رویداد مباهله
رویداد مباهله از رویدادهای صدر اسلام است. مباهله یعنی لعنت فرستادن و نفرین کردن همدیگر.سنت مباهله از دیرباز در میان برخی جوامع بشری و به ویژه اقوام سامی متداول بودهاست.[۱]این واقعه در دوران پیامبر اسلام هنگامی رخ داد که پیامبر اسلام و اهل بیت او در یکسو و مسیحیان نجران در دیگر سو آمادهٔ مباهله یا نفرین طرف دیگر شدند. این واقعه پس از آن روی داد که محمد در نامه ای مسیحیان نجران را به اسلام دعوت کرده بود. به دنبال آن جمعی از مسیحیان نجران به مدینه آمده بودند تا در مورد درستی دعوت پیامبر تحقیق کنند و با او دربارهٔ خدا بودن عیسی به محاجه (دلیل آوردن) پرداخته، و دلایل محمد برای بشر بودن عیسی برای آنها قانع کننده نبود سرانجام بحثشان به جایی کشید که محمد خواست تا با آنها به مباهله بپردازد.[۲] هر یک از دو طرف با افراد خود به محل مباهله رفتند. هنگامیکه مسیحیان آگاه شدند محمد قصد دارد با عزیزترین نزدیکان خود یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین آنها را به چالش بکشد مطمئن شدند که اگر محمد به خودش مطمئن نبود جان خانوادهاش را به خطر نمیانداخت. پس از مباهله کناره گرفتند.[۳][۴]
از ام سلمه نقل کردهاند که در همان روز رسول خدا آن چهار تن همراهان خود را در زیر عبای موئی و مشکین رنگ خود گردآورد و این آیه را تلاوت نمود:
«إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»[۵]
این رویداد از سوی مسلمانان به عنوان یکی از برجستگیهای اهل بیت محسوب شده و به عنوان دلیلی برای اثبات این امر که اصحاب کسا محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین میباشند، استفاده میشود.[۳]
بیست و چهارم ذیالحجه روز مباهله نام دارد.
جارالله زمخشری از دانشمندان بزرگ معتزلة، در کتاب تفسیر کشاف به فضیلت اصحاب کسا (کسانی که در روز مباهله همراه پیامبر بودند) اشاره کردهاست.[۶][۷]
آیه مباهلهویرایش
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ(۶۱)
«ﭘﺲ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻣﺠﺎﺩﻟﻪ ﻛﻨﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺁﻣﺪ تو را ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺶ، ﭘﺲ ﺑﮕﻮ ﺑﻴﺎﺋﻴﺪ ﺑﺨﻮﺍﻧﻴﻢ ﭘﺴﺮﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ ﭘﺴﺮﺍﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ ﺯﻧﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ ﺯﻧﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ نفسهایمان ﺭﺍ ﻭ ﻧﻔﺴﻬﺎیتان ﺭﺍ، سپس نفرین ﻧﻤﺎﺋﻴﻢ، ﭘﺲ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﻴﻢ ﻟﻌﻨﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻳﺎﻥ». (سورهٔ آلعمران-آیهٔ ۶۱)
محمدحسین طباطبایی میگوید:[۳]
رسول خدا در مقام امتثال این فرمان از «انفسنا» به غیر از علی و از «نسائنا» به جز فاطمه و از «ابنائنا» بجز حسن و حسین را نیاورد. آشکار میشود برای کلمه اول به جز علی و برای کلمه دوم به جز فاطمه و از سوم به جز حسن و حسین مصداق نیافت و انگار منظور از «ابناء» و «نساء» و «انفس» همان اهل بیت رسول خدا بوده. همچنانکه در بعضی روایات به این معنا تصریح شده، پس از آن که رسول خدا نام همراهان را با خود آورد؛ گفت: «پروردگارا ایناناند اهل بیت من»، چون این عبارت میفهماند پروردگارا من به جز اینها کسی را نیافتم تا برای مباهله دعوت کنم.»
هنگامی که آیه مباهله نازل شد، رسول خدا صلوات الله علیه، حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام را به حضور طلبید و گفت اللهم هولاء اهلی؛ بار پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند.[۸]
شیعه همچنین یکی از دلایل برتری و امتیاز علی برای جانشینی پیامبر اسلام را این ماجرا میداند.[۳]
معنای لغوی و اصطلاحی مباهلهویرایش
مباهله در اصل از «بَهل» به معنی رها کردن و برداشتن قید و بند از چیزی است. اما مباهله به معنای لعنت کردن یکدیگر و نفرین کردن است.[۳][۹] سنت مباهله از دیرباز در میان برخی جوامع بشری و به ویژه اقوام سامی متداول بودهاست. مباهله بر پایه این باور استوار است که در موارد نومیدی از اثبات حقیقت به طریق طبیعی، به عالم غیب روی آورده و درخواست کشف حقیقت از جانب خداوند میشود؛ از نمونههای دیگر میتوان به سوگند پاکدامنی در بین بابلیان اشاره کرد که در موارد اتهام زنان به انجام عمل خلاف عفت برگزار میشد یا رد شدن متهم از آتش هوله که در صورت بی گناهی گزندی به او وارد نمیشد و نیز برخی آزمایشهای مشابه دیگر که برای اثبات بی گناهی در بین بومیان عرب مرسوم بودهاست.[۱۰]در کتاب مقدس نیز مواردی از مباهله گزارش شدهاست. رقابت هابیل و قابیل نمونه ای از مباهله است که دو هدیه به پیشگاه خداوند تقدیم میدارند و خداوند یکی از آنها را برمیگزیند[۱۱]و به نشانه قبولی آتشی از آسمان بر هدیه فرد بر حق نازل میکند.[۱۲]
مباهله، در معنای اصطلاحی آن به معنای درخواست نزول لعن و عذاب بر مخالف پس از بیحاصل ماندن بحث و مناظره است[۱۳]و تنها به مواردی اختصاص دارد که دو طرف برای اثبات موضوعی غالب دینی و مذهبی، در مقابل یکدیگر قرار گرفته و از خداوند درخواست لعن و نفرین و نزول عذاب بر طرف دروغگو میکنند.[۱۴]
مباهله اختصاص به زمان پیامبر ندارد و در تمامی زمانها قابل اجرا است. در روایتی از جعفر صادق نقل شده: اگر سخنان حق شما را مخالفان نپذیرفتند، آنها را به مباهله دعوت کنید.[۱۵]
موقعیت جغرافیاییویرایش
بخش نجران، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفتهاست. در آغاز پیدایش اسلام این نقطه، تنها نقطه مسیحینشین حجاز بود که مردم آن، از بتپرستی دست کشیده و به آیین مسیح گرویده بودند.[نیازمند منبع]
ماجرای مسیحی شدن مردم نجرانویرایش
با توجه به اینکه نجران تنها منطقهٔ مسیحی نشین در حجاز بوده ابن هشام در سیره نبوی دلیل آن را دو داستان مشابه میداند.[نیازمند منبع]
روایت اولویرایش
عالمی به نام فیمیون بود که بسیار پارسا و با خدا بود. در شهرها و دههای مختلف میگشت و مخفیانه مریضها را با اذن خدا شفا میداد. در هیچ شهر و روستایی به مدت طولانی نمیماند و مانند مسیحیان روزهای یکشنبه به بیرون شهر میرفت و عبادت خدا را به جا آورد. یک روز مردی صالح نام او را تعقیب کرد و محل عبادت فیمیون را کشف کرد. وقتی ماری بزرگ هنگام عبادت به فیمیون حمله میکرد صالح فریاد برآورد و فیمیون را آگاه ساخت. اما فیمیون به عبادت ادامه داد و مار نزدیک سجادهٔ او شد و حلقه زد و جان داد. فیمیون که از نماز فارغ شد به صالح گفت ای مرد تو را چه افتاده که چنین آواز میدادی؟ صالح جریان را به او گفت. صالح که معجزات و اعمال نیک فیمیون را دیده بود با خواهش و اصرار خواست تا در کنار فیمیون باشد. فیمیون در پایان راضی شد و اورا به نزد خود گرفت. بزرگ آن شهر که پسری فلج و نا بینا داشت فیمیون را میخواست تا پسرش درمان کند اما میدانست اگر فیمیون در شهری شناخته شود از آنجا میرود. پس روزی به بهانهٔ کاری دیگر فیمیون را به خانه اش برد و پسر بینایی خود را بدست آورد و دیگر مفلوج نبود. فیمیون که دیگر فهمیده بود لو رفته از آن شهر همراه صالح خارج شد. در راه راهزنان او را دزدیدند و در نجران به بندگی فروختند. مردم آن زمان در نجران بیشتر بتپرست بودند و شرک میورزیدند؛ و نخلی بزرگ در شهر بود که آن را مقدس داشته و برای آن هدایا و جامهها میآوردند و ساعتها کنار آن عبادت میکردند. فیمیون روزها کار میکرد و شبها در اتاق کوچکش عبادت خدا را. صاحبش که اورا خریده بود شبی اورا دید که در اتاقش بی هیچ چراغی نور پیچیده و علت را از بنده اش جویا شد. فیمیون گفت این نور نور حق است و دین من دین عیسی است و جمله مردم شما در نجران دین گمراهی برگزیده اند. پس صاحبش گفت ثابت کن. روز بعد فیمیون نزد نخل رفت و دعا کرد تا از ریشه گنده شود، و شد. مردم نجران که این معجزه را دیدند جمله تابع او شدند و دین عیسی برگزیدند.[نیازمند منبع]
روایت دومویرایش
نزدیکی نجران شهری بود و ساحری آنجا به مردم سحر میآموخت. فیمیون از قضا در نزدیکی آنجا چادر زده بود و خدای را عبادت میکرد. پسری عبدالله نام که از بقیه زرنگ تر بود قبل از درس سحر نزد چادر رفته و احوال فیمیون میدید؛ و دیر به نزد ساحر میرسید و هر بار عبدالله عذری میآورد. تا اینکه به اعمال فیمیون علاقهمند شده و نزد او رفته و آیین عیسی بیاموخت. فیمیون که بیماران را شفا میداد و کارهای عجیب میکرد رازش را به عبدالله گفت؛ و این راز نام بزرگ خدا بود. پس عبدالله گفت نام خدا را به من بگو. فیمیون نکرد و گفت اگر به تو بگویم خود و مردم را تباه کنی. اما به جای آن تمام نامهای خدا را به او آموخت. عبدالله جمله نامهای خدا را نوشته و به آتش انداخت همه بسوختند جز یکی و دریافت که آن نام اصلی خدا است. به گوشه و کنار شهر گذر میکرد و هر رنجور و بیمار را با نام خدا شفا میداد و در مقابل از آنها پیوستن به دین عیسی و ترک بتپرستی و شرک را خواستار میشد. پادشاه نجران دید مردم همه پیرو عبدالله بن ثامر و عیسی شده پس ترسید قدرت را از وی بگیرد اورا نزد خود خواند. از کوخ به زیر انداختندش، در آب انداختند. اما هرکار میکردند عبدالله با نام اصلی خدا زنده میماند. حاکم که اورا مرده میخواست به شدت خشمگین شده بود اما کاری از دستش برنمیآمد. خود عبدالله گفت تنها راه کشتن من این است که به عیسی و آیین او ایمان بیاوری، پس شاه چنین کرد و با عصایی او را کشت. بعد از مرگ عبدالله از آیین عیسی بازگشت اما مردم عبدالله را با احترام دفن کردند و اطاعت شاه نبردند و چنین شد که مردم نجران همگی به عیسی ایمان آوردند[نیازمند منبع]
شرح واقعهویرایش
نامه محمد به اسقف نجرانویرایش
پیامبر اسلام در ادامه نامه نگاریهای خود به کشورها و قبایل همسایه نامه ای به مسیحیان نجران فرستاد. نامه محمد به اسقف نجران چنین بود: «به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. از محمد، پیامبر خدا، به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را ستایش میکنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا فرا میخوانم. شما را دعوت میکنم که از ولایت بندگان خدا بیرون شوید و در ولایت خداوند درآیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید باید به حکومت اسلامی جزیه (مالیاتی که از اهل کتاب گرفته میشود) بدهید وگرنه به شما اعلام خطر میشود»[۱۶]بزرگان مسیحی نجران بعد از دریافت نامه به مشورت باهم پرداختند و چون به نتیجه نرسیدند تصمیم گرفتند با محمد دیدار کنند.[۱۷]
بحث بین مسیحیان و پیامبرویرایش
مسیحیان دربارهٔ عیسی که اساسیترین مسئله شان بود با محمد بحث کردند.[۱۸]
مسیحیان نجران میگفتند: عیسی خداست و گروهی او را پسر خدا میدانستند و دسته سوم، قائل به تثلیث «یعنی به سه خدا قائل بودند؛ پدر، پسر، روح القدس»
ابن هشام در تفسیر خود مینویسد مسیحیان به پیامبر گفتند اگر عیسی پسر خدا نیست پس پدرش کیست؟. .. آیات قرآنی نازل شد و خلقت او را همانند خلقت آدم ابوالبشر معرفی کرد.[۱۹]
مجادله و بحث بین مسیحیان نجران و پیامبر اسلام ادامه یافت. پیامبر اسلام ادله و براهینی برای پاسخ به مسیحیان آورد و اما آنان هم چنان بر عقاید خویش اصرار میورزیدند. در منابع شیعه آمدهاست در این هنگام آیه ۶۱ سوره آل عمران نازل شد و مسیحیان نجران به مباهله دعوت شدند.[۲۰]
زمان و مکان مباهلهویرایش
مباهله، در ماه ذی الحجّه و محل آن در روزگار پیامبر اسلام در بیرون شهر مدینه بوده که اکنون داخل شهر قرار گرفته و در آن محل، مسجدی به نام «مسجد الإجابة» ساخته شدهاست. فاصلهٔ این مسجد تا «مسجد النّبی» تقریباً دو کیلومتر است.[۲۱][۲۲]
مهلت خواستن مسیحیان از پیامبر اسلامویرایش
هنگامی که نمایندگان مسیحیان نجران، پیشنهاد مباهله را از پیامبر شنیدند مهلت خواستند تا در این باره فکر و اندیشه و مشورت کنند. وقتی به بزرگان خود مراجعه کردند، اسقف آنان گفت: فردا بنگرید اگر محمد با اهل و فرزند خود آمد، از مباهله بپرهیزید و اگر با اصحاب خویش آمد، پس مباهله کنید که کاری از او ساخته نیست.[۲۳]
همراهان پیامبر در مباهله و نتیجهویرایش
براساس توافق پیشین، محمد و نمایندگان نجران برای مباهله به محل قرار رفتند. نمایندگان نجران دیدند که محمد فرزندش حسین را در آغوش دارد، دست حسن را در دست گرفته و علی و فاطمه همراه اویند و به آنها سفارش میکند هرگاه من دعا کردم شما آمین بگویید. مسیحیان، هنگامی که این صحنه را دیدند در میان خودشان هماندیشی کرده از این که پیامبر، عزیزترین و نزدیکترین کسانِ خود را به میدان مباهله آورده بود، دریافتند که او نسبت به ادعای خود ایمان راسخ دارد؛ وگرنه عزیزان خود را در برابر خطر آسمانی قرار نمیداد؛ بنابراین از اقدام به مباهله خودداری کردند و حاضر به مصالحه شدند و قبول کردند که جزیه بپردازند.[۳][۴][۲۴]
لویی ماسینیون به این نکته اشاره کردهاست که اختلاف بسیاری میان شیعه و سنی در مورد ارتباط آیه قرآنی در مورد مباهله و تفسیر آن وجود دارد. بر اساس گفتار وی، یکی از این اختلافات راجع به حضور پنج تن آل عبا در این واقعه است. وی به عقیده شیعیان اشاره میکند که معتقدند فاطمه هنگامی که محمد عبا یا کسای سیاه خود را انداخت در پشت سر وی قرار داشت. برخی از فرق نیز معتقدند که مقصود پیامبر از اهل بیتش، امری کاملاً تصویر گونه بودهاست چنانکه تصویر فاطمه را به عنوان یک ماده نورانی تفسیر کردهاند. نصیریه بر این باورند که مسیحیان نجران به این اعتراف کردهاند که فاطمه همچون مریم جایگاهی رفیع دارد.[۲۵]
ذکر این رویداد در کتب اهل سنت به نقل از شیعیانویرایش
قاضی نورالله شوشتری میگوید:
مفسران در این مسئله اتفاق نظر دارند که ابناءنا در آیه فوق اشاره به حسن و حسین و نساءنا اشاره به فاطمه و انفسنا اشاره به علی است.[۲۶]
در پاورقی کتاب مزبور در حدود شصت نفر از بزرگان اهل سنت ذکر شدهاند که تصریح نمودهاند آیه مباهله دربارهٔ اهل بیت نازل شدهاست و نام آنها و مشخصات کتب آنها را از صفحه ۴۶ تا ۷۶ مشروحاً آوردهاست.
از جمله شخصیتهای سرشناسی که این مطلب از آنها نقل شده افراد زیر هستند:
- مسلم بن حجاج نیشابوری صاحب صحیح معروف که از کتب ششگانه مورد اعتماد اهل سنت است در جلد ۷ صفحه ۱۲۰ (چاپ محمد علی صبیح - مصر).
- احمد بن حنبل در کتاب مسند جلد اول صفحه ۱۸۵ (چاپ مصر).
- طبری در تفسیر معروفش در ذیل همین آیه جلد سوم صفحه ۱۹۲ (چاپ میمنیة - مصر).
- حاکم در کتاب مستدرک جلد سوم صفحه ۱۵۰ (چاپ حیدر آباد دکن).
- حافظ ابو نعیم اصفهانی در کتاب دلائل النبوة صفحه ۲۹۷(چاپ حیدر آباد).
- واحدی نیشابوری در کتاب اسباب النزول صفحه ۷۴ (چاپ الهندیة مصر).
- فخر رازی در تفسیر معروفش جلد۸ صفحه ۸۵ (چاپ البهیه مصر).
- ابن اثیر در کتاب جامع الاصول جلد ۹ صفحه ۴۷۰ (طبع السنة المحمدیة - مصر).
- ابن جوزی در تذکرة الخواص صفحه ۱۷ (چاپ نجف).
- قاضی بیضاوی در تفسیرش جلد ۲ صفحه ۲۲ (چاپ مصطفی محمد مصر).
- آلوسی در تفسیر روح المعانی جلد سوم صفحه ۱۶۷(چاپ منیریه مصر).
- طنطاوی مفسر معروف در تفسیر الجواهر جلد دوم صفحه ۱۲۰ (چاپ مصطفی البابی الحلبی - مصر).
- زمخشری در تفسیر کشاف جلد ۱ صفحه ۱۹۸ (چاپ مصطفی محمد - مصر).
- حافظ احمد بن حجر عسقلانی در کتاب الاصابة جلد ۲ صفحه ۵۰۳ (چاپ مصطفی محمد - مصر).
- ابن صباغ در کتاب الفصول المهمة صفحه ۱۰۸ (چاپ نجف).
- علامه قرطبی در تفسیر الجامع لاحکام القرآن جلد ۳ صفحه ۱۰۴ (چاپ مصر سال ۱۹۳۶).[۲۷]
جستارهای وابستهویرایش
پانویسویرایش
فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ وَ نِساءَنَا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنفُسنَا وَ أَنفُسکُمْ ثُمَّ نَبْتهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَت اللَّهِ عَلی الْکذِبِینَ (ترجمه: به آنان (مسیحیان نجران) بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت میکنیم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت میکنیم شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت میکنیم شما نیز از نفوس خود را؛ آنگاه مباهله میکنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار میدهیم.)[۳–۶۱]
منابعویرایش
- ↑ ماسینیون، مباهله در مدینه، ص 67.
- ↑ Griffith, Sidney H. (April 4, 2010). The Church in the Shadow of the Mosque: Christians and Muslims in the World of Islam. Princeton University Press. pp. 160–162. ISBN 978-1-4008-3402-0.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ Tabatabaei, Muhammad Husayn. "Tafsir al-Mizan, SURAH AALE IMRAN, VERSES 61-63". Tawheed Institute Australia Ltd.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ Zayn, Samih Atif (1379). Mohammad (s) dar Medina (به Persian). Translated by Masoud Ansari. tehran: Jami. pp. 1091–1103.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم (۱۳۷۹). خلاصه تاریخ اسلام جلد دوم زندگانی امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و امام حسن مجتبی علیهم السلام. دفتر نشر فرهنگ اسلامی. صص. ۳۶. شابک ۹۶۴-۴۳۰-۲۰۳-۶.
- ↑ جارالله، زمخشری، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التاویل،1/193، قطع رحلی، دارالمعرفه، بیروت
- ↑ «اهل بیت در تفسیر کشاف». پایگاه امام علی علیه اسلام.
- ↑ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، دار الفکر، ج۷، ص ۱۲۱ تا ۱۲۰.
- ↑ Massignon, Louis (1378). Mubahala dar Medina (به Persian). Translated by mahmoodreza Eftekhar zadeh. Tehran: Resalate Ghalam Publication.
- ↑ ماسینیون. ص 67.
- ↑ کتاب مقدس، عهد قدیم ۱۹۸۸ م، سفر پیدایش، ۴، ۳–۵.
- ↑ کتاب مقدس، اول پادشاهان، ۱۸، ۲۰٫۴۰.
- ↑ زمخشری، ج ۶، ص۱۴۰.
- ↑ طریحی، ۱۳۶۷ ش، ج ۱، ص ۴۵۷.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۵۸۹.
- ↑ فروغ ابدیت، ج2، ص813.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج 21، صص 318 -388.
- ↑ طبرسی ج 2 ص 309.
- ↑ حمیری، ابن هشام، سیرة رسولالله، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۸3.
- ↑ سیوطی، جلال الدین، الدر المنشور، ج۲، ص۳۸.
- ↑ احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، ج۲، ص۴۹۷.
- ↑ . قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن، ج۲، ص۷۷.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات ناصرخسرو، ج۲، ص۷۶۲.
- ↑ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج۱، ص۱۶۸.
- ↑ http://www.persee.fr/doc/ephe_0000-0002_1942_num_55_51_17495#ephe_0000-0002_1942_num_55_51_T1_0011_0000
- ↑ قاضی نورالله شوشتری، احقاق الحق، جلد سوم، طبع جدید، صفحهٔ ۴۶
- ↑ روز مباهله
پیوند به بیرونویرایش
- روز مباهله، پایگاه حوزه
- امام علی علیهالسلام، همراه پیامبر در مباهله، پایگاه حوزه
- مباهله
- سایت مباهله