حاجی فیروز
حاجی فیروز یا خواجه پیروز، یک چهرهٔ افسانهای در فولکلورِ ایرانیان است که در نخستین روزهای هر سال، در کنار عمو نوروز، به شهرها میآید تا از آمدنِ نوروز به مردم آگهی دهد. او یک مرد لاغراندام و سیاهرُخ، با کُلاهِ دوکی، گیوههای نوکتیز و جامهٔ سُرخ است که با دایرهزنگی و تنبک، به خیابانها میآید و به رقص، شیرینکاری و خواندنِ آوازِ کوبهای میپردازد.

شکل و لباسویرایش
حاجی فیروز با گیوه بر پای و لباس قرمز و چهرهای سیاه شده بر خیابانها میآمد در حالی که دایرهای در دست داشت اشعاری را با کلمات شکسته میخواند.[۱]
در این باره میتوان گفت که نام «حاجی فیروز» و ویژگیهای خاص امروزین او، همچون پوشاک سرخ و سیاهی چهره و ترانههای ویژهاش، سنتی کاملا جدید و خاص تهران معاصر بودهاست.[۲]
خاستگاهویرایش
در برخی منابع گفته میشود که نمایشِ حاجی فیروز، ریشه در فرهنگِ میانرودان دارد. برخی منابع دیگر، ریشهٔ حاجی فیروز را بسیار دیرینهتر و پیوسته به دورهٔ برزِ بابل میدانند.[۳] حاجی فیروز همچنین به نمایشهای کُهنِ کوسه برنشین و میرنوروزی پیوست داده شدهاست؛ نمایشهایی که کنایهآمیز و در واخواستِ شاه برگزار میشدهاند.[۴]
مهرداد بهار، نویسنده و پژوهشگرِ ایرانی، حاجی فیروز را وابسته به جشنهای سیاوش دانستهاست. به گفتهٔ او، گمان میرود که این چهره، برگرفته از یکی از اسطورههای تموز، ایزدِ کشاورزی و چارپایان، در میانرودان باستان باشد. او سپس ادعا کرد که چهرهٔ سیاهشدهٔ حاجی فیروز، گویای بازآمدنِ او از سرزمینِ مردگان است، و جامهٔ سرخِ او، نشان از خونِ سیاوش دارد. او همچنین گفتهاست که واژهٔ سیاوش میتواند به معنیِ «مردِ سیاه» یا «سیاهرخ» باشد.[۵]
کتایون مزداپور، اسطورهشناس و استاد زبانهای باستانی، در مصاحبهای، از ترجمهٔ لوحی اکدی گفتهاست و آن را تأییدی بر ایدهٔ مهرداد بهار دانستهاست. در آن لوح، چنین آمده که دوموزی (شوهرِ ایزد تموز)، در نیمی از سال، با جامهٔ سرخ و در حال نواختن دایرهزنگی، دنبک، ساز و نیلبک، به دنیای زیرزمین رفته تا همسر خود را بازگرداند؛ و این سرگذشت، گویای آغاز دوبارهٔ باروری بر زمین است.[۶]
مهدی اخوان ثالث، در پاورقیِ خود در سرودهٔ ارغنون، با نشان دادنِ بیزاری از حاجی فیروز، آن را «بقایای نفرتانگیز عهد توحش و بردهداری» نامیدهاست.[۷]
از روی پیوند دادهشدن به نژادپرستی، حمید دباشی و گلبرگ باشی خواهانِ دگرش یا زُدایشِ این چهره شدهاند.[۸]
حاجی فیروز همچنین برای همگونگیاش با پیتر سیاه، یک چهرهٔ فولکلور هلندی، در رسانهها و نویسهها پرداخته شدهاست؛ به ویژه که هردو، سرخپوش و سیاهپوست هستند.[۸]
آوازهاویرایش
حاجی فیروزهویرایش
حاجی فیروزه، سالی یه روزه،
همه میدونن، منم میدونم،
عیدِ نوروزه، سالی یه روزه.
اربابِ خودمویرایش
ارباب خودم، «سامبولی بلیکم» !
ارباب خودم، سرِتو بالا کن!
ارباب خودم، لطفی به ما کن،
ارباب خودم، به من نگاه کن!
ارباب خودم، بزبز قندی،
ارباب خودم، چرا نمیخندی؟
بشکن بشکنویرایش
بشکن بشکنه؛ بشکن!
من نمیشکنم؛ بشکن!
اینجا بشکنم، یار گله داره،
اونجا بشکنم، یار گله داره؛
هر جا بشکنم یار گله داره
این سیاه بیچاره چقدر حوصله داره!
پانویسویرایش
- ↑ «حاجی فیروز؛ از پاسداشت آتش تا گدایی در خیابان». ۲۷ اسفند ۱۳۹۳. دریافتشده در ۲۷ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ «افسانههای نوروزی و شخصیت «حاجی فیروز»». ۲۶ اسفند ۱۳۹۲. دریافتشده در ۲۷ اسفند ۱۳۹۵.
- ↑ «راز پیدایش «حاجی فیروز»». آفتاب. ۱۷ فروردین ۱۳۸۷. دریافتشده در ۱۰ مارس ۲۰۱۵.
- ↑ «حاجی فیروز؛ هجویهای ضد شاه». روزنامه جامجم. تهران (۴۲۲۲): ۸. ۲۷ اسفند ۱۳۹۳. دریافتشده در ۲۸ اسفند ۹۳. تاریخ وارد شده در
|تاریخ دسترسی=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «ḤĀJI FIRUZ». دانشنامهٔ ایرانیکا. دریافتشده در ۲۸ مهر ۱۳۹۳.
- ↑ لادن پارسی (۱۴ مارس ۲۰۰۵). «حاجی فیروز نماد کدام اسطوره است؟». تارنمای بیبیسی فارسی. دریافتشده در ۲۸ مهر ۱۳۹۳.
- ↑ مهدی اخوان ثالث، ارغنون، پاورقی شعر عید آمد، صفحهٔ ۷۴.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ پورمسلمی، آیدین (۲۵ اسفند ۱۳۹۱). «نگاهی به ریشههای باستانی سنت و اسطوره حاجیفیروز». ایرانشهر. بایگانیشده از اصلی در ۱۴ فوریه ۲۰۱۵. دریافتشده در ۱۰ مارس ۲۰۱۵.
منابعویرایش
- اخوان ثالث، مهدی (چاپ شانزدهم ۱۳۸۸). ارغنون. تهران: نشر زمستان. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۶۲۰۰-۵۵-۵. تاریخ وارد شده در
|سال=
را بررسی کنید (کمک)
پیوند به بیرونویرایش
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ حاجی فیروز موجود است. |