جنگ‌های یهود و روم

جنگ‌های یهود و روم (انگلیسی: Jewish–Roman wars) مجموعه‌ای از شورش‌های بزرگ توسط یهودیان مدیترانه شرقی علیه امپراتوری روم در سال‌های ۶۶ و ۱۳۵ پس از میلاد بود.[۱۰] نخستین جنگ یهود-روم (۶۶–۷۳ پس از میلاد) و شورش بارکوخبا (۱۳۲–۱۳۶ پس از میلاد) شورش‌های ملی گرانه بودند که در تلاش برای بازگرداندن ایالت یهودیه به وضعیت مستقل از روم بودند، در حالی که جنگ کیتوس بیشتر یک درگیری قومی-مذهبی بود و جنگ بیشتر در خارج از یهودیه (استان روم) بود. از این رو، برخی منابع از واژه جنگ‌های یهودی و رومی فقط برای اشاره به نخستین جنگ یهود-رومی (۶۶–۷۳ پس از میلاد) و شورش بارکوخبا (۱۳۲–۱۳۵ پس از میلاد) استفاده می‌کنند، در حالی که برخی دیگر این جنگ‌ها را شامل جنگ کیتوس (۱۱۵–۱۱۷ پس از میلاد) نیز می‌دانند.

Jewish–Roman wars

به تصویر کشیدن تریومف جشن گرفتن محاصره اورشلیم بر طاق تیتوس در رم. صفوف ویژگی‌های منورا و سایر کشتی‌های گرفته شده از معبد دوم اورشلیم.
تاریخ۶۶–۱۳۵ قطعی (۷۰ سال)
موقعیت
یهودیه، مصر، قبرس، سیرنایکا، بین‌النهرین
نتایج

پیروزی روم:

طرف‌های درگیر
امپراتوری روم Judean provisional government
زیلوت‌ها;
شورشیان یهودی؛
اسرائیل (یهودیه) تحت شورش بارکوخبا
فرماندهان و رهبران
تیتوس
وسپاسیان
Marcus Lupus
Marcius Turbo
لوسیوس کوئیتوس
هادریان
Sextus Julius Severus
Hannan
Eleazar ben Hanania
Bar-Giora
Eleazar
John

آرتمیون
Lukuas
جولیان و پاپوس؛
Simon bar Kokhba
Eleazar of Modi'im
قوا
شورش بزرگ: ۳۰٬۰۰۰ (بث هورون) – ۶۰٬۰۰۰ (محاصره اورشلیم)
جنگ کیتوس: نیروهای لژیون‌های شرقی
شورش بار کوخبا: ۶–۷ لژیون کامل با گروه‌ها و نیروهای کمکی از ۵–۶ لژیون اضافی - در مجموع حدود ۱۲۰۰۰۰ نفر.
شورش بزرگ: ۲۵۰۰۰+ شبه نظامی یهودی
۲۰۰۰۰ ادومی
جنگ کیتوس: ده‌ها هزار نفر سازمان‌دهی شده آزادانه
شورش بارکوخبا: ۲۰۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰۰b مردان شبه‌نظامی
تلفات و خسارات
شورش بزرگ: Legio XII Fulminata خود را از دست داد آکیلا و گروه سوریه منهدم شد - حدود ۲۰۰۰۰ تلفات. هزاران غیرنظامی رومی کشتار
جنگ کیتوس: ۲۴۰۰۰۰ غیرنظامی در قبرس کشته شدند[۱] ۲۰۰٬۰۰۰ کشته شده در شحاتa
بار-شورش برکوخبا: Legio XXII Deiotariana نابود،
Legio IX Hispana احتمالاً منحل شده‌است،[۲]
Legio X Fretensis – تلفات سنگینی را متحمل شد
شورش بزرگ: ۱۳۵۶۴۶۰ غیرنظامی و شبه نظامی کشته شدند[۳] – شاید صدها هزار غیرنظامی غیر یهودی (عمدتاً بازدیدکنندگان به دام افتاده) کشته شوند. بردگی ۹۷۰۰۰–۹۹۰۰۰c
کیتوس جنگ: ۲۰۰۰۰۰ کشته[۴]
نابودی جوامع یهودی در قبرس، سیرنائیکا و اسکندریه
شورش بر کخبا: ۵۸۰۰۰۰a کشته،[۵]
۹۸۵ قلعه و روستای یهودیان ویران شد a
۳۵۰٬۰۰۰[۶]–۱٬۴۰۰٬۰۰۰[۷] تلفات
[a] در کاسیوس دیو[۸]
[ب] طبق منابع ربانی
[c] به نقل از جوزفوس[۹]

جنگ‌های یهودی و رومی تأثیر شگرفی بر یهودیان گذاشت و آنها را از یک جمعیت عمده در شرق مدیترانه به یک اقلیت پراکنده و تحت تعقیب تبدیل کرد. جنگ‌های یهودی-رومی اغلب به عنوان یک فاجعه برای جامعه یهودی ذکر می‌شود.[۱۱] این وقایع همچنین پس از اینکه عبادتگاه مرکزی یهودیت معبد دوم یعنی معبد دوم اورشلیم، توسط سربازان تیتوس در سال ۷۰ پس از میلاد ویران شد، تأثیر زیادی بر یهودیت گذاشت.

دنباله

ویرایش

جنگ‌های یهودی-رومی شامل موارد زیر است:[۱۲]

  • نخستین جنگ یهود-روم (۶۶–۷۳ پس از میلاد) - همچنین به نام نخستین شورش یهودیان یا شورش بزرگ یهودیان، از شورش سال ۶۶ پس از میلاد، تا سقوط جلیل در سال ۶۷ پس از میلاد، ویرانی اورشلیم و دومین معبد و مؤسسه خزانه یهود در سال ۷۰ میلادی و سرانجام سقوط ماسادا در سال ۷۳ میلادی.
  • شورش دیاسپورا / جنگ کیتوس (۱۱۵–۱۱۷ بعد از میلاد) - معروف به «شورش تبعید» و گاهی جنگ دوم یهودیان و رومیان.
  • شورش بارکوخبا (۱۳۲–۱۳۶ پس از میلاد) - همچنین به نام جنگ دوم یهودی-رومی (زمانی که جنگ کیتوس به حساب نمی‌آید)، یا سوم (زمانی که جنگ کیتوس به حساب می‌آید) نیز گفته می‌شود.

پیش‌‌درآمد

ویرایش

در سال ۵۸۷/۵۸۶ پیش از میلاد، پادشاهی یهودا توسط امپراتوری بابل نو نابود شد و ساکنان آن به بابلی تبعید شدند. چند دهه بعد، کوروش بزرگ، شاه امپراتوری پارسی، بابلی را فتح کرد و یهودیان را از اسارت آزاد کرد، به آنها اجازه داد تا به یهودا بازگشته و اورشلیم و معبد دوم را بازسازی کنند. در قرون بعدی، یهودا به عنوان یک منطقه خودمختار باقی ماند، ابتدا تحت کنترل پارس‌ها و سپس تحت سلطه جانشینان اسکندر بزرگ. این وضعیت ادامه یافت تا اینکه آنتیوخوس چهارم آزارهای دینی علیه یهودیان را آغاز کرد. در پاسخ، از سال ۱۶۷ پیش از میلاد، یهودیان علیه امپراتوری سلوکی شوریدند و این شورش به نام شورش مکابی شناخته شد و آنها استقلال خود را تحت دودمان حشمونائی برای حدود یک قرن دوباره به دست آوردند.

در سال ۶۳ پیش از میلاد، پادشاهی یهودا توسط جمهوری روم فتح شد و استقلال یهودیان پایان یافت.[۱۳][۱۴] ژنرال رومی پومپئی در جنگ داخلی میان هیرقانیوس و آریستوبولوس دخالت کرد، دو برادری که برای تخت سلطنت پس از مرگ مادرشان، ملکه سالوما آلکساندرا، رقابت می‌کردند.[۱۵][۱۶] پس از تصرف اورشلیم، پومپئی وارد مقدس‌ترین مکان معبد شد[۱۷][۱۸]—که یک عمل تحقیرآمیز بود،[۱۳][۱۸] زیرا تنها کاهن اعظم مجاز به ورود به آن مکان بود.[۱۹] پادشاهی یهودی لغو شد، هیرقانیوس به عنوان کاهن اعظم منصوب شد و قسمت‌هایی از پادشاهی به شهرهای هلنیستی یا به استان رومی سوریه منتقل شد.[۱۸]

با درک ویژگی ملی‌گرایانه حکومت حشمونائی، رومی‌ها سعی کردند آن را با تأسیس یک دودمان وفادار سرکوب کنند.[۲۰] در سال ۴۰ پیش از میلاد، آنتیگونوس دوم متاتیا، پسر آریستوبولوس، به مدت کوتاهی با حمایت اشکانیان دوباره تخت سلطنت را به دست آورد،[۲۱] اما در سال ۳۷ پیش از میلاد توسط هرود که از سوی سنای روم به عنوان "پادشاه یهودیان" منصوب شده بود، برکنار شد.[۲۲] هیرود یهودا را به عنوان یک پادشاهی وابسته اداره کرد، مالیات سنگین وضع کرد،[۲۳] اعضای خانواده خود را به قتل رساند، نهادهای یهودی را تحت کنترل خود درآورد و نفرت عمومی را برانگیخت.[۲۲][۲۴] پس از مرگ او در سال ۴ پیش از میلاد، قلمرو او بین پسرانش تقسیم شد: هرود آرکلائوس به عنوان ایتناخ یهودا، سامریه و ادومی خدمت کرد، در حالی که هیرود آنتیپاس بر جلیل و پره حکومت می‌کرد.[۲۵] حکمرانی نادرست آرخیلاوس منجر به برکناری او در سال ۶ میلادی شد و امپراتوری روم اراضی او را به عنوان استان یهودیه (استان روم) ضمیمه کرد.[۲۶][۲۷][۲۸]

 
یهودیه تحت کنترل رومی‌ها (قرن اول میلادی)

انتقال چهارسالاری هرودی به یک استان رومی بلافاصله تنش‌های زیادی را به همراه داشت و یک قیام یهودیان توسط یهودیان جلیلی بلافاصله در پاسخ به سرشماری کویرینیوس فوران کرد.[۲۹] این قیام تحت رهبری یهودا از جلیل، بنیان‌گذار "فلسفه چهارم"،[۲۹] یک حرکت که خدا را به عنوان تنها پادشاه شناخته و سلطه بیگانه را رد می‌کرد، به وقوع پیوست. تحت فرمانداری رومی پونتیوس پیلاطس (حدود ۲۶–۳۶ میلادی, که همچنین به خاطر به صلیب کشیدن عیسی شناخته شده است)، حوادثی مانند ورود استانداردهای نظامی به اورشلیم، انحراف وجوه معبد برای ساخت یک آباره رو، و رفتار ناشایست یک سرباز در نزدیکی معبد باعث برانگیختن ناآرامی‌ها و خونریزی شد.[۳۰] تنش‌ها در طول جشن‌های مذهبی افزایش یافت، زیرا ورود زائران اغلب احساسات ملی‌گرایانه را تحریک می‌کرد.[۳۱][۳۲]

در دوران امپراتوری کالیگولا (۳۷–۴۱ میلادی)، سیاست روم در یهودیه دچار یک اختلال کوتاه شد.[۳۳] تنش‌ها بین یهودیان و مقامات رومی پس از یک اختلاف در یامنه، جایی که جامعه یهودی یک معبد بت‌پرستی را تخریب کرد، افزایش یافت. در پاسخ، کالیگولا دستور داد مجسمه خود را در معبد قرار دهند که باعث خشم عمومی گسترده شد.[۳۱][۳۳] تنها مرگ او مانع از بروز درگیری علنی شد.[۳۱][۳۳]

در سال ۴۱ میلادی، با حمایت امپراتور کلاودیوس، هرود آگریپا سرزمین‌های تحت فرمان پدربزرگش هرود را به عنوان یک پادشاه وابسته متحد کرد.[۳۱] این به طور موقت خودمختاری یهودیان را بازگرداند، اما پس از مرگ او در ۴۴ میلادی، یهودیه به سلطه مستقیم رومی‌ها بازگشت و شامل یهودا، سامریه، ادومی، جلیل و پوره شد.[۳۱][۳۴] دوره دوم استان‌نشینی به طور ثابت آغاز شد اما به زودی دچار بی‌نظمی شد. حدود ۴۸ میلادی، رومی‌ها یعقوب و شمعون، پسران یهودا از جلیل را به دار آویختند.[۳۵][۳۶][۳۷] درگیری‌هایی میان یهودیان و سامریان آغاز شد، و تا اوایل دهه ۵۰ میلادی، گروهی از افراطری های یهودی به نام سیکاری شروع به استفاده از جشن‌های مذهبی در اورشلیم برای ترور و ارعاب کردند.[۳۱]

 
مدل مقیاس‌سازی بازسازی‌شده از کوه معبد در اورشلیم در قرن اول میلادی، با معبد دوم در مرکز. این مدل بر اساس شواهد باستان‌شناسی و آثار تاریخ‌نگاران باستان ساخته شده است.

در سال ۶۴ میلادی، گسیوس فلوروس به عنوان پروکوراتور منصوب شد و از طریق همسرش، که دوست همسر امپراتور نرون بود، این مقام را به‌دست آورد.[۳۸] روابط او با خانواده امپراتوری به او آزادی زیادی در اداره حکومت داد.[۳۹] تاسیتوس او را شایسته ندانسته است،[۴۰] در حالی که یوسفوس—یک فرمانده یهودی که پس از اسارت توسط رومی‌ها به تاریخ‌نگاری پرداخت—او را به عنوان یک مقام بی‌رحم که منطقه را غارت کرده و مجازات‌های سختی وضع کرد، به تصویر کشید.[۴۱][۳۹] وضعیت بدتر شده تحت فرمان فلوروس باعث شد بسیاری از مردم منطقه را ترک کنند.[۴۲][۴۳]

نخستین جنگ یهود-روم

ویرایش

در بهار و تابستان سال ۶۶ میلادی، مجموعه‌ای از رویدادها در قيساریه و اورشلیم موجب آغاز جنگ یهودی-رومی اول شد. این درگیری با اختلافی محلی در قیساریه بر سر زمینی مجاور یک کنیسه آغاز شد که زمانی که یک ساکن یونانی با قربانی کردن پرندگان در ورودی کنیسه، جامعه یهودی را به شدت تحریک کرد، شدت گرفت. وضعیت زمانی بدتر شد که فلوروس خزانه معبد اورشلیم را غارت کرد و سرکوب‌های وحشیانه‌ای را انجام داد که هزاران نفر را در شهر به قتل رساند. پس از اینکه آگریپا دوم، پادشاه یهودی حامی روم، نتواست جمعیت را آرام کند و از شهر فرار کرد، العازر بن حنانیا، نایب مقام معبد، اهدای قربانی روزانه‌ به احترام روم را متوقف کرد که به‌طور مؤثر آن یک اعلان جنگ بود. بحران به خشونت‌های قومی گسترده‌ای در سرتاسر منطقه منجر شد، با کشتارهای جوامع یهودی در چندین شهر مختلط، در حالی که نیروهای یهودی به شهرهای یونانی نشین حمله کرده و قلعه‌های کلیدی را تصرف کردند. در اورشلیم، شورشیان نیروهای باقی‌مانده رومی را از شهر بیرون کردند و کشتند؛ پس از آن، مناحم بن یهودا، رهبر سیکاری، سعی کرد قدرت را به دست گیرد اما به قتل رسید و باعث اخراج سیکاریا به دژ صحرا در مسعده شد .

در این مرحله، فرمانده رومی سوریه، گایوس کسیتوس گالوس، نیرویی شامل لژیون دوازدهم فلومیناتا و نیروهای کمکی از وابسته‌های منطقه‌ای تشکیل داد و با حملات خود، مستعمرات یهودی مانند چابلون، یافا و لیدا را ویران کرد. اما پس از موفقیت‌های اولیه، او به دلایل نامشخصی از شهر عقب‌نشینی کرد و در نبرد بیت‌هورون به‌طور قطعی در کمین افتاد و خساراتی به اندازه یک لژیون کامل متحمل شد. این شکست غیرمنتظره نقطه‌عطفی شد که روحیه شورشیان را تقویت کرد و به تأسیس دولت موقت در اورشلیم منجر شد. این دولت تحت رهبری آنانوس بن آنانوس، کوهن اعظم پیشین، کشور را به نواحی نظامی تقسیم کرده و فرماندهان منطقه‌ای منصوب نمود و شروع به ضرب سکه‌هایی با نوشته‌های عبری ملی‌گرایانه مانند "برای آزادی صهیون" کرد .

پس از شکست گالوس، نرو فرمانده با تجربه وسپاسیان را برای رهبری پاسخ رومی منصوب کرد. وِسپاسیان نیروی بزرگی از جمله سه لژیون و تعداد زیادی نیروهای کمکی جمع‌آوری کرد و در تابستان ۶۷ میلادی به عکا رسید و یک مبارزه‌ نظامی منظم در جلیل آغاز کرد. یودفت، یک دژ کلیدی، پس از یک محاصره طولانی ۴۷ روزه سقوط کرد و هزاران نفر کشته یا اسیر شدند. یوسفوس که فرمانده جلیل بود، پس از سقوط شهر تسلیم شد و بعداً با ادعای خواب های پیشگویانه در مورد ظهور وِسپاسیان به حمایت رومی‌ها دست یافت و به مورخی تحت حمایت دودمان فلاویان تبدیل شد. بعداً تاریشه (مجدله) نیز مقاومت شدیدی کرد قبل از اینکه در واقعه‌ای از کشتار جمعی سقوط کند. در پاییز ۶۷ میلادی، گملا، یک شهر مستحکم در جولان، به هدف بعدی رومی‌ها تبدیل شد و پس از یک محاصره طولانی، سقوط کرد و جمعیت آن تقریباً نابود شد .

 
یک نقش برجسته بر طاق تیتوس در رم، که منورا معبد و دیگر غنائم از اورشلیم را که در پیروزی سال ۷۱ میلادی حمل شده بودند، به تصویر می‌کشد.

در حالی که رومی‌ها شمال را آرام کردند، اورشلیم درگیر جنگ داخلی شد زیرا پناهندگان و شورشیان از جلیل به شهر وارد شدند. جناح رادیکال زیلوت‌ها (افراطیون) که با جان گیشالا متحد شده بود، دولت میانه‌رو را سرنگون کرده و آنانوس بن آنانوس را کشتند. این گروه‌های شورشی با تغییرات انقلابی جدیدی مانند انتخاب کوهن اعظم به‌طور تصادفی به جای انتخاب از خانواده‌های سنتی اشرافی مواجه شدند. هنگامی که وِسپاسیان از طریق فراریان از شورش‌های اورشلیم آگاه شد، تصمیم گرفت به شهر حمله نکند و به این نتیجه رسید که درگیری داخلی باعث تضعیف یهودیان خواهد شد .

پس از یک وقفه در عملیات‌های نظامی به دلیل جنگ داخلی و بی‌ثباتی سیاسی در رم، وسپاسیان به رم بازگشت و در سال ۶۹ میلادی به‌عنوان امپراتور اعلام شد. پس از ترک وسپاسیان، پسر او، تیتوس، در اوایل سال ۷۰ میلادی به محاصره مرکز مقاومت شورشیان در اورشلیم پرداخت. با وخیم‌تر شدن شرایط در داخل اورشلیم—با قحطی گسترده، بیماری و خشونت‌های جناحی—رومی‌ها از جنگ روانی استفاده کردند، از جمله به دار آویختن جمعی از فراریان و رژه‌هایی که قدرت نظامی آنها را به نمایش می‌گذاشت. در حالی که دو دیوار اول اورشلیم در عرض سه هفته شکسته شد، ایستادگی سرسختانه مانع از آن شد که ارتش رومی دیوار سوم و ضخیم‌ترین دیوار را بشکند. اما در نهایت آنها از دفاع‌های یهودی عبور کردند و به سمت کوه معبد پیش رفتند و معبد را تخریب کردند. سپس رومی‌ها به‌طور سیستماتیک بقیه شهر را نابود کردند و تنها دیوار غربی و چند برج را دست‌نخورده نگه داشتند.[۴۴][۴۵] یافته‌های باستان‌شناسی این روایت‌ها از تخریب گسترده را تأیید می‌کنند. تیتوس به رم بازگشت، جایی که او و پدرش در تابستان سال ۷۱ جشن پیروزی را برگزار کردند و در آن منورا معبد و دیگر غنائم از معبد در شهر به نمایش گذاشته شدند. پیروزی همچنین شامل صدها اسیر بود،[۴۶] از جمله سیمون بار گیورا که در پایان مراسم اعدام شد.[۴۷][۴۸]

 
تخریب معبد در اورشلیم اثر فرانچسکو هایِز. رنگ روغن بر بوم، ۱۸۶۷.
 
مسدا، یک دژ در سواحل جنوب غربی دریای مرده، آخرین مقاومت شورش را نشان می‌داد، که در سال ۷۳ یا ۷۴ میلادی به دست رومی‌ها افتاد.

با تخریب اورشلیم، رومی‌ها عملیاتی را آغاز کردند که هدف آن از بین بردن آخرین نقاط مقاومت بود: دژهای بیابانی شورشیان در هیرودیوم، مكاور و مسعده.[۴۹][۵۰][۵۱] تحت فرماندهی سکستوس لوکیلیوس باسوس، رومی‌ها به سرعت هیرودیوم را تصرف کردند، تسلیم مكاور را تأمین کردند،[۵۲][۵۳] و سپس نیروهای شورشی را در جنگل جاردس نابود کردند.[۵۴] پس از مرگ باسوس، جانشین او لوسیوس فلاویوس سیلوا محاصره مسعده را در سال ۷۳ یا ۷۴ میلادی رهبری کرد.[۵۵][۵۶] این تلاش عظیم مهندسی بر روی یک فلات صخره‌ای منفرد ایزوله و مستحکم در نزدیکی دریای مرده شامل دیواری کامل به دور دژ و یک سراشیب محاصره عظیم بود که هنوز هم امروز ایستاده است.[۵۶][۵۱] به گفته یوسفوس، زمانی که رومی‌ها بالاخره دیوارهای دژ را شکافتند، دریافتند که مدافعان سیکاری، تحت رهبری العازار بن یائر، خودکشی دسته‌جمعی را به اسارت ترجیح داده‌اند—۹۶۰ نفر از مردان، زنان و کودکان با دست خود جان باختند و تنها هفت نفر زنده ماندند.[۵۷][۵۸]

 
یک سکه "یهودا کاپتا" (یهودای اسیر) که توسط وسپاسیان ضرب شده است، تصویری از یک اسیر یهودی دست بسته‌شده و یک زن یهودی سوگوار که نماد مردم یهودی را زیر یک درخت خرما، نماد یهودا، به تصویر می‌کشد.

شورش دیاسپورا (جنگ کیتوس)

ویرایش
 
استان‌های رومی درگیر در شورش دیاسپورا (۱۱۵–۱۱۷)

در سال ۱۱۵ میلادی، یک موج از قیام‌های یهودی گسترده، که به نام "شورش دیاسپورا" شناخته می‌شود، تقریباً به‌طور هم‌زمان در چندین استان در مدیترانه شرقی به وقوع پیوست.[۵۹] در آن زمان، امپراتور تراژان در شرق‌تر، مشغول یک لشکرکشی نظامی علیه امپراتوری اشکانی در بین‌النهرین بود.[۶۰][۶۱] قیام‌ها که پس از دهه‌ها تنش‌های قومی که گاهی به خشونت تبدیل می‌شدند،[۶۲] به نظر می‌رسد که تحت تأثیر وقایع در یهودا، از جمله تخریب معبد[۶۰] و ورود شورشیان پس از نخستین جنگ یهود-روم، که ایده‌های انقلابی را در میان جوامع یهودی محلی گسترش دادند، قرار گرفته‌اند.[۶۳] همچنین، انتظارات مسیحیانه برای رهایی الهی،[۶۰][۶۴][۶۵] مالیات تحقیرآمیز یهودی،[۶۰] و آنچه که به نظر می‌رسد تلاشی برای ایجاد یک حرکت جمعی از یهودیان از دیاسپورا به یهودا باشد،[۶۶][۶۴]

در لیبی، نیروهای یهودی حملاتی علیه جمعیت‌های یونانی و رومی تحت رهبری آندریاس (طبق گزارش کاسيوس دیو) یا لوکوا (طبق گزارش یوسبیوس) انجام دادند – که احتمالاً همان فردی است که با هر دو نام شناخته می‌شود.[۶۷] کاسيوس دیو خشونت شدید نیروهای یهودی را در منطقه سیرنایکا در لیبی توصیف می‌کند، اما این روایت‌ها احتمالاً اغراق‌آمیز هستند.[۶۷] در مصر، قیام گزارش شده که با درگیری‌هایی بین جوامع یهودی و همسایگان یونانی‌شان آغاز شد،[۶۸] که زمانی که لوکوا و پیروانش از سیرناییکا رسیدند، به شدت گسترش یافت. آنها روستاها را غارت کرده و مقاومت محلی را شکستند، که این امر باعث شد یونانی‌ها، با حمایت دهقانان مصری و رومی‌ها، با کشتار یهودیان اسکندریه انتقام بگیرند.[۶۹] در هر دو استان، یهودیان مکان‌های عمومی مانند معبد نمسیس نزدیک اسکندریه[۷۰][۷۱] و معابد در لیبی,[۷۲] تخریب کردند، در حالی که همچنین کنترل آبراه‌ها در مصر را به‌دست آوردند.[۷۰] در قبرس، شورشیان یهودی تحت رهبری آرتمیون جزیره و شهر سلامیس، را ویران کردند.[۷۳][۷۴] اوسبیوس همچنین به خشونت رومی‌ها علیه یهودیان در بین‌النهرین اشاره می‌کند، اما تجزیه و تحلیل‌های مدرن از شواهد موجود نشان می‌دهند که این بخشی از شورش‌های محلی گسترده علیه سلطنت روم بوده است، با مشارکت یهودیان که احتمالاً تحت تأثیر وضعیت مساعدشان تحت کنترل اشکانیان قرار گرفته‌اند.[۷۵]

قیام‌ها در مصر و لیبی توسط مارکیوس تربو سرکوب شدند، که از کمپین علیه پارتی‌ها بازگشته بود.[۷۶] در اواخر سال ۱۱۶ یا اوایل ۱۱۷,[۷۶] او با نیروهای زمینی و دریایی قابل توجهی، از جمله لشکرهای رومی، نیروهای کمکی و نیروهای محلی وارد مصر شد.[۷۷] تربو عملیات‌های نظامی گسترده و وحشیانه‌ای انجام داد که گزارش شده که جمعیت یهودی را نابود کرد.[۷۷][۷۸] در بین‌النهرین، یک ژنرال دیگر به نام لوسیوس کوییتوس در سرکوب شورش‌های محلی مشارکت داشت. پس از آن، او به‌عنوان فرماندار یهودا منصوب شد.[۷۹] این دوره تقریباً زمانی است که شورش‌های محلی که در منابع ربانی به نام [[جنگ کیتوس]] بعد از کوییتوس یاد می‌شود، در استان رخ داد.[۷۹] با این حال، شواهد در منابع باستانی آن‌قدر محدود است که جزئیات این وقایع همچنان مبهم باقی مانده است.[۷۹] قیام‌ها در دیاسپورا احتمالاً تا تابستان یا پاییز ۱۱۷ میلادی سرکوب شدند،[۷۷] هرچند ممکن است که ناآرامی‌ها در مصر تا زمستان ۱۱۷/۱۱۸ میلادی ادامه یافته باشد.[۸۰]

پیامدهای این قیام برای جوامع یهودی ویران‌کننده بود. یک کمپین پاکسازی قومی منجر به نابودی تقریباً کامل یهودیان از سیرناییکا، قبرس و مصر شد.[۷۸][۸۱] ترایان یک فهرست جدید برای ثبت اموال یهودیان مصادره‌شده به اجرا گذاشت.[۸۲] جامعه یهودی ثروتمند و تأثیرگذار اسکندریه عملاً نابود شد، و بازماندگان محدود به کسانی بودند که زودتر از قیام فرار کرده بودند.[۸۳] معبد بزرگ شهر، که در تلمود مورد ستایش قرار گرفته بود، تخریب شد,[۸۴][۸۵] و احتمالاً دادگاه یهودی آن نیز منحل گردید.[۷۲] برخی از یهودیان ممکن است به یهودا و سوریه پناه برده باشند.[۸۶][۸۷] تأثیرات فیزیکی نیز به شدت مشهود بود. شواهد باستان‌شناسی نشان می‌دهند که خسارات به کورنا آن‌قدر زیاد بود که هادریان مجبور شد در اوایل سلطنت خود شهر را بازسازی کند.[۸۸] جشن‌هایی برای بزرگداشت پیروزی بر یهودیان تا هشتاد سال بعد، حدود سال ۲۰۰ میلادی، در مصر ادامه داشت.[۷۷] در قبرس، یهودیان برای همیشه از حضور در جزیره ممنوع شدند؛ کاسيوس دیو اشاره کرد که حتی در دوران او، در قرن سوم، یهودیان اگر در جزیره یافت می‌شدند، حتی به دلیل شکست کشتی نیز محکوم به مرگ بودند.[۷۲][۸۹] جوامع یهودی تنها به تدریج توانستند خود را بازسازی کنند: در مصر در قرن سوم, و در قبرس و سیرناییکا تا قرن چهارم.[۷۲][۹۰]

شورش بارکوخبا

ویرایش

در سال ۱۳۲ میلادی، شورش بارکوخبا—آخرین شورش بزرگ یهودی و آخرین تلاش سازمان‌دهی‌شده برای بازپس‌گیری استقلال ملی[۹۱][۹۲]—در یهودا آغاز شد. این شورش عمدتاً در ناحیه یهودا به‌طور خاص متمرکز بود و تحت رهبری شمعون بار کوخبا، یک رهبر کاریزماتیک قرار داشت که حمایت‌هایش احتمالاً تحت تأثیر ویژگی‌ها و توانایی‌های شخصی او، از جمله کاریزما، قرار داشت.[۹۳] طبق گفته کاسيوس دیو ، شورش یک واکنش یهودی به تأسیس آلیا کاپیتولینا، یک مستعمره رومی بت‌پرست، بر فراز خرابه‌های اورشلیم بود،[۹۴][۹۵][۹۶]—که گودمن آن را به عنوان "راه‌حل نهایی برای شورش یهودیان" توصیف کرد.[۷۷] این تصمیم یهودیان را به شدت خشمگین کرد و امید آنها را برای بازسازی اورشلیم و معبد به کلی از بین برد.[۹۷] تاریخ آگوستی پیشنهاد می‌کند که دلیل فوری آغاز شورش، ممنوعیت ختنه توسط رومی‌ها، که یک عمل مرکزی یهودی بود، بوده است.[۹۸]

 
یک تترا دراخم بارکوخبا که بر روی یک دناریوس ضرب شده است. وجه مقابل: نمای معبد اورشلیم با ستاره در حال طلوع. وجه معکوس: یک لولاو (نخل), متن می‌خواند: "برای آزادی اورشلیم".

شورش بارکوخبا و تأسیس دولت بارکوخبا احتمالاً در تابستان ۱۳۲ میلادی آغاز شد.[۹۹] نیروهای شمعون بار کوخبا، منتظر ماندند تا هادریانترک کند و سپس قیام‌ها را آغاز کردند.[۹۷] یهودیان با یادگیری از شکست‌های نخستین جنگ یهود-روم، شورش را به دقت برنامه‌ریزی کردند.[۱۰۰] آنها بسیاری از اردوهای پنهانی را زیر روستاها و شهرهای سراسر یهودا ساختند تا برای جنگ‌های چریکی آماده شوند.[۹۶] با پیروزی‌های اولیه بر رومی‌ها، بارکوخبا کنترل یک دولت یهودی را به دست آورد و سکه‌هایی ضرب کرد که نمادها و شعارهایی را برای اعلام استقلال یهودی حمل می‌کردند، مشابه سکه‌هایی که در طول شورش ضرب شده بود.[۱۰۱] سکه‌های جدید حاوی نوشته‌هایی مانند "برای آزادی اسرائیل" و "برای آزادی اورشلیم" بودند.[۱۰۲]

 
وجه مقابل: انگورها، متن می‌خواند: "سال ۱ تا رستگاری اسرائیل". وجه معکوس: یک درخت خرما با دو شاخه خرما؛ "العازار کاهن" (به عبری) دور آن.

با این حال، نیروهای رومی تحت فرمان امپراتور هادریان در نهایت شورش را سرکوب کردند و منجر به ویرانی‌های گسترده و کشتار جمعی شدند، که برخی مورخان آن را به عنوان نسل‌کشی توصیف می‌کنند.[۱۰۳] سقوط بتار و مرگ شمعون بار کوخبا، در سال ۱۳۵ پایان نهایی شورش را رقم زد.[۱۰۴] یهودا به شدت از نظر جمعیتی کاهش یافت، به طوری که بسیاری از یهودیان به بردگی فروخته شدند و به مناطق دوردست منتقل گردیدند.[۱۰۵] در حالی که مرگ هادریان در ۱۳۷ برخی از محدودیت‌ها و آزارها را کاهش داد، جمعیت یهودی در یهودا به شدت کاهش یافت.[۱۰۵] یهودیان باقی‌مانده عمدتاً در جلیل، جولان و شهرهای دشت ساحلی متمرکز شدند، با جوامع کوچک‌تر در حاشیه‌های یهودا و چندین منطقه دیگر.[۱۰۶]

 
نیم‌تنه هادریان که در نزدیکی بیت‌شئان، در شمال اسرائیل یافت شده است.

پیامدها

ویرایش

جنگ‌های یهودی-رومی به طور عمیقی مردم یهود را تغییر داد، به طوری که جمعیت زمانی برجسته در مدیترانه شرقی به یک اقلیت پراکنده و مورد آزار و اذیت تبدیل شد.[۱] این درگیری‌ها باعث تلفات گسترده و ویرانی در سراسر یهودا شد و منجر به جابجایی جمعیت گسترده و بردگی بسیاری از افراد شد. در حالی که جنگ اول یهودی-رومی اورشلیم را ویران کرد—مرکز زندگی سیاسی، ملی و دینی یهودیان را نابود کرد—شورش بار کوخبا پیامدهای فاجعه‌بارتری داشت، به طوری که عملاً یهودا، هسته سرزمین یهود، از جمعیت یهودی خود خالی شد.

تأثیر بر جمعیت یهودی

پیامدها برای یهودیان یهودا فاجعه‌آمیز بود، که با ویرانی‌های گسترده و کشتار جمعی همراه بود، که برخی از مورخان آن را به عنوان یک نسل‌کشی در نظر می‌گیرند.[۱۰۳] طبق گزارش‌های باستانی باقی‌مانده، صدها هزار یهودی جان باختند،[۱۰۷][۱۰۸] در حالی که تعداد بی‌شماری دیگر به بردگی گرفته یا تبعید شدند.[۱۰۵] منطقه یهودا (در مقایسه با کل استان) به شدت از نظر جمعیتی کاهش یافت، با جوامع یهودی باقی‌مانده که عمدتاً در جلیل متمرکز شدند. یهودیان از اورشلیم و منطقه وسیع اطراف آن اخراج شدند، که تقریباً تمام ناحیه سنتی یهودا را شامل می‌شد.[۱۰۹]

 
لایه‌هایی از خاکستر و مصالح فرو ریخته شده در زیرزمین یک عمارت در اورشلیم، که امروزه به عنوان خانه سوخته شناخته می‌شود و در سال ۷۰ میلادی ویران شده است.

شکست یک نقطه عطف در تاریخ یهودی بود، که منجر به تغییر در انتظارات مسیحیانه و توسعه یک رویکرد محتاطانه و محافظه‌کارانه در مقاومت سیاسی به رهبری ربانی‌ها شد. جنگ و پیامدهای آن ظهورمسیحیت اولیه به عنوان یک دین متمایز از یهودیت را تسریع کرد.[۱۱۰] اقدامات تلافی‌جویانه رومی‌ها شامل محدودیت‌های شدید دینی، مانند ممنوعیت ختنه و رعایت شبات بود. هادریان فرآیند تبدیل اورشلیم به آلیا کاپیتولینا را تکمیل کرد، و یهودیان را از ورود به آنجا منع کرده و جمعیت‌های بیگانه را در آنجا اسکان داد. در محل معبد قدیمی در کوه معبد دو مجسمه نصب کرد، یکی از ژوپیتر و دیگری از خود.[۱۱۱] برای قرن‌ها، یهودیان از سکونت در اورشلیم محدود شدند، به جز یک روز در هر سال، در تیشا ب'آو، روز عزاداری سالانه برای تخریب معبد. کوه معبد تقریباً تا فتح اسلامی سرزمین مقدس رها شده ماند، زمانی که قبه الصخره بر روی خرابه‌های معبد ساخته شد.

پس از شورش‌ها، هزاران برده یهودی به شبه‌جزیره ایتالیا آورده شدند.[۱۱۲] خود شهر رم شاهد ورود چشمگیر برده‌های یهودی بود.[۱۱۳] تخریب اورشلیم همچنین یهودیان را به شبه‌جزیره عربستان آورد، که منجر به تأسیس مستعمراتی در یمن جنوبی و حجاز، به‌ویژه در یثرب (که بعدها مدینه نامیده شد)، شد، جایی که آنها به عنوان نمایندگان برجسته توحید شناخته شدند.[۱۱۴] در همان دوره، یهودیان همچنین شروع به سکونت در هیسپانیا (اسپانیا و پرتغال امروزی) و گالیا (فرانسه امروزی) کردند.[۱۱۵]

پس از شورش بارکوخبا، بازار برده‌ها پر از اسیران یهودی شد که به بردگی فروخته شده و در سراسر امپراتوری پراکنده شدند،[۱۱۶] که دیاسپورای یهودی را به طور قابل توجهی گسترش داد.[۱۱۷] کرونیکون پاشاله از قرن هفتم، که از منابع پیشین استفاده کرده است، می‌گوید که هادریان اسیران یهودی را "به قیمت یک وعده غذایی روزانه برای یک اسب" فروخت.[۱۱۸] نویسنده مسیحی قرن چهارم-پنجم، جروم، گزارش می‌دهد که پس از جنگ، "افراد بی‌شماری از سنین مختلف و هر دو جنس در بازار تریبینتوس (در حبرون) به فروش رسیدند".[۱۱۹] کسانی که فروخته نشدند به غزه برای حراج منتقل شدند، در حالی که بسیاری دیگر به مصر و دیگر مناطق منتقل شدند.[۱۲۰] جروم همچنین به اسیران یهودی اشاره می‌کند که توسط هادریان در باسپروس کیمری اسکان داده شدند.[۱۲۱][۱۲۲] سرکوب شورش و شرایط سخت ناشی از آن منجر به ورود گسترده پناهندگان شد، که بسیاری از آنها به سمت شرق حرکت کرده و به برادران خود در سرزمین‌های امپراتوری اشکانی پیوستند و به رشد آن به عنوان یک مرکز بزرگ یهودی تحت حکومت ساسانیان در قرون بعدی کمک کردند.[۱۲۳]

تغییر نام یهودا به سوریه فلسطین

یک مجازات دیگر و ماندگارتر از سوی رومی‌ها پس از شورش اعمال شد.[۱۲۴] طبق نظر غالب محققان، در تلاشی برای پاک کردن یاد یهودا و اسرائیل باستان، استان یهودا—که نام آن ارتباط قومی واضحی با یهودیان داشت و از لاتین Iudaei گرفته شده بود[۱۲۵]—رسمی به سوریه فلسطین تغییر نام یافت.[۱۲۶][۱۲۷][۱۲۸] این اقدام با هدف قطع ارتباط تاریخی این منطقه با مردم یهود بود.[۱۲۹][۱۲۶] نام قبلی، یهودا، ارتباط قومی واضحی با مردم یهود داشت، در حالی که نام جدید، سوریه فلسطین، فاقد هرگونه نشانه‌گذاری قومی صریح بود.[۱۳۰][۱۳۱] اگرچه رومی‌ها اغلب نام استان‌ها را تغییر می‌دادند، این مورد به‌ویژه به‌خاطر این که تنها مورد ثبت‌شده است که نام یک استان به طور خاص در پاسخ به یک شورش تغییر یافت، قابل توجه است—اقدامی که بعد از شورش‌های استان‌هایی همچون بریتانیا یا ژرمنیا اتخاذ نشد.[۹۱][۱۲۵] تاریخ‌نگار ست شوارت می‌نویسد که این نامگذاری با هدف "جشن گرفتن حذف یهودیت از استان" بوده است.[۱۰۹] دیوید جیکوبسون معتقد است که انتخاب هادریان برای سوریه فلسطین یک تصمیم اداری منطقی بود که محدوده سرزمینی استان را فراتر از یهودا در نظر می‌گرفت. او همچنین اشاره می‌کند که این نام پیشینه تاریخی داشت و به‌طور تاریخی به منطقه وسیع‌تری از اسرائیل بزرگ مرتبط بود.[۱۳۲] لویی فلدم می‌نویسد که هدف از این تغییر نام "حذف ویژگی یهودی سرزمین و اعمال نام نزدیک‌ترین قبیله به کل منطقه" بوده است و می‌افزاید که اصطلاح فلسطین قبلاً به‌طور عمده به منطقه ساحلی مرتبط با فلیسطی‌ها اشاره داشت و نویسندگان رومی اولیه معمولاً آن را از یهودا متمایز می‌کردند.[a] تاریخ‌نگار ورنر اکه احتمال تغییر نام را به دلیل تغییرات جمعیتی پس از کاهش جمعیت یهودیان رد می‌کند—و به نمونه مشابهی در تاریخ پانونیا اشاره می‌کند که منجر به تغییر نام نشد—و به‌جای آن استدلال می‌کند که این تغییر نام به طور خاص به‌عنوان یک مجازات علیه یهودیان اعمال شده است.[۱۲۵]

پس از تخریب اورشلیم، یهودیان تقریباً به مدت دو هزاره دیگر به عنوان یک موجودیت سیاسی شبیه به یک دولت-ملت وجود نداشتند. با این حال، آنها هویت ملی خود را از طریق حافظه جمعی، دین و متون مقدس حفظ کردند و به عنوان یک ملت باقی ماندند، نه تنها به عنوان یک گروه قومی، که در نهایت منجر به ظهور صهیونیسم و تأسیس اسرائیل مدرن شد.[۱۳۳]

مراسم یهودی به مناسبت این رویدادها

 
یهودیان در حال نماز خواندن در دیوار غربی در طول تیشا بآو، روزه‌ای که به یاد تخریب معبد برگزار می‌شود.

تخریب معبد دوم تأثیر عمیق و ماندگاری بر سنت یهودی گذاشت و آداب و رسوم‌هایی را شکل داد که یادبود آن را گرامی می‌دارند. این مراسم به طور رسمی در تیشا بآو (نهمین روز از ماه آو در تقویم یهودی) برگزار می‌شود، که یک روز بزرگ روزه‌داری یهودی است و همچنین تخریب معبد سلیمان و دیگر رویدادهای فاجعه‌بار در تاریخ یهود، از جمله اخراج یهودی‌ها از اسپانیا را یادآوری می‌کند.[۱۳۴] دیوار غربی، مهم‌ترین بقایای باقی‌مانده از معبد دوم، مدت‌هاست که نقطه مرکزی برای نماز و عزاداری یهودیان بوده و هم‌زمان نماد تخریب سرزمین یهودی و امید به بازسازی آن است. این دیوار گاهی به "دیوار ندبه" (Wailing Wall) اشاره شده است به دلیل ناله‌هایی که در تاریخ در آنجا انجام می‌شده است.[۱۳۴] در نمازهای روزانه یهودیان، اورشلیم چندین بار در روز ذکر می‌شود، همچنین در برکات پس از غذا نیز ذکر می‌شود. در مراسم ازدواج یهودی، عروس‌داماد شیشه‌ای را زیر پا می‌شکند تا تخریب معبد را به یاد آورد.[۱۳۵] هم عروس‌دامادها و هم در انتهای مراسم ازدواج یهودی، یهودیان عبارت زیر را می‌خوانند: "اگر تو را فراموش کنم، ای اورشلیم، دست راست من فراموشی خود را فراموش کند. اگر تو را به یاد نیاورم، زبان من به سقف دهانم چسبیده باشد؛ اگر اورشلیم را از بالاترین لذت خود برتر ندانم." دیگر رسوم عزاداری شامل ترک بخشی از خانه بدون رنگ‌آمیزی یا خودداری از پوشیدن جواهرات کامل در مراسم شاد است.[۱۳۵] برای نسل‌ها و حتی امروزه، یهودیان در پایان مراسم پسح عبارت "سال آینده در اورشلیم" را قرائت می‌کنند.

 
عروس‌داماد در طول مراسم ازدواج یهودی شیشه‌ای را زیر پا می‌شکند، یک عمل نمادین که به یاد تخریب معبد در اورشلیم برگزار می‌شود.

توسفتا در قرن دوم گزارش می‌دهد که ربی اشمائل روز تخریب معبد را با پیامدهای شورش بارکوخبا مقایسه کرده و آن را زمانی دانسته است که رومی‌ها "تورات را از میان ما ریشه‌کن می‌کردند."[۱۳۶][۱۳۷] یک سنت تَناییتی منسوب به ربی اکیبا بن یوسف روز تیشا بآو را به عنوان تاریخ تخریب هر دو معبد به یاد می‌آورد؛ میشنا بعداً این مراسم را گسترش داده و رویدادهای شورش بارکوخبا را نیز در بر گرفت: "بتر تسخیر شد و شهر شیار زده شد"، که اشاره به سقوط آخرین دژ و تبدیل اورشلیم به آلیا کاپیتولینا توسط رومی‌ها دارد.[۱۳۸][۱۳۹] یک عبارت دیگر در میشنا سه شورش یهودی را به عنوان هرکدام که منجر به اعمال مراسم عزاداری جدید در زمینه ازدواج‌ها می‌شود، ارائه می‌دهد: به علت "جنگ وسپاسیان"، "آنها تاج‌های عروس‌دامادها و طبل‌ها را ممنوع کردند"؛ پس از "جنگ کوییتوس" (اگرچه در نسخه دیگری تیتوس)، "آنها تاج‌های عروس‌ها را ممنوع کردند"، در حالی که "در جنگ آخر"، آنها "ممنوع کردند که عروس‌ها در داخل شهر سوار بر تخت شوند."[۱۴۰][۱۳۹]

تأثیر بر دین یهود

 
یک صفحه از هگاده پسح، که در سال ۱۴۵۰ چاپ شده است، نشان‌دهنده عبارت "سال آینده در اورشلیم" است که یهودیان در پایان مراسم پسح قرائت می‌کنند.

تخریب معبد نقطه عطفی در تاریخ یهود بود که هم‌زمان به تغییر در عبادات دینی و ساختار اجتماعی یهودیان منجر شد.[۱۴۱] معبد در مرکز زندگی دینی و ملی یهودیان قرار داشت،[۱۴۲][۱۴۱][۱۴۳] و به عنوان مرکز عبادت قربانی که قرن‌ها بخش مهمی از[یهودیت بود،[۱۴۴][۱۴۵] و به عنوان نماد اصلی حاکمیت یهودی. از دست دادن آن خلأیی ایجاد کرد که نیازمند بازسازی زندگی یهودی بود.[۱۴۱] این دوره همچنین پایان بخشیدن به فرقه‌گرایی یهودی بود: صدوقیان که اقتدار و منزلت آنها به معبد وابسته بود، به عنوان یک گروه مستقل ناپدید شدند، همانطور که اسن‌ها که به تزکیه‌گری شناخته می‌شدند، ناپدید شدند.[۱۴۶] [ب] با این حال، فریسیان، که معمولاً مخالف شورش اول بودند، به عنوان نیروی مذهبی غالب ظهور کردند.[۱۸۸] تأکید آنها بر نماز، تفسیر متون مقدس و قانون دینی برای بقای یهودیت حیاتی بود. تحت جانشینان آنها، ربانی‌ها،[۱۴۷] یهودیت بازسازی شد و توانست بدون نهاد مرکزی خود رشد کند. این تحول بر روی عناصری متمرکز شد که می‌توانست در هر مکان عملی شود: نماز به عنوان جایگزینی برای قربانی، مطالعه تورات و انجام کارهای نیکو.[۱۴۸] کنیسه، که قبلاً به عنوان یک نهاد در دوران معبد دوم وجود داشت، برجسته‌تر شد و تبدیل به محل اصلی عبادت یهودیان و زندگی اجتماعی آنها شد.[۱۴۹][۱۵۰] این تغییرات الگوهای عبادت دینی را ایجاد کرد که زندگی یهودی را برای هزاره‌ها پشتیبانی و شکل داد، حتی در حالی که یهودیان با تبعید و پراکندگی بیشتر از سرزمین اسرائیل روبرو بودند.[۱۵۱]

طبق سنت ربانی، یک لحظه کلیدی در این تحول در دوران محاصره اورشلیم اتفاق افتاد، زمانی که ربی یحیی بن زکای خود را در تابوتی از شهر قاچاق کرد. پس از دیدار با وسپاسیان و پیشگویی سلطنت او بر تخت امپراتوری، ربی یحیی بن زکای اجازه تأسیس یک حوزه علمیه در یبنه را کسب کرد. این نهاد تبدیل به یک مرکز پیشرو فعالیت‌های ربانی شد، جایی که تصریحات مهمی برای بازسازی زندگی یهودی و عبادت‌ها بدون معبد معرفی شد.[۱۵۲][۱۵۳] پس از شورش بارکوخبا، مراکز عمده‌ای از آموزش یهودی در جلیل و بابِل ظهور کردند، جایی که دانشمندان متون بنیادی یهودیت ربانی را تدوین کردند: میشنا اوایل قرن سوم و بعداً اورشلیم تلمود و تلمود بابلی، که به منابع اصلی قانون یهودی و هدایت دینی تبدیل شدند.[۱۵۴][۱۵۵]

جستارهای وابسته

ویرایش

منابع

ویرایش
  1. "Cyprus". Jewish Encyclopedia.
  2. "Legio VIIII Hispana". Livius. Archived from the original on 22 February 2015. Retrieved 14 May 2023.
  3. Wolfe (2011). From Habiru to Hebrews and Other Essays. p. 65.
  4. Beck (2012). True Jew: Challenging the Stereotype. p. 18.
  5. Armstrong (2011). Jerusalem: One City, Three Faiths. p. 163.
  6. Matthew White 2012, The Great Big Book of Horrible Things Norton, p. 52
  7. Jstor
  8. دیوکاسیوس، translation by Earnest Cary. Roman History, book 69, 12.1–14.3. کتابخانه کلاسیک لوئب، 9 vols, Greek texts and facing English translation: Harvard University Press, 1914 thru 1927. Online in LacusCurtius and Livius.org بایگانی‌شده در ۱۳ اوت ۲۰۱۶ توسط Wayback Machine. Book scan در بایگانی اینترنت.
  9. کالمت و همکاران فرهنگ کلمت بزرگ کتاب مقدس. پ. 438.
  10. Bloom, J.J. 2010 The Jewish Revolts Against Rome, A.D. 66–135: A Military Analysis. McFarland.
  11. Hitti, Philip K. (2002). Hitti, P. K. ISBN 978-1-931956-60-4. Archived from the original on 15 April 2021. Retrieved 22 May 2023.
  12. الگو:به کتاب
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ Goodman 1987, p. 9.
  14. Safrai & Stern 1974, p. 216.
  15. Berlin & Overman 2002, p. 2.
  16. Gabba 1999, pp. 94–95.
  17. Gabba 1999, p. 95.
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ Price 1992, p. 2.
  19. Rogers 2022, p. 272.
  20. Cohen 2014, pp. 3–4.
  21. Berlin & Overman 2002, p. 3.
  22. ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ Price 1992, p. 5.
  23. Gabba 1999, p. 113.
  24. Goodman 1987, p. 122.
  25. Gabba 1999, pp. 127–128, 130.
  26. Goodman 1987, p. 1.
  27. Gabba 1999, p. 130.
  28. Safrai & Stern 1974, pp. 308–309.
  29. ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ Gabba 1999, p. 133.
  30. Goodman 1987, pp. 1–2.
  31. ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ ۳۱٫۲ ۳۱٫۳ ۳۱٫۴ ۳۱٫۵ Goodman 1987, p. 2.
  32. Price 1992, pp. 13–14.
  33. ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ ۳۳٫۲ Gabba 1999, p. 140.
  34. Gabba 1999, p. 142.
  35. Antiquities of the Jews, XX, 102
  36. Gabba 1999, p. 143.
  37. Price 1992, pp. 7–8.
  38. Gabba 1999, p. 146.
  39. ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ Rogers 2022, p. 124.
  40. Tactius, Annals, 5.10
  41. The Jewish War, II, 277
  42. Antiquities of the Jews, XX, 256; The Jewish War, II, 279
  43. Smallwood 1976, p. 283.
  44. Rogers 2022, p. 368.
  45. Price 2011, p. 409.
  46. Beard 2002, p. 553.
  47. Rogers 2022, p. 383.
  48. Hengel 1989, p. 375.
  49. Tropper 2016, pp. 91–92.
  50. Millar 1995, p. 76.
  51. ۵۱٫۰ ۵۱٫۱ Magness 2012, p. 215.
  52. Tropper 2016, p. 92.
  53. Davies 2023, pp. 111–112.
  54. Davies 2023, pp. 110–112.
  55. Davies 2023, p. 113.
  56. ۵۶٫۰ ۵۶٫۱ Millar 1995, p. 77.
  57. deSilva 2024, p. 152.
  58. Rogers 2022, p. 422.
  59. Pucci Ben Zeev 2006, p. 102.
  60. ۶۰٫۰ ۶۰٫۱ ۶۰٫۲ ۶۰٫۳ Pucci Ben Zeev 2006, pp. 93–94.
  61. Horbury 2014, p. 275.
  62. Bennett 2005, p. 204.
  63. Horbury 2014, p. 273.
  64. ۶۴٫۰ ۶۴٫۱ Smallwood 1976, p. 397.
  65. Barclay 1998, p. 241.
  66. Horbury 2014, p. 276.
  67. ۶۷٫۰ ۶۷٫۱ Pucci Ben Zeev 2006, pp. 94–95.
  68. Horbury 2021, p. 348.
  69. Horbury 2021, p. 350.
  70. ۷۰٫۰ ۷۰٫۱ Pucci Ben Zeev 2006, pp. 95–96.
  71. Hornum 1993, p. 15.
  72. ۷۲٫۰ ۷۲٫۱ ۷۲٫۲ ۷۲٫۳ Pucci Ben Zeev 2006, pp. 98–99.
  73. Pucci Ben Zeev 2006, p. 96.
  74. Horbury 2014, p. 249.
  75. Pucci Ben Zeev 2006, pp. 99–100.
  76. ۷۶٫۰ ۷۶٫۱ Kerkeslager 2006, p. 60.
  77. ۷۷٫۰ ۷۷٫۱ ۷۷٫۲ ۷۷٫۳ Pucci Ben Zeev 2006, pp. 96–98.
  78. ۷۸٫۰ ۷۸٫۱ Kerkeslager 2006, pp. 61–62.
  79. ۷۹٫۰ ۷۹٫۱ ۷۹٫۲ Pucci Ben Zeev 2006, pp. 100–101.
  80. Hacham & Ilan 2022, pp. 9, 109–110.
  81. Goodman 2004, p. 10.
  82. Kerkeslager 2006, p. 61.
  83. Kerkeslager 2006, p. 62.
  84. Smallwood 1976, p. 399.
  85. Barclay 1998, p. 79.
  86. Horbury 2021, pp. 362–363.
  87. Horbury 2021, p. 363.
  88. Walker 2002, pp. 45–47.
  89. Goodman 2004, p. 28.
  90. Kerkeslager 2006, p. 63.
  91. ۹۱٫۰ ۹۱٫۱ Eshel 2006, p. 127.
  92. Isaac 1990, p. 55.
  93. Mor 2016, p. 144.
  94. Magness 2024, p. 338–339.
  95. Price 2024, p. 19.
  96. ۹۶٫۰ ۹۶٫۱ Eshel 2006, p. 106.
  97. ۹۷٫۰ ۹۷٫۱ Mendels 1992, p. 387.
  98. Smallwood 1976, pp. 428–429.
  99. Eshel 2006, p. 111.
  100. Gilad, Elon (6 May 2015). "The Bar Kochba Revolt: A Disaster Celebrated by Zionists on Lag Ba'Omer". Haaretz. Retrieved 14 May 2019.
  101. Magness 2012, p. 270.
  102. Millar 1995, p. 372.
  103. ۱۰۳٫۰ ۱۰۳٫۱ Taylor 2012, p. 243.
  104. Horbury 2014, p. 401.
  105. ۱۰۵٫۰ ۱۰۵٫۱ ۱۰۵٫۲ Eshel 2006, p. 126.
  106. Schwartz 2006, p. 37.
  107. Raviv, Dvir; Ben David, Chaim (2021-05-27). "Cassius Dio's figures for the demographic consequences of the Bar Kokhba War: Exaggeration or reliable account?". Journal of Roman Archaeology (به انگلیسی). 34 (2): 585–607. doi:10.1017/S1047759421000271. ISSN 1047-7594. S2CID 236389017.
  108. Mohr Siebek et al. Edited by Peter Schäfer. The Bar Kokhba War reconsidered. 2003. pp. 142–143.
  109. ۱۰۹٫۰ ۱۰۹٫۱ Schwartz 2016, p. 248.
  110. M. Avi-Yonah, The Jews under Roman and Byzantine Rule, Jerusalem 1984 p. 143
  111. H.H. Ben-Sasson, A History of the Jewish People, page 334: "Jews were forbidden to live in the city and were allowed to visit it only once a year, on the Ninth of Ab, to mourn on the ruins of their holy Temple."
  112. Rocca 2022, pp. 41–42.
  113. Spilsbury 2003, p. 1.
  114. Bowersock 2017, p. 102.
  115. Herr 1998, p. 26.
  116. Mor 2016, p. 471.
  117. Powell, The Bar Kokhba War AD 132–136, Osprey Publishing, Oxford, ç2017, p. 81
  118. Powell, Lindsay; Dennis, Peter (2017). The Bar Kokhba War AD 132–136: the last Jewish revolt against imperial Rome. Campaign. Oxford: Osprey Publishing. pp. 80–81. ISBN 978-1-4728-1798-3.
  119. Jerome, Commentary on Jeremiah, VI, 18.5–6
  120. Powell, The Bar Kokhba War AD 132–136, Osprey Publishing, Oxford, ç2017, p. 81
  121. Gibson 1999, p. 22.
  122. Jerome, Commentary on Obadiah, 20.21
  123. Safrai 1976, p. 377.
  124. Eshel 2006, pp. 105–127.
  125. ۱۲۵٫۰ ۱۲۵٫۱ ۱۲۵٫۲ Eck 1999, p. 88–89.
  126. ۱۲۶٫۰ ۱۲۶٫۱ Safrai 1976, p. 334.
  127. Ariel Lewin. The archaeology of Ancient Judea and Palestine. Getty Publications, 2005 p. 33. "It seems clear that by choosing a seemingly neutral name – one juxtaposing that of a neighboring province with the revived name of an ancient geographical entity (Palestine), already known from the writings of Herodotus – Hadrian was intending to suppress any connection between the Jewish people and that land." شابک ‎۰−۸۹۲۳۶−۸۰۰−۴
  128. The Bar Kokhba War Reconsidered by Peter Schäfer, شابک ‎۳−۱۶−۱۴۸۰۷۶−۷
  129. Magness 2012, p. 260.
  130. Millar, Fergus (2001). The Roman Near East, 31 BC–AD 337. Cambridge, Massachusetts: Harvard University Press. pp. 107–108. ISBN 978-0-674-77886-3. The revolt thus left Judaea as a major, and on the surface a highly Romanised, element in the structure of the Empire... A diploma of 139 shows that there were then at least three cavalry alae and twelve cohortes in the province. No other province with no external frontier had so large a garrison. But what the diploma of 139 also shows is that the name 'Iudaea', with its ethnic reference, had already disappeared, to be replaced by a new name, 'Syria Palaestina'.
  131. Eck, Werner (1999). "The Bar Kokhba Revolt: The Roman Point of View". The Journal of Roman Studies. 89: 88–89. doi:10.2307/300735. ISSN 0075-4358. At the end of the war, a drastic decision was made, probably by Hadrian himself, to change the name of the province from Judaea to Syria Palaestina. Our familiarity with the new name may have jaded us to the significance of the change. True, the Romans changed names of provinces quite often ... But never before (or after) was the old name of a province changed as a corollary of a revolt. Not that revolts were not frequent in other provinces as well: the Germani in Germania, the Pannonii in Pannonia, and the Brittones in Britannia all revolted against Rome at one time or another. Yet none of these provinces lost its original name derived from the name of its people. But Judaea, derived from Iudaei, ceased to exist for the Roman government after the Bar Kokhba revolt. It was not because the Jewish population was much reduced as a result of losses suffered during the war that the name of the province was changed; the same was true, for example, of Pannonia, and yet the old name was kept. The change of name was part of the punishment inflicted on the Jews; they were punished with the loss of a name. This is the clear message of this exceptional measure, the one and only example of such a measure in the history of the Empire.
  132. Jacobson 2001, pp. 44-45: "Hadrian officially renamed Judea Syria Palaestina after his Roman armies suppressed the Bar-Kokhba Revolt (the Second Jewish Revolt) in 135 C.E.; this is commonly viewed as a move intended to sever the connection of the Jews to their historical homeland. However, that Jewish writers such as Philo, in particular, and Josephus, who flourished while Judea was still formally in existence, used the name Palestine for the Land of Israel in their Greek works, suggests that this interpretation of history is mistaken. Hadrian's choice of Syria Palaestina may be more correctly seen as a rationalization of the name of the new province, in accordance with its area being far larger than geographical Judea. Indeed, Syria Palaestina had an ancient pedigree that was intimately linked with the area of greater Israel."
  133. Hastings 1997, pp. 186–187.
  134. ۱۳۴٫۰ ۱۳۴٫۱ Daschke 2010, pp. 1–2.
  135. ۱۳۵٫۰ ۱۳۵٫۱ Goldenberg 2006, p. 203.
  136. Tosefta, Sotah 15:10 (Lieberman edition)
  137. Levine 2018, p. 169.
  138. Mishnah, Ta'anit 4:5–6
  139. ۱۳۹٫۰ ۱۳۹٫۱ Levine 2018, p. 170.
  140. Mishnah, Sotah 9:14 (Parma manuscript)
  141. ۱۴۱٫۰ ۱۴۱٫۱ ۱۴۱٫۲ Rosenfeld 1997, p. 438.
  142. Levine 2005, p. 174.
  143. Cohen 1999, p. 314.
  144. Millar 1995, p. 70.
  145. Cohen 1984, p. 27.
  146. Stemberger 1999, p. 435.
  147. Cohen 2014, pp. 224–225.
  148. Safrai 1976, p. 318.
  149. Cohen 1999, p. 298.
  150. Levine 2005, p. 175.
  151. Rabbi Nosson Dovid Rabinowich (ed.), The Iggeres of Rav Sherira Gaon, Jerusalem 1988, p. 6.
  152. Levine 2005, p. 199.
  153. deSilva 2024, p. 162.
  154. Cohen 2014, pp. 227–228.
  155. Stuckenbruck & Gurtner 2019, pp. 694–695, 834–836.

کتاب‌نامه

ویرایش