ذال معجم، شیوه‌ای قدیمی در نوشتار و تلفّظ فارسی بود. در گذشته و در زبان فارسی نو (به‌ویژه پیش از هجوم مغول) مرسوم بود که هرگاه در واژه‌ای فارسی پیش از واج «د» هجایی با مصوّت پایان می‌یافت (الگوی صامت + مصوّت) یا واج «د» در پایان هجایی بود که پیش از آن مصوّت می‌آمد (الگوی صامت + مصوت + صامت) آن را به صورت «ذ» (/ð/) می‌نوشته و می‌خواندند. برای نمونه، به جای «باشد»، «باشذ» می‌نوشتند و می‌خواندند. رعایت این قاعده در میان ادیبان بسیار رایج بوده است؛ چنان که سعدی لذیذ را با کشیذ (کشید) قافیه کرده‌است[۱]:

برگی از شاهنامه از قرن هشتم هجری که داستان رستم و اسفندیار را نوشته است [۱]
در این نسخه بسیاری از کلماتی که امروزه با حرف «د» نوشته و تلفظ می‌شدند با «ذ» نوشته شده‌اند.
تصویری از نسخه‌ای خطی از تاریخ گزیدهٔ حمدالله مستوفی که شعری عربی از ظهیر فاریابی پیرامون ذال مجم را آورده است. در خود نسخه هم قاعده رعایت شده است: دارذ و شذ.
هفته‌ای می‌روذ از عمر و به ده روز کشیذ کز گلستان صفا بوی وفایی نذمیذ
آن که برگشت و جفا کرد به هیچم بفروختبه همه عالمش از من نتوانند خریذ
هر چه زان تلخ‌تر اندر همه عالم نبوذگو بگو از لب شیرین که لطیف است و لذیذ
گر من از خار بترسم نبرم دامن گلکام در کام نهنگ است ببایذ طلبیذ
مرو ای دوست که ما بی تو نخواهیم نشستمبر ای یار که ما از تو نخواهیم بریذ
از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازمکه محال است که در خوذ نگرذ هر که تو دیذ
آفرین کردن و دشنام شنیذن سهل استچه از آن به که بوذ با تو مرا گفت و شنیذ
جهد بسیار بکردم که نگویم غم دلعاقبت جان به دهان آمد و طاقت برسیذ
آخر ای مطرب از این پرده‌ی عشاق بگردچند گویی که مرا پرده به چنگ تو دریذ
تشنگانت به لب ای چشمه‌ی حیوان مردندچند چون ماهی بر خشک توانند تپیذ
سخن سعدی بشنو که تو خوذ زیباییخاصه آن وقت که در گوش کنی مرواریذ


در بسیاری از دست‌نویس‌های کهن این قاعده رعایت شده است. لازم به ذکر است که این قاعده در واژگانی همانند «مدوّر»، «صدا»، «قاعده» و ... رعایت نمی‌شده است؛ زیرا واژگان عربی هستند. خواجه نصیر طوسی این قاعده را به شکل یک رباعی بیان کرده‌است:

آنان که به فارسی سخن می‌رانند در موضع دال ذال را ننشانند
ماقبل وی ار ساکن جز وای بوذ دال است وگرنه ذال معجم خوانند


این شعر نشان‌گر آن است که ذال معجم در زمان او در حال ناپدید شدن بوده است؛ زیرا در غیر این صورت نیازی به گوشزد کردن آن نبوده است. در حقیقت «ذال معجم» مرحله‌ی میانی انتقال «ت» پایانی در فارسی میانه به «د» در فارسی نو است. نخستین بار فرخی سیستانی این قاعده را رعایت نکرده است و واژگان منتهی به «د» عربی را با واژه‌های منتهی به «د» فارسی قافیه کرده‌است؛ یعنی در لهجه‌ی محلی وی تبدیل «ذ» به «د» مدت‌ها پیش از او روی داده بوده است.. شمس قیس رازی در المعجم به همین تفاوت لهجه‌های محلی اشاره می‌کند: «در زبان اهل غزنین و بلخ و ما[و]راءالنهر ذال معجمه نیست و جمله دالات مهمله در لفظ آرند»[۲]. در فارسی امروزین، ذال معجم در چند واژه همانند «گذشتن» و «گذاردن» باقی مانده است.

پانویس ویرایش

  1. امروزه و در بیش‌تر کتاب‌ها ذال‌های معجم حذف شده و به «د» تبدیل شده‌اند، آن‌گونه که در سایت گنجور آمده است (www.ganjoor.net/saadi/divan/ghazals/sh273)
  2. شمس قیس رازی، «باب دوم از قسم دوم»، المعجم،۱۹۲

منابع ویرایش

  • خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی
  • رازی، شمس قیس (۱۹۰۹المعجم فی معاییر اشعار العجم، به کوشش به تصحیح محمد قزوینی.، بیروت: مطبعهٔ کاتولیکیهٔ آباء یسوعیین
  • مستوفی قزوینی، حمدالله (۱۹۱۰تاریخ گزیده، به کوشش به سعی و اهتمام ادوارد برون.، دارالسلطنه لندن

جستارهای وابسته ویرایش

فاء اعجمی

واو مجهول

یای مجهول

معروف و مجهول