در سال ۱۹۲۰ و تشکیل یک شبه نظامی یهودی به نام هاگانا (به معنای دفاع در زبان عبری) به عنوان زاییده هاشومر شد که بعدها شبه نظامیان ایرگون و لحی از آن منشعب شدند.[۱۳۰] در سال ۱۹۲۲، جامعه ملل قیمومت فلسطین را تحت شرایطی که شامل اعلامیه بالفور با وعده آن به یهودیان و با مقررات مشابه در مورد فلسطینیان عرب بود به بریتانیا اعطا کرد.[۱۳۱] جمعیت این منطقه در این زمان عمدتاً عرب و مسلمان بودند، یهودیان حدود 11%[۱۳۲] و مسیحیان عرب حدود ۹٫۵٪ از جمعیت را تشکیل می‌دادند.[۱۳۳]

آلیه سوم (۲۳–۱۹۱۹) و آلیه چهارم (۲۹–۱۹۲۴) ۱۰۰۰۰۰ یهودی دیگر را به فلسطین آورد. ظهور نازیسم و آزار و اذیت فزاینده یهودیان در اروپای دهه ۱۹۳۰ منجر به ظهور آلیه پنجم با هجوم یک چهارم میلیون یهودی شد. این یکی از دلایل اصلی شورش اعراب در سالهای ۱۹۳۶–۱۹۳۹ بود که در واکنش به ادامه مهاجرت یهودیان و خرید زمین آغاز گردید. صدها یهودی و پرسنل امنیتی بریتانیا کشته شدند، در حالی که مقامات قیمومیت بریتانیا در کنار شبه نظامیان صهیونیست هاگانا و ایرگون ۵۰۳۲ عرب را کشتند و ۱۴۷۶۰ نفر را زخمی کردند،[۱۳۴][۱۳۵] که منجر به کشته شدن بیش از ده درصد از جمعیت مرد بزرگسال عرب‌های فلسطین شد و تعدادی مجروح، زندانی یا تبعیدی بر جای گذاشت.[۱۳۶] انگلیسی‌ها با کتاب سفید ۱۹۳۹ محدودیت‌هایی را برای مهاجرت یهودیان به فلسطین وضع کردند، در حالی که کشورهای سرتاسر جهان پناهندگان یهودی را که از هولوکاست فرار می‌کردند طرد می‌کردند، یک جنبش مخفی موسوم به الیه بت برای آوردن یهودیان به فلسطین سازماندهی شد. در پایان جنگ جهانی دوم، جمعیت یهودیان فلسطین به ۳۱ درصد از کل جمعیت افزایش یافت.[۱۳۷]

پس از جنگ جهانی دوم، بریتانیا خود را تا سطوح محدودی در نبرد با کمپین چریکی یهودی بر سر محدودیت‌های مهاجرت یهودیان دید. هاگانا در یک مبارزه مسلحانه علیه قوانین حکومت بریتانیا به ایرگون و لحی پیوست.[۱۳۸] در همان زمان، صدها هزار نفر از بازماندگان و پناهندگان یهودی هولوکاست به دنبال زندگی جدیدی به دور از جوامع ویران شده خود در اروپا بودند. هاگانا در برنامه‌ای به نام آلیه بت که در آن ده‌ها هزار پناهجوی یهودی سعی کردند با کشتی وارد فلسطین شوند، تلاش کرد تا این پناهندگان را به فلسطین بیاورد. بیشتر کشتی‌ها توسط نیروی دریایی سلطنتی توقیف شدند و پناهجویان توسط بریتانیایی‌ها جمع‌آوری و در اردوگاه‌های واقع در اتلیت و قبرس قرار تحت بازداشت گرفتند.[۱۳۹][۱۴۰]

 
نقشه سازمان ملل "طرح تجزیه فلسطین با اتحادیه اقتصادی"

[۱۴۱][۱۴۲]

در ۲۲ ژوئیه ۱۹۴۶، ایرگون، مقر اداری بریتانیا برای فلسطین را که در بال جنوبی[۱۴۳] هتل کینگ دیوید در اورشلیم قرار داشت، بمباران کرد.[۱۴۴][۱۴۵][۱۴۶] در مجموع ۹۱ نفر از ملیت‌های مختلف کشته و ۴۶ تن نیز مجروح شدند.[۱۴۷] این هتل محل دبیرخانه دولت فلسطین و مقر نیروهای مسلح بریتانیا در فلسطین تحت قیمومیت و ماوراء اردن بود.[۱۴۷][۱۴۸] این حمله در ابتدا مورد تأیید هاگانا بود. این عملیات به عنوان پاسخی به عملیات آگاتا (مجموعه‌ای از حملات گسترده، از جمله حمله به آژانس یهود، که توسط مقامات بریتانیا انجام شد) در نظر گرفته شد و مرگبارترین حمله‌ای بود که در دوران قیمومیت علیه بریتانیا انجام شد.[۱۴۹][۱۴۷][۱۵۰] شورش یهودیان در سال‌های ۱۹۴۶ و ۱۹۴۷ با وجود تلاش‌های هماهنگ ارتش بریتانیا و نیروی پلیس فلسطین برای سرکوب آن ادامه یافت. تلاش‌های بریتانیا برای میانجی‌گری، و یافتن راه‌حل جهت مذاکره با نمایندگان یهودی و عرب نیز شکست خورد، زیرا یهودیان حاضر به پذیرش هیچ راه‌حلی نبودند که یک کشور یهودی مستقل جزو شروط آن نباشد و با تقسیم فلسطین به دو کشور یهودی و عربی نیز مخالف بودند، حال آنکه اعراب نیز با هرگونه دولت دیگر مخالف بوده و تنها راه حل را فلسطینی یکپارچه تحت حاکمیت اعراب می‌دانستند. در فوریه ۱۹۴۷، انگلیسی‌ها موضوع فلسطین را به سازمان تازه تأسیس ملل متحد ارجاع دادند. در ۱۵ مه ۱۹۴۷، مجمع عمومی سازمان ملل تصمیم گرفت که کمیته ویژه سازمان در مورد فلسطین ایجاد شود تا «برای بررسی در جلسه آتی، مجمع گزارشی در مورد مسئله فلسطین آماده کند.»[۱۵۱] در گزارش کمیته مورخ ۳ سپتامبر ۱۹۴۷ به مجمع عمومی،[۱۵۲] اکثریت کمیته در فصل ششم طرحی را برای جایگزینی قیمومیت بریتانیا با عنوان «یک کشور مستقل عربی، یک کشور مستقل یهودی و اورشلیم [...] به عنوان آخرین موردی که تحت یک سیستم قیمومیت بین‌الملل قرار دارد» پیشنهاد کردند.[۱۵۳] در همین حین، شورش یهودیان ادامه یافت و در ژوئیه ۱۹۴۷ طی یک سری حملات گسترده چریکی که در ماجرای گروهبان‌ها به اوج رسید که در آن ایرگون دو گروهبان انگلیسی را به عنوان اهرم فشاری علیه اعدام برنامه‌ریزی شده سه عامل ایرگون گروگان گرفت. ایرگون افسران را پس از اجرای اعدام کشت.[۱۵۴]

به تاریخ سپتامبر ۱۹۴۷، کابینه بریتانیا به این نتیجه رسید که قیمومیت دیگر امکان استقرار ندارد و بایستی فلسطین را تخلیه نمایند. به بیان آرتور کریچ جونز، وزیر استعمار، چهار علت اصلی منجر به تصمیم‌گیری برای تخلیه فلسطین: انعطاف‌ناپذیری مذاکره‌کنندگان یهودی و عرب که تن به صلح و سازش در مواضع کلیدی خود در خصوص مسئله ایجاد یک کشور یهودی در فلسطین نبودند، همین‌طور استقرار پادگانی وسیع در فلسطین جهت مبارزه با شورش یهودیان و در عین احتمال شورش گسترده‌تر یهودیان و اعراب فشار سنگینی بر اقتصاد بریتانیا که از تبعات جنگ جهانی دوم نیز هنوز التیام نیافته بود، وارد کرد، در ادامه ضربه مهلکی بر «صبر انگلیس و متأثر شدن غرور ملی» ناشی از به دار آویختن گروهبان‌ها، همزمان با انتقادهای فزاینده‌ای که دولت در نتیجه تلاش برای یافتن راه حلی برای فلسطین وارد گردید.[۱۵۵]

در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷، مجمع عمومی قطعنامه 181 (II) را تصویب نمود که تصویب و اجرای طرح تقسیم با اتحادیه اقتصادی را توصیه می‌کرد.[۱۵۶] طرح ضمیمه قطعنامه اساساً همان طرحی بود که اکثریت کمیته در گزارش ۳ سپتامبر پیشنهاد کرده بود. آژانس یهود، که نماینده شناخته شده جامعه یهودی محسوب می‌شد، طرحی را پذیرفت که به یهودیان - یک سوم جمعیتی که کمتر از ۷٪ از املاک را تحت مالکیت دارند - ۵۵٪ تا ۵۶٪ از زمین‌های فلسطین تحت قیمومیت را واگذار می‌کرد.[۱۵۷][۱۵۸] [۱۵۹] [۱۶۰] اتحادیه عرب و کمیته عالی عربی فلسطین این طرح را رد[۱۶۱] و تأکید کردند که آنها هرگونه طرح تقسیم دیگری را نیز رد خواهند کرد. [۱۶۲] [۱۶۳] در ۱ دسامبر ۱۹۴۷، کمیته عالی عرب یک اعتصاب سه روزه را اعلام کرد و شورش در اورشلیم آغاز شد .[۱۶۲][۱۶۴] وضعیت به یک جنگ داخلی می‌ماند. تنها دو هفته پس از رأی‌گیری سازمان ملل، آرتور کریچ جونز، وزیر استعمار، اعلام کرد که قیمومت بریتانیا در ۱۵ مه ۱۹۴۸ پایان می‌یابد و تا آن مقطع بریتانیایی‌ها تخلیه خواهند شد. هنگامی که شبه‌نظامیان و باندهای عرب به مناطق یهودی حمله می‌کردند، عمدتاً با مقاومت هاگانا و همچنین ایرگون و لحی مواجه می‌شدند. در آوریل ۱۹۴۸، هاگانا به سوی منشأ این تاخت‌وتازها یورش برد. [۱۶۵][۱۶۶] در این دوره ۲۵۰۰۰۰ عرب فلسطینی به دلیل تعدادی از عوامل فراری یا اخراج شدند. [۱۶۷]

کشور اسرائیل

استقلال و سالهای اولیه

 
دیوید بن گوریو استقلال اسرائیل را در ۱۴ مه ۱۹۴۸ اعلام می‌کند.
 
برافراشتن پرچم جوهر در ۱۰ مارس ۱۹۴۹، به نشانه پایان جنگ ۱۹۴۸

در ۱۴ مه ۱۹۴۸، یک روز قبل از انقضای قیمومیت بریتانیا، دیوید بن گوریون، رئیس آژانس یهود، «تأسیس یک کشور یهودی در سرزمین اسرائیل، با نام دولت اسرائیل» را اعلام کرد.[۱۶۸][۱۶۹] تنها اشاره‌ای که در متن اعلامیه به مرزهای دولت جدید وجود دارد، استفاده از اصطلاح ارتس-اسرائیل (" سرزمین اسرائیل ") است.[۱۷۰] روز بعد، ارتش چهار کشور عربی - مصر، سوریه، ماوراء اردن و عراق - وارد بخش‌هایی از فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا شدند و جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ را آغاز کردند.[۱۷۱][۱۷۲][۱۷۳] در همین حین نیروهایی از یمن، مراکش، عربستان سعودی و سودان به جنگ پیوستند.[۱۷۴] [۱۷۵][۱۷۶] در آغاز هدف ظاهری تهاجم، جلوگیری از تأسیس دولت یهود بود، برخی از رهبران عرب در مورد "ریختن یهودیان به دریاً صحبت می‌کردند. [۱۷۴] به گفته بنی موریس، یهودیان نگران بودند که ارتش مهاجم عرب قصد قتل‌عام آنها را داشته باشند. [۱۷۷] اتحادیه عرب اعلام کرد که این تهاجم برای برقراری نظم و جلوگیری از خونریزی بیشتر بوده‌است.[۱۷۸]

پس از یک سال جنگ، آتش‌بس اعلام شد و مرزهای موقت موسوم به خط سبز تعیین گردید.[۱۷۹] اردن کرانه باختری از جمله بیت‌المقدس شرقی را ضمیمه خود نمود و در سوی دیگر هم مصر نوار غزه را اشغال کرد. سازمان ملل تخمین زد که بیش از ۷۰۰۰۰۰ فلسطینی توسط نیروهای پیشروی اسرائیل در جریان درگیری بیرون رانده شدند یا گریختند - چیزی که در عربی به نام نکبت ("فاجعه") شناخته می‌شود.[۱۸۰]حدود ۱۵۶۰۰۰ نفر باقی ماندند و شهروند عرب اسرائیل شدند.[۱۸۱]

اسرائیل با اکثریت آرا در ۱۱ مه ۱۹۴۹ به عنوان عضو سازمان ملل پذیرفته شد[۱۸۲] تلاش اسرائیل و اردن برای مذاکره بر سر توافقنامه صلح پس از آن شکست خورد که دولت بریتانیا، از ترس واکنش مصر با چنین معاهده‌ای، مخالفت خود را با دولت اردن ابراز کرد.[۱۸۳] در سال‌های اولیه تشکیل دولت، جنبش صهیونیسم کارگری به رهبری نخست‌وزیر دیوید بن گوریون بر عرصه سیاست در اسرائیل تسلط داشت.[۱۸۴][۱۸۵]

مهاجرت به اسرائیل در اواخر دهه ۱۹۴۰ و اوایل دهه ۱۹۵۰ با کمک وزارت مهاجرت اسرائیل و سازمان غیردولتی موساد لیعلیه بت (lit. جریان داشت که مهاجرت غیرقانونی و مخفیانه را سازماندهی می‌کند.[۱۸۶] هر دو گروه تدارکات مهاجرت مانند ترتیب دادن حمل و نقل را تسهیل می‌کردند، اما گروه دوم در کشورهایی به ویژه در خاورمیانه و اروپای شرقی که زندگی یهودیان در خطر بود و خروج از آن مکان‌ها دشوار بود، درگیر اجرای عملیات‌های مخفیانه می‌شد. موساد لیعلیه بت در سال ۱۹۵۳ منحل گردید.[۱۸۷] هدف مهاجرت برپایهبرنامه یک میلیونی هدایت می‌شد. مهاجران به دلایل مختلف به اسرائیل می‌آمدند از جمله: برخی اعتقادات صهیونیستی داشتند یا جهت دستیابی به وعده زندگی بهتر به اسرائیل آمده بودند، در حالی که برخی دیگر برای فرار از آزار و اذیت تن به مهاجرت داده بودند یا از کشور مبدأ اخراج می‌شدند.[۱۸۸][۱۸۹]

هجوم بازماندگان هولوکاست و یهودیان از کشورهای عربی و مسلمان به اسرائیل در طی سه سال اول تعداد یهودیان را از ۷۰۰۰۰۰ به ۱٬۴۰۰٬۰۰۰ افزایش داد. در سال ۱۹۵۸، جمعیت اسرائیل به دو میلیون نفر رسید.[۱۹۰] بین سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۷۰، تقریباً ۱٬۱۵۰٬۰۰۰ پناهنده یهودی به اسرائیل نقل مکان کردند.[۱۹۱] برخی از مهاجران جدید به عنوان پناهنده بدون هیچ دارایی به کشور آمدند و در اردوگاه‌های موقتی به نام ماباروت اسکان داده شدند. تا سال ۱۹۵۲، بیش از ۲۰۰۰۰۰ نفر در این شهرهای چادری زندگی می‌کردند.[۱۹۲] با یهودیان دارای پیشینه اروپایی اغلب رفتار مطلوب تری نسبت به یهودیان کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا صورت می‌گرفت - واحدهای مسکونی که برای ورودی‌های جدید اختصاص داده شده بود اغلب برای همان مهاجران قدیمی تمدید می‌شد و در نتیجه یهودیان تازه‌وارد از سرزمین‌های عربی عموماً مدت بیشتری را در کمپ سکونت می‌کردند.[۱۹۳][۱۹۴] در این دوره، غذا، لباس و اثاثیه باید جیره‌بندی می‌شد که به آن دوره ریاضت می‌گفتند. نیاز روزافزون به حل این بحران، بن گوریون را به امضای قرارداد غرامت با آلمان غربی سوق داد که اعتراضات گسترده یهودیان را برانگیخت و از این ایده که اسرائیل می‌تواند غرامت مالی در ازای هولوکاست را بپذیرد، خشمگین شدند.[۱۹۵]

درگیری اعراب و اسرائیل

در طول دهه ۱۹۵۰، اسرائیل اغلب توسط فداییان فلسطینی مورد حمله قرار می‌گرفت، هدف حملات تقریباً همیشه غیرنظامیان بودند[۱۹۶] منشأ آن نیز عمدتاً از نوار غزه تحت اشغال مصر بود[۱۹۷] که این رفتارها منجر به چندین عملیات تلافی جویانه اسرائیل نیز شد. در سال ۱۹۵۶، انگلستان و فرانسه قصد داشتند کنترل کانال سوئز را که مصریان آن را ملی کرده بودند، دوباره به دست گیرند. ادامه نع کشتی‌های اسرائیلی از کشتی‌رانی بر کانال سوئز و تنگه تیران، همراه با افزایش حملات فداییان علیه جمعیت جنوبی اسرائیل و تهدیدات اعراب، اسرائیل را بر آن داشت تا به مصر حمله کند.[۱۹۸][۱۹۹][۲۰۰] اسرائیل به یک اتحاد محرمانه با بریتانیا و فرانسه ملحق شد و شبه جزیره سینا را تصرف کرد، اما سازمان ملل تحت فشار قرار گرفت تا در ازای تضمین حقوق کشتیرانی اسرائیل در دریای سرخ این کشور از تنگه تیران و کانال، عقب‌نشینی کند.[۲۰۱][۲۰۲][۲۰۳] جنگی که به عنوان بحران سوئز شناخته می‌شود، منجر به کاهش قابل توجه نفوذ مرزی اسرائیل شد.[۲۰۴]

گزارش تصویری ایالات متحده از محاکمه آدولف آیشمن

در اوایل دهه ۱۹۶۰، اسرائیل آدولف آیشمن جنایتکار جنگی نازی را در آرژانتین دستگیر و برای محاکمه به اسرائیل آورد. [۲۰۵] محاکمه تأثیر عمده‌ای بر آگاهی عمومی از هولوکاست داشت.[۲۰۶] آیشمن تنها فردی است که در یک دادگاه غیرنظامی اسرائیل در اسرائیل اعدام شده.[۲۰۷] در طول بهار و تابستان ۱۹۶۳ اسرائیل درگیر یک بن بست دیپلماتیک با ایالات متحده به دلیل برنامه هسته‌ای خود بود.[۲۰۸][۲۰۹]

از سال ۱۹۶۴ که کشورهای عربی نگرای‌هایی را بابت برنامه اسرائیل در راستای هدایت آب رودخانه اردن به دشت ساحلی داشتند،[۲۱۰] کوشش‌هایی جهت انحراف سرچشمه رود برای محروم‌سازی اسرائیل از آب آن صورت گرفت و باعث ایجاد تنش بین اسرائیل از یک سو و و لبنان سوریه در طرف دیگر شد. ملی گرایان عرب به رهبری جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور مصر، از به رسمیت شناختن اسرائیل خودداری کردند و خواستار نابودی آن شدند.[۲۱۱][۲۱۲][۲۱۳] در سال ۱۹۶۶، روابط اسرائیل و اعراب به حدی پرتنش شده بود که نبردهای فیزیکی بین نیروهای اسرائیلی و عرب حادث شد.[۲۱۴]

 
اراضی تحت کنترل اسرائیل:
  پیش از جنگ شش روزه
  پس از جنگ
صحرای سینا به سال ۱۹۸۲ به مصر بازگردانده شد.

در ماه مه ۱۹۶۷، مصر ارتش خود را در نزدیکی مرز با اسرائیل آماده‌باش کرد، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل را بیرون و از سال ۱۹۵۷ در شبه جزیره سینا مستقر شد تا دسترسی اسرائیل به دریای سرخ را مسدود کند.[۲۱۵][۲۱۶][۲۱۷]سایر کشورهای عربی نیز نیروهای خود را بسیج کردند.[۲۱۸] اسرائیل بار دیگر تأکید کرد که این اقدامات یک بهانه جنگ است و در ۵ ژوئن، حمله پیشگیرانه ای را علیه مصر انجام داد. اردن، سوریه و عراق پاسخ دادند و به اسرائیل حمله کردند. در یک جنگ شش روزه، اسرائیل کرانه باختری را از اردن، نوار غزه و شبه جزیره سینا را از مصر و بلندی‌های جولان را از سوریه تصرف و اشغال کرد.[۲۱۹]

پس از جنگ ۱۹۶۷ و قطعنامه «سه نه» اتحادیه عرب، اسرائیل با حملات مصری‌ها در شبه جزیره سینا در طول جنگی فرسایشی در سال‌های ۱۹۶۷–۱۹۷۰ و از سوی دیگر گروه‌های فلسطینی که اسرائیلی‌ها را در سرزمین‌های اشغالی در اسرائیل و سراسر جهان هدف قرار می‌دادند، مواجه شد. در میان گروه‌های مختلف فلسطینی و عربی، مهم‌ترین گروه سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف) بود که در سال ۱۹۶۴ تأسیس شد و در ابتدا خود را متعهد به «مبارزه مسلحانه به عنوان تنها راه برای آزادی میهن» قلمداد کرد.[۲۲۰] در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰، گروه‌های فلسطینی موجی از حملات[۲۲۱][۲۲۲] را علیه اهداف اسرائیلی و یهودی در سراسر جهان ترتیب دادند،[۲۲۳] از جمله آنها قتل‌عام ورزشکاران اسرائیلی در بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۷۲ در مونیخ بود. دولت اسرائیل با اجرای یک کمپین ترور پاسخ سازمان دهندگان قتل‌عام را با بمباران هوایی و یورش به مقر ساف در لبنان داد.

در ۶ اکتبر ۱۹۷۳، زمانی که یهودیان مشغول مراسم یوم کیپوربودند، ارتش مصر و سوریه حمله غافلگیرانه‌ای را علیه نیروهای اسرائیلی در شبه جزیره سینا و بلندی‌های جولان آغاز کردند که جنگ یوم کیپور نامیده می‌شود. این جنگ در ۲۵ اکتبر با عقب راندن موفقیت‌آمیز نیروهای مصری و سوری توسط اسرائیل به پایان رسید، اما بیش از ۲۵۰۰ سرباز اسرائیلی در جنگی که مجموعاً در حدود ۲۰ روز جان ۱۰ تا ۳۵۰۰۰ نفر را گرفت کشته شدند.[۲۲۴] یک تحقیق داخلی دولت را از مسئولیت در قبال ناکامی‌های قبل و در طول جنگ تبرئه نمود، اما خشم عمومی، نخست‌وزیر گلدا مایر را مجبور به استعفا کرد.[۲۲۵] در ژوئیه ۱۹۷۶ هواپیمای مسافربری در حین پرواز از اسرائیل به فرانسه توسط چریک‌های فلسطینی ربوده و در فرودگاه بین‌المللی اتنبه، اوگاندا فرود آمد. کماندوهای اسرائیلی عملیاتی را انجام دادند که در آن ۱۰۲ نفر از ۱۰۶ گروگان اسرائیلی با موفقیت نجات یافتند.

روند صلح

انتخابات کنست در سال ۱۹۷۷ نقطه عطفی بزرگ در تاریخ سیاسی اسرائیل بود زیرا حزب لیکود به رهبری مناخیم بگین کنترل را از حزب کارگر گرفت. [fn ۱] در اواخر همان سال، انور السادات، رئیس‌جمهور مصر، سفری به اسرائیل داشت و در برابر کنست سخنرانی کرد که اولین به رسمیت شناختن اسرائیل توسط یک رئیس دولت عرب قلمداد می‌شد. [۲۲۷] در دو سال بعد، سادات و بگین قرارداد کمپ دیوید (۱۹۷۸) و پیمان صلح مصر و اسرائیل (۱۹۷۹) را امضا کردند. [۲۲۸] در عوض، اسرائیل از شبه جزیره سینا عقب‌نشینی نمود و موافقت کرد که بر سر خودمختاری فلسطینیان در کرانه باختری و نوار غزه وارد مذاکره شود. [۲۲۸]

در ۱۱ مارس ۱۹۷۸، یک یورش چریکهای ساف از لبنان منجر به کشتار جاده ساحلی شد. اسرائیل با حمله به جنوب لبنان در راستای نابودی پایگاه‌های ساف در جنوب رودخانه لیتانی پاسخ داد. اکثر جنگجویان ساف عقب‌نشینی کردند، اما اسرائیل توانست جنوب لبنان را تا زمانی که نیروهای سازمان ملل و ارتش لبنان کنترل اوضاع را دست گیرند، حفظ کند. ساف به زودی سیاست حملات خود علیه اسرائیل را از سر گرفت.[۲۲۹] در چند سال بعد، ساف به جنوب نفوذ کرد و به گلوله‌باران پراکنده در سراسر مرز ادامه داد. اسرائیل حملات تلافی جویانه متعددی را از طریق هوا و زمین انجام داد.

 
قانون ۱۹۸۰ اسرائیل اعلام کرد که «تمامیت اورشلیم، کامل و متحد، پایتخت اسرائیل است».[۲۳۰]

در همین حال، دولت بگین انگیزه‌هایی را برای اسراییل فراهم کرد تا در کرانه باختری اشغالی مستقر شوند که اصطکاک با فلسطینیان در آن منطقه را افزایش داد.[۲۳۱] قانون اساسی: اورشلیم، پایتخت اسرائیل، که در سال ۱۹۸۰ به تصویب رسید، به عقیده برخی، الحاق اورشلیم توسط اسرائیل در سال ۱۹۶۷ را با فرمان دولت، مجدداً تأیید کرد و بحث‌های بین‌المللی بر سر وضعیت این شهر را برانگیخت. هیچ قانونی در قوانین اساسی این کشور قلمرو اسرائیل را تعریف نکرده‌است و هیچ اقدامی به‌طور خاص اورشلیم شرقی را جزو سرزمین اسرائیل تعریف نکرده.[۲۳۲] در سال ۱۹۸۱ اسرائیل به‌طور مؤثری بلندی‌های جولان را ضمیمه خاک خود کرد، اگرچه الحاق آن در سطح بین‌المللی به رسمیت شناخته نشد.[۲۳۳] جامعه بین‌المللی عمدتاً این اقدامات را رد کرد و شورای امنیت سازمان ملل متحد قانون اورشلیم و قانون بلندی‌های جولان را فسخ و باطل اعلام کرد.[۲۳۴][۲۳۵] تنوع جمعیتی اسرائیل در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ گسترش یافت. چندین موج از یهودیان اتیوپیایی از دهه ۱۹۸۰ به اسرائیل مهاجرت کردند، در حالی که بین سال‌های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۴، مهاجرت از کشورهای پس از شوروی، جمعیت اسرائیل را دوازده درصد افزایش داد.[۲۳۶]

در ۷ ژوئن ۱۹۸۱، در طول جنگ ایران و عراق، نیروی هوایی اسرائیل تنها رآکتور هسته‌ای در حال ساخت عراق را در خارج از بغداد منهدم کرد تا مانع از برنامه تسلیحات هسته‌ای عراق شود. پس از یک سری حملات ساف در سال ۱۹۸۲، اسرائیل در آن سال به لبنان حمله کرد تا پایگاه‌هایی را که ساف از آنجا حملات موشکی به شمال اسرائیل انجام می‌داد، نابود کند. [۲۳۷] در شش روز اول نبرد، اسرائیلی‌ها نیروهای نظامی ساف را در لبنان نابود کردند و قاطعانه سوری‌ها را شکست دادند. تحقیقات دولت اسرائیل - کمیسیون کاهان - بعداً بگین و چندین ژنرال اسرائیلی را به‌طور غیرمستقیم مسئول کشتار صبرا و شتیلا و وزیر دفاع آریل شارون را به عنوان «مسئول شخصی» قتل‌عام معرفی کرد.[۲۳۸] شارون مجبور به استعفا از سمت وزیر دفاع شد.[۲۳۹] در سال ۱۹۸۵، اسرائیل با بمباران مقر ساف در تونس به حمله تروریستی فلسطینیان در قبرس پاسخ داد. اسرائیل در سال ۱۹۸۶ از بیشتر مناطق لبنان عقب‌نشینی کرد، اما تا سال ۲۰۰۰ یک منطقه حائل مرزی در جنوب لبنان را حفظ کرد که از آنجا نیروهای اسرائیلی با حزب‌الله درگیر شدند. انتفاضه اول، قیام فلسطینیان علیه حکومت اسرائیل،[۲۴۰] در سال ۱۹۸۷ با موج تظاهرات ناهماهنگ و خشونت در کرانه باختری اشغالی و غزه رخ داد. طی شش سال بعد، انتفاضه سازماندهی شده‌تری شامل اقدامات اقتصادی و فرهنگی با هدف برهم زدن اشغال اسرائیل شد که در طی این خشونت‌ها بیش از هزار نفر کشته شدند.[۲۴۱] در طول جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱، ساف از صدام حسین و حملات موشکی اسکاد عراق علیه اسرائیل حمایت کرد. علیرغم خشم عمومی، اسرائیل به فراخوان‌های آمریکا برای خودداری از پاسخگویی توجه کرد و در آن جنگ شرکت نکرد.[۲۴۲][۲۴۳]

 
شیمون پرز (چپ) با اسحاق رابین (مرکز) و پادشاه حسین اردن (راست)، قبل از امضای پیمان صلح اسرائیل و اردن در سال ۱۹۹۴

در سال ۱۹۹۲، اسحاق رابین پس از انتخاباتی که در آن حزب او خواستار سازش با همسایگان اسرائیل شد، نخست‌وزیر گردید. [۲۴۴][۲۴۵] سال بعد، شیمون پرز به نمایندگی از اسرائیل و محمود عباس برای ساف، توافقنامه اسلو را امضا کردند که به تشکیلات خودگردان ملی فلسطین حق حکومت بر بخش‌هایی از کرانه باختری و نوار غزه را داد.[۲۴۶] سازمان آزادی‌بخش فلسطین همچنین حق موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخت و متعهد شد که به تروریسم پایان دهد.[۲۴۷] در ۱۹۹۴ معاهده صلح اسرائیل و اردن امضا شد و اردن را به دومین کشور عربی تبدیل کرد که روابط خود با اسرائیل را عادی می‌کند.[۲۴۸] حمایت عمومی اعراب از توافق با اسرائیل در نتیجه ادامه شهرک‌سازی‌ها و برقراری پست‌های بازرسی[۲۴۹] و همین‌طور وخامت شرایط اقتصادی آسیب دید.[۲۵۰] حمایت عمومی اسرائیل از توافقنامه کاهش یافت زیرا اسرائیل توسط حملات انتحاری فلسطینی‌ها ضربه ldخورد.[۲۵۱] در نوامبر ۱۹۹۵، اسحاق رابین هنگام خروج از راهپیمایی صلح توسط ییگال امیر، یهودی راست افراطی که مخالف توافقنامه بود، ترور شد.[۲۵۲]

در دوران نخست‌وزیری بنیامین نتانیاهو در پایان دهه ۱۹۹۰، اسرائیل موافقت کرد که از الخلیل [۲۵۳] خارج شود، اگرچه این تصمیم هرگز تصویب یا اجرا نشد[۲۵۴] و در عوض تفاهم نامه رودخانه وای را امضا کرد که کنترل بیشتری به تشکیلات خودگردان فلسطینی داد.[۲۵۵] ایهود باراک که در سال ۱۹۹۹ به نخست‌وزیری انتخاب شد، هزاره جدید را با خروج نیروها از جنوب لبنان و انجام مذاکرات با یاسر عرفات، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و بیل کلینتون، رئیس‌جمهور ایالات متحده در اجلاس کمپ دیوید در سال ۲۰۰۰ آغاز کرد. باراک در این اجلاس طرحی برای تشکیل کشور فلسطینی ارائه کرد. دولت پیشنهادی شامل کل نوار غزه و بیش از ۹۰ درصد کرانه باختری با بیت‌المقدس به عنوان پایتخت مشترک بود.[۲۵۶] هر یک از طرفین طرف مقابل را مسئول شکست مذاکرات دانستند.

قرن ۲۱ام

 
محل قتل‌عام دیسکوتک دلفیناریوم تل آویو در سال ۲۰۰۱ که در آن ۲۱ اسرائیلی کشته شدند.

در اواخر سال ۲۰۰۰، پس از دیدار جنجالی آریل شارون، رهبر لیکود از کوه معبد، انتفاضه دوم آغاز شد که تا چهار سال و نیم آینده ادامه داشت. بمب‌گذاری‌های انتحاری یکی از ویژگی‌های مکرر انتفاضه بود که باعث شد زندگی غیرنظامی اسرائیل به میدان جنگ تبدیل شود.[۲۵۷] برخی از مفسران معتقدند که انتفاضه از قبل توسط عرفات طراحی شده بود و دلیل آن شکست مذاکرات صلح بود.[۲۵۸][۲۵۹][۲۶۰][۲۶۱] شارون در انتخابات ویژه سال ۲۰۰۱ نخست‌وزیر شد. وی در دوران تصدی خود، طرح خود برای عقب‌نشینی یکجانبه از نوار غزه را اجرایی کرد و همچنین ساخت دیوار حائل کرانه باختری اسرائیل را رهبری نیز کرد[۲۶۲] و به انتفاضه پایان داد.[۲۶۳][۲۶۴] بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸، ۱۰۶۳ اسرائیلی، ۵۵۱۷ فلسطینی و ۶۴ شهروند خارجی کشته شده‌اند.[۲۶۵]

در سال ۲۰۰۶، حملات توپخانه‌ای حزب‌الله به جوامع مرزی شمال اسرائیل و ربوده شدن دو سرباز اسرائیلی از مرزها، جنگ دوم لبنان را به مدت یک ماه کلید زد.[۲۶۶][۲۶۷] در سال ۲۰۰۷، نیروی هوایی اسرائیل یک راکتور هسته‌ای در سوریه را منهدم کردند. در سال ۲۰۰۸، اسرائیل وارد نبرد دیگری شد، چراکه آتش‌بس بین حماس و اسرائیل شکست خورده‌بود. جنگ غزه ۲۰۰۸–۲۰۰۹ سه هفته زمان برد و پس از اعلام آتش‌بس یک‌سویه از سمت اسرائیل پایان یافت.[۲۶۸][۲۶۹] حماس آتش‌بس را با شرایط ویژه خود آن هم در جهت اجرای عقب‌نشینی کامل و باز کردن گذرگاه‌های مرزی اعلام کرد. با وجود اینکه نه موشک‌پرانی طرف فلسطینی و نه حملات تلافی جویانه اسرائیل به‌طور کامل متوقف نشدند، اما آتش‌بس شکننده همچنان برقرار گشت.[۲۷۰] در جریان آنچه که دولت اسرائیل تحت عنوان واکنش به بیش از صد حمله راکتی فلسطینیان بر فراز شهرهای جنوبی این کشور معرفی نمود،[۲۷۱] اسرائیل عملیاتی را در نوار غزه در سال ۲۰۱۲ آغاز کرد که هشت روز به طول انجامید.[۲۷۲] اسرائیل پس از تشدید حملات موشکی حماس در تاریخ ژوئیه ۲۰۱۴، عملیات دیگری را علیه غزه کلید زد.[۲۷۳] در ماه مه ۲۰۲۱، دور تازه‌ای از نبر در غزه و اسرائیل روی داد که یازده روز زمان برد.[۲۷۴]

در دهه ۲۰۱۰، همکاری‌های منطقه‌ای فزاینده بین اسرائیل و کشورهای اتحادیه عرب ایجاد شد که با امضای توافقنامه ابراهیم به اوج خود رسید. وضعیت امنیتی اسرائیل از درگیری سنتی اعراب و اسرائیل به درگیری نیابتی ایران و اسرائیل و رویارویی مستقیم با ایران در طول جنگ داخلی سوریه تغییر کرد.

جستارهای وابسته

یادداشت‌ها

  1. "In hindsight we can say that 1977 was a turning point ..."[۲۲۶]

پانویس

  1. Tchernov, Eitan (1988). "The Age of 'Ubeidiya Formation (Jordan Valley, Israel) and the Earliest Hominids in the Levant". Paléorient. 14 (2): 63–65. doi:10.3406/paleo.1988.4455.
  2. Rincon, Paul (14 October 2015). "Fossil teeth place humans in Asia '20,000 years early'". BBC News. Retrieved 4 January 2017.
  3. Bar-Yosef, Ofer (7 December 1998). "The Natufian Culture in the Levant, Threshold to the Origins of Agriculture" (PDF). Evolutionary Anthropology. 6 (5): 159–177. doi:10.1002/(SICI)1520-6505(1998)6:5<159::AID-EVAN4>3.0.CO;2-7. Retrieved 4 January 2017.
  4. Steiglitz, Robert (1992). "Migrations in the Ancient Near East". Anthropological Science. 3 (101): 263. Retrieved 12 June 2020.
  5. Jonathan M Golden,Ancient Canaan and Israel: An Introduction, OUP, 2009 pp. 3–4.
  6. Braunstein, Susan L. (2011). "The Meaning of Egyptian-Style Objects in the Late Bronze Cemeteries of Tell el-Farʿah (South)". Bulletin of the American Schools of Oriental Research. 364 (364): 1–36. doi:10.5615/bullamerschoorie.364.0001. JSTOR 10.5615/bullamerschoorie.364.0001.
  7. Dever, William G. Beyond the Texts, Society of Biblical Literature Press, 2017, pp. 89–93
  8. S. Richard, "Archaeological sources for the history of Palestine: The Early Bronze Age: The rise and collapse of urbanism", The Biblical Archaeologist (1987)
  9. Knapp, A. Bernard; Manning, Sturt W. (2016-01-01). "Crisis in Context: The End of the Late Bronze Age in the Eastern Mediterranean". American Journal of Archaeology. 120 (1): 130. doi:10.3764/aja.120.1.0099. ISSN 0002-9114.
  10. K.L. Noll, Canaan and Israel in Antiquity: A Textbook on History and Religion, A&C Black, 2012, rev.ed. pp. 137ff.
  11. Thomas L. Thompson, Early History of the Israelite People: From the Written & Archaeological Sources, Brill, 2000 pp. 275–276: 'They are rather a very specific group among the population of Palestine which bears a name that occurs here for the first time that at a much later stage in Palestine's history bears a substantially different signification.'
  12. The personal name "Israel" appears much earlier, in material from Ebla. Hasel, Michael G. (1 January 1994). "Israel in the Merneptah Stela". Bulletin of the American Schools of Oriental Research. 296 (296): 45–61. doi:10.2307/1357179. JSTOR 1357179. S2CID 164052192.
  13. Lemche, Niels Peter (1998). The Israelites in History and Tradition. Westminster John Knox Press. p. 35. ISBN 978-0-664-22727-2.
  14. Miller, James Maxwell; Hayes, John Haralson (1986). A History of Ancient Israel and Judah. Westminster John Knox Press. ISBN 978-0-664-21262-9.
  15. Mark Smith in "The Early History of God: Yahweh and Other Deities of Ancient Israel" states "Despite the long regnant model that the Canaanites and Israelites were people of fundamentally different culture, archaeological data now casts doubt on this view.
  16. Rendsberg, Gary (2008).
  17. Gnuse, Robert Karl (1997). No Other Gods: Emergent Monotheism in Israel. England: Sheffield Academic Press Ltd. pp. 28, 31. ISBN 1-85075-657-0.
  18. Steiner, Richard C. (1997), "Ancient Hebrew", in Hetzron, Robert (ed.
  19. Killebrew 2005, p. 230.
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ Shahin 2005, p. 6.
  21. Dever, William (2001). What Did the Biblical Writers Know, and When Did They Know It?. Eerdmans. pp. 98–99. ISBN 978-3-927120-37-2. After a century of exhaustive investigation, all respectable archaeologists have given up hope of recovering any context that would make Abraham, Isaac, or Jacob credible "historical figures" [...] archaeological investigation of Moses and the Exodus has similarly been discarded as a fruitless pursuit.
  22. Faust 2015, p.476: "While there is a consensus among scholars that the Exodus did not take place in the manner described in the Bible, surprisingly most scholars agree that the narrative has a historical core, and that some of the highland settlers came, one way or another, from Egypt..".
  23. Redmount 2001, p. 61: "A few authorities have concluded that the core events of the Exodus saga are entirely literary fabrications. But most biblical scholars still subscribe to some variation of the Documentary Hypothesis, and support the basic historicity of the biblical narrative."
  24. Dever, William (2001). What Did the Biblical Writers Know, and When Did They Know It?. Eerdmans. pp. 98–99. ISBN 3-927120-37-5. After a century of exhaustive investigation, all respectable archaeologists have given up hope of recovering any context that would make Abraham, Isaac, or Jacob credible "historical figures" [...] archaeological investigation of Moses and the Exodus has similarly been discarded as a fruitless pursuit.
  25. Lipschits, Oded (2014). "The History of Israel in the Biblical Period". In Berlin, Adele; Brettler, Marc Zvi (eds.). The Jewish Study Bible (به انگلیسی) (2nd ed.). Oxford University Press. ISBN 978-0-19-997846-5.
  26. Kuhrt, Amiele (1995). The Ancient Near East. Routledge. p. 438. ISBN 978-0-415-16762-8.
  27. Finkelstein, Israel, (2020).
  28. The Pitcher Is Broken: Memorial Essays for Gosta W. Ahlstrom, Steven W. Holloway, Lowell K. Handy, Continuum, 1 May 1995 Quote: "For Israel, the description of the battle of Qarqar in the Kurkh Monolith of Shalmaneser III (mid-ninth century) and for Judah, a Tiglath-pileser III text mentioning (Jeho-) Ahaz of Judah (IIR67 = K. 3751), dated 734–733, are the earliest published to date."
  29. Finkelstein, Israel, (2020).
  30. The Pitcher Is Broken: Memorial Essays for Gosta W. Ahlstrom, Steven W. Holloway, Lowell K. Handy, Continuum, 1 May 1995 Quote: "For Israel, the description of the battle of Qarqar in the Kurkh Monolith of Shalmaneser III (mid-ninth century) and for Judah, a Tiglath-pileser III text mentioning (Jeho-) Ahaz of Judah (IIR67 = K. 3751), dated 734–733, are the earliest published to date."
  31. Finkelstein & Silberman 2002, pp. 146–7:Put simply, while Judah was still economically marginal and backward, Israel was booming. … In the next chapter we will see how the northern kingdom suddenly appeared on the ancient Near Eastern stage as a major regional power
  32. ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ ۳۲٫۲ Israel., Finkelstein. The forgotten kingdom: the archaeology and history of Northern Israel. p. 74. ISBN 978-1-58983-910-6. OCLC 949151323.
  33. Finkelstein, Israel (2013). The Forgotten Kingdom: the archaeology and history of Northern Israel. pp. 65–66, 73, 78, 87–94. ISBN 978-1-58983-911-3. OCLC 880456140.
  34. Finkelstein, Israel (2011-11-01). "Observations on the Layout of Iron Age Samaria". Tel Aviv. 38 (2): 194–207. doi:10.1179/033443511x13099584885303. ISSN 0334-4355. S2CID 128814117.
  35. Broshi, Maguen (2001). Bread, Wine, Walls and Scrolls. Bloomsbury Publishing. p. 174. ISBN 978-1-84127-201-6.
  36. Broshi, M. , & Finkelstein, I. (1992).
  37. Finkelstein & Silberman 2002, p. 307: "Intensive excavations throughout Jerusalem have shown that the city was indeed systematically destroyed by the Babylonians. The conflagration seems to have been general. When activity on the ridge of the City of David resumed in the Persian period, the-new suburbs on the western hill that had flourished since at least the time of Hezekiah were not reoccupied."
  38. Lipschits, Oded (1999). "The History of the Benjamin Region under Babylonian Rule". Tel Aviv. 26 (2): 155–190. doi:10.1179/tav.1999.1999.2.155. ISSN 0334-4355.
  39. Wheeler, P. (2017). "Review of the book Song of Exile: The Enduring Mystery of Psalm 137, by David W. Stowe". The Catholic Biblical Quarterly. 79 (4): 696–697. doi:10.1353/cbq.2017.0092.
  40. "British Museum – Cuneiform tablet with part of the Babylonian Chronicle (605–594 BCE)". Archived from the original on 30 October 2014. Retrieved 30 October 2014.
  41. "ABC 5 (Jerusalem Chronicle) – Livius". www.livius.org. Archived from the original on 5 May 2019. Retrieved 26 March 2020.
  42. ۴۲٫۰ ۴۲٫۱ "Second Temple Period (538 BCE to 70 CE) Persian Rule". Biu.ac.il. Retrieved 15 March 2014.
  43. Harper's Bible Dictionary, ed. by Achtemeier, etc. , Harper & Row, San Francisco, 1985, p. 103
  44. Jona Lendering. «Cyrus the Great». Livius. دریافت‌شده در ۲۰۲۳-۱۲-۱۰.
  45. Ephal 1998, p. 112.
  46. Ephal 2000, p. 156.
  47. Ephal 2000, p. 161.
  48. Ephal 2000, p. 151.
  49. Stern 1984, p. 70.
  50. Ahlström 1994, pp. 804–890.
  51. Crotty 2017, p. 25 f.n. 4.
  52. Grabbe 2004, p. 355.
  53. Grabbe 2006.
  54. (Pummer 2016، ص. 2): The claim by the Samaritans to be the original Israelites.
  55. Shen et al. 2004, pp. 248–260.
  56. Lynwood Smith 2015, p. 133.
  57. (Ephal 1998، صص. 114–115): One or two generations before the destruction of the kingdom of Judah in 586 BCE, Edomites began to infiltrate into southern Palestine. … Idumaea, south and west of the province of Judah; (Magness 2012، ص. 75): After 586 BCE, Edomites settled in the southern part of the former kingdom of Judah (the northern Negev). Their descendants were known as Idumaeans, and the area was called Idumaea.
  58. Lipschits 2006, pp. 26–27.
  59. (Lipschits 2006، ص. 26): Development of maritime trade was probably the main reason
  60. Ephal 2000, p. 144.
  61. Lipschits 2006, p. 27.
  62. (Schäfer 2003، ص. 2): Gaza, one of the most important Arabian trading centres
  63. Ephal 2000, p. 162.
  64. (Bowman 2020); (Meyers و Chancey 2012، ص. 7): subsequently the Persians … marched to Egypt and recovered it in 343 BCE.
  65. ۶۵٫۰ ۶۵٫۱ Tesch 2017.
  66. Ephal 1998, p. 116.
  67. Sáenz-Badillos (1993:112–113)
  68. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام s1122 وارد نشده‌است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  69. Grabbe, Lester L. (2004). A History of the Jews and Judaism in the Second Temple Period: Yehud – A History of the Persian Province of Judah v. 1. T & T Clark. p. 355. ISBN 978-0-567-08998-4.
  70. Finkelstein, Israel; Silberman, Neil Asher (2001). The Bible unearthed: archaeology's new vision of ancient Israel and the origin of its stories (1st Touchstone ed.). New York: Simon & Schuster. ISBN 978-0-684-86912-4.
  71. Ben-Eliyahu, Eyal (30 April 2019). Identity and Territory: Jewish Perceptions of Space in Antiquity. p. 13. ISBN 978-0-520-29360-1. OCLC 1103519319. From the beginning of the Second Temple period until the Muslim conquest—the land was part of imperial space. This was true from the early Persian period, as well as the time of Ptolemy and the Seleucids. The only exception was the Hasmonean Kingdom, with its sovereign Jewish rule—first over Judah and later, in Alexander Jannaeus's prime, extending to the coast, the north, and the eastern banks of the Jordan.
  72. Ben-Sasson, H.H. (1976). A History of the Jewish People. Harvard University Press. pp. 226. ISBN 0-674-39731-2. The expansion of Hasmonean Judea took place gradually. Under Jonathan, Judea annexed southern Samaria and began to expand in the direction of the coast plain... The main ethnic changes were the work of John Hyrcanus... it was in his days and those of his son Aristobulus that the annexation of Idumea, Samaria and Galilee and the consolidation of Jewish settlement in Trans-Jordan was completed. Alexander Jannai, continuing the work of his predecessors, expanded Judean rule to the entire coastal plain, from the Carmel to the Egyptian border... and to additional areas in Trans-Jordan, including some of the Greek cities there.
  73. Helyer, Larry R.; McDonald, Lee Martin (2013). "The Hasmoneans and the Hasmonean Era". In Green, Joel B.; McDonald, Lee Martin (eds.). The World of the New Testament: Cultural, Social, and Historical Contexts. Baker Academic. pp. 45–47. ISBN 978-0-8010-9861-1. OCLC 961153992. The ensuing power struggle left Hyrcanus with a free hand in Judea, and he quickly reasserted Jewish sovereignty... Hyrcanus then engaged in a series of military campaigns aimed at territorial expansion. He first conquered areas in the Transjordan. He then turned his attention to Samaria, which had long separated Judea from the northern Jewish settlements in Lower Galilee. In the south, Adora and Marisa were conquered; (Aristobulus') primary accomplishment was annexing and Judaizing the region of Iturea, located between the Lebanon and Anti-Lebanon mountains
  74. Werner Eck, "Sklaven und Freigelassene von Römern in Iudaea und den angrenzenden Provinzen," Novum Testamentum 55 (2013): 1–21
  75. Raviv, Dvir; Ben David, Chaim (2021). "Cassius Dio's figures for the demographic consequences of the Bar Kokhba War: Exaggeration or reliable account?". Journal of Roman Archaeology (به انگلیسی). 34 (2): 585–607. doi:10.1017/S1047759421000271. ISSN 1047-7594. Scholars have long doubted the historical accuracy of Cassius Dio's account of the consequences of the Bar Kokhba War (Roman History 69.14). According to this text, considered the most reliable literary source for the Second Jewish Revolt, the war encompassed all of Judea: the Romans destroyed 985 villages and 50 fortresses, and killed 580,000 rebels. This article reassesses Cassius Dio's figures by drawing on new evidence from excavations and surveys in Judea, Transjordan, and the Galilee. Three research methods are combined: an ethno-archaeological comparison with the settlement picture in the Ottoman Period, comparison with similar settlement studies in the Galilee, and an evaluation of settled sites from the Middle Roman Period (70–136CE). The study demonstrates the potential contribution of the archaeological record to this issue and supports the view of Cassius Dio's demographic data as a reliable account, which he based on contemporaneous documentation.
  76. Oppenheimer, A'haron and Oppenheimer, Nili.
  77. H.H. Ben-Sasson, A History of the Jewish People, Harvard University Press, 1976, شابک ‎۰−۶۷۴−۳۹۷۳۱−۲, page 334: "In an effort to wipe out all memory of the bond between the Jews and the land, Hadrian changed the name of the province from Judaea to Syria-Palestina, a name that became common in non-Jewish literature."
  78. Ariel Lewin.
  79. Eusebius, Ecclesiastical History. 4:6.3-4
  80. Edward Kessler (2010). An Introduction to Jewish-Christian Relations. Cambridge University Press. p. 72. ISBN 978-0-521-70562-2. Jews probably remained in the majority in Palestine until some time after the conversion of Constantine in the fourth century. [...] In Babylonia, there had been for many centuries a Jewish community which would have been further strengthened by those fleeing the aftermath of the Roman revolts.
  81. Lehmann, Clayton Miles (18 January 2007). "Palestine". Encyclopedia of the Roman Provinces. University of South Dakota. Archived from the original on 7 April 2013. Retrieved 9 February 2013.
  82. Cohn-Sherbok, Dan (1996). Atlas of Jewish History. Routledge. p. 58. ISBN 978-0-415-08800-8.
  83. Judaism in late antiquity, Jacob Neusner, Bertold Spuler, Hady R Idris, Brill, 2001, p. 155
  84. הר, משה דוד (2022). "היהודים בארץ-ישראל בימי האימפריה הרומית הנוצרית" [The Jews in the Land of Israel in the Days of the Christian Roman Empire]. ארץ-ישראל בשלהי העת העתיקה: מבואות ומחקרים [Eretz Israel in Late Antiquity: Introductions and Studies] (به عبری). Vol. 1. ירושלים: יד יצחק בן-צבי. pp. 210–212. ISBN 978-965-217-444-4.
  85. The Darkening Age: The Christian Destruction of the Classical World by Catherine Nixey 2018
  86. Edward Kessler (2010). An Introduction to Jewish-Christian Relations. Cambridge University Press. p. 72. ISBN 978-0-521-70562-2. Jews probably remained in the majority in Palestine until some time after the conversion of Constantine in the fourth century. [...] In Babylonia, there had been for many centuries a Jewish community which would have been further strengthened by those fleeing the aftermath of the Roman revolts.
  87. {{cite book}}: Empty citation (help)
  88. Ehrlich, Michael (2022). The Islamization of the Holy Land, 634–1800. Leeds, UK: Arc Humanities Press. pp. 3–4. ISBN 978-1-64189-222-3. OCLC 1302180905. The Jewish community strove to recover from the catastrophic results of the Bar Kokhva revolt (132–135 CE). Although some of these attempts were relatively successful, the Jews never fully recovered. During the Late Roman and Byzantine periods, many Jews emigrated to thriving centres in the diaspora, especially Iraq, whereas some converted to Christianity and others continued to live in the Holy Land, especially in Galilee and the coastal plain. During the Byzantine period, the three provinces of Palestine included more than thirty cities, namely, settlements with a bishop see. After the Muslim conquest in the 630s, most of these cities declined and eventually disappeared. As a result, in many cases the local ecclesiastical administration weakened, while in others it simply ceased to exist. Consequently, many local Christians converted to Islam. Thus, almost twelve centuries later, when the army led by Napoleon Bonaparte arrived in the Holy Land, most of the local population was Muslim.
  89. Bar, Doron (2003). "The Christianisation of Rural Palestine during Late Antiquity". The Journal of Ecclesiastical History. 54 (3): 401–421. doi:10.1017/s0022046903007309. ISSN 0022-0469. The dominant view of the history of Palestine during the Byzantine period links the early phases of the consecration of the land during the fourth century and the substantial external financial investment that accompanied the building of churches on holy sites on the one hand with the Christianisation of the population on the other. Churches were erected primarily at the holy sites, 12 while at the same time Palestine's position and unique status as the Christian 'Holy Land' became more firmly rooted. All this, coupled with immigration and conversion, allegedly meant that the Christianisation of Palestine took place much more rapidly than that of other areas of the Roman empire, brought in its wake the annihilation of the pagan cults and meant that by the middle of the fifth century there was a clear Christian majority.
  90. Bar, Doron (2003). "The Christianisation of Rural Palestine during Late Antiquity". The Journal of Ecclesiastical History. 54 (3): 401–421. doi:10.1017/s0022046903007309. ISSN 0022-0469. The dominant view of the history of Palestine during the Byzantine period links the early phases of the consecration of the land during the fourth century and the substantial external financial investment that accompanied the building of churches on holy sites on the one hand with the Christianisation of the population on the other. Churches were erected primarily at the holy sites, 12 while at the same time Palestine's position and unique status as the Christian 'Holy Land' became more firmly rooted. All this, coupled with immigration and conversion, allegedly meant that the Christianisation of Palestine took place much more rapidly than that of other areas of the Roman empire, brought in its wake the annihilation of the pagan cults and meant that by the middle of the fifth century there was a clear Christian majority.
  91. Kohen, Elli (2007). History of the Byzantine Jews: A Microcosmos in the Thousand Year Empire. University Press of America. pp. 26–31. ISBN 978-0-7618-3623-0.
  92. "Roman Palestine". www.britannica.com. Encyclopedia Britannica.
  93. Ehrlich, Michael (2022). The Islamization of the Holy Land, 634–1800. Leeds, UK: Arc Humanities Press. pp. 3–4. ISBN 978-1-64189-222-3. OCLC 1302180905. The Jewish community strove to recover from the catastrophic results of the Bar Kokhva revolt (132–135 CE). Although some of these attempts were relatively successful, the Jews never fully recovered. During the Late Roman and Byzantine periods, many Jews emigrated to thriving centres in the diaspora, especially Iraq, whereas some converted to Christianity and others continued to live in the Holy Land, especially in Galilee and the coastal plain. During the Byzantine period, the three provinces of Palestine included more than thirty cities, namely, settlements with a bishop see. After the Muslim conquest in the 630s, most of these cities declined and eventually disappeared. As a result, in many cases the local ecclesiastical administration weakened, while in others it simply ceased to exist. Consequently, many local Christians converted to Islam. Thus, almost twelve centuries later, when the army led by Napoleon Bonaparte arrived in the Holy Land, most of the local population was Muslim.
  94. Ellenblum, Ronnie (2010). Frankish Rural Settlement in the Latin Kingdom of Jerusalem. Cambridge University Press. ISBN 978-0-511-58534-0. OCLC 958547332. From the data given above it can be concluded that the Muslim population of Central Samaria, during the early Muslim period, was not an autochthonous population which had converted to Christianity. They arrived there either by way of migration or as a result of a process of sedentarization of the nomads who had filled the vacuum created by the departing Samaritans at the end of the Byzantine period [...] To sum up: in the only rural region in Palestine in which, according to all the written and archeological sources, the process of Islamization was completed already in the twelfth century, there occurred events consistent with the model propounded by Levtzion and Vryonis: the region was abandoned by its original sedentary population and the subsequent vacuum was apparently filled by nomads who, at a later stage, gradually became sedentarized
  95. לוי-רובין, מילכה; Levy-Rubin, Milka (2006). "The Influence of the Muslim Conquest on the Settlement Pattern of Palestine during the Early Muslim Period / הכיבוש כמעצב מפת היישוב של ארץ-ישראל בתקופה המוסלמית הקדומה". Cathedra: For the History of Eretz Israel and Its Yishuv / קתדרה: לתולדות ארץ ישראל ויישובה (121): 53–78. ISSN 0334-4657. JSTOR 23407269.
  96. Ellenblum, Ronnie (2010). Frankish Rural Settlement in the Latin Kingdom of Jerusalem. Cambridge University Press. ISBN 978-0-511-58534-0. OCLC 958547332. From the data given above it can be concluded that the Muslim population of Central Samaria, during the early Muslim period, was not an autochthonous population which had converted to Christianity. They arrived there either by way of migration or as a result of a process of sedentarization of the nomads who had filled the vacuum created by the departing Samaritans at the end of the Byzantine period [...] To sum up: in the only rural region in Palestine in which, according to all the written and archeological sources, the process of Islamization was completed already in the twelfth century, there occurred events consistent with the model propounded by Levtzion and Vryonis: the region was abandoned by its original sedentary population and the subsequent vacuum was apparently filled by nomads who, at a later stage, gradually became sedentarized
  97. Gil, Moshe (1997). A History of Palestine, 634–1099. Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-59984-9.
  98. {{cite book}}: Empty citation (help)
  99. לוי-רובין, מילכה; Levy-Rubin, Milka (2006). "The Influence of the Muslim Conquest on the Settlement Pattern of Palestine during the Early Muslim Period / הכיבוש כמעצב מפת היישוב של ארץ-ישראל בתקופה המוסלמית הקדומה". Cathedra: For the History of Eretz Israel and Its Yishuv / קתדרה: לתולדות ארץ ישראל ויישובה (121): 53–78. ISSN 0334-4657. JSTOR 23407269.
  100. Broshi, Magen (1979). "The Population of Western Palestine in the Roman-Byzantine Period". Bulletin of the American Schools of Oriental Research. 236 (236): 1–10. doi:10.2307/1356664. ISSN 0003-097X. JSTOR 1356664.
  101. Broshi, M. , & Finkelstein, I. (1992).
  102. "crusades". فرهنگ انگلیسی آکسفورد. انتشارات دانشگاه آکسفورد. 2nd ed. 1989.
  103. Kramer, Gudrun (2008). A History of Palestine: From the Ottoman Conquest to the Founding of the State of Israel. Princeton University Press. p. 376. ISBN 978-0-691-11897-0.
  104. Joel Rappel, History of Eretz Israel from Prehistory up to 1882 (1980), vol. 2, p. 531.
  105. "Palestine – Ottoman rule". www.britannica.com. Encyclopedia Britannica. Retrieved 27 November 2018.
  106. Macalister and Masterman, 1906, p. 40
  107. (Rosenzweig 1997) "Zionism, the urge of the Jewish people to return to Palestine, is almost as ancient as the Jewish diaspora itself.
  108. "An invention called 'the Jewish people'". Haaretz. Archived from the original on 18 April 2010. Retrieved 9 March 2010.
  109. Eisen, Yosef (2004). Miraculous journey: a complete history of the Jewish people from creation to the present. Targum Press. p. 700. ISBN 978-1-56871-323-6.
  110. Morgenstern, Arie (2006). Hastening redemption: Messianism and the resettlement of the land of Israel. Oxford University Press. p. 304. ISBN 978-0-19-530578-4.
  111. Barnai, Jacob (1992). The Jews in Palestine in the Eighteenth Century: Under the Patronage of the Istanbul committee of Officials for Palestine. University Alabama Press. p. 320. ISBN 978-0-8173-0572-7.
  112. Halpern, Ben (1998). Zionism and the creation of a new society. Reinharz, Jehuda. New York: Oxford University Press. pp. 53–54. ISBN 0-585-18273-6. OCLC 44960036.
  113. (Kornberg 1993) "How did Theodor Herzl, an assimilated German nationalist in the 1880s, suddenly in the 1890s become the founder of Zionism?"
  114. (Herzl 1946)
  115. "Chapter One". The Jewish Agency for Israel1. 21 July 2005. Archived from the original on 10 December 2018. Retrieved 21 September 2015.
  116. (Stein 2003).
  117. (Romano 2003)
  118. "Modern Zionist Aliyot". The Jewish Agency (به انگلیسی). 2014-11-13. Retrieved 2023-06-30.
  119. Goldstein, Yaacov N. (1994). "The Struggle for Equal Rights for Women in the Early Jewish Defense Underground: Bar Giora and Ha'shomer, 1907-1918". Contemporary Jewry. 15 (1): 140–156. ISSN 0147-1694.
  120. «Beit Hashomer Museum: Grandfather of the IDF». The Jerusalem Post | JPost.com (به انگلیسی). دریافت‌شده در ۲۰۲۳-۰۶-۳۰.
  121. "The Second Aliyah". www.nli.org.il (به انگلیسی). Retrieved 2023-06-30.
  122. "Jewish Defense Organizations". The Jewish Agency (به انگلیسی). 2005-05-31. Retrieved 2023-06-30.
  123. «About: Hashomer». dbpedia.org. دریافت‌شده در ۲۰۲۳-۰۶-۳۰.
  124. Yapp, M.E. (1987). The Making of the Modern Near East 1792–1923. Harlow, England: Longman. p. 290. ISBN 978-0-582-49380-3.
  125. Macintyre, Donald (26 May 2005). "The birth of modern Israel: A scrap of paper that changed history". The Independent. Retrieved 20 March 2012.
  126. Schechtman, Joseph B. (2007). "Jewish Legion". Encyclopaedia Judaica. Vol. 11. Detroit: Macmillan Reference. p. 304. Retrieved 6 August 2014.
  127. Kramer, Gudrun (2008). A History of Palestine: From the Ottoman Conquest to the Founding of the State of Israel. Princeton University Press. p. 376. ISBN 978-0-691-11897-0.
  128. "The Covenant of the League of Nations". Article 22. Retrieved 18 October 2012.
  129. "Mandate for Palestine," Encyclopaedia Judaica, Vol. 11, p. 862, Keter Publishing House, Jerusalem, 1972
  130. (Scharfstein 1996).
  131. "League of Nations: The Mandate for Palestine, July 24, 1922". Modern History Sourcebook. 24 July 1922. Archived from the original on 4 August 2011. Retrieved 27 August 2007.
  132. Shaw, J. V. W. (1991) [1946]. "Chapter VI: Population". A Survey of Palestine. Vol. I: Prepared in December 1945 and January 1946 for the information of the Anglo-American Committee of Inquiry (Reprint ed.). Washington, DC: Institute for Palestine Studies. p. 148. ISBN 978-0-88728-213-3. OCLC 22345421.
  133. "Report to the League of Nations on Palestine and Transjordan, 1937". British Government. 1937. Archived from the original on 23 September 2013. Retrieved 14 July 2013.
  134. Walter Laqueur (2009). A History of Zionism: From the French Revolution to the Establishment of the State of Israel. Knopf Doubleday Publishing Group. ISBN 978-0-307-53085-1. Retrieved 15 October 2015.
  135. Hughes, M (2009). "The banality of brutality: British armed forces and the repression of the Arab Revolt in Palestine, 1936–39" (PDF). English Historical Review. CXXIV (507): 314–354. doi:10.1093/ehr/cep002. Archived from the original (PDF) on 21 February 2016.
  136. Khalidi, Walid (1987).
  137. Government of Palestine, Department of Statistics, Village Statistics, 1945.
  138. (Fraser 2004)
  139. Motti Golani (2013). Palestine Between Politics and Terror, 1945–1947. UPNE. p. 130. ISBN 978-1-61168-388-2.
  140. Cohen, Michael J (2014). Britain's Moment in Palestine:Retrospect and Perspectives, 1917–1948 (First ed.). Abingdon and New York: Routledge. p. 474. ISBN 978-0-415-72985-7.
  141. Bethell, Nicholas (1979). The Palestine Triangle. Andre Deutsch.
  142. Bethell, Nicholas (1979). The Palestine Triangle. Andre Deutsch.
  143. The Terrorism Ahead: Confronting Transnational Violence in the Twenty-First | By Paul J. Smith | M.E. Sharpe, 2007 | p. 27
  144. Encyclopedia of Terrorism, Harvey W. Kushner, Sage, 2003 p. 181
  145. Encyclopædia Britannica article on the Irgun Zvai Leumi
  146. The British Empire in the Middle East, 1945–1951: Arab Nationalism, the United States, and Postwar Imperialism.
  147. ۱۴۷٫۰ ۱۴۷٫۱ ۱۴۷٫۲ Clarke, Thurston.
  148. Bethell, Nicholas (1979). The Palestine Triangle. Andre Deutsch.
  149. Bethell, Nicholas (1979). The Palestine Triangle. Andre Deutsch.
  150. {{cite book}}: Empty citation (help)
  151. "A/RES/106 (S-1)". General Assembly resolution. United Nations. 15 May 1947. Archived from the original on 6 August 2012. Retrieved 12 August 2012.
  152. "A/364". Special Committee on Palestine. United Nations. 3 September 1947. Archived from the original on 10 June 2012. Retrieved 12 August 2012.
  153. "Background Paper No. 47 (ST/DPI/SER.A/47)". United Nations. 20 April 1949. Archived from the original on 3 January 2011. Retrieved 31 July 2007.
  154. "Irgun Zvai Leumi | Meaning, Israel, Etzel, & Ideology | Britannica". www.britannica.com (به انگلیسی). 2023-05-11. Retrieved 2023-06-30.
  155. Hoffman, Bruce: Anonymous Soldiers (2015)
  156. "Resolution 181 (II). Future government of Palestine". United Nations. 29 November 1947. Archived from the original on 10 October 2017. Retrieved 21 March 2017.
  157. Nathan Thrall, The Only Language They Understand: Forcing Compromise in Israel and Palestine, Henry Holt and Company 2017 شابک ‎۹۷۸−۱−۶۲۷−۷۹۷۱۰−۸ pp. 41,227 n.9.
  158. 'As to territorial boundaries, under the plan the Jewish State was allotted approximately 57 percent of the total area of Palestine even though the Jewish population comprised only 33 percent of the country.
  159. Morris 2008, p. 75: "The night of 29–30 November passed in the Yishuv's settlements in noisy public rejoicing. Most had sat glued to their radio sets broadcasting live from Flushing Meadow. A collective cry of joy went up when the two-thirds mark was achieved: a state had been sanctioned by the international community."
  160. Morris 2008, p. 396: "The immediate trigger of the 1948 War was the November 1947 UN partition resolution. The Zionist movement, except for its fringes, accepted the proposal."
  161. 'Although the Zionists had coveted the whole of Palestine, the Jewish Agency leadership pragmatically, if grudgingly, accepted Resolution 181(II).
  162. ۱۶۲٫۰ ۱۶۲٫۱ Morris 2008, p. 66: at 1946 "The League demanded independence for Palestine as a "unitary" state, with an Arab majority and minority rights for the Jews.", p. 67: at 1947 "The League's Political Committee met in Sofar, Lebanon, on 16–19 September, and urged the Palestine Arabs to fight partition, which it called "aggression," "without mercy." The League promised them, in line with Bludan, assistance "in manpower, money and equipment" should the United Nations endorse partition.", p. 72: at December 1947 "The League vowed, in very general language, "to try to stymie the partition plan and prevent the establishment of a Jewish state in Palestine.""
  163. Bregman 2002, pp. 40–41.
  164. 'Although the Zionists had coveted the whole of Palestine, the Jewish Agency leadership pragmatically, if grudgingly, accepted Resolution 181(II).
  165. Morris 2008, p. 77–78.
  166. Tal, David (2003). War in Palestine, 1948: Israeli and Arab Strategy and Diplomacy. Routledge. p. 471. ISBN 978-0-7146-5275-7.
  167. Morris 2008.
  168. "Declaration of Establishment of State of Israel". Israel Ministry of Foreign Affairs. 14 May 1948. Archived from the original on 17 March 2017. Retrieved 21 March 2017.
  169. Clifford, Clark, "Counsel to the President: A Memoir", 1991, p. 20.
  170. Jacobs, Frank (7 August 2012). "The Elephant in the Map Room". Borderlines. The New York Times. Retrieved 3 September 2012.
  171. Karsh, Efraim (2002). The Arab–Israeli conflict: The Palestine War 1948. Osprey Publishing. p. 50. ISBN 978-1-84176-372-9.
  172. 'The entry into (the) war of the Arab countries poses a complex legal problem.
  173. (Ben-Sasson 1985)
  174. ۱۷۴٫۰ ۱۷۴٫۱ Morris 2008, p. 187: "A week before the armies marched, Azzam told Kirkbride: "It does not matter how many [Jews] there are. We will sweep them into the sea." … Ahmed Shukeiry, one of Haj Amin al-Husseini's aides (and, later, the founding chairman of the Palestine Liberation Organization), simply described the aim as "the elimination of the Jewish state." … al-Quwwatli told his people: "Our army has entered … we shall win and we shall eradicate Zionism""
  175. Morris 2008, p. 205.
  176. Rabinovich, Itamar; Reinharz, Jehuda (2007). -9780874519624/page/74 Israel in the Middle East: Documents and Readings on Society, Politics, and Foreign Relations, Pre-1948 to the Present. Brandeis. p. -9780874519624/page/74 74. ISBN 978-0-87451-962-4. {{cite book}}: Check |url= value (help)
  177. Morris 2008, p. 198: "the Jews felt that the Arabs aimed to reenact the Holocaust and that they faced certain personal and collective slaughter should they lose"
  178. "PDF copy of Cablegram from the Secretary-General of the League of Arab States to the Secretary-General of the United Nations: S/745: 15 May 1948". Un.org. 9 September 2002. Archived from the original on 7 January 2014. Retrieved 13 October 2013.
  179. Karsh, Efraim (2002). The Arab–Israeli conflict: The Palestine War 1948. Osprey Publishing. ISBN 978-1-84176-372-9.
  180. Morris, Benny (2004). The Birth of the Palestinian Refugee Problem Revisited. Cambridge University Press. p. 602. ISBN 978-0-521-00967-6.
  181. "עיצוב יחסי יהודים - ערבים בעשור הראשון". lib.cet.ac.il.
  182. "Two Hundred and Seventh Plenary Meeting". The United Nations. 11 May 1949. Archived from the original on 12 September 2007. Retrieved 13 July 2007.
  183. William Roger Louis (1984). The British Empire in the Middle East, 1945–1951: Arab Nationalism, the United States, and Postwar Imperialism. Clarendon Press. p. 579. ISBN 978-0-19-822960-5. "The transcript makes it clear that British policy acted as a brake on Jordan. "King Abdullah was personally anxious to come to agreement with Israel", Kirkbride stated, "and in fact it was our restraining influence which had so far prevented him from doing so". Knox Helm confirmed that the Israelis hoped to have a settlement with Jordan, and that they now genuinely wished to live peacefully within their frontiers, if only for economic reasons".
  184. (Lustick 1988)
  185. "Israel (Labor Zionism)". Country Studies. Retrieved 12 February 2010.
  186. Anita Shapira (1992). Land and Power. Stanford University Press. pp. 416, 419.
  187. Segev, Tom. 1949: The First Israelis.
  188. Shulewitz, Malka Hillel (2001). The Forgotten Millions: The Modern Jewish Exodus from Arab Lands. Continuum. ISBN 978-0-8264-4764-7.
  189. Laskier, Michael "Egyptian Jewry under the Nasser Regime, 1956–70" pp. 573–619 from Middle Eastern Studies, Volume 31, Issue # 3, July 1995 p. 579.
  190. "Population, by Religion". Israel Central Bureau of Statistics. 2016. Retrieved 4 September 2016.
  191. Bard, Mitchell (2003). The Founding of the State of Israel. Greenhaven Press. p. 15.
  192. Hakohen, Devorah (2003). Immigrants in Turmoil: Mass Immigration to Israel and Its Repercussions in the 1950s and After. Syracuse University Press. ISBN 978-0-8156-2969-6.
  193. Clive Jones, Emma Murphy, Israel: Challenges to Identity, Democracy, and the State, Routledge 2002 p. 37: "Housing units earmarked for the Oriental Jews were often reallocated to European Jewish immigrants; Consigning Oriental Jews to the privations of ma'aborot (transit camps) for longer periods."
  194. (Segev 2007)
  195. (Shindler 2002)
  196. Kameel B. Nasr (1996). Arab and Israeli Terrorism: The Causes and Effects of Political Violence, 1936–1993. McFarland. pp. 40–. ISBN 978-0-7864-3105-2. Fedayeen to attack...almost always against civilians
  197. (Gilbert 2005)
  198. Isaac Alteras (1993). Eisenhower and Israel: U.S. -Israeli Relations, 1953–1960. University Press of Florida. pp. 192–. ISBN 978-0-8130-1205-6. the removal of the Egyptian blockade of the Straits of Tiran at the entrance of the Gulf of Aqaba. The blockade closed Israel's sea lane to East Africa and the Far East, hindering the development of Israel's southern port of Eilat and its hinterland, the Nege. Another important objective of the Israeli war plan was the elimination of the terrorist bases in the Gaza Strip, from which daily fedayeen incursions into Israel made life unbearable for its southern population. And last but not least, the concentration of the Egyptian forces in the Sinai Peninsula, armed with the newly acquired weapons from the Soviet bloc, prepared for an attack on Israel. Here, Ben-Gurion believed, was a time bomb that had to be defused before it was too late. Reaching the Suez Canal did not figure at all in Israel's war objectives.
  199. Dominic Joseph Caraccilo (2011). Beyond Guns and Steel: A War Termination Strategy. ABC-CLIO. pp. 113–. ISBN 978-0-313-39149-1. The escalation continued with the Egyptian blockade of the Straits of Tiran, and Nasser's nationalization of the Suez Canal in July 1956. On October 14, Nasser made clear his intent:"I am not solely fighting against Israel itself. My task is to deliver the Arab world from destruction through Israel's intrigue, which has its roots abroad. Our hatred is very strong. There is no sense in talking about peace with Israel. There is not even the smallest place for negotiations." Less than two weeks later, on October 25, Egypt signed a tripartite agreement with Syria and Jordan placing Nasser in command of all three armies. The continued blockade of the Suez Canal and Gulf of Aqaba to Israeli shipping, combined with the increased fedayeen attacks and the bellicosity of recent Arab statements, prompted Israel, with the backing of Britain and France, to attack Egypt on October 29, 1956.
  200. Alan Dowty (2005). Israel/Palestine. Polity. pp. 102–. ISBN 978-0-7456-3202-5. Gamal Abdel Nasser, who declared in one speech that "Egypt has decided to dispatch her heroes, the disciples of Pharaoh and the sons of Islam and they will cleanse the land of Palestine....There will be no peace on Israel's border because we demand vengeance, and vengeance is Israel's death."...The level of violence against Israelis, soldiers and civilians alike, seemed to be rising inexorably.
  201. "Suez Crisis: Key players" (به انگلیسی). 21 July 2006. Retrieved 19 July 2018.
  202. Schoenherr, Steven (15 December 2005). "The Suez Crisis". Retrieved 31 May 2013.
  203. Gorst, Anthony; Johnman, Lewis (1997). The Suez Crisis. Routledge. ISBN 978-0-415-11449-3.
  204. Benny Morris (25 May 2011). Righteous Victims: A History of the Zionist-Arab Conflict, 1881–1998. Knopf Doubleday Publishing Group. pp. 300, 301. ISBN 978-0-307-78805-4. [p. 300] In exchange (for Israeli withdrawal) the United states had indirectly promised to guarantee Israel's right of passage through the straits (to the Red sea) and its right to self defense if the Egyptian closed them....(p 301) The 1956 war resulted in a significant reduction of...Israeli border tension. Egypt refrained from reactivating the Fedaeen, and...Egypt and Jordan made great effort to curb infiltration
  205. Bascomb 2009, p. 219–229.
  206. (Cole 2003). "...  the Eichmann trial, which did so much to raise public awareness of the Holocaust .
  207. Shlomo Shpiro (2006). "No place to hide: Intelligence and civil liberties in Israel". Cambridge Review of International Affairs. 19 (44): 629–648. doi:10.1080/09557570601003361.
  208. Cohen, Avner (3 May 2019). "How a Standoff with the U.S. Almost Blew up Israel's Nuclear Program". Haaretz.
  209. "The Battle of the Letters, 1963: John F. Kennedy, David Ben-Gurion, Levi Eshkol, and the U.S. Inspections of Dimona | National Security Archive". 29 April 2019.
  210. "The Politics of Miscalculation in the Middle East", by Richard B. Parker (1993 Indiana University Press) p. 38
  211. Maoz, Moshe (1995). Syria and Israel: From War to Peacemaking. Oxford University Press. p. 70. ISBN 978-0-19-828018-7.
  212. (Gilbert 2005)
  213. "On This Day 5 Jun". BBC. 5 June 1967. Retrieved 26 December 2011.
  214. (Segev 2007)
  215. John Quigley, The Six-Day War and Israeli Self-Defense: Questioning the Legal Basis for Preventive War, Cambridge University Press, 2013, p. 32.
  216. Samir A. Mutawi (2002). Jordan in the 1967 War. Cambridge University Press. p. 93. ISBN 978-0-521-52858-0. Although Eshkol denounced the Egyptians, his response to this development was a model of moderation. His speech on 21 May demanded that Nasser withdraw his forces from Sinai but made no mention of the removal of UNEF from the Straits nor of what Israel would do if they were closed to Israeli shipping. The next day Nasser announced to an astonished world that henceforth the Straits were, indeed, closed to all Israeli ships
  217. John Quigley, The Six-Day War and Israeli Self-Defense: Questioning the Legal Basis for Preventive War, Cambridge University Press, 2013, p. 32.
  218. (Segev 2007)
  219. (Smith 2006).
  220. Bennet, James (13 March 2005). "The Interregnum". The New York Times Magazine. Retrieved 11 February 2010.
  221. Silke, Andrew (2004). Research on Terrorism: Trends, Achievements and Failures. Routledge. p. 149 (256 pp.). ISBN 978-0-7146-8273-0. Retrieved 8 March 2010.
  222. Gilbert, Martin (2002). The Routledge Atlas of the Arab–Israeli Conflict: The Complete History of the Struggle and the Efforts to Resolve It. Routledge. p. 82. ISBN 978-0-415-28116-4. Retrieved 8 March 2010.
  223. Andrews, Edmund; Kifner, John (27 January 2008). "George Habash, Palestinian Terrorism Tactician, Dies at 82". The New York Times. Retrieved 29 March 2012.
  224. "1973: Arab states attack Israeli forces". On This Day. BBC News. 6 October 1973. Retrieved 15 July 2007.
  225. "Agranat Commission". Knesset. 2008. Retrieved 8 April 2010.
  226. Bregman 2002, pp. 169–170.
  227. Bregman 2002, pp. 171–174.
  228. ۲۲۸٫۰ ۲۲۸٫۱ Bregman 2002, pp. 186–187.
  229. «Assess PLO raid into Israel on the Research paper for students». Campuscrosswalk (به انگلیسی). ۲۰۱۷-۱۲-۱۶. دریافت‌شده در ۲۰۲۳-۰۷-۰۳.
  230. "Basic Law: Jerusalem, Capital of Israel". Knesset. Retrieved 14 January 2017.
  231. Cleveland, William L. (1999). A history of the modern Middle East. Westview Press. p. 356. ISBN 978-0-8133-3489-9.
  232. Lustick, Ian (1997). "Has Israel Annexed East Jerusalem?". Middle East Policy. V (1): 34–45. doi:10.1111/j.1475-4967.1997.tb00247.x. ISSN 1061-1924. OCLC 4651987544. Archived from the original (PDF) on 20 November 2009. Retrieved 1 June 2013.
  233. "Golan Heights profile". BBC News. 27 November 2015. Retrieved 6 January 2017.
  234. Monacella, R.; Ware, S.A. (2007). Fluctuating Borders: Speculations about Memory and Emergence. RMIT University Press. ISBN 978-1-921166-48-8. Retrieved 2021-10-12.
  235. Hillier, T. (1998). Sourcebook on Public International Law. Routledge. ISBN 978-1-135-35366-7. Retrieved 2021-10-12.
  236. Friedberg, Rachel M. (November 2001). "The Impact of Mass Migration on the Israeli Labor Market" (PDF). The Quarterly Journal of Economics. 116 (4): 1373–1408. CiteSeerX 10.1.1.385.2596. doi:10.1162/003355301753265606.
  237. Bregman 2002, p. 199.
  238. Schiff, Ze'ev; Ehud, Yaari (1984). Israel's Lebanon War. Simon & Schuster. p. 284. ISBN 978-0-671-47991-6.
  239. Silver, Eric (1984). Begin: The Haunted Prophet. Random House. p. 239. ISBN 978-0-394-52826-7.
  240. Tessler, Mark A. (1994). A History of the Israeli–Palestinian conflict. Indiana University Press. p. 677. ISBN 978-0-253-20873-6.
  241. (Stone و Zenner 1994).
  242. Haberman, Clyde (9 December 1991). "After 4 Years, Intifada Still Smolders". The New York Times. Retrieved 28 March 2008.
  243. (Mowlana، Gerbner و Schiller 1992)
  244. Bregman 2002, p. 236.
  245. "From the End of the Cold War to 2001". Boston College. Archived from the original on 27 August 2013. Retrieved 20 March 2012.
  246. "The Oslo Accords, 1993". U.S. Department of State. Archived from the original on 22 January 2010. Retrieved 30 March 2010.
  247. "Israel–PLO Recognition – Exchange of Letters between PM Rabin and Chairman Arafat – Sept 9, 1993". Israeli Ministry of Foreign Affairs. Retrieved 31 March 2010.
  248. (Harkavy و Neuman 2001).
  249. "Sources of Population Growth: Total Israeli Population and Settler Population, 1991–2003". Settlements information. Foundation for Middle East Peace. Archived from the original on 26 August 2013. Retrieved 20 March 2012.
  250. Kurtzer, Daniel; Lasensky, Scott (2008). Negotiating Arab-Israeli peace: American leadership in the Middle East. United States Institute of Peace Press. p. 44. ISBN 978-1-60127-030-6.
  251. Cleveland, William L. (1999). A history of the modern Middle East. Westview Press. p. 494. ISBN 978-0-8133-3489-9.
  252. "Israel marks Rabin assassination". BBC News. 12 November 2005.
  253. Bregman 2002, p. 257.
  254. Hanne Eggen Røislien, 'Living with Contradiction: Examining the Worldview of the Jewish Settlers in Hebron,' [https://web.archive.org/web/20151002002611/http://www.ijcv.org/index.php/ijcv/article/view/14/14 بایگانی‌شده در ۲ اکتبر ۲۰۱۵ توسط Wayback Machine International Journal of Conflict and Violence, Vol.1 (2) 2007, pp.169–184.
  255. "The Wye River Memorandum". U.S. Department of State. 23 October 1998. Retrieved 30 March 2010.
  256. (Gelvin 2005)
  257. Sela-Shayovitz, R. (2007).
  258. Gross, Tom (16 January 2014). "The big myth: that he caused the Second Intifada". Archived from the original on 4 March 2016. Retrieved 22 April 2016.
  259. Hong, Nicole (23 February 2015). "Jury Finds Palestinian Authority, PLO Liable for Terrorist Attacks in Israel a Decade Ago". The Wall Street Journal. Retrieved 22 April 2016.
  260. Ain, Stewart (20 December 2000). "PA: Intifada Was Planned". The Jewish Week. Archived from the original on 13 October 2007.
  261. Samuels, David (1 September 2005). "In a Ruined Country". The Atlantic. Retrieved 27 March 2013.
  262. "West Bank barrier route disputed, Israeli missile kills 2". USA Today. 29 July 2004. Archived from the original on 20 October 2012. Retrieved 1 October 2012.
  263. Harel, Amos; Issacharoff, Avi (1 October 2010). "Years of rage". Haaretz. Retrieved 12 August 2012.
  264. King, Laura (28 September 2004). "Losing Faith in the Intifada". Los Angeles Times. Retrieved 12 August 2012.
  265. "Fatalities before Operation "Cast Lead"". B'Tselem. Retrieved 14 January 2017.
  266. "Security Council Calls for End to Hostilities between Hizbollah, Israel, Unanimously Adopting Resolution 1701 (2006)". United Nations Security Council Resolution 1701. 11 August 2006.
  267. Harel, Amos (13 July 2006). "Hezbollah kills 8 soldiers, kidnaps two in offensive on northern border". Haaretz. Retrieved 20 March 2012.
  268. Koutsoukis, Jason (5 January 2009). "Battleground Gaza: Israeli ground forces invade the strip". Sydney Morning Herald. Retrieved 5 January 2009.
  269. Ravid, Barak (18 January 2009). "IDF begins Gaza troop withdrawal, hours after ending 3-week offensive". Haaretz. Retrieved 20 March 2012.
  270. Azoulay, Yuval (1 January 2009). "Two IDF soldiers, civilian lightly hurt as Gaza mortars hit Negev". Haaretz. Retrieved 20 March 2012.
  271. Lappin, Yaakov; Lazaroff, Tovah (12 November 2012). "Gaza groups pound Israel with over 100 rockets". The Jerusalem Post. Retrieved 27 March 2013.
  272. Stephanie Nebehay (20 November 2012). "UN rights boss, Red Cross urge Israel, Hamas to spare civilians". Reuters. Retrieved 20 November 2012.
  273. "Israel and Hamas Trade Attacks as Tension Rises". The New York Times. 8 July 2014.
  274. "Israel and Hamas agree Gaza truce, Biden pledges assistance". Reuters. 21 May 2021.

منابع

پیوند به بیرون