خسروخان سردار ظفر

سرباز و سیاست‌مدار ایرانی
(تغییرمسیر از سردار ظفر بختیاری)

خسرو خان سردار ظفر (زاده ۱۲۴۰ – درگذشته ۱۳۱۲) از رجال سیاسی دوران قاجار بود، که پس از وقوع انقلاب مشروطه در ادوار مختلف حکومت ولایات یزد، کرمان، بلوچستان، اصفهان و مازندران را برعهده داشت.[۱] وی فرزند حسین قلی خان ایلخانی و برادر کوچکتر سردار اسعد بختیاری و صمصام‌السلطنه بود.[۲]

سردار ظفر بختیاری
سردار ظفر بختیاری
والی ولایات
یزد، کرمان، بلوچستان، اصفهان
اطلاعات شخصی
زاده
خسروخان بختیاری

۱۲۴۰
چقاخور، بختیاری
درگذشته۱ بهمن ۱۳۱۲
ملیت ایران
فرزندان۱۴ پسر و ۱۲ دختر
پیشهسیاست‌مدار
خویشاوندان سرشناسحسین قلی خان ایلخانی (پدر)
سردار اسعد بختیاری (برادر)
صمصام‌السلطنه (برادر)
خدمات نظامی
خدمت/شاخهایلخانی بختیاری
فرماندهفرمانده قوای مشروطه

زندگی‌نامه ویرایش

خسرو خان سردار ظفر در سال ۱۲۷۸ هجری قمری، مقارن با ۱۲۴۰ خورشیدی، در روستای چغاخور، در یکی از بانفوذترین خانواده‌های ایل بختیاری، زاده شد. وی فرزند کوچک حسینقلی خان ایلخانی و بی‌بی مهری جان بود. پدر وی، حسین‌قلی‌خان، به‌مدت ۳۰ سال، حاکم ایل بختیاری بود. (در گذشته کسی که این منصب را در ایل بختیاری برعهده داشت ایلخان نامیده می‌شد)[۳] سردار ظفر در عهد جوانی در چهارمحال و بختیاری، خوزستان و اصفهان در مأموریت‌های ایلخانی شرکت داشت.

حسینقلی‌خان پدر وی، در سال ۱۲۵۹ به همراه دو برادر بزرگتر سردار ظفر؛ یعنی علی‌قلی‌خان و اسفندیار خان، به طهران احضار شدند و به دیدن ناصرالدین شاه رفتند. در این ملاقات تصمیماتی اتخاذ شد، از جمله اینکه این دو برادر با یکصد سوار بختیاری، عضو کشیک‌خانه سلطنتی شدند، ولی اقدامات اسفندیار خان و علیقلی‌خان در تهران طولانی شد و به تقاضای ظل‌السلطان؛ حکمران اصفهان، شاه موافقت کرد که دو برادر به اصفهان برگردند. برای ظل‌السلطان؛ حکمران اصفهان، تحمل قدرت ایلخانی خطرناک بود. همچنین فرهاد میرزا معتمدالدوله که بر اثر دسایس ظل‌السلطان از حکومت فارس بر کنار شده بود، ذهن شاه را نسبت به ظل‌السلطان مشوش نمود و برای خراب کردن ظل‌السلطان و از بین بردن قدرت ایلخانی، امکان طغیان او را مطرح کرد. به همین مناسبت، ظل‌السلطان به تهران احضار شد و دستور قتل ایلخانی را از ناصرالدین شاه گرفت و به اصفهان بازگشت.[نیازمند منبع] در ۲۲ خرداد ۱۲۶۱ ظل‌السلطان، حسین‌قلی‌خان و دو پسرش را برای شرکت در یک رژه نظامی به اصفهان دعوت کرد. پس از مراسم در چهل‌ستون از آن‌ها پذیرایی شد. در این پذیرایی، یک فنجان قهوه آمیخته با زهر، به حسینقلی خان داده شد، سپس وی را روانه زندان ساختند. او پس از ۲ روز در زندان درگذشت و اسفندیار خان و علی‌قلی‌خان نیز به دستور ظل‌السلطان به زندان افتادند.[۴] سردار ظفر در مجموع از خوانین زبده بختیاری به‌شمار می‌آمد و بر خلاف حکام و خوانین گذشته، یادداشت‌های روزانه تهیه می‌کرد و کتابی نیز دربارهٔ بختیاری و تاریخ آن، در سیصد صفحه نوشته‌است.

انقلاب مشروطه ویرایش

در خلال انقلاب مشروطه، خسروخان همراه با برادر بزرگترش؛ علیقلی‌خان سردار اسعد، به مشروطه‌خواهان پیوست و در زمان فتح تهران، از فرماندهان ارشد سواران بختیاری مشروطه‌خواه محسوب می‌شد.[۵]

جنگ با سالارالدوله ویرایش

هنوز مدت زیادی از فتح تهران نگذشته بود، که با ورود محمدعلی میرزا به کشور، با باقی‌مانده پولی که از بانک روسیه قرض گرفته بود و در عوض آن مقداری از جواهرات سلطنتی را به امانت نزد بانک استقراضی روسیه گذاشته بود، سپاهی منظم به فرماندهی سالارالدوله، روانه پایتخت نمود. در این میان، نصیر خان سردار جنگ به همراه خسرو خان سردار ظفر، مأمور جبهه غرب شدند و تحت فرماندهی عبدالحسین میرزا فرمانفرما از پیشروی قوای سالارالدوله بسمت پایتخت جلوگیری نمودند.

مسئولیت‌ها ویرایش

خسروخان در طول حیاتش، که مقارن با حکومت ۴ شاه از سلسله قاجار و نیز رضاشاه پهلوی است، در مناصب مختلفی حضور داشت. در جریان فتح تهران در زمان جنبش مشروطه، خسروخان از فرماندهان ارشد قوای بختیاری‌ها به‌شمار می‌آمد و در حوادث پس از آن در زمان مشروطیت، در جنگ‌های رضا جوزانی و جعفرقلی چرمهینی و نایب حسین کاشانی، بطور مستقیم و غیر مستقیم حضور داشت. وی سال‌ها والی‌گری ولایات یزد، اصفهان، کرمان و بلوچستان و مازندران را برعهده داشت، به ایلخانی بختیاری رسید.[۶]

روابط با بریتانیا ویرایش

با دخالت مستمر دولت انگلیس در ادارهٔ مناطق جنوبی و نیز خوزستان، سالار محتشم از ایلخانی کناره گرفت و معاون کنسول بریتانیا در اهواز (کاپیتان نوئل) به پشتیبانی‌ از سردار ظفر، او را به ایلخانی بختیاری رساند.[۷] سردار ظفر تا پایان جنگ جهانی‌ اول، ماهانه ۱۵۰۰ تومان از انگلیس، برای حفاظت از منافع آن‌ها حقوق می‌گرفت.[۸]

یادداشت‌ها و خاطرات ویرایش

در حال ‌حاضر اصل کتاب سردار ظفر در دست نیست. یادداشت‌های وی مربوط به سفرش به اروپا است، که روز ۱۹ صفر ۱۳۳۱ هجری قمری شروع شده و در شوال همان سال پایان یافته‌است. وقایع این ایام، قریب ۵۰ صفحه ‌است و بقیه یادداشت‌ها مربوط به حکومت یزد، اصفهان، کرمان و بختیاری، همچنین جنگ با غنجعلی‌خان، در کرمان است، که جمعاً قریب ۲۵۰ صفحه می‌شود. سردار ظفر در یادداشت‌های خود از اغلب خوانین بختیاری گله و انتقاد کرده و گاهی نیز به آن‌ها ناسزا گفته‌است. آخرین سال انتشار یادداشت‌ها و خاطرات سردار ظفر بختیاری معلوم نیست، زیرا در شناسنامه و پشت جلد کتاب، هیچگونه تاریخی قید نشده‌است. وی گاه به برخی از آداب و رسوم بختیاری‌ها اشاره دارد، که اکنون دیگر اثری از این آداب دیده نمی‌شود. خود این مسئله، به مرور زمان به تاریخی بودن کتاب می‌افزاید و ارزش مردم‌شناسی و قوم‌شناسی بیشتری می‌یابد.

کتاب دارای فصل‌های مختلفی است، که برخی از سرفصل‌های کتاب عبارت‌اند از: «تفصیل کشته شدن جدم جعفرقلی‌خان، رمضان ۱۲۵۲ جنگ منار»، «داستان جنگ مشهور به جنگ نُه هزار»، «داستان کشته شدن علاءالدین‌وندها و عده دیگر در سرآستان، بدست جعفر قلی‌خانِ اسدخان».

وی در ارتباط با قتل پدرش؛ حسین قلی خان ایلخانی می‌نویسد:

پدرم را گفتند دعوی شاهی دارد و بدین جرم او را کشتند، ولی خدا گواه‌است تنها گناه او این بود که به قاجاریه، ویژه ظل السلطان پول نمی‌داد و چاپلوسی نمی‌کرد.[۹]

همچنین در بخش دیگری از کتاب که مربوط به خاطرات روزهای قبل از فتح تهران و انقلاب مشروطه می‌باشد و در این زمان سردار ظفر در تهران و در قشون محمدعلی شاه حضور داشته است.

محمدعلی‌شاه توسط امیر بهادر جنگ، ما را خواسته، بکتاب خدای ما را سوگند داد که به وی خیانت نکنیم، امیر مفخم که به شاه علاقه‌مند بود و به او هرگز خیانت نمی‌کرد، لذا از این سوگند دادن و پیمان گرفتن، مقصود شاه ما بودیم. من هم خدا گواه‌است، براستی و درستی سوگند یاد کردم که به شاه خیانت نکنم. اگر سوء‌ظن امیر مفخم نبود، من هرگز دست از خدمت شاه برنمی‌داشتم. رفتن اردوی دولتی با سوار بختیاری، برای سرکوبی آزادی‌خواهان اصفهان، در این موقع تلگراف سردار اسعد می‌رسد، ولی بما نشان نمی‌دادند، همینقدر می‌گفتند تلگراف آمده‌است و آن تلگرافات را که دیدند، ما را قسم دادند. حکومت اصفهان، به فرمانفرما داده شده، او هم سردار معتضد را که یکی از بستگان او بود، نایب‌الحکومه کرده، امیر مفخم و سردار اشجع و نگارنده را با سوارهای بختیاری و یکی از افواج عراق و ۳۰ نفر قزاق، مأمور اصفهان کردند. در این وقت به نصیرخان لقب سردار جنگی دادند. در تبریز گاهی جنگ بود، گاهی ساکت بود، ولی گرفتن تبریز هیچ ممکن نبود. پیش از شورش اصفهان، آزادی‌خواهان طهران با بختیاری‌ها راه پیدا کرده، خواستند آن‌ها را فریب بدهند، که وقت سواری شاه را بکشند. ۳ هزار تومان هم فراهم کرده دادند. بختیاری‌ها، درگرفتن پول، سخت دلیر و پایدارند! ولی باری بختیاری‌ها پیرامون کشتن شاه نگشتند و خوانین بختیاروند و محمود صالح، ۳ هزار تومان را گرفتند، در میان خود تقسیم کردند. سردار اشجع هم در نهانی، به بختیاری‌ها می‌گفت؛ شما گریخته، به بختیاری بروید. صمصام السلطنه که اصفهان آمد، وضع ما دگرگون شد. امیر مفخم از من و سردار اشجع، روزبروز بدگمان‌تر می‌شد. با اینکه من بر سر سوگند و پیمان خود ایستاده بودم.[۹]

از مطالعه «یادداشت‌ها و خاطرات سردار ظفر بختیاری» و تاریخ بختیاری اثر سردار اسعد بختیاری و همچنین یادداشت‌های هنری لایارد چنین بر می‌آید، که بسیاری از مطالب ذکر شده توسط این سه تن، تا حدود زیادی مشابه به هم است و گویی آنان مطالب خود را از روی دست هم نوشته‌اند. به عنوان نمونه مطالبی که سردار ظفر در این کتاب دربارهٔ باور بختیاریان نسبت به شیر می‌نویسد، در آثار سردار اسعد و لایارد نیز آمده‌است یا مثلاً نقل داستان‌هایی دربارهٔ خرس در بین لرها و غیره.

خانواده ویرایش

سردار ظفر دارای ۱۴ پسر و ۱۲ دختر بود. پدرش حسین قلی خان ایلخانی؛ مقتدرترین ایلخان در تاریخ بختیاری محسوب می‌شود. وی برادر کوچکتر سردار اسعد بختیاری؛ از رهبران جنبش مشروطه و نیز برادر کوچکتر صمصام‌السلطنه؛ رئیس‌الوزرای دولت مشروطه بود. برادران و عموزادگان سردار ظفر و در مجموع خانواده وی، از قدرتمندترین خانواده‌های سیاسی و نظامی دوران قاجار محسوب می‌شدند.

القاب ویرایش

اولین لقب خسروخان بختیاری، بهادرالدوله بود. وی سپس به سالار ارفع و در نهایت به سردار ظفر ملقب گشت.

فرزندان ویرایش

سردار ظفر در طول حیات ۸ بار ازدواج کرد. همسر اول بی‌بی سکینه، دختر امامقلی خان حاجی ایلخانی بود و صاحب شش فرزند به نام‌های علی نقی خان، مهدی قلی خان (سالار مسعود)، الیاس خان (صارم الملک)، اسکندرخان، علی مراد خان و بی‌بی شاهزاده بیگم شد. همسر دوم وی بی‌بی فرنگیس از طایفه عکاشه بود و صاحب هشت فرزند به نام‌های امیرحسین خان، قباد خان، سلطان حسین، فروغ ظفر، بی‌بی شوکت، بی‌بی بلقیس، بی‌بی نوری جان، و بی‌بی شمس‌الملوک شد. همسر سوم او بی‌بی بیگم جان نام داشت و صاحب سه فرزند به نام‌های نصرالله خان، بی‌بی خدیجه و بی‌بی هاجر گردید. همسر چهارم سردار ظفر بی‌بی حیات بود و صاحب دو پسر به نام‌های علی صالح خان و محمد خان شد. همسر پنجم او حبیب سلطان نام داشت و صاحب چهار فرزند به نام‌های حمید خان، مجید خان، بی‌بی مهین و بی‌بی ایران گردید. همسر ششم وی بی‌بی آغا بیگم بود و فرزندشان بی‌بی توران نام داشت. همسر هفتم او بی‌بی ملک و فرزندشان خداداد بود. همسر هشتم او نصرت نام داشت و فرزندانش: عبدالله خان ،مریم، موسی، فاطمه، عیسی، شهربانو.[۱۰]

پانویس ویرایش

  1. «خسروخان سردار ظفر بختیاری». تخت فولاد اصفهان. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۱ دسامبر ۲۰۲۱.
  2. «نسبت برخی از خوانین بختیاری». دانشنامه ایرانیکا.
  3. ابطحی، علیرضا، نفت و بختیاری‌ها، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران ۱۳۸۴، ص ۲۱۸
  4. صفایی، ابراهیم. ده نفر پیشتاز، انتشارات بی تا، تهران (ص ۲۱۵)
  5. اوژن بختیاری، ابوالفتح. «تاریخ بختیاری»، ضمیمه مجله وحید، تهران:۱۳۴۵
  6. Arash Khazen. «Tribes and Empire on the Margins of Nineteenth-Century Iran p.88». University of Washington.
  7. Stebbins, H. Lyman (2016). British Imperialism in Qajar Iran: Consuls, Agents and Influence in the Middle East. London ; New York: I.B.Tauris. p. 254. ISBN 978-1784535025.
  8. میلانی, عباس (Spring 1999). "نقد و بررسی کتاب (ایران و برآمدن رضاشاه: از سقوط قاجار تا حکومت پهلوی - سیروس غنی)". ایران شناسی. سال یازدهم: ۱۹۶.
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ سردار ظفر بختیاری، یادداشت‌ها و خاطرات سردار ظفر بختیاری، (ص. ۱۹۴)
  10. «خسرو خان (سردار ظفر)». بانک اطلاعات زنان قاجار.

منابع ویرایش

  • بختیاری، سردار ظفر. یادداشت‌ها و خاطرات سردار ظفر بختیاری، انتشارات یساولی.
  • خسروی، عبدالعلی. تاریخ و فرهنگ بختیاری.
  • حاجت پور، موسی. جامعه‌شناسی عشایر بختیاری.
پیشین:
سلطان محمد خان سردار اشجع
حاکم اصفهان
۱۲۹۰
پسین:
سلطان محمد خان سردار اشجع