حصار، بزرگترین روستا از توابع بخش زالیان شهرستان شازند در استان مرکزی ایران است. نام باستانی این خطه "یلستان"است. از مناطق گردشگری حصار می توان به سراب پنجعلی و کوه راسوند نام برد

حصار
اطلاعات کلی
کشور ایران
استانمرکزی
شهرستانشازند
بخشبخش زالیان
دهستانپل دوآب
سال بنیادحدود پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح
مردم
جمعیت۲۲۰۱ نفر (سرشماری ۹۵)
کد آماری۰۰۵۲۸۱

حصار ویرایش

این روستا در دهستان پل دوآب قرار دارد و براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن ایران سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲٬۷۲۵ نفر (۷۳۳ خانوار) بوده‌است.این روستا پرجمعیت ترین و بزرگترین روستای بخش زالیان است نام قدیم و باستانی این روستا "یلستان" بوده است. و از محله هایی به نام های "محله چاله" ؛"محله میانه"و "علی ابه"و جاخرمن جا ومحله های کوچکی همچون "محله نجارا" محله "سر پهنه" و محله "چاله زیر اب " و "النگو اباد" تشکیل شده است .

==زبان==

زبان مردم این منطقه فارسی(با کمی لهجه محلی) و دین مردم اسلام و مذهبشان شیعه است.

==طائفه ها==

طائفه های بزرگ ان عباراتند از :

طائفه احمدیان.عالیخانی احمدی .صادقی .کاووسی.حاتمی.محسنی .بیات.کریمی.زادشیری.میر سمیعی و....

مشاهیر ویرایش

دکتر"| مسعود احمدیان | " از مشاهیر این روستا است. وی از بزرگترین و نامی ترین "حصارشناسان" و محققین کشور است .

اماکن تفریحی ویرایش

مکانهای دیدنی این روستا عبارتند از:

قلا مرتضی . شیر در .مین خرابا.پنجعلی. در حمام محله چاله.پشته قلا.پشت آقل عمو مرتضی . جا تعزیه خانه. شیردر . امامزاده چروشا.

رود خانه قره چای از این روستا میگذرد

سراب پنجه علی ویرایش

سراب جز سرچشمه‌های قره چای محسوب می‌شود. به علت نزدیکی به جاده اصلی اراک – حصار جزو تفریحگاه‌های منطقه می‌باشد بازده متوسطی دارد و در تمام طول سال جاری است. در اطراف آن باغات میوه و قلمستان مناسب وجود دارد. در بین محل اردوگاه تابستانی دانش آموزی توسط آموزش و پرورش ایجاد شده است. این محل در جاده اصلی اراک به حصار ۲ کیلومتری روستای حصار قرار دارد.

علت نامگذاری ویرایش

علت نامگذاری "حصار" این است که کوهها مانند حصاری اطراف این روستا را گرفته اند. جاده ای این روستا را به روستای حک وصل میکند که بیشتر همسایگان این روستا از ان برای رفتن به شازند استفاده میکنند

اقتصاد ویرایش

شغل بیشتر اهالی دامداری و کشاورزی است افرادی که از این روستا به شهر اراک .تهران و کرج مهاجرت کرده اند بیشتر به شغل دوخت؛نصب و فروش پرده و ملزومات ان مشغول هستند البته شغل بیشتر ریش سفیدان این روستا حصیر بافی بوده است. همچنین این روستا دارای کارگاه های تولیدی میباشد که جوانان دران مشغول به کار هستند

== اماکن زیارتی ==

این روستا دارای چند مسجد .یک حسینیه و یک مصلا(مصلی) میباشد.

ازمساجد این روستا میتوان به مسجد صاحب الزمان واقع در "محله چاله" . مسجد سید جواد واقع در محله "علی ابه" . مسجد امیر المومنین واقع در محله میانه . مسجد محله نجارا و مسجد محله سرپهنه و یک حسینیه در محله چاله زیر اب و یک مصلا(مصلی) در جوار مسجد سید جواد نام برد

== کشاورزی ==

در این منطقه سه باغستان وجود دارد که عبارتند از:

باغهای ریگله.دربند و بر آفتاب.

محصولات زراعی این روستا بیشتر لوبیا .گندم و جو است که هم به صورت " ابی" وهم به صورت "دیم" کشت میشود

و محصولات باغی بیشتر انگور . گردو .هلو .زرد الو و سیب میباشد. فتیر محلی . ترخینه . کشمش و شیره انگور سوغاتی این روستا هستند.

آب و هوا ویرایش

زمستان این منطقه سرد و نیمه مرطوب و تابستان گرم و خشک است

== چطور شد ==

امزاده چروشا( چطور شد ) تنها مکان زیارتی این منطقه است که امامزاده ای غیبی میباشد و مردم این روستا اعتقاد خیلی زیادی به آن دارند

روستای حصار مزین به مزار ده شهید دفاع مقدس است.

موقعیت جغرافیایی ویرایش

روستای حصار؛ با روستا "فر"و توره همجوار است و با کوههای" راسوند . سر پهنه . آخوندی. جلو گیر . برده سوراخ . دو توبه . کومازا و دروازه " محاصره شده است.

روستای حصار دربخش زالیان از پرجمعیت ترین و بزرگ ترین روستاهادربخش زالیان شهرستان شازند بشمارمی رود ودر سرشماری 1385 از توابع دهستان پل دوآب بخش زالیان شهرستان شازند بوده است.

فرهنگ جغرافیایی ایران در بهمن 1328 شمسی ذیل آبادی حصار آورده است:

« ده، جزء دهستان کزاز پائین بخش سربند شهرستان اراک است که در 24 کیلومتری شمال آستانه قرار دارد.راه مالرو عمومی دارد.

این آبادی در منطقه کوهستانی و سردسیر قرار دارد و دارای 1522 نفر سکنه است که به زبان فارسی تکلم می کنند و مذهب شیعه دارند.

منابع آب روستا قنات و چشمه و محصولات آن غلات،چغندرقند،انگور،بن شن و قلمستان است.شغل اهالی این روستا زراعت،گله داری و قالیچه بافی است"

ورزش ویرایش

هرساله در ایام نوروز مسابقات "کشتی "و "فوتبال" بین روستایی استان مرکزی در این روستا برگزار میشود. مربی کشتی روستای از مربیان نامی استان مرکزی آقای ابوالفضل شیخی نژاد است.


جمعیت ویرایش

این روستا در دهستان پل دوآب قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲٬۷۲۵ نفر (۷۳۳ خانوار) بوده‌است.

در ایام "عید نوروز " و " دهه اول محرم" اکثر افرادی که از این روستا مهاجرت کرده اند به این روستا بازگشته و در مراسم عزاداری امام حسین(ع ) و دید و بازدید" عید نوروز "شرکت میکند و در این ایام جمعیت "حصار"به بیش از شش هزار نفر میرسد.

تاریخ ویرایش

در این آبادی یکی از قدیمی ترین تمدن های بشر که به ده هزار سال پیش باز میگردد وجود دارد . 

مردم حصار ازشجاع ترین و سلحشور ترین مردم ایران بودند در ایران باستان به خاطر رشادتهای مردم، این خطه را "یلستان "به معنی سرزمین پهلوانان مینامیدند

حمله اسکندر به حصار ویرایش

پس از شکست داریوش سوم از اسکندر، مقدونیان اقدام به تصرف مناطق مهم ایران کردند

مهم ترین منطقه که برای آنها موقعیت استراتژیک داشت ،حصار(یلستان) بود .

از همین رو اسکندر ، سلوکوس را که بهترین فرمانده سپاهش بود با بیست هزار سرباز متشکل از پنج هازار سواره نظام، هزارو پانصد ارابه سوار ، سه هزار و پانصد تیر انداز و ده هزار پیاده نظام به سمت حصار گسیل داشت . در مقابل مردان حصار با لشکری متشکل از سیصد سرباز بومی در جنگی نا برابر دلاورانه در مقابل سربازان سولوکوس ایستادگی کردند.

سلوکوس که سرداری با تجربه بود.از چهار جهت به حصار حمله کرد . گردانی ارابه سوار و سواره نظام را از سمت غرب حصار (قلا مرتضی فعلی) . نیمی از پیاده نظام و تیر اندازها را از سمت قبرستان ها گردان دوم ارابه سوار ها و دسته ای سواره نظام و پیاده نظام از سمت "تحت محل". وخود نیز با باقی نیرو ها از جاده حصار به فر به سمت حصار حرکت کرد . در مقابل نیرو های حصار به فرماندهی جنگجویی کهنه کار به نام "هوتن"نیرو های خود را به پنج قسمت تقسم کردند . دسته اول به فرماندهی "رهام " در میان درختان "قبرستان" و "پشته قلا"کمین کردند. دسته دوم به فرماندهی "بهرام" در مسیر جاده حصار به فر مخفی شدند. دسته سوم به فرماندهی" کاووس"که مردی دلیر بود و طائفه" کاووسی"از نوادگان او هستند در ابتدای "شیر در" دسته چهارم به فرماندهی پشوتن در منطقه" چاله زیر اب". و خود فرماندهی دسته پنج را برای پشتیبانی به عهده گرفت ودر منطقه ای که اینک "جا تعزیه خونه " نام دارد ،مستقر شد. هرودت در کتاب خود مینویسد : جنگی سخت بین سپاه یونانی و حصاریان در گرفت حصاریان از کشته ها پشته ساختند وهر جا مینگریدی کوهی از جنازه های یونانی میدیدی مردان حصار دلاورانه ایستادگی کردند پس از ده روز نبرد سخت بین دلاوران حصار و سربازان سولوکوس .بالاخره سولوکوس تسلیم شد و نیرو های خود را تا مرزهای توره عقب کشاند سپس سولوکوس با هوتن "صلح نامه"ای را امضا کرد که در تاریخ به "صلح یلان" معروف است . اسکندر در پایان عمرش گفت: من سرزمین پارس را فتح نکردم ،زیرا (یلستان)"حصار" را فتح نکردم ._______(((محقق:دکتر مسعود احمدیان)))________

حمله اعراب به حصار ویرایش

پس از پیدایش اسلام در حالیکه سرتاسر ایران و خاورمیانه و قسمت‌هایی از روم بدست اعراب افتاد، در رشته کوه‌های زاگرس مردم حصار اعراب را به سرزمین خود راه نداده و استقلال خود را محفوظ داشتند."حصار"که آن زمان "یلستان" نام داشت به تصرف اعراب درنیامد. در اوایل عصر عباسی" فر" و" توره" به حکومت خلیفه خراج پرداخت می‌کرد ولی"حصار" توسط حصاریان دلاور دربرابر نفوذ مسلمانان حفاظت می‌شد.[۱] "فرهاد یلستانی" یکی از سرداران ایرانی در زمان حمله اعراب به ایران بود. "فرهاد" اصالتاً اهل"حصار"بود و همان‌طور که می‌دانیم"حصار" چند ده سال پس از سقوط ساسانیان و ایران در مرکز ایران با اعراب جنگیدند و استقلال خویش را حفظ کردند.

"فرهاد یلستانی"در سال ۶۳۶ میلادی در سپاه رستم فرخزاد در جنگ قادسیه حضور داشت و پس از شکست ایرانیان و کشته شدن رستم، همراه سپاه ایران بازگشت. پس از جنگ نهاوند که طی آن ارتش ساسانیان از هم فرو پاشید، خبر شکست بزرگ ایرانیان در تمام ایران پیچید. "فرهاد" پس از شنیدن این خبر سخت متأثر شد و تصمیم گرفت خود با "دلیران حصار"با تازیان بجنگد و آنان را از ایران بیرون راند.

او پس از این تصمیم نامه ای به ری نزد فرخان (فرماندار ری) و اسفندیار (برادر زاده رستم فرخزاد و فرماندار آذربایجان) فرستاد و از آنان دعوت کرد که در جنگ با اعراب او را از لحاظ نیرو و نفر یاری کنند. اسفندیار که کینه قاتلان رستم را در دل خویش حس می‌کرد بی درنگ این درخواست را قبول کرد. این نیروها در حوالی"شیردر" جمع شده و به تقسیم وظایف پرداختند. اسفندیار و فرخان قبول کردند که فرماندهی کل سپاه بر عهده"فرهاد"باشد و سپس آماده جنگ با تازیان شدند.

در این زمان یزدگرد سوم در حال حرکت به سوی مرو بود و پس از شکست نهاوند کل غرب ایران به دست اعراب افتاده بود. حکمران همدان در آن زمان بر عهده نعیم بن مقرن بود و اعراب تصمیم داشتند تا از همدان به "حصار"(یلستان آن زمان )حمله کنند و به همین خاطر نیرویی در همدان گرد آورده بودند. نعیم بن مقرن پس از آگاهی از نزدیک شدن"مردان حصار" به شدت هراسناک شد و طی نامه ای به "عمر" تقاضای نیروی کمکی کرد و خود با سپاهش از همدان گریخت. ابتدا فرهاد نیرو های بومی"حصار"را به دو دسته تقسیم کرد.نیمی را برای محافظت از "حصار" به فرماندهی برادرش "فرامرز" در اطراف حصار مستقر کرد.وخود با نیمی از سلحشوران به همراه سپاه "ری"و "آذربایجان"به سمت اعراب یورش برد. نخستین جنگ "فرهاد"با تازیان در "پل مرغزار"واقع در بین حصار و فر درگرفت. به گفته طبری بزرگی و تلفات این جنگ کمتر از جنگ نهاوند نبود که در اوج نبرد"فرهاد"سردار حصاری که خود شخصاً در میدان نبرد شمشیر می‌زد کشته می‌شود. پس از کشته شدن "فرهاد" سردار ایرانی، سپاهیان ایرانی پراکنده می‌شوند و فرخان با سپاهش به سوی ری و اسفندیار نیز به سوی آذربایجان می‌روند.

خونخواهی

دلیران"حصار" نیز به سوی "ته محله چاله" عقب‌نشینی کردند و قصد داشتندتا به سوی مرکز حصار برگردند ولی طی تصمیمی که فرماندهان"حصاری" گرفتند تصمیم بر این شد که دوباره به جنگ اعراب بروند و به یاد فرهاد و به خاطر ایران از نو لشکر آراستند و به جنگ اعراب رفتند. پس از جدا شدن فرخان و اسفندیار، اکنون تعداد نفرات دلاوران حصار کاهش یافته بود و در جنگ با اعراب شکست یافتند ولی جنگ را به شیوه اشکانیان (جنگ و گریز) ادامه دادند.و تلفات جبران نا پذیری به اعراب وارد کردند. اگر چه فرهاد در این رشته جنگ‌ها کشته شد ولی رشادت‌های حصاریان را برای همیشه در تاریخ ایران ماندگار ساخت.زمانی که "عمر" متوجه کشته شدن فرهاد شد .لشکری به فرماندهی "زید ابن عامر" به سوی حصار گسیل داشت .فرامرز پس از آکاهی از لشکرکشی اعراب به همراه تمامی مردم حصار به کوههای "راسوند" پناه برد ودر آنجا کمین کرد تا بتواند از شرایط طبیعی علیه اعراب استفاده کند .لشکریان "زید" ابتدا به داخل روستا حمله کردند و تا توانستند غارت کردند و خانه هارا به آتش کشیدند سپس به سمت کوه راسوند تاختند .

محقق:(((دکتر مسعود احمدیان)))

دلاوری فرامرز ویرایش

پس از آنکه "زید ابن عامر" حصار را به آتش کشید در پایین کوه راسوند اردو زد وسپاهیانش در آنجا صف آرایی کردند .سپس" مصعب ابن حسام "را که جوانی قوی هیکل و جنگاوری ماهر بود برای جنگ تن به تن به میدان فرستاد .مصعب شروع به رجز خانی کرد و به ایرانیان و حصاریان توهین کرد . فرامرز که یاوه گویی او را دید خود به پایین کوه آمد .مصعب با نیزه به سمت فرامرز حمله ور شد .فرامرز با آرامش به چشمان او خیره شدو بدون اینکه شمیر از نیام بکشد ،در یک لحظه نیزه را از او گرفت وبا نیزه خودش آن نابکار را به اسبش دوخت . "زید"که این صحنه را دید خالد را به میدان فرستاد اما او هم حریف فرامرز نشد .ده پهلوان دیگر از سپاه تازیان یکی یکی به جنگ فرامرز رفتند و همه آنها رافرامرز به خاک و خون کشید ."زید"که لشکرش را خالی از پهلوان میدید به شدت عصبانی شد ودسته ای صد نفره از سواران را برای دستگیری این یل حصاری به سمت فرامرز فرستاد . ده تن از پهلوانان حصار که در کمرکش کوه راسوند نظاره گر دلاوری فرامرز بودند وقتی دیدند دسته ای از اعراب به سمت فرامرز میتازند سراسیمه برای یاری فرماندهشان به پایین کوه آمدند .نبردی سخت بین یلان حصار و سربازان عرب درگرفت .ده در برابر صد -یک در برابر ده .ده پهلوان حصاری به همراه فرامرز در برابر صد تازی دلاورانه جنگیدند و همه را به خاک خون کشیدند .سپس به سمت دامنه کوه راسوند رفتند و آنجا منتظر حمله اعراب شدند ."زید " که صحنه را دید . با عصبانیت فرمان حمله همه جانبه را صادر کرد . تازیان به دامنه کوه راسوند یورش بردند اما مردان حصاری با تیر و کمان وشیر زنان حصاری با سنگ و نیزه اعراب را تار و مار کردند.در این بین "زید"با تیری که فرامرز به قلبش زد کشته شدو لشکریان عرب از ترس جانشان پراکنده شدند و فرار کردند . وبا دلاوری فرامرز و دیگر مردان و زنان "حصار" این خطه از گزند اعراب در امان ماند وتا خلافت علی ابن ابی طالب مردان حصار با اعراب صلح نکردند .

"علی ابن ابی طالب"، "عمار یاسر"را مامور صلح با حصاریان کرد ودر آخر "فرامرز" با "علی" بیعت کرد و  بیعت حصاریان  تا کنون ادامه دارد . 

محقق(((دکتر مسعود احمدیان)))

حصاریان و واقعه کربلا ویرایش

در واقعه کربلا مردم "حصار"حضور نداشتند . "ابن زیاد"قبل از اینکه حسین ابن علی با مردم حصار مکاتبه کند .کاروان وی را محاصره کرد .زیرا میدانست اگر مردم حصار وارد معرکه شوند دیگر هیچ "کوفی" ای باقی نمیماند .پس پیش دستی کرد و مانع ارسال نامه به مردم حصار شد .

حمله مغولان به حصار ویرایش

لشکریان مغول، اراک را اشغال و به سمت حصار حرکت کرده بودند. وقتی خبر هجوم وحشیانه مغولان رسید ،وحشت مردم را فرا گرفت ، اما حصاریان حاضر نبودند چنین ذلتی را بپذیرند. مردم حصار، پس از گریختن مردم روستاهای همجوار ، آماده مقابله با مغولان شدند. اواخر آبان ماه سال 599 بود که دیده بانان روستا، سیاهی سپاه مغولان را از دور مشاهده کردند. 10 هزار جنگجوی مغول به فرماندهی «طغاجار»، داماد «چنگیز»، به حصار نزدیک می شدند. مدافعان شهر در برابر غارتگران صف آرایی کردند. نبردی سخت و جانانه درگرفت. مغولان که تا آن زمان با چنین مقاومتی روبه رو نشده بودند، منهزم شدند. یکی از تیراندازان چیره دست حصاری به نام "احمد"(که طائفه احمدی و احمدیان از نوادگان او هستند) در هنگامه نبرد، «طغاجار» را هدف قرار داد و او را از اسب به زیر کشید. مدافعان حصار، درفش فتح را برافراشتند. مغولان، مستأصل و درمانده عقب نشستند و خبر این شکست و مرگ «طغاجار» را در ماوراءالنهر به «چنگیز» رساندند. سایه ترس بر سپاهیان مغول مستولی شده بود. «چنگیز» فرمان داد پسرش «تولی» کار مدافعان حصار را یکسره کند و او برای انجام این مأموریت، لشکری انبوه را به کار گرفت. «تولی» با سپاهی مرکب از سه هزار تیرانداز مخصوص، دویست منجنیق، صد عراده دژکوب، چهار هزار نردبان، 1700 نفت انداز و 100 هزار نفر سرباز سواره و پیاده جنگ آزموده به سمت حصار حرکت کرد. این در حالی بود که مدافعان حصار، کمتر از هزار نفر بودند و تجهیزات دفاعی چندانی در اختیار نداشتند. به این ترتیب مدافعان حصار، بدون تجهیزات و استحکامات، باید به مصاف سپاه خونریز و تا بن دندان مسلح مغول می رفتند. با رسیدن مغولان به روستا، جنگی سخت درگرفت. بارانی از آتش، سنگ و تیر بر سر مدافعان غیرتمند روستا می بارید. جوانان سلحشور ایرانی یک به یک در خون خود می غلتیدند، اما تسلیم متجاوز نمی شدند. روز سوم دفاع بود که مغولان توانستند صفوف مدافعان را بشکنند. این بار مردم روستا، از زن و مرد، در کوچه پس کوچه های حصار به دفاع برخاستند. صدای چکاچاک شمشیرها و فریادهای خشمگین جنگاوران، فضای آبادی را پر کرده بود. «تولی» در اقدامی جنون آمیز فرمان قتل عام داد؛ این سفارش پدرش «چنگیز» بود. مغولان به هر که می رسیدند، او را از دم تیغ می گذراندند. روز پنجم حمله مغولان به روستا بود که دلاوران حصار "تولی"را اسیر کردند .سربازان مغول از ترس کشته شدن تولی عقب نشینی کردند .وقتی چنگیز از اسارت پسرش با خبر شد دیگر به حصار حمله نکرد.چند بار برای نجات جان پسرش عده ای را به حصار فرستاد اما هر بار با تیز هوشی و دلاوری یلان حصار ناکام میماند . تولی تا آخر عمرش در حصار اسیر بود .و اینگونه بود که "حصار" و "حصاری"، از گزند مغولان در امان ماند با این حال، پایمردی مردم حصار در دفاع از سرزمینشان در تاریخ ایران جاودانه شد . ___(محقق:دکتر مسعود احمدیان)_____

فتوحات حصار ویرایش

حصار در ادبیات ویرایش

در ادبیات ایران زمین از حصار بسیار به نیکی یاد شده است.

در وصف حصار:مسعود احمدیان:

دهستانی است زیبا، "حصار" نام/ دهی پرورده صدها مرد خوش نام// دربالایش محله "علی آبه" / وصالش"سرپهنه"،"میانه"// پایینش را گویند "محله چاله"/ کنارش هست "جا تعزیه خانه"// مبادا فکر کنی "حصار" دوره؟/ جوارش را گرفته "فر"و"توره"// اگر هوای "حصار" داری تو در سر؟/ قدم را رنجه کن برکوب یک در// کلون هر دری را گر بکوبی/ بفرما گویدت با خنده رویی// تو مهمان باش و ما را شاد فرما/ کمی با هم بگردیم این طرفها// مکانی دنج خواهی، راه هموار؟/ دمی با عشق اندر یک علفزار// طرف "پنجعلی" برو جان را صفا ده/ ز آب چشمه هایش نوش باده// باغات "برآفتابش"چه خوب و دلنشین است/ ولی از فرط کم آبی غمین است// ز انگور "ریگیله"بهر سوغات/ بکن تقدیم به اهل و عیالات// "حصار" جای قشنگ و با صفایی است/ پر از نعمت زهر چیزی که خواهی است// تفرج گاه عشاق است آنجا/ همه عشاق میدانند این را// اگر داری تو یک خودروی رهوار/ بتازانش ز راه صاف و هموار// در آنجا لاله و سنبل بیابی/ فراوان شِنگ ، پونه های آبی// باغهای "حصار" زیبا و قشنگ است/ بسان نوعروس، خوش آب و رنگ است// دمی خواهی تو باشی شاد و خوشحال؟/ به "دربندش" برو، جایی است با حال// "شیر در "را نکرده ام فراموش/ بیا بنشین به حرف من بکن گوش// بده تن را به "شاجویش" صفا کن/ زگرمای برون جان را رها کن// چه جایی هست با بهشت برابر؟/ همان "پشته قلا" نه جای دیگر// فتیر و ترخینه، آلو بخارا/ کنی پیدا به هر مقدار آنجا// غنیمت میشمار این گشت کوتا/ ببر سوغات از این ده تو به هر جا// شعر از شاعر گرانقدر خطه حصار ____(((دکتر مسعود احمدیان)))____فردوسی شاعر نامدار پارسی گوی حصار را چنین توصیف میکند :/بخندید و برگشت گرد حصار//بماند اندر آن گردش روزگار/. ،،،اشعاری که در باره حصار سروده شده ،،، هوشنگ ابتهاج:/شیر هرگز سر نمی کوبد به دیوار حصار// من همان دیوانه ی دیروزم اما بردبار/.حافظ:/ما در حصار این فلک تیز گردشیم//وز جان بی خبر که: برون از حصار چیست؟/.خیام:// روزی حکیمی پسر خویش را پند می‌داد گفت «ای پسر ، اسپ دوست دار و کمان عزیز دار و بی‌حصار مباش و حصار بی‌مترس مدار.» گفت «ای پدر ، اسپ و کمان دانستم. حصار و مترس از کجا؟» گفت « حصار، مبارزست و مترس زره » یعنی بی‌زره مباش تا توانی//.سعدی:/به قلعه ای که رسی ور حصار گردون//به دولتت بگشاید «مفتح الا بواب»/.

منابع ویرایش

  • «نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۸۵». درگاه ملی آمار ایران. بایگانی‌شده از اصلی در ۱ ژانویه ۲۰۱۳. دریافت‌شده در ۱ ژانویه ۲۰۱۳.

پرس و جو از اهالی روستا

جغرافیای طبیعی ایران تحقیقات دکتر مسعود احمدیان