سید جواد طباطبایی

مترجم، نویسنده، و فیلسوف ایرانی
(تغییرمسیر از جواد طباطبایی)

سید جواد طباطبایی (۲۳ آذر ۱۳۲۴ – ۹ اسفند ۱۴۰۱)[۶] استاد دانشگاه و پژوهشگر ایرانی در زمینهٔ فلسفه، تاریخ و سیاست بود. او عضو پیشین هیئت علمی و معاون پژوهشی دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود. وی از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۵ در مؤسسهٔ مطالعات سیاسی-اقتصادی پرسش به تدریس فلسفه پرداخت.[۷][۸][۹] طباطبایی مدیر گروه فلسفهٔ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی نیز بود.[۱۰]

سید جواد طباطبایی
Seyyed Javad Tabatabai 20170104 03.jpg
طباطبایی در سال ۱۳۹۵
زادهٔ۲۳ آذر ۱۳۲۴
تبریز، ایران
درگذشت۹ اسفند ۱۴۰۱ (۷۷ سال)
ارواین، کالیفرنیا، آمریکا
ملیتایرانی
تحصیلات
فرزندانآرین طباطبایی[۱]
جایزه(ها)نشان نخل آکادمیک (۱۳۷۶)
مدال نقره تحقیقات سیاسی دانشگاه کمبریج (۱۳۷۶)
برگزیده دوره نهم جشنواره بین‌المللی فارابی (۱۳۹۶)
دوره
حیطهفلسفه ایرانی
پایان‌نامهتکوین اندیشه سیاسی هگل جوان (۱۳۶۳)
دانشجویان سرشناس
علایق اصلی
ایده‌های چشمگیر
تأملی درباره ایران، زوال اندیشه سیاسی در ایران
امضاء
Tabatabaisign.png

زندگی‌نامهویرایش

طباطبایی به سال ۱۳۲۴ در تبریز زاده شد.[۶] پدرش را که از بازاریان تبریز بود، در هشت‌سالگی از دست داد.[۱۱] در همان دوران کودکی زبان فرانسه را نزد کشیشی فرانسوی‌زبان فراگرفت. او هم‌زمان با تحصیلات آموزشی رسمی، برای فراگیری فلسفه به حوزه علمیه تبریز نیز می‌رفت و پس از یادگیری زبان عربی، شرح منظومهٔ سبزواری را در آن‌جا آموخت. طباطبایی تا انتهای دبیرستان در تبریز درس خواند و سپس برای تحصیل در رشتهٔ حقوق به دانشگاه تهران رفت. در هنگام تحصیل در تهران، نزد جواد مصلح شروع به خواندن اسفار ملاصدرا و الهیات شفای ابن‌سینا کرد و در همان زمان نیز در سمینارهای هانری کُربَن شرکت می‌کرد که با حضور استادان آشنا به زبان فرانسوی در دانشگاه تهران برگزار می‌شد. پس از اخذ کارشناسی حقوق از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، دوران سربازی خودش را به عنوان سپاه ترویج در تهران و تبریز گذراند. در این دوران، آن‌گونه که خودش می‌گوید، بخش مهمی از وقت خود را صرف خواندن آثار انگلیسی و فرانسوی می‌کرد. طباطبایی توانست در انتهای دوران سربازی، بورس تحصیلی دانشگاه پاریس را بگیرد و به فرانسه برود. در پاریس او همان ابتدا تصمیم به تغییر دانشگاه گرفت و توانست با قبول شدن در امتحان ورود به دوره «دکتری دولتی»، مستقیماً وارد این دوره در دانشگاه سوربن شود و سپس با اخذ دیپلم مطالعات عالی D.E.S از رشتهٔ فلسفهٔ سیاسی فارغ‌التحصیل شد.[۱۱]

او در سال‌های حضور در فرانسه هم در حلقهٔ لوئی آلتوسر، فیلسوف مارکسیست و فرانسوا شاتله فیلسوف هگلی مارکسی بود و هم به حوزهٔ گروهی از کشیش‌های یسوعی‌ای که در مسائل فلسفی در سطح بالایی بودند، رفت‌وآمد داشت و با یکی از مفسران مطرح هگل در ارتباط بود.[۱۱] در همین حلقه بود که یادداشت‌ها و حاشیه‌هایی را که لنین بر کتاب‌های هگل نوشته بود، ترجمه و با عنوان یادداشت‌هایی دربارهٔ دیالکتیک منتشر کرد. همچنین مجموعه مقاله‌هایی از لویی آلتوسر را با عنوان لنین و فلسفه و سه مقالهٔ دیگر دربارهٔ کارل مارکس و مارکسیسم، همچنین جدال نظری آلتوسر و جان لوئیس را ترجمه و منتشر کرد.[۱۲] در سال ۱۳۶۳ با نوشتن رساله‌ای دربارهٔ «تکوین اندیشهٔ سیاسی هگل جوان»،[۱۳] با دریافت درجهٔ ممتاز دکترای دولتی از دانشگاه پاریس-سوربون در رشتهٔ فلسفهٔ سیاست به ایران بازگشت.

او پس از بازگشت به عضویت هیئت علمی دانشگاه تهران درآمد و معاون پژوهشی دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد. در همان زمان، او سردبیری نشریهٔ همین دانشکده را به عهده گرفت. او مدتی ممنوع از تدریس و سپس در سال ۱۳۷۴ اخراج شد.[۱۴] اگرچه خودش نمی‌دانست تحت چه عنوانی اخراج شده، اما یکی از مسئولان به او می‌گوید که گفته‌ شده طباطبایی لیبرال، لاییک، و ملی‌گرا است و از او می‌خواهد که اعتراضی به این اخراج بکند تا آن را بررسی کنند. در مقابل، طباطبایی می‌گوید که «من همانی هستم که هستم. واقعاً نه می‌دانند لیبرال چیست، نه ملی‌گرا، و نه لاییک. ماجرا این است که هر کسی که در بیرون از تقلیدِ رایج نظام علمی صحبت کند، یکی‌دوتا از این مفاهیم را می‌چسبانند تا حذفش کنند؛ حتی وقتی معنایش را بپرسی هم پاسخی ندارند.»[۱۵] او می‌گوید که در همان سال‌ها «شخصی به نام نجف‌قلی حبیبی آمد و رئیس دانشکده شد و ۱۳ نفر را با خودش از تربیت مدرس آورد و شبانه دستور دادند که آن‌ها استاد شوند و پرونده‌های قبلی را تعطیل کردند.»[۱۵] اخراج او اعتراضات دانشجویی را برانگیخت که خشونت بار سرکوب شد. [۱۴]

پس از اخراج از دانشگاه تهران، طباطبایی به کار پژوهشی خود در مراکز دیگر ادامه داد و با امکاناتی که در مراکز پژوهشی فرانسه، آلمان و آمریکا فراهم آمد، پژوهشی دربارهٔ تاریخ اندیشه در ایران را دنبال کرد. او در سال ۱۳۷۶ موفق شد نشان نخل آکادمیک (با درجه شوالیه)[۱۶]، عالی‌ترین نشان علمی فرانسه، و مدال نقرهٔ تحقیقات در علم سیاست را از دانشگاه کمبریج کسب کند.[۱۷] او مدتی نیز عضو هیئت علمی دائرةالمعارف بزرگ اسلامی بود.[۱۸][۱۹] جواد طباطبایی موفق به کسب مقام برگزیده در جشنواره فارابی سال ۱۳۹۶ گشته و از سوی رئیس‌جمهور لوح تقدیر دریافت کرد.[۲۰][۲۱]

طباطبایی از سال ۱۳۹۷ تا هنگام درگذشت در اسفندماه ۱۴۰۱ برای تکمیل پژوهش‌های خود و درمان بیماری در آمریکا اقامت گزیده بود.[۲۲][۲۳]

دیدگاه‌هاویرایش

پژوهش طباطبایی در طول فعالیت او پیرامون این پرسش بود: «چه شرایطی مدرنیته را در اروپا ممکن کرد و به انکار آن در ایران انجامید؟» با گردش قابل توجه گفتمان عمومی ایران به سوی دیدگاه‌های سکولار، ایده‌های طباطبایی به عنوان یک متفکر پیشروی سکولار اثرگذارتر شده‌است. طباطبایی توضیحات علوم اجتماعی دربارهٔ انحطاط ایران را به این دلیل که که در پاسخ دادن به این پرسش اصلی معیوبند، رد می‌کند. او بی رحمانه همه دیگر مورخین و عالمان اجتماعی دیگر ایران را بی‌ارزش می‌داند. در خصوص مورخین، او اصرار می‌کند که تاریخنگاری ایران مدرن، که فاصله زیادی با واقع گرایی دارد، از نثر داستانی فاصله ای نگرفته و به نظر می‌رسد مورخین ایرانی نسبت به این که داشتن یک نقطه نظر فلسفی در خصوص تاریخ پیشنیاز مطلق تاریخنگاری جدی است بی‌توجه بوده‌اند. به‌طور مشابه، طباطبایی بابت تمایل عالمان اجتماعی ایرانی به اتخاذ مواضع ایدئولوژیک یا دیدگاه‌های ماتریالیستی مکانیک گرایانه منتقد آنان است. به این ترتیب، طباطبایی بر این اعتقاد است که آنها خود بخشی از مشکل کلی شده‌اند. او در عوض رویکردی هگلی اتخاذ می‌کند که به یک خوانش فلسفی از تاریخ رجحان می‌دهد با این فرضیه که اندیشه فلسفی بنیاد و ذات هر جماعت سیاسی و نیز مبنای هر تحلیل انتقادی از جامعه است. دغدغه طباطبایی «معنا» و جریان تاریخ است. او اندیشه هگل را اوج فلسفه غربی می‌داند، که قادر به ارائه و پاسخ دادن به بنیادی‌ترین پرسش هاست. طباطبایی با بنا کردن کارش بر فلسفه تاریخ هگل، که بیشتر با تکامل عقل (عقلانیت مجرد) و بنیادهای آن درگیر بود تا خود تاریخ، تاریخنگاری خود از ایده‌های ایرانی از قرن سیزدهم میلادی به بعد را پی گرفت. او قویاً متقاعد شده که اندیشه هگل کلیدی برای باز کردن قفل پرسش «انحطاط» ایران به‌طور خاص و سراسر جهان اسلام به‌طور کلی را فراهم می‌آورد. او مدعی است که در جهان اسلام جغد مینروا که نماینده حکمت عملی و نیز نظری - یا خودآگاهی انتقادی-است نمی‌توانست بال‌های خود را باز کند چرا که تاریخ این جوامع نشان دهنده بی‌خردی و نه خرد است. «انحطاط»، «بحران»، و «افول» بعضی از اصطلاحات کلیدی در واژگان فلسفی طباطبایی و بسیاری از دیگر روشنفکران و متفکرین ایرانی هستند. این مفاهیم در سایه عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در ایران پس از انقلاب به بسیاری از شهروندان ایران این حس را داده که زندگیشان پایین‌تر از ایده‌آل است. تحلیلگران افول و انحطاط ایران در دو اردوگاه کلی قرار می‌گیرند: آنها که عناصر مادی (مانند خودکامگی، میراث استعماری یا اقتصاد رانتی) را برجسته می‌کنند و آنهایی که بر موارد ایدئولوژیک تأکید می‌کنند. طباطبایی به دومی تعلق دارد. طباطبایی بر این عقیده بود که ایران بر خلاف خط سیر اندیشه در اروپا، «عصر طلایی» خود را رها کرد و به پرتگاه یک «دوره میانی» ادامه‌دار افتاد. برای او، «عصر طلایی» فرهنگ اسلامی-ایرانی از قرن نهم تا سیزدهم هجری ادامه داشت. قوت این عصر در ایده‌های متفکرینی چون ابن سینا، بیرونی، فارابی، فردوسی، حافظ، خیام، ناصرخسرو، نظام الملک، رودکی و سهرودی که نوشته‌هایشان نمادی از بیداری جمعی خودآگاهی در ایران به‌طور خاص و جهان مسلمان به‌طور عام است متجسم می‌شود. از نظر طباطبایی، شخصیت جمعی زمان، نسبت به دیگران مثلاً فلسفه سیاسی ایرانی پیش از اسلام و اندیشه سیاسی یونانی پذیرا بود. انتقال فلسفه یونانی به سرزمین‌های اسلام به عنوان نیروی محرکی برای یک «جنبش دوگانه آگاه شدن از خود و آگاه شدن از دیگران» عمل کرد. در این دوره، عقلانیت تبدیل به پارادایم مسلط یا «روح زمان» تبدیل شد و نمادهای روشنفکری را به کوشش‌های تازه و اندیشیدن به پرسش‌های متفاوت و تازه سوق داد. مشخصاً، طباطبایی به فلاسفه ای چون فارابی، ابن سینا، سهرودی به عنوان معماران مکتب ایرانی فلسفه اعتبار می‌دهد. او آموزه‌های اشراقی سهرودی- با تأکید او بر فرد به جای امت اسلامی- را عمیقاً ریشه دار در ایده‌های ایده‌های زیرکانه فلاسفه و صوفیان کلاسیک ایرانی می‌داند.[۲۴]

ایرانشهریویرایش

طباطبایی واضع نظریه مجادله‌برانگیزی در مورد انحطاط جامعه و اندیشه سیاسی در ایران در چند قرن اخیر بود. طباطبایی بر مشخصه‌های واقعاً سکولار، پلولاریستی، و عقلانی فلسفه سیاسی پیشا اسلامی ایرانی که او از آن به روح ایرانشهری یاد می‌کند تأکید می‌کند. این روح، که در شکلی از حکومت به نام شاهنشاهی مجسم بود شاه را به عنوان رهبر ملت‌های قومی متنوع با اتباع، ادیان، زبان‌ها و رفتارهای متفاوت قرار می‌داد؛ بنابراین شاهنشاهی یک کشور نبود، بلکه کشوری از کشورها بود. این نوع از حکومت، به باور طباطبایی، با خودکامگی که به یکنواختی سیاسی بدون پلورالیته می‌انجامد ناسازگار است. «بدون چنین پلورالیته ای در بین کشورها شاهنشاهی نمی‌تواند وجود داشته باشد.» طباطبایی می‌گوید که جذبه عقلانی و پلورالیستی روح ایرانشهری ایرانیان را از پذیرش کامل نظریه اسلامی خلافت بازداشت تا آنجا که هیچ «رساله ای در نظریه اسلامی حکومت هرگز توسط یک متفکر سیاسی ایرانی نوشته نشد.» اثر تجمعی پذیرا بودن نسبت به اندیشه یونانی و روح ایرانشهری منجر به یک «درک عقلانی از اسلام» شد که بنا بر آن شریعت تابع مقتضیات عقلانیت عملی سکولار بود. سرمایه فکری ایجاد شده توسط این پذیرا بودن دوگانه ظهور آگاهی ملی ایرانی را ممکن ساخت که خود به ایرانیان در غلبه بر بحران هویتی که با سقوط سلسله ساسانی بروز کرده بود کمک کرد.[۲۴]

او در نظریه خود دربارهٔ ایرانشهر کل نظام سیاسی ایران را در گذر تاریخ متأثر از فرهنگ ایران می‌داند. فرهنگی که نه متعلق به یک قوم خاص، بلکه ترکیبی از اقوام مختلف در مرزهای فرهنگی به نام ایران بوده‌است.[۲۵] او می‌گوید که «ایرانشهر» مقوله‌ای در تاریخ‌نویسی ایران است و به هیچ وجه شعاری در پیکار سیاسی نیست. «ایرانشهر» به عنوان مقوله‌ای برای تبیین تداوم تاریخی ایران به کار رفته که یکی از مقدمات تدوین تاریخ جامع ایران است، یعنی اینکه در نوشتن تاریخ ایران تداومی در دوران قبل و بعد از اسلام در ایران وجود دارد، دوره‌ای که نام ایران، ایرانشهر بوده‌است. طباطبایی نشان می‌دهد که می‌توان نظریه‌های سیاسی در دوران پس اسلامی در ایران را در ادامهٔ خداینامه‌ها و سِیرَالمُلوک‌های بازمانده از دورهٔ ساسانی مورد بررسی قرار داد و تفسیر کرد.[۲۶]

انحطاط ایرانویرایش

به اعتقاد طباطبایی دو ضربه سنگین باعث افول عقلانیت پا گرفته در عصر طلایی ایران شد. اولی احیای ارتدکسی - یعنی خلافت اسلامی توسط ترکان سلجوقی - بود که موج‌های حملات مغولان در پی آن آمد. در این دوره تاریخی، نظام اقتدارگرا از ظهور (مجدد) هر گونه اندیشه عقلانی-سکولاری که می‌توانست علل واقعی مصایب اجتماعی-سیاسی را کاوش کند جلوگیری کرد؛ یعنی فلسفه سیاسی خردگرا که وظیفه اش اندیشیدن دربارهٔ شرایط «زندگی شرافتمندانه» بود اولویت خود را نسبت به مشیت الهی خدای ارتدکسی از دست داد. خیزش‌های اجتماعی-سیاسی رادیکال، وندالیسم بی‌رحمانه حیات مدنی، نابودی ابرشهرها و ویرانی نظم‌های اجتماعی باعث می‌شد خردگرایی و عقل غیرقابل اطمینان و در توضیح بلایی که شهروندان دچار آن می‌شدند نامؤثر به نظر برسد. نتیجتاً آگاهی ایرانیان از زمان به تصوف پناه برد، مشورت در حیات عمومی را کنار گذاشت و فضای عمومی را در دستان نخبگان سیاسی مطلق گرا واگذاشت. یک فکر کوتاه شده، داخلی و فردی از آزادی روح باعث «کسوف عقل» در حوزه عمومی و افول آزادی مثبت شد. در روایت طباطبایی، این ضربه دوم بود: صوفیان و فقها با ذهنیت‌های «ایمان بنیان» و حقوقی-مناسکی شان گونه‌های دینی-صوفیانه خیال پردازی را در آغوش گرفتند که به نوبه خود اندیشه تجمعی سکولار/خردگرا را ناممکن کرد. دوره در جریان «انحطاط» بدین ترتیب شروع شد. این دوره از نبرد چالدران (۱۵۱۴ میلادی) آغاز شد و شکست در دو جنگ ویرانگر با روسیه (۱۸۱۳ و ۱۸۲۸ میلادی) به اوج‌گیری «اسلام غیرسکولار» به عنوان یک شیوه دین ورزی و زندگی کمک کرد. در دوره حکومت سلسله دین سالار موروثی صفویه (۱۵۰۱–۱۷۲۲) آنچه از خردورزی مشورتی و عمومی مانده بود شانسی برای بقا در برابر همپیمانی مستحکم سلطنت، تصوف و تشیع که نظریه سلطنت مطلقه را زاده بودند که در آن شاه «انسان کامل» و تجسم همه خصوصیات الهی تلقی می‌شد نداشت. آنچه در این فرایند از دست رفت مصلحت عمومی بود که از این زمان به بعد تابع خواست شاه بود؛ بنابراین ایده امامت/ولایت تشیع صفوی هم به دور کردن بیشتر خرد از حوزه زندگی عمومی کمک کرد. با توجه به غیاب یک بنیاد خردگرا برای وحدت ملی ایران آنچه کشور را در کنار هم نگه داشت تنها کاخ رفیع ادبیات فارسی بود، که به اوج خود در شاهنامه فردوسی به عنوان باارزش‌ترین اثر حکمت دوره اسلامی ایران رسید. این به هر روی با روح ایرانشهری که به عنوان یک عنصر تداوم حین دگرگونی ایران از یک عصر باستانی به دوره اسلامی بود تفاوت کیفی داشت. شعر و انعکاس‌های شاعرانه جایگزین کافی ای برای فلسفه سیاسی مقاوم تر ایرانشهری نبودند.[۲۴]

نفی ایدئولوژی و سکولاریسم اسلامویرایش

طباطبایی در مصاحبه با مجلهٔ فرانسوی لیبراسیون، نظر به حوادث ۱۱ سپتامبر بیان کرده‌است که قرائت ایدئولوژیک و سیاسی از اسلام، قرائتی مرده و فاقد معنا است، زیرا از آن‌جایی که آن‌ها نتوانستند خودشان را از لحاظ نظری با رویدادهای اجتماعی و سیاسی دنیای حاضر که در آن زندگی می‌کنند به‌روز کنند، در عمل نیز برنامه‌ای اجتماعی و سیاسی برای پاسخ به سوالات مربوط به این دنیای جدید ندارند و تنها راه حل این اسلامگرایان در مواجهه با دنیای غرب، ایدئولوژیک کردن اسلام و مبارزه با غرب است که خود را می‌تواند در عملیات‌های تروریستی نشان دهد. وی در این گفتگو وضعیت مردم ایران را متفاوت می‌داند و می‌گوید جامعه ایران توانسته خودش به‌روز کند و بزرگ‌ترین دشمنان بن لادن مردم ایران هستند.[۲۷] همچنین وی در مقاله‌ای با عنوان ″بهار عربی و خطر اسلامگرایی″ دربارهٔ انقلاب اسلامی ایران اظهار کرده‌است که با حصول انقلاب، اسلام‌گرایان و چپ‌گرایان در نوع دوگانه اسلامی و مارکسیستی، پرچم کودتا را برای غلبه بر آزادی که خودشان از اشاعه‌دهندگان آن در جنبش مشروطه بوده‌اند، برافراشتند.[۲۸] وی دربارهٔ بی‌معنا بودن سکولار کردن اسلام نیز می‌نویسد:

فعالانِ سیاسی، به عنوانِ مقلدانِ بحث‌های جامعه‌شناسیِ هضم‌نشده، گمان می‌کنند سکولاریسم، مرهمِ همهٔ دردهای کشورهایی مانندِ ایران است. این بحث در موردِ اسلام موضوعیت ندارد.

سکولاریزاسیون در مسیحیت به دلایلِ الهیاتیِ ویژهٔ آن دین ضرورت پیدا کرد که مهم‌ترینِ آنها نفیِ دنیا یا تَشَبُّه به سکیلوم بود. دنیا برای مؤمنِ مسیحی حتی به عنوانِ ″قَنطَره‌ای به سوی آخرت″ یا ″مزرعهٔ آخرت″ ارزشی نداشت و او می‌بایست تا حدِّ رُهبانیت از آن کناره می‌گرفت. این که فقهِ کلیسایی توانست، به رغمِ فقدانِ نَصِّ صریح در عَهدَین، حکمِ ضرورتِ تجرّدِ پاپ و روحانیتِ مسیحی را استنباط کند و گروه‌هایی از راهبان، دریوزگی را از راه‌های رستگاری می‌دانستند ربطی به این نفیِ دنیا داشت، در حالی که همین فضیلت‌های مسیحی در اسلام رذیلت به‌شمار می‌آمدند.

اسلام، دنیا را مزرعهٔ آخرت می‌دانست که هر مؤمنی می‌بایست در محدودهٔ احکامِ شرعی از همهٔ مواهبِ آن بهره‌مند شود و اشکالی نداشت. این سازگار کردنِ دین با دنیا را در زبان‌های اروپایی سکولاریزاسیون خوانده‌اند که می‌توان از آن به عرفی کردنِ دین تعبیر کرد، یعنی اینکه دین بتواند عرفِ دنیا را در استقلالِ آن بپذیرد. این عرفی کردنِ مسیحیت به سده‌های میانهٔ متأخر و به نظرهای متألهانِ بزرگی مانندِ توماسِ قدّیس و انقلاب در حقوق در سدهٔ دوازدهم و پس از آن بر می‌گردد و روندی بسیار طولانی و در آغاز الهیاتی‌است. این سکولاریزاسیونِ الهیاتی در اسلام موضوعیت ندارد…

اصلاح دینی در اسلام نمی‌تواند سکولاریزاسیون در معنای مسیحیِ آن باشد؛ آنچه از میرزا فتحعلی آخوندزاده تا شریعتی دربارهٔ پروتستانتیسم اسلامی یا شیعی گفته‌اند کلیدی برای قفلی مجهول است. اگر به تجربهٔ مشروطیت برگردم، و همین استعارهٔ قفل و کلید را به کار بگیرم، می‌توانم گفت که نمایندگان، از همان مجلس اول، وقت را صرفِ شناساییِ قفل کردند و آن فقدانِ نظامِ حقوقی در کشور بود. با آن قفل‌شناسیِ درست، که با مستشارالدوله آغاز شده بود، طرحی از کلید به دست آمد. نیازی به گفتن نیست که عامهٔ نمایندگان نمی‌دانستند سکولاریزاسیون چیست، اما چند نمایندهٔ تحصیل‌کردهٔ خارج یا جدید کمابیش تصوری از اروپا داشتند و می‌دانستند که باید قدم در راه‌هایی بگذارند که پیش از آنان کسی بر آنها نرفته بود. تلقیِ آنان از اسلام هیچ ربطی به جامعه‌شناسی و سیاستِ جدید نداشت؛ می‌توانم گفت: اسلامی بود، یعنی آنان می‌دانستند چگونه می‌توان دینِ مبتنی بر شریعت را اصلاح کرد و این اصلاح جز اصلاحی در قلمروِ حقوق نمی‌تواند باشد…

مشروطیت، ایران را از مجرای ایجادِ نظامِ حقوقی واردِ دنیای جدید کرد، و این کوششِ موفقی در یک کشورِ اسلامی بود، اما وقت را برای عرفی کردنِ دینی که خود عرفی بود تلف نکرد. با این همه، مشروطیت تجربه‌ای در عمل بود و تجربه‌ای در عمل نیز ماند؛ ایدئولوژیکی کردنِ اسلام، به جای تدوینِ نظریه‌ای برای این تجربهٔ مهم، راهِ فهمِ آن تجربه را بست. آنان که گمان می‌کنند سکولاریزاسیون حلّالِ همهٔ مشکلات است در غفلتی مزمن نسبت به مشروطیت گام برمی‌دارند و، در واقع، در دامی می‌افتند که اهلِ ایدئولوژی سرِ راهِ آنان تعبیه کرده‌اند.

مخالفت با ناسیونالیسمویرایش

طباطبایی ناسیونالیسم را روی دیگر بی‌وطنی دانسته و می‌نویسد:

تاریخ‌نویسی ناسیونالیستی، که جز تجلیلِ ایرانِ خیالی، به عنوانِ قرینهٔ ″شرقِ آرمانیِ″ ادوارد سعید، هدفی را دنبال نمی‌کند، و تاریخ‌نویسیِ ″کُلَنگِستانی″، و نیز وجوهِ گوناگون تاریخ‌نویسی‌های ضدِ ناسیونالیستی، دو روی سکهٔ بی‌وطنی هستند. ایران، موضوعِ تاریخِ ایران به عنوانِ ″مشکل″، نه ایرانِ ناسیونالیستی‌است نه ایرانِ ″کلنگستان″؛ موضوعِ تاریخِ ایرانِ واقعی، تبیینِ حقیقتِ بغرنجِ ایران و مفهومِ آبستنِ آن است. تاریخ‌نویسیِ جدیدِ ایرانی باید این حقیقتِ بغرنج و این مفهومِ آبستن را موضوعِ خود قرار دهد. از این دیدگاه، به رغمِ اینکه تاریخ‌های بسیاری برای ایران و فرهنگِ آن نوشته‌اند، اما هنوز ″تاریخ و تاریخ‌نویسیِ ایرانی″ امری عدمی است.

اصطلاحِ ″ملی‌گرایی″، در دهه‌های اخیر از راهِ ترجمه از زبان‌های اروپایی واردِ زبانِ فارسی شده‌است و معنای درستی ندارد. معادلِ این ترکیب، که در زبانِ فارسی جعلِ جدید است، در زبان‌های اروپایی تاریخی دارد که در ایران شناخته‌شده نیست، اما این امر مانع از آن نشده‌است که در پیکارهای ایدئولوژیکی-سیاسی استفاده شود.

سببِ اینکه ایرانیان خود را به عنوانِ ملتی واحد فهمیده، اما واژه‌ای برای آن جعل نکرده‌اند، این است که روندِ تبدیل به ملت در ایران امری طبیعی بوده‌است. تحولِ مضمونِ معناییِ واژهٔ نِیشن در زبان‌های اروپایی با آغازِ روندِ تجزیهٔ امپراتوریِ مقدس هم‌زمان است. در امپراتوریِ مقدس، سیاستِ اقوامِ مسیحی عینِ دیانتِ آنان - معنای نخستِ واژهٔ نیشن در زبان‌های اروپایی و ″ملت″ در عربی و فارسی - بود، یعنی همهٔ اقوامِ مسیحی گروه‌هایی دینی در درونِ رِسپوبلیکا کریستینا بودند، اما از زمانی که رخنه‌ای در ارکانِ سلطنتِ پاپی و امپراتوری افتاد، سیاستِ اقوامِ اروپایی، که به تدریج به ″ملی″ شدن میل می‌کرد، عینِ دیانتِ آنان نمی‌توانست باشد. سیاستِ ایرانیان، هرگز، عینِ دیانتِ خلافت نبود، یعنی، اگر بتوان گفت، پیوسته، ″ملی″ در معنای جدید آن بود، و برای توصیفِ این واقعیتِ بدیهی نیازی به جعلِ اصطلاحِ جدید نبود. تصریح محمد بن جَریر طَبَری، مبنی بر این که تاریخِ ایرانیان تداومی خلاف‌آمدِ عادت داشته، به معنای آن است که تاریخِ ایران پیوسته تاریخِ ″ملی″ بوده‌است. در واقع، معادلِ دقیق برای واژهٔ نیشن در زبان‌های اروپایی، به لحاظِ مضمونی و نه واژگانی، نه ″ملت″ که ″ایران″ است که از کهن‌ترین زمان‌ها تا کنون مضمونِ واحدی داشته و در تعارضِ آن با ″اَنیران″ فهمیده می‌شده‌است. ایرانیان ″ملیتِ″ خود را در نامِ کشورِ خود فهمیده‌اند. در ایران، به عنوانِ کشور، پیوسته، ″ایران″ عینِ ″ملتِ″ ایران بوده‌است.

زبان فارسیویرایش

جواد طباطبایی زبان فارسی را یکی از قدیمی‌ترین و استوارترین زبان‌هایی می‌داند که تبدیل به زبان فرهنگی همهٔ ایرانیان شده‌است. وی همچنین کوشش‌های ترک‌سازانه را که از سوی ترکیه و پان‌ترکیست‌ها دنبال می‌شود خطری بزرگ برای ایران می‌داند.[۳۴] وی دربارهٔ زبان فارسی می‌گوید: «فارسی، در هر سه مرحلهٔ دگرگونی تاریخی آن، زبان ″ملّی″ ایرانیان بوده‌است، اما این زبان هرگز به زیان زبان‌های محلی دیگر به زبان ملّی تبدیل نشده‌است، چنان‌که به عنوان مثال هم شاهنامهٔ کردی داریم و هم حیدربابایه سلام شهریار. در ایران، در همهٔ ادوار تاریخی آن، تنها یک زبان توانسته‌است به زبان علمی و فرهنگی معیار تبدیل شود، اما همهٔ زبان‌های دیگر با توجه به توانایی‌هایی که داشته‌اند نوعی از ادب ویژهٔ خود را پدیدآورده‌اند. همهٔ این زبان‌ها و ادب آن‌ها صورت‌هایی از زبان‌ها و فرهنگ ایران بزرگ هستند و بدیهی‌است که باید در حفظ آن‌ها کوشید، اما نباید دربارهٔ آنها افسانه بافت و خیال‌پردازی کرد. فارسی جدید، زبانی که از چهارده سده پیش تنها زبان ملّی کشور بوده‌است – مانند فارسی میانه و نیز دیگر زبان‌های باستانی ایران – از آغاز دورهٔ اسلامی، تنها زبان علمی و معیار ایران بزرگ بوده‌است و تا اطلاع ثانوی همچنان هست. این زبان شالودهٔ ملّیت و تشخّص همهٔ ایرانیان نیز هست، یعنی اگر زبان فارسی نمی‌بود، ایران، مانند کشورهایی مانند هندوستان، پاکستان کنونی، آفریقا و… که زبان‌های عامهٔ مردم آن‌ها نتوانسته‌اند یک زبان معیار ملّی ایجاد کنند، ناچار می‌بایست به یکی از زبان‌های معیار دیگر – که در دورهٔ اسلامی عربی در صدر آن‌ها قرار داشت – سخن می‌گفت. از دیدگاه تاریخ زبان، ایران، به خلاف بسیاری از دیگر کشورها، تاریخ متمایزی دارد. زبان فارسی، به عنوان زبان ″ملّی″ همهٔ مردم ایران بزرگ، سابقه‌ای طولانی دارد. این زبان مهم‌ترین سند تداوم تاریخ و تاریخ فرهنگ ایران است. ایران تنها کشور مهمی‌است که مردم آن با حفظ زبان فارسی، به خلاف دیگر کشورهای بسیار دیگری که عرب شدند، ایرانی ماندند.»[۳۵]

مخالفت با عربی‌زدایی از زبان فارسیویرایش

طباطبایی با آنچه «لغت‌بازی» می‌نامد مخالفت می‌کند:

طالبوف بر این نکتهٔ اساسی از دیدگاهِ زبان‌شناسی تأکید دارد که هیچ زبانِ سَره‌ای وجود ندارد و همهٔ زبان‌های مهم در دوره‌ای از تاریخِ خود با زبان‌های دیگری آمیخته شده و بر غنای نخستینِ خود افزوده‌اند.

ما می‌توانیم برای نمونه به زبان انگلیسی اشاره کنیم که در دوره‌ای از تحولِ خود، ده‌ها هزار از واژگانِ لاتینی - به طورِ مستقیم یا از مجرای زبان فرانسه - در آن وارد شده و اهلِ ادبِ انگلستان نیز پالایشِ انگلیسی از واژگانِ لاتینی و فرانسه را طیرهٔ عقل دانسته‌اند.

جالبِ توجه است که فیشته - فیلسوفِ آلمانیِ آغازِ سدهٔ نوزدهم - در خطابه‌هایی به ملتِ آلمان پیشنهاد کرد که همهٔ واژگانِ لاتینی را از زبان آلمانی خارج کنند، اما هیچ اهلِ ذوقی سخنِ او را جدی نگرفت. اگر چه در دوره‌هایی اهلِ ادبِ آلمانی معادل‌هایی از ریشهٔ زبان آلمانی برای واژه‌های لاتینی و فرانسوی برساختند، اما امروزه زبان آلمانی یکی از معدود زبان‌هایی‌است که بیش‌ترین واژهٔ دخیل در آن وجود دارد و این امر مانع از آن نشده‌است که آلمانی یکی از مهم‌ترین زبان‌های ادبی، فکری، فرهنگی و علمی باشد.

طالبوف به درستی با پذیرفتنِ این نکته که در زبانِ هر قوم ″بخشِ طبیعیِ آن است″ می‌نویسد که ″اما زبان فارسی، حَلاوَتِ حالیهٔ خود را از ترکیبِ الفاظِ عربی پیدا کرده″ است. آنچه از زبان عربی در جریانِ تحولِ ادبِ فارسی واردِ این زبان شده‌است اگر با حفظِ استقلالِ زبان فارسی تحتِ قواعدِ آن درآید، آن را باید بخشی از گنجینهٔ واژگانِ زبان فارسی دانست.

پان‌ترکیسمویرایش

وی طی گفت‌وگو با نشریهٔ مهرنامه در تابستان ۱۳۹۲، «مبنای اندیشهٔ پان‌ترکیسم را درآمیختگی نوعی فراموشی تاریخی با افسانه‌بافی‌های به ظاهر تاریخی می‌داند که بدل به ملغمه‌ای از بی‌سوادی و بی‌شعوری شده‌است».[۳۷]

این نویسنده تبریزی، در جُستاری تحت عنوان ″زبان ملّی و برنامه آموزش زبان‌های محلی″ از کوشش‌هایی در راستای تغییر هویت آذربایجانیان انتقاد کرده و گفته‌است: «دولت تدبیر و امید با چه رویی می‌خواهد به مردم آذربایجان، که سده‌ها در قهوه‌خانه‌های شهرهای خود، گوش به نقالی داستان‌های شاهنامه سپرده‌اند، اعلام کند که از این پس افسانه‌های ″دده قورقود″ جای داستان‌های رستم و سهراب را گرفته‌است. اگر چنین تدبیرها در راستای ″بازگشت به خویشتن″ها و ″آنچه خود داشت″هاست، متولیان باید بدانند که این اجبار به تغییر هویت مردم آذربایجان عین از خود بیگانه ساختن آنان است، زیرا مردمی که هزار سال شاهنامه، دیوان حافظ و گلستان سعدی خوانده‌اند به آسانی به این جعل هویت برای خود تن در نخواهند داد و از این ″تدبیرِ″ داهیانهٔ دولت جز ″ناامیدی″ از تدبیرهای او حاصل نخواهد شد!»[۳۵]

سخنرانی طباطبایی در همایش مناسبات قفقاز و ایران در کشور جمهوری آذربایجان بازتاب بسیاری داشت و یکی از سایت‌های خبری-تحلیلی به زبان ترکی آذربایجانی (سایت خبری-تحلیلی بادکوبه) متن کامل سخنرانی وی را ترجمه و منتشر کرد.[۳۸]

درگذشتویرایش

طباطبایی که از سال ۱۳۹۷ برای درمان در امریکا زندگی می‌کرد[۳۹] شامگاه سه‌شنبه ۹ اسفند ۱۴۰۱ در بیمارستان هوگ ارواین ایالت کالیفرنیا چشم از جهان فروبست.[۴۰]

واکنش‌هاویرایش

دکتر سید جواد طباطبایی امروز در بیمارستان هوگ ارواین در کالیفرنیا دار فانی را وداع کردند. من از تمام کسانی که در این دو سال برای آقای دکتر طباطبایی [نگران] بودند و از او پشتیبانی کردند سپاس‌گزارم.[۴۱]

نشستن پای درس‌های استاد جواد طباطبایی از ارزشمندترین ساعات زندگی‌ام بوده‌است. اگر بگویم او ابن خلدون زمان ما بود، غلو نگفته‌ام.[۴۲]

هو الباقی بعد فناء کل شیء. بدین‌وسیله فقدان متفکر و نقاد گران‌قدر، شادروان دکتر سید جواد طباطبایی، را به جامعهٔ اهل نظر و فکر و بستگان سوگوار آن بزرگوار تسلیت عرض می‌کنم. برای ایشان رضوان و غفران الهی و برای بازماندگان داغدار صبر جمیل و اجر جزیل و برای کلیهٔ عالمان کشور عزیزمان، ایران، طول عمر، عزت و مزید توفیق مسئلت دارم.[۴۳]

استاد فقید میهن ما، سید بزرگوار، آقای دکتر طباطبایی، شانه‌به‌شانهٔ توشه و تجهیز تفکر و تعقل و تأملات فلسفی‌شان، با دست و دامنی پر از پرسش‌های ریزودرشت تاریخی و فلسفی، تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان ایرانی را ژرف می‌کاویدند و در ترازوی نقدها و سنجشگری‌های دادورانه درباره‌اش داوری می‌کردند. بی‌اغراق، ایشان، تمام‌قامت، اندیشمند و فیلسوفی تاریخ‌شناس و ایران‌شناسی توانا و دانا و تاریخ‌فهم بودند.[۴۴]

هو الباقی. «مرگ چنین خواجه نه کاری است خرد». درگذشت استاد سید جواد طباطبایی ماتمی بزرگ برای علم و اندیشهٔ تاریخی و سیاسی ایران است. دانایی با مرگ سخت نمی‌گیرد، اما مرگ کسی که در دیار نه‌چندان قدردان دانایی و نظر ده‌ها سال همواره انیس مطالعه و تحقیق و تأمل بوده و درک و فهمی تازه از تاریخ و سیاست آورده است حادثه‌ای کوچک نیست. طباطبایی دانشمند و صاحب‌نظری ممتاز بود و، اگر گاهی تلخی و تندی در زبانش می‌بینیم، من آن را بر غیرتی که نسبت به دانایی و تفکر داشت حمل می‌کنم. بی‌تردید، او تأثیرگذارترین محقق معاصر در علم و فلسفهٔ سیاسی ایران معاصر بود و آثار خوبی نوشت که ماندگار خواهد بود.[۴۵]

دانشمند بزرگوار و پژوهشگر ژرف‌اندیش که دل در گرو ایران و عظمت آن داشت، جناب دکتر سید جواد طباطبایی، چشم از جهان فروبست و همهٔ دوستداران خود را عزادار کرد. من این مصیبت را به اصحاب فضیلت و به شاگردان و یاران او، به‌خصوص به بستگان و خاندان محترمشان، تسلیت می‌گویم و شادی روان ایشان و تندرستی و شکیبایی و پاداش نیکو برای بازماندگان معززشان را از خداوند منان طلب می‌کنم.[۴۶]

نقش این فیلسوف سیاست و حقوق و اندیشمند سیاسی در تأسیس و توسعه و رونق بسیاری از شعب و شاخه‌های علوم و معارف سیاسی در اسلام و ایران کم‌نظیر و انکارنشدنی است و فقدانش ثلمه‌ای است در این عرصه.[۴۷]

برای همهٔ کسانی که از نزدیک با ایشان آشنایی داشتند، میزان احاطهٔ علمی آن مرحوم و همچنین علاقه و عشق او به ایران و تمدن آن به‌خوبی مشهود بود. همت و تلاش ایشان در بازشناسی و ترویج فرهنگ ایران و ایستادگی ستودنی‌اش در مقابل اندیشه‌هایی که به‌دنبال تجزیه و نفی تمدن ایرانی بودند از زمرهٔ نکاتی است که همواره در ذهن‌ها باقی خواهد ماند.[۴۸]

  • سید حسن امین، استاد پیشین دانشگاه کالدونیان گلاسگو:

    اهمیت دکتر جواد طباطبایی در نظریه‌پردازی ایرانشهری اوست که ایران را یک کانون تمدنی بزرگ می‌دانست و آنچه که در فرهنگ ایرانی و سنن و آداب و جهان‌بینی ایرانی ماندگار است، از نظر او، همان فرهنگی است که ما از ایران باستان و از عهد ساسانی داشتیم.[۴۹]

کتاب‌شناسیویرایش

 
شماری از کتاب‌های جواد طباطبایی

الف) انتشارات مینوی خرد:

۱. ابن‌خَلدون و علوم اجتماعی؛ گفتار در شرایط امتناع، چاپ نخست: ۱۳۷۴، ویراست دوم، ۴۸۰ صفحه[۵۰]

۲. تاریخ اندیشهٔ سیاسی در ایران؛ ملاحظاتی در مبانی نظری، ۱۳۶۷، ویراست سوم، ۴۱۶ص[۵۱]

  • عنوان‌های ویراست‌های قدیمی کتاب یادشده:
    • عنوان ویراست نخست: درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشهٔ سیاسی در ایران
    • عنوان ویراست دوم: درآمدی بر تاریخ اندیشهٔ سیاسی در ایران

۳. زوال اندیشهٔ سیاسی در ایران؛ گفتار در مبانی نظری انحطاط ایران، ۱۳۷۳، ویراست سوم، ۶۱۶ص[۵۲]

۴. خواجه نظام‌الملک طوسی؛ گفتار در تداوم فرهنگی ایران، ۱۳۷۵، ۲۶۴ص[۵۳]

۵. ترجمهٔ تاریخ فلسفهٔ اسلامی، هانری کُربَن، چاپ نخست ترجمهٔ جلد دوم: ۱۳۶۷، چاپ نخست ترجمهٔ متن کامل: ۱۳۷۳، ویراست دوم، ۵۲۱ص

۶. ترجمهٔ فلسفهٔ ایرانی و فلسفهٔ تطبیقی، هانری کربن، ۱۳۶۵، ویراست دوم، ۲۰۸ص[۵۴]

۷ و ۸ و ۹. تأملی دربارهٔ ایران:

۱۰. ملت، دولت و حکومت قانون؛ جُستار در بیان نص و سنت، ۱۳۹۸، ۳۱۴ص[۵۷]

۱۱. سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی، ۱۳۸۲، ۱۰۸ص[۵۸]

۱۲ و ۱۳. تاریخ اندیشهٔ سیاسی جدید در اروپا:

    • جلد نخست: از نوزایش تا انقلاب فرانسه ۱۵۰۰–۱۷۸۹
    • جلد دوم (منتشر نشده): ۱۷۸۹–۱۹۱۴
      • دفتر نخست (منتشر نشده): فلسفهٔ انقلاب فرانسه از کانت تا مارکس
      • دفتر دوم (منتشر نشده): فلسفهٔ سیاسی ایدئالیسم آلمانی از کانت تا هگل
      • دفتر سوم (منتشر نشده):؟
    • جلد سوم (منتشر نشده): اندیشهٔ سیاسی قرن بیستم

۱۴. تأملی در ترجمهٔ متن‌های اندیشهٔ سیاسی جدید؛ موردِ شهریارِ ماکیاوللی، ۱۳۹۲، ۲۴۸ص[۶۱]

۱۵. ملاحظات دربارهٔ دانشگاه، ۱۳۹۸، ۴۵۴ص[۶۲][۶۳]

ب) سایر ناشران:

۱۶. فلسفه و سیاست؛ مجموعه مقالات جواد طباطبایی (۱۳۶۳ تا ۱۳۸۳)، به کوشش حامد زارع، ۱۳۹۵، نشر فلات، ۳۰۴ص[۶۴]

سه کتاب زیر (۱۷ و ۱۸ و ۱۹) تجدید چاپ نمی‌شوند:

۱۷. ترجمهٔ لنین و فلسفه و سه مقالهٔ دیگر در ف‍ل‍س‍ف‍هٔ م‍ارک‍س‍ی‍س‍ت‍ی، لوئی آلتوسر، ۱۳۵۸، نشر بهروز، ۱۶۸ص[۶۸]

۱۸. ترجمهٔ یادداشت‌هایی دربارهٔ دیالکتیک، ولادیمیر لنین، ۱۳۵۹، ۸۱ص

۱۹. ترجمهٔ مسائل حاد کارگری و کمونیستی؛ پاسخ به جان لوئیس، لوئی آلتوسر، ۱۳۵۹، نشر ساوالان، ۸۰ص

ج) درس‌گفتارهای تاریخِ اندیشه (صوتی‌تصویری):[۶۹]

د) تقریرات (جزوه‌ها):[۷۹][۸۰][۸۱]

ه‍) دربارهٔ طباطبایی:[۸۲]

  • فیلسوف سیاست؛ جشن‌نامهٔ جواد طباطبایی (مقالات دربارهٔ وی)، به کوشش حامد زارع، ۱۳۹۵، نشر فلات، ۴۰۷ص[۸۳]

راهنمای خواندن آثار:

  • بعضی ویراست‌ها در متن کتب منتشره ذکر نشده‌است؛ در هر حال انتشارات مینوی خرد که ناشر اختصاصی آثار طباطبایی‌است کتاب‌ها را با آخرین ویراست‌ها منتشر می‌کند.
  • با کسر حدود ده درصد از هر کتاب متن مفید آن به دست می‌آید. برای نمونه ۶۰ صفحه از جلد نخست ″تأملی دربارهٔ ایران″، دربرگیرندهٔ کتاب‌شناسی و فهرست و… است.
  • برای فهم سرشت و سرنوشت اندیشه در ایران و اسلام بهتر است چهار کتاب نخست - شماره‌های ۱ تا ۴ - به ترتیب خوانده شود.
  • بهتر است مقدمهٔ تأملی دربارهٔ ایران (درآمد، صفحات ۱۴ تا ۸۶ جلد نخست) در آخر و پس از اتمام هر دو جلد کتاب مطالعه شود.[۸۴]

نشان‌هاویرایش

 
مراسم تقدیر از برگزیدگان جشنواره بین‌المللی فارابی. اهدای نشان برگزیده به دکتر طباطبایی توسط رئیس‌جمهور وقت، دکتر حسن روحانی.

پانویسویرایش

  1. «شاهراه کاهش درگیری ایران و آمریکا». هفته نامه تجارت فردا. ۷ مرداد ۱۳۹۶. دریافت‌شده در ۱۸ مه ۲۰۱۹.
  2. «داریوش رحمانیان: سید جواد طباطبایی به دنبال تأسیس نظریه‌ای مدرن برای فهم ایران است». خبرگزاری مهر. ۲۱ فروردین ۱۳۹۶. دریافت‌شده در ۳۰ ژوئیه ۲۰۲۲.
  3. «آخرین مقاله پژوهشی داود فیرحی: ایرانشهری و مسألهٔ ایران». تاریخ ایرانی. ۳۰ آبان ۱۳۹۹. دریافت‌شده در ۳۰ ژوئیه ۲۰۲۲.
  4. «آثار و اندیشه‌های «سید جواد طباطبایی» در حلقهٔ موافقان و مخالفان». ایرنا. ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳. دریافت‌شده در ۳۰ ژوئیه ۲۰۲۲.
  5. «مروری بر آثار و اندیشه‌های سیدجواد طباطبایی». ایرنا. ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۴. دریافت‌شده در ۳۰ ژوئیه ۲۰۲۲.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ «سیدجواد طباطبایی». کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت. ۱۳۸۵-۰۱-۰۱. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۰۲۱-۱۰-۲۶.
  7. «آغاز درسگفتارهای جواد طباطبایی دربارهٔ اسپینوزا». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۳ آوریل ۲۰۱۹. دریافت‌شده در ۲۴ دسامبر ۲۰۱۹.
  8. «درسگفتار فلسفه حقوق توماس قدیس با تدریس سیدجواد طباطبایی برگزار می‌شود».
  9. «درسگفتار فلسفه حقوق با حضور سیدجواد طباطبایی». خبرآنلاین. ۱۳ آبان ۱۳۹۲. دریافت‌شده در ۱۸ مه ۲۰۱۹.
  10. «مصر: کودتا یا امتداد دموکراسی؟». مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی. ۲۷ تیر ۱۳۹۲. دریافت‌شده در ۱۸ مه ۲۰۱۹.
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ «گفتگو با سیدجواد طباطبایی: تسویه حساب با چریک ها».
  12. «لنین و فلسفه (به همراه سه مقاله دیگر در فلسفه مارکسیستی)». Google Docs. دریافت‌شده در ۲۰۲۳-۰۳-۰۱.
  13. Ṭabāṭabāʹi, Ǧawād (1984-01-01). "Essai sur le discours politique hegelien : genèse, 1793-1806". Jean-Pierre Cot. {{cite journal}}: Cite journal requires |journal= (help)
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ Boroujerdi, Mehrzad; Shomali, Alireza (2015-11). "The Unfolding of Unreason: Javad Tabatabai's Idea of Political Decline in Iran". Iranian Studies (به انگلیسی). 48 (6): 949–965. doi:10.1080/00210862.2014.926661. ISSN 0021-0862. {{cite journal}}: Check date values in: |date= (help)
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ «سیدجواد طباطبایی: هنوز تفهیم اتهام نشده‌ام!». www.tabnak.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۲-۲۴.
  16. https://www.paris-iea.fr/en/fellows/javad-tabatabai-78
  17. حق‌دار، علی‌اصغر (۱۳۸۷)، «کلیات یک پروژه»، پرسش از انحطاط ایران، تهران: کویر، ص. ۳۲، شابک ۹۶۴-۶۱۴۴-۹۸-۵
  18. «شناخت‌نامهٔ سید جواد طباطبایی». نصور.
  19. کیوان آرام. «دربارهٔ سید جواد طباطبایی». مؤسسهٔ مطالعاتی اندیشه. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۴ دسامبر ۲۰۰۸. دریافت‌شده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۰.
  20. تحریریه آذری ها. «تقدیر رئیس‌جمهور از سیدجواد طباطبایی در جشنواره فارابی». آذری‌ها.
  21. تقدیر رئیس‌جمهوری از طباطبایی، خبرگزاری ایسنا
  22. Freeman, Chas (2021-06-04). "Lawmakers smear Iranian-American Biden adviser with unsubstantiated conspiracy theory – Responsible Statecraft". Responsible Statecraft (به انگلیسی). Retrieved 2021-06-08.
  23. طباطبایی از ایران رفت، خبرگزاری مهر
  24. ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ ۲۴٫۲ Boroujerdi, Mehrzad; Shomali, Alireza (2015-11). "The Unfolding of Unreason: Javad Tabatabai's Idea of Political Decline in Iran". Iranian Studies (به انگلیسی). 48 (6): 949–965. doi:10.1080/00210862.2014.926661. ISSN 0021-0862. {{cite journal}}: Check date values in: |date= (help)
  25. «ایران همین‌جا است که ایستاده‌ایم».
  26. «رساله‌ای دربارهٔ مفهوم ایرانشهر از جواد طباطبایی». تاریخ ایرانی. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۱-۲۳.
  27. "Javad Tabatabai: L'islam politique est voué à l'échec". Libération.fr (به فرانسوی). 2001-10-27. Retrieved 2019-05-17.
  28. سید جواد طباطبایی (نوامبر ۲۰۱۱). «بهار عربی و خطر اسلامگرایی» (PDF). perspectives.
  29. ملت، دولت و حکومت قانون، نشر مینوی خرد، چاپ دوم، ۱۳۹۸، صص ۲۴۵ تا ۲۴۹
  30. تأملی دربارهٔ ایران، نشر مینوی خرد، جلد نخست، چاپ سوم، بهار ۱۳۹۷، صص ۵۸ و ۵۹
  31. لیبرال‌دموکراسی، تزهایی دربارهٔ ایران، جواد طباطبایی
  32. چیستی‌ها، تزهایی دربارهٔ ایران، جواد طباطبایی
  33. چند تز سید جواد طباطبایی درباره ایران، انصاف‌نیوز، ۱۰ آذر ۱۳۹۵
  34. سجاد صداقت (۶ بهمن ۱۳۹۴). «سیدجواد طباطبایی: ایران کشور است، اما عربستان نیست». دیپلماسی ایرانی.
  35. ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ «زبان ملّی و برنامهٔ آموزش زبان‌های محلی». پارسی‌انجمن. ۲۰۱۶-۱۲-۲۰. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۰۵-۱۷.
  36. تأملی دربارهٔ ایران، نشر مینوی خرد، جلد دوم، بخش نخست، چاپ سوم، زمستان ۱۳۹۵، صص ۳۴۵ و ۳۴۶
  37. حامد زارع، منصور هاشمی، محمد قوچانی (تابستان ۱۳۹۲)، «گفتگو با سیدجواد طباطبایی: تسویه حساب با چریک‌ها»، مهرنامه
  38. "Qafqaz "tarixi İran" üçün böyük əhəmiyyəti var". Badkubeh. Archived from the original on 14 April 2017. Retrieved 14 April 2017.
  39. «سید جواد طباطبایی، فیلسوف ایرانی و شارح نظریهٔ «ایرانشهر» درگذشت». ایندیپندنت فارسی. ۱۰ اسفند ۱۴۰۱.
  40. «سیدجواد طباطبایی، فیلسوف ایرانی درگذشت». اعتمادآنلاین. ۱۰ اسفند ۱۴۰۱.
  41. «سیدجواد طباطبایی درگذشت». آخرین خبر. ۱۰ اسفند ۱۴۰۱.
  42. «واکنش موسوی به درگذشت سید جواد طباطبایی». خبرآنلاین. ۱۰ اسفند ۱۴۰۱.
  43. «تسلیت آیت‌الله محقق داماد در پی درگذشت سید جواد طباطبایی». پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران. ۱۰ اسفند ۱۴۰۱.
  44. «پیام دکتر حکمت‌الله ملاصالحی به‌مناسبت درگذشت دکتر سیدجواد طباطبایی». ایران ورجاوند. ۱۰ اسفند ۱۴۰۱.
  45. «پیام تسلیت رئیس فرهنگستان علوم در پی درگذشت «سیدجواد طباطبایی»». خبرگزاری دانشجویان ایران. ۱۱ اسفند ۱۴۰۱.
  46. «خاتمی درگذشت سید جواد طباطبایی را تسلیت گفت». شبکهٔ شرق. ۱۰ اسفند ۱۴۰۱.
  47. «یک مرجع تقلید درگذشت جواد طباطبائی را تسلیت گفت». اعتمادآنلاین. ۱۲ اسفند ۱۴۰۱.
  48. «سید حسن خمینی: علاقه و عشق استاد سید جواد طباطبایی به ایران و تمدن آن به خوبی مشهود بود/ ایستادگی او در مقابل اندیشه‌هایی که به دنبال تجزیه و نفی تمدن ایرانی بودند ستودنی است». پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران. ۱۱ اسفند ۱۴۰۱.
  49. «به بهانه درگذشت سید جواد طباطبایی». دیدارنیوز. ۱۳ اسفند ۱۴۰۱.
  50. Behnegarsoft.com (۲۰۲۱-۰۹-۱۲). «ویراست جدید کتاب «ابن‌خلدون و علوم اجتماعی» نوشته سیدجوادطباطبایی منتشر شد | ایبنا». خبرگزاری کتاب ایران (IBNA). دریافت‌شده در ۱۴۰۰-۰۶-۲۱.
  51. «ویراست جدید «تاریخ اندیشه سیاسی در ایران» چاپ شد». خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency. ۲۰۱۶-۰۲-۱۵. دریافت‌شده در ۱۳۹۴-۱۱-۲۶.
  52. «جدالِ ناشر قدیم و جدید بر سر آثار یک فیلسوف سیاسی/ بر سرِ «زوال اندیشه سیاسی در ایران» چه آمد». خبرگزاری ایلنا. دریافت‌شده در ۱۳۹۷-۰۹-۰۶.
  53. Behnegarsoft.com (۲۰۱۴-۰۸-۲۸). «انتشار دو کتاب جدید از جواد طباطبایی/از خواجه نظام‌الملک تا تأملی دربارهٔ ایران | ایبنا». خبرگزاری کتاب ایران (IBNA). دریافت‌شده در ۱۳۹۳-۰۶-۰۶.
  54. «بازچاپ «فلسفه ایرانی و فلسفه تطبیقی» پس از ۲۱ سال | ایبنا». www.ibna.ir. دریافت‌شده در ۱۳۹۰-۰۵-۱۲.
  55. «"نظریه حکومت قانون در ایران" منتشر شد | دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم». pajoohe.ir. دریافت‌شده در ۱۳۸۶-۱۲-۰۴.
  56. «"نظریه حکومت قانون در ایران" منتشر شد - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency». www.mehrnews.com. دریافت‌شده در ۱۳۸۶-۱۲-۰۴.
  57. «کتاب «ملت دولت و حکومت قانون؛ جستار در بیان نص و سنت» منتشر شد». خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency. ۱۳۹۸-۱۱-۳۰. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۹-۳۰.
  58. «روایتی کوتاه اما تکان‌دهنده از سقوط یک امپراتوری / سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی». پایگاه خبری تحلیلی فردا | Farda News. دریافت‌شده در ۱۳۹۸-۰۳-۲۸.
  59. «ویراست جدید دفتر نخست از جلد اول تاریخ اندیشه سیاسی جدید در اروپا، با تجدید نظر کامل سیدجواد طباطبایی منتشر شد». فرهنگ امروز. ۲۸ اسفند ۱۳۹۳.
  60. «نظام‌های نوآئین در اندیشهٔ سیاسی». فرهنگ امروز. ۲۰۱۵-۰۱-۱۲. دریافت‌شده در ۱۳۹۳-۱۰-۲۲.
  61. «تأملی در ترجمه متن‌های اندیشه سیاسی جدید؛ کتاب تازه سید جواد طباطبایی». همشهری آنلاین. ۲۰۱۴-۰۳-۳۰. دریافت‌شده در ۱۳۹۳-۰۱-۱۰.
  62. «ملاحظات سیدجواد طباطبایی دربارهٔ دانشگاه منتشر شد/ دانشگاه امری ملی است نه ملک طلق گروهی خاصی». فرهنگ امروز. ۲۰۱۹-۱۰-۱۳. دریافت‌شده در ۱۳۹۸-۰۷-۲۱.
  63. «جواد طباطبایی و گزارش دانشگاه - خبرآنلاین». www.khabaronline.ir. دریافت‌شده در ۱۳۹۸-۱۱-۲۸.
  64. «سید جواد طباطبایی: در ایران ملی‌گرایی نداریم». تاریخ ایرانی. دریافت‌شده در ۱۳۹۵-۱۰-۱۷.
  65. جواد طباطبایی، تارنمای نورمگز
  66. جواد طباطبایی، پرتال جامع علوم انسانی
  67. جواد طباطبایی، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی
  68. دریافت کتاب لنین و فلسفه و سه مقالهٔ دیگر در ف‍ل‍س‍ف‍هٔ م‍ارک‍س‍ی‍س‍ت‍ی، لوئی آلتوسر، برگردان جواد طباطبایی
  69. «درسگفتارهای سیدجواد طباطبایی در مؤسسه مطالعات سیاسی-اقتصادی پرسش». خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency. ۲۰۱۵-۰۳-۰۸. دریافت‌شده در ۱۳۹۳-۱۲-۱۷.
  70. «دریافت درسگفتار فلسفه حق هگل، جواد طباطبایی| کتابخانه مجازی الفبا». alefbalib.com.
  71. «دریافت درسگفتار دولت از نگاه هگل، جواد طباطبایی | کتابخانه مجازی الفبا». alefbalib.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۱۰-۱۷.
  72. «دریافت درسگفتار ماکیاول از سید جواد طباطبایی • صدانت». صدانت. ۲۰۱۶-۰۳-۲۹.
  73. «دریافت تفسیر گفتارهای ماکیاوللی، سیدجواد طباطبایی | مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی». www.cgie.org.ir. ۱۳۹۲-۰۹-۰۹.
  74. "دریافت درسگفتار ماکیاول از دکتر سید جواد طباطبایی". SoundCloud (به انگلیسی).
  75. فایل‌های بررسی و نقد اندیشهٔ کارل مارکس، دورهٔ نخست، جواد طباطبایی
  76. فایل‌های بررسی و نقد اندیشهٔ کارل مارکس، دورهٔ دوم، جواد طباطبایی
  77. فایل‌های بررسی و نقد اندیشهٔ ژان ژاک روسو، جواد طباطبایی
  78. فایل‌های بررسی و نقد اندیشهٔ شارل دو مونتسکیو، جواد طباطبایی
  79. دریافت تقریرات (مارکس، هگل، فلسفه سیاسی انقلاب فرانسه، فلسفه حقوق، برخی از گفت‌وگوها و یادداشت‌ها)، جواد طباطبایی
  80. «دریافت درسگفتار پدیدارشناسی روح هگل، جواد طباطبایی | کتابخانه مجازی الفبا». alefbalib.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۱۰-۱۷.
  81. «دریافت درس‌گفتارهای پدیدارشناسی روح هگل از سید جواد طباطبایی • صدانت». صدانت. ۲۰۱۶-۰۴-۱۷.
  82. «سید جواد طباطبایی • صدانت». صدانت.
  83. «کتاب فیلسوف سیاست منتشر شد/ جشن نامه سیدجواد طباطبایی». خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency. ۲۰۱۶-۱۲-۱۷. دریافت‌شده در ۱۳۹۵-۰۹-۲۷.
  84. راهنمای خواندن آثار طباطبایی، حامد زارع (گردآور مقالات طباطبایی)
  85. University of California, Irvine
  86. «جواد طباطبایی». مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۰۵-۱۷.
  87. «تقدیر روحانی از ۱۹ برگزیده جشنواره فارابی». خبرگزاری ایسنا. ۲۴ دی ۱۳۹۶.

پیوند به بیرونویرایش