سید محمدحسین حسینی طهرانی
لحن یا سبک این مقاله بازتابدهندهٔ لحن دانشنامهای استفادهشده در ویکیپدیا نیست. (چگونگی و زمان حذف پیام این الگو را بدانید) |
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. |
سید محمد حسین حسینی طهرانی[۱] معروف به علامه طهرانی (۱۳۰۵ تهران ـ ۱۳۷۴ مشهد) فیلسوف، عارف و فقیه شیعه بود.
سید محمد حسین حسینی طهرانی | |
---|---|
تصویر سید محمدحسین حسینی طهرانی در اواخر عمر | |
اطلاعات شخصی | |
زاده | ۱۲ مرداد ۱۳۰۵–۲۴ محرم ۱۳۴۵ |
درگذشته | ۱۷ تیر ۱۳۷۴–۹ صفر ۱۴۱۶ |
قومیت | ایرانی |
دوران | معاصر |
منطقه | تهران مشهد نجف |
مذهب | شیعه دوازدهامامی |
آثار معروف | اللهشناسی امامشناسی معادشناسی روح مجرد (نکاحیه) کاهش جمعیت ضربهای سهمگین بر پیکر مسلمین |
اشتغال | دین عرفان فقه کلام تفسیر قرآن |
مرتبه | |
تأثیرگذاران
| |
وبگاه | www.maarefislam.com/ |
زندگینامهویرایش
سید محمدحسین حسینی طهرانی از علما و عرفای معاصر، فرزند سید محمدصادق طهرانی، در ۱۲ مرداد ۱۳۰۵ (۲۴ محرم ۱۳۴۵) در تهران متولد شد. پس از تحصیلات ابتدائی، دوره آموزش مکانیک و ماشینسازی را گذراند. سپس به تحصیلات علوم دینی حوزوی روی آورد. در سال ۱۳۴۶ قمری، به قم رفت و در مدرسه حجتیه مقیم شد.[۲]
اقامت در قمویرایش
وی از سالهای اول حضور در قم، به جمع شاگردان محمدحسین طباطبایی پیوست و در سطوح مختلف علمی و عملی در طی مدت ۷ سال از استادان آنجا، بهره برد و در همین مدت به درجه اجتهاد رسید و از دیدگاه عرفانی نیز مراتب توحید و تجرد را طی کرد، بطوریکه طباطبایی بسیار به وی علاقه داشت؛ اوج این علاقه در پاسخ نامهٔ طباطبایی به وی که در خصوص هجرت به نجف استجازه کرده بود منعکس شدهاست.[۲]
هجرت به نجفویرایش
وی برای تکمیل تحصیلات علوم دینی در آغاز سن ۲۷ سالگی به عراق رفت و در نجف ساکن شد. در آنجا از علما و فقهای نجف کسب فیض کرد و درجهٔ اجتهاد را دریافت نمود. در مسائل عرفانی و سلوکی بنا به توصیه محمدحسین طباطبایی در ابتدا با عباس قوچانی (وصی سیدعلی قاضی طباطبائی) آشنا شد و در مسائل عرفانی با وی، حشر و نشر پیدا کرد و بعد به حضور سیدجمالالدین گلپایگانی و محمدجواد انصاری همدانی رسید. سرانجام، با راهنماییهای عباس قوچانی، به حضور سیدهاشم حداد (از شاگردان سیدعلی قاضی طباطبائی) رسید و فصل نوینی در زندگی توحیدی و عرفانی وی پدید آمد.[نیازمند منبع]
بازگشت به تهرانویرایش
وی به سال ۱۳۷۷ هـ ق، در سن ۳۳ سالگی بعد از رسیدن به اجتهاد برای ترویج اسلام بنا به دستور سید هاشم حداد به تهران بازگشت و به عنوان امام جماعت در مسجد قائم آل محمد مشغول وعظ و ارشاد مردم و اقامه نماز شد.[۲]
شخصت سیاسی و مبارزاتیویرایش
وی همیشه تشکیل حکومت اسلامی را یک وظیفه الهی میدانست و در قضایای ۱۵ خرداد با سابقه آشناییاش با سید روحالله خمینی به همکاری و همفکری پرداخت. نام وی در میان علمای صادرکننده اعلامیه علیه حکومت پهلوی در تاریخ دوم آبان ماه ۱۳۴۱ به چشم میخورد.[۳] با پیروزی انقلاب و تأسیس حکومت اسلامی، در شکلگیری قانون اساسی و پیشنویس آن بر «حاکمیت اسلام و محوریت ولایت فقیه» تأکید و جهت تصویب آن در مجلس خبرگان تلاش کرد. وی در خلال ملاقاتهایش با روحالله خمینی دیدگاهها و پیشنهادهایش را به واسطهٔ مرتضی مطهری بیان کرد. در سال ۱۴۰۰ ق، به خواسته استادش، سیدهاشم حداد، به مشهد رفت و مدت پانزده سال آخر عمر خود در آنجا بود. در این مدت، علاوه بر ترویج اسلام و تدریس حوزوی، به تألیف و نشر (دوره علوم و معارف اسلام) پرداخت و آثار بسیاری در همین زمینه انتشار داد.[۴]
درگذشتویرایش
سید محمدحسین حسینی طهرانی، روز ۱۷ تیر ۱۳۷۴ (۹ صفر ۱۴۱۶) در مشهد درگذشت و بر پیکر وی محمد تقی بهجت نماز خواند. مدفن وی در قسمت جنوب شرقی صحن انقلاب (عتیق) قرار دارد.
دیدگاههاویرایش
هدف از خلقت انسانویرایش
«رسیدن به توحید ذات بالاترین مقامی است که انسان میتواند به آن برسد و هدف از خلقت هم همین است. آن جا مقامی است که انسان با تمام وجود به این حقیقت و باور میرسد که یک وجود بیشتر در عالم نیست که همه عالم را پر کردهاست و همه مخلوقات سایه و ظهوری از آن هستند عیناً مثل گلی که انسان تصور میکند که از طرفی هم گل غیر از انسان واست وهم وجود این گل تصور شده عین وجود انسان (خالق آن) است.»[۵]
کاهش جمعیتویرایش
- وی همچنین در پی اجرای سیاستهای کاهش جمعیت در دههٔ هفتاد مقطعی درس خود را تعطیل و به تدوین کتاب «کاهش جمعیت ضربهای سهمگین بر پیکر مسلمین» پرداخت. او در این کتاب بحث کاهش جمعیت را نقشهٔ استعمار برای مسلمانان دانست.[۶] وی میگفت: «محرز است که آیتالله خامنهای با این طرح [کاهش جمعیت] موافق نیستند و افراد موثقی از خود ایشان نقل کردهاند که ایشان از این مسئله پشتیبانی نمیکنند و لذا مخالفت با این طرح وظیفهای شرعی است. در جایی که ولی فقیه با مسئلهای مخالف است و شرایط به شکلی است که ایشان نمیتواند اعمال قدرت کند، بر عهدهٔ دیگران است که با روشنگری و تبیین حقایق به ولی فقیه در اجرای قوانین اسلام کمک نمایند.»[۷]
- سید محمدصادق حسینی طهرانی فرزند ارشد وی در پیامی به بزرگداشت بیستمین سالگرد درگذشت او آوردهاست: «در همین مسئله کاهش جمعیت همواره به شدت ابراز ناراحتی و تأسف مینمودند خصوصاً پس از آنکه شنیدند مجلس تصویب نمودهاست که خانوادههای پرجمعیت از بسیاری از مزایای اجتماعی محروم هستند. در ماههای آخر عمر شریفشان هر روز در منزل و مجالس و محافل خصوصی با عصبانیت ناراحتی خود را از این مسئله ابراز میکردند و میفرمودند که دشمنان اسلام آن کاری را که میخواستند بکنند کردند و نسل شیعیان عقیم شد و این امر دیگر به این زودیها قابل اصلاح نخواهد بود و هر بار این مطلب را میفرمودند صورتشان از غصه چنان سرخ میشد که حقیر نگران میشدم که عارضه سکته ایشان عود نماید و گمان حقیر این بود که ایشان از غصه این مسئله دق کردند و این معنا در سکته نهائی ایشان دخیل بود.»[۸]
مواضع و اقدامات سیاسیویرایش
درباره مبارزات انقلاب اسلامیویرایش
- صدرالدین حائری شیرازی میگوید: «بعد از جریان ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، یکی از مشکلات ما به دلیل وسعت مبارزات، مسئلهٔ رخنهٔ گروهکها در مبارزات بود. حصرت امام برای جلوگیری از این مسئله، فردی را بهعنوان مسئول گذاشت که هر کسی که میخواهد وارد مبارزات شود از این طریق باید بیاید و آن فرد علامه طهرانی بود.»[۹] «بنده و سید عبدالحسین دستغیب جزو کسانی بودیم که توسط علامه طهرانی وارد تشکیلات انقلاب شدیم و در نزد ایشان به قرآن قسم خوردیم که تا سرحد شهادت مقاومت کنیم.»[۱۰] همچنین وی میگوید: « علامه طهرانی با سید محمدهادی میلانی صحبت کرد تا جایی که توانست ایشان را متقاعد کند حکم تکفیر و ترور شاه را امضا کند. سپس سرلشکر قرنی را برای این کار آماده کرد و وی برای اجرای حکم اقدام نمود، لیکن قضیه رو شد و او و تعدادی دیگر را دستگیر کردند.»[۱۱]
درباره بنیانگذار انقلاب اسلامی و استفاده از عنوان امامویرایش
- «ایشان (سید روحالله خمینی) آنقدر فضائل دارند که اگر تا قیامت از فضائل ایشان برای مردم بگویند و تجلیل به عمل آورند تمام نمیشود و لازم نیست برای تجلیل از ایشان از لفظی که در عُرف شیعه مختص معصوم است (امام) استفاده کنند.»[۱۲]
- «از وقتی ایشان حاکم اسلام شدند دیگر امرِ ایشان، امر خدا و رسول خداست و بر همه واجب است از ایشان تبعیت کنند. حکم ایشان بر همه حتی بر تمام مجتهدین نافذ است حتی اگر آن مجتهد اعلم از ایشان باشد.»[۱۳]
- «هرگاه میخواهید صدقه برای خود بدهید اول برای او بدهید سپس برای خود و زن و فرزند و خانوادهتان.»[۱۴]
- «در یکی از جلسهها به ایشان عرض کردم ما تابحال روی اسلام تبلیغ میکردیم ولی دیگر از این به بعد گویی اسلام در شما متمرکز شدهاست و باید کاملاً روی شما تبلیغ کنیم.»[۱۳]
- «حقی که این رهبر عالیقدر بر شما دارد اگر تا روز قیامت به سپاس و شکرانهاش برخیزید از عهده بر نیامدهاید، چون شما همه، مردمان مُردهای بودید که او زنده کرد.»[۱۵]
- «اگر خواستید مجلس توسلی برای رفع گرفتاریهای شخصی فراهم آورید اول برای به ثمر رسیدن نهضت اسلام و برقراری این حکومت و صحت و سلامت و طول عمر این رهبر که بر شما حق حیات دارد دعا کنید، سپس برای مقاصد شخصی خود.»[۱۶]
- «در جرئت، بلندهمتی، استقلال فکر، از خودگذشتگی و نهایتنگری و امثالها، دربارهٔ آن رهبر عظیم الشان هرچه بخواهند بگویند و بنویسند کم است. او حقاً و حقیقتاً در این امور اسوه و الگو بود.»[۱۷]
- «ملت مانند صفر است؛ صفر یعنی هیچ. یعنی مُرده و بیخاصیت اما اگر «یک» به او اضافه شد، زنده میشود. این ملت قابلیت و استعداد داشت اما وقتی نور وجود و ارادهٔ رهبر در او تابید این قابلیتها را از خفا بیرون آورد.»[۱۸]
- مصطفی خمینی میگفت «پدرم در قم هروقت در میان نوشتهها کاغذهای ایشان [علامه طهرانی] را مییافت با دست خود امضای زیر آن را پاره میکرد که اگر احیاناً بدست دستگاه و سازمان برسد خطری را ایجاد نکند».[۱۹]
- «بعد از مراجعت قائد روحالله خمینی از پاریس به تهران، درسی را تحتعنوان «دولت اسلامی» در تهران شروع به تدریس کردیم که محتوای آن ضبط شد.»[۱۳]
- «اینکه بگویند برای این انقلاب، ملت قیام کرد و زحمت کشید اینها همه حرف است. جز اراده و عزم قویم ایشان هیچکس کار نکرد به دلیل اینکه ملت همیشه بودهاست ولی تا روح در ملت پیدا نشد جان نگرفت، حرکت نکرد.»[۱۸]
سید علی خامنه ایویرایش
در جریان ملاقات غیرعمومی سید علی خامنهای با سید محمدصادق حسینی طهرانی و تنی چند از وابستگان به بیت علامه طهرانی که در تاریخ ۹ فرودین ۱۳۹۷ در مشهد برگزار شدهاست، سید علی خامنهای شیوه آشنایی خود با وی را اینگونه بیان میکند:
«شهید مطهری حدود چهارسال به انقلاب مانده به من گفت: «آسید محمد حسین طهرانی را میشناسید؟ این سید خیلی نازنین است؛ خوب است شما خدمت ایشان برسید و از ایشان استفاده کنید» که نشد. در طول این مدت چند بار ایشان را در خواب دیدم. البته جزئیات خواب را به یاد ندارم. ایشان (علامه طهرانی) کتابهایشان را برای بنده میفرستادند و من مطالعه میکردم. سپس در زمان ریاست جمهوری بنده، مصطفی (فرزند ارشد رهبری) هم کلاسی یکی از آقازادهها بود. به مصطفی گفتم برو منزل آقای طهرانی و برایم وقت ملاقات بگیر. مصطفی گفت: زنگ در را زدم و آقای طهرانی با عمامه سبز جلوی درب منزل آمدند و گفتند: مجال ندارم. مصطفی گفت: به شما وقت ندادند. سپس در زمان رهبری نمیدانم چه شد که با ایشان ملاقات کردم و شما ( سید محمدصادق حسینی طهرانی) هم بودید، موقعی که در پاستور بودیم. در این دیدار آقا به من انگشتری دادند که من بعدها آن را به آسید حسن نصرالله دادم. شما ( سید محمد صادق حسینی طهرانی) هم بعد از وفات آقا، در مشهد انگشتر عقیق آقا را به ما دادید و دو سال دستم میکردم و بعد به یکی از بچهها آسید مصطفی دادم. در سال آخر عمرشان ما با ایشان دو ملاقات داشتیم یک ملاقات در حضور شما (فرزندان) و ملاقات بعدی به درخواست ایشان بود و خیلی طول کشید: حدود یک ساعت و نیم. من بودم و ایشان، دو نفری تنها و چقدر با هم صحبت کردیم. کاش آن جلسات ضبط میشد و برای ما میماند. دفتر چند وقتی است که جلسات را ضبط میکند ولی در آن زمان ضبط نمیکردند.»[۱]
- سید علی خامنهای دربارهٔ وی میگوید: «سید محمدحسین پدیدهای بود. آقای طهرانی در ریاضی، هندسه، علوم حوزوی و… پدیدهای بود.»[۲۰] همچنین علی خامنهای در پاسخ به عباس واعظ طبسی که گفته بود بحث اینها (جریان علامه طهرانی) اختلاف فکری نیست بلکه جهتگیریهای سیاسی است، گفت: «به نظر جهتگیریهای سیاسی اینها هم مشکلی ندارد، سیدمحمدحسین طهرانی هروقت بنده به مشهد میآمدم به دیدن بنده میآمدند و از من توقع بازدید هم نداشتند و سالی یک نوبت هم که تهران میآمدند باز به دیدن ما میآمدند الا در سال آخر عمرشان که دو بار به دیدن بنده آمدند که بعد از دیدار آخر که یکی دو ساعتی هم طول کشید بعد از چندماه از دنیا رفتند.[۲۱]
- «مخالفت بعضی از اهل علم با این سیّد عالِم (سید علی خامنهای) از کمال بیانصافی است.»[۲۲]
- «امروز علَم اسلام دست ایتالله خامنهای است و تعظیم ایشان تعظیم اسلام و تضعیف ایشان تضعیف اسلام است. هر سخنی که منجر به تضعیف ایشان گردد حرام مسّلم و معصیت کبیره و گناهی است که بخشوده نمیشود.»[۲۳]
حکومت اسلامیویرایش
- «در این حکومت ما دو وظیفه داریم: یکی اینکه کارهای خوب را تقویت و تعریف کنیم و بگوییم باید با این مشکلها بسازید که عزت با راحتی نمیسازد. دیگر آنکه: بهجای بدگویی در غیاب فرد، خرابیها را اصلاح کنیم یا بدون اطلاع دیگران به او بگوئیم که این کار شما غلط است.»[۲۴]
- «در جایی که ولی فقیه با مسئلهای مخالف است و شرایط به شکلی است که ایشان نمیتواند اعمال قدرت کند، بر عهدهٔ دیگران است که با روشنگری و تبیین حقائق به ولیفقیه در اجرای قوانین اسلام کمک نمایند.»[۷]
- «حالا برنج گران باشد، روغن گیر نیاید، اینها یک مشکلاتی است که خیلی مهمّ نیست شما بگویید: انسان آخرش از گرسنگی هم بمیرد. آیا اگر انسان زنده باشد و زیر پرچم آمریکا باشد بهتر است، یا بمیرد؟»[۲۲]
- «در هر کاری که تقویت اسلام و تأیید نظام و ولایت فقیه است باید شرکت کرد و خودشان نیز در این موارد اعم از انتخابات، راهپیمایی، نماز جمعه و… شرکت میکردند ولی به شرکت در اجتماعاتی که از طرف گروههای سیاسی خاص تشکیل میشد ترغیب نمیفرمودند مگر اینکه محرز میشد مورد تأیید و نظر ولی فقیه و در مسیر تقویت حکومت اسلامی است.»[۲۵]
- «تمام اموال خمس و وجوهات باید به ولی فقیه پرداخت شود و دیگران مجاز به گرفتن وجوهات نیستند؛ مگر مبالغ جزئی که معلوم است حاکم راضی است که به دست دیگر مجتهدین در مصارفش صرف گردد. (لذا اگر کسی برای ایشان-علامه طهرانی- خمس میآورد قبول نمیکردند و میفرمودند ببرید به دفتر خامنه ای بدهید)»[۲۶]
- «حاکم اسلام واحد است و نمیشود در سیطرهٔ اسلام دو نفر حاکم باشند. وقتی یکی از مجتهدین حاکم شد، حکمش بر تمام افراد مسلمان و حتی بر همهٔ مجتهدین دیگر و حتی بر افرادی که از حاکم اعلم اند نافذ است. خداوند حکم او را بر همه حجیت دادهاست.»[۱۶]
- «بعد از دستور سید روحالله خمینی به راهپیمایی روز قدس، علامه طهرانی به شرکت در راهپیمایی قدس مقید بود و تا آخر عمرش نیز بدون استثناء شرکت و از ابتدای راهپیمایی تا انتهای آن حضور داشت و همهٔ شاگردان و نزدیکان را برای شرکت در آن تشویق میکرد.[۲۷]
- طهرانی به شرکت در نماز جمعه بسیار مقید بود و همه را نیز تشویق میکرد و تا آخر عمر با وجود کهولت سن، در سرما و گرما همیشه به صورت منظم و در رأس وقت در نماز جمعه شرکت نمود و مقید بود که در میان مردم باشد.[۲۸]
- «اگر حاکم اسلامی حکمی بکند بر همهٔ مسلمین واجب است اطاعت کنند. همچنین مجتهدین در امور اجتماعی و سیاسی باید تابع حاکم اسلامی باشند و هرگونه اظهار نظرهایی که نسبت به حکومت تزلزل یا شکستی میآورد جایز نیست.»[۱۳]
- علامه طهرانی به شاگردان خود میگفت: «در مسائل اجتماعی و در هر کاری که به نوعی تقویت اسلام و تأیید نظام ولایت فقیه است باید شرکت کرد» و خودش نیز در این موارد اعم از انتخابات، راهپیمایی، نماز جمعه یا دیگر اجتماعاتی که تأیید اصل نظام بود شرکت میکرد؛ ولی به شرکت در اجتماعاتی که از طرف حزب یا گروه سیاسی خاصی تشکیل میشد ترغیب نمیکرد مگر اینکه محرز میشد مورد تأیید و نظر ولی فقیه و در مسیر تقویت حکومت اسلامی است.»[۲۵]
- طهرانی میگفت: «خوبیها و کمالات این حکومت را برای مردم بیان کنید و اگر نقص و عیبی بود اولاً کتمان کنید تا حرمتش در میان مردم نشکند و ثانیاً برای مردم توضیح دهید منشأ مشکلات، ولایت فقیه و حکومت اسلامی نیست بلکه از دسیسههای دشمنان اسلام یا کوتاهی خود مسلمانان در عمل به اسلام است.»[۲۹]
- «اطاعت از دستورهای راهنمایی و رانندگی در این حکومت اسلامی وجوب شرعی دارد لذا اگر در نصف شب خواستید از یک عبور ممنوع رد شوید و هیچ ماشینی هم در خیابانها نبود نباید رد شوید چرا که این توقف وجوب شرعی دارد»[۳۰]
- «تشخیص مجلس خبرگان برای همه حجت است و اینکه برخی میگویند به تشخیص خبرگان تردید داریم صحیح نیست چرا که تشخیص آنها حجت و بیعت آنها به منزلهٔ بیعت همهٔ مردم است»[۲۳]
جنگ ایران و عراقویرایش
- «اگر سید روحالله خمینی امر به جنگ کنند و به اندازه کفایت نباشد یا به شخص من امر به رفتن به جبهه نمایند حتماً میروم و حتی اگر نتوانم به خاطر کهولت سن در خط مقدم شرکت کنم، در پشت جبهه مینشینم و خدمت میکنم. لااقل سیب زمینی که میتوانم برای رزمندگان پوست بکنم.»[۳۱]
- «ادلهٔ جهاد ابتدایی در زمان غیبت و حضور، تفاوتی ندارد و در زمان ولایت فقیهِ عادل، درصورتی که مبسوط الید باشد میتواند اقامهٔ جهاد کند.»[۳۲]
- در دوران جنگ ایران و عراق رزمندگان برای دیدار با علامه طهرانی بسیار مراجعه میکردند. گاهی با همان ماشینهای جبهه و با لباسهای رزم و سر و وضع خاکی به دیدار او میآمدند. وی نیز به رزمندگان محبت داشت و خصوصاً از اخلاص آنها تمجید میکرد.[۳۱]
استادها و شاگردانویرایش
استادهای عرفانویرایش
- سید محمدحسین طباطبایی (استاد عرفان، فلسفه، حکمت و تفسیر)
- محمدجواد انصاری همدانی
- سید جمالالدین گلپایگانی
- سید رضا بهاءالدینی
- عباس هاتف قوچانی
استادهای فقه و اصولویرایش
- سید حسین طباطبایی بروجردی
- مرتضی حائری یزدی
- سید محمد حجت کوهکمری
- سید محمد محقق داماد
- حسین حلی
- سید ابوالقاسم خویی (همچنین استاد تفسیر)
- سید محمود حسینی شاهرودی
استاد حدیث و رجالویرایش
شاگردانویرایش
- سید مرتضی مقدسی[۳۳]
- مرتضی مطهری
نظرات علما درباره طهرانیویرایش
- علامه طباطبائی در نامه به طهرانی در سنین بیست و هفت سالگی: «چندی قبل مرقومه شریفه حاکیه از تفقّد و یادآوری جنابعالی زیارت گردیده و مفتخر شدم؛ کسالت طبعی بنده چنانچه مسبوقید این مدّت مزید خجلت گردیده ولی با اینهمه چنانچه قلبتان هم قاعدتاً باید شهادت بدهد هیچگاه صورت پُرمهر جنابعالی فراموش بنده نمیشود؛ و لولا اینکه موضوع آستانِ عرش بنیانِ امیر علیه السّلام بود، بنده هیچگونه رأی به مسافرت جنابعالی نه در مقام شور و نه به حسب تصوّر نمیدادم. به هر حال و اجمالًا، دل بنده پیوسته پیش شما است اگرچه راهی به قرب جسمانی ندارم. اینک باز با این وسیله به راز سرائی و توصیههای خود ادامه میدهم.»[۳۴]
- محمد جواد انصاری در پاسخ به شکایت طهرانی از عقب ماندن از رفقای طریق میگوید: «هر کس جلوتر رفته بیاید مسابقه بدهد؛ این گوی و این میدان!» و نیز در پاسخ سؤال علامه دربارهٔ اقامت در نجف یا طهران میفرماید: «نجف خوب است، طهران هم خوب است، ولی اگر نجف بمانی آنچه کسب میکنی همه اش برای خودت؛ و اگر طهران بمانی در آنچه به دست میآوری شرکت میکنیم!»[۳۵]
- سید هاشم حداد در سال ۱۳۸۳ (۳۸ سالگی طهرانی): «آقا سیّد محمّدحسین سیّد الطائفتین (مجتهدین در شریعت و مجتهدین در طریقت) است؛ و در حدود ۴۰ سالگی علامه طهرانی گفتهاست: «او از فانی هم بالاتراست، از فانی هم بالاتراست! ابرار خدمتش میکنند و در اواخر عمر میگفت: «من هرچه داشتم به آقا سیّدمحمّدحسین دادم!»؛ و بهطور مکرر میگفت: «غیر از آقا سیّدمحمّدحسین کس دیگری را نمیشناسم!»؛ «بعد از اهل بیت علیهم السّلام مثل قاضی و بعد از آقای قاضی، همانند آقا سیّدمحمّدحسین ندیدم.»[۳۵] در وصیت نامه خود: «... وصی و جانشین قرار ادم از طرف خودم چه در حال حیات و چه ر حال ممات در امور شریعت و در امر طریقت و تربیت افراد برای وصول بحق آقای آقا سیدمحمدحسین حسینی طهرانی را و ایشان لسان من است و ایشان مورد اعتماد من میباشد و بدیگری اعتمادی ندارم»[۳۶]
- سید ابوالقاسم خوئی گفتهاست: «آقا سیّد محمّد حسین، شما در نجف بمانید و به طهران نروید؛ اگر در اینجا بمانید و به فقه و اصول مشغول باشی، لا یختلف بَعدی علیکَ اثْنان «بعد از من دو نفر دربارهٔ تو اختلاف نمیکنند.» میگفت: «هنگامی که در نجف اشرف، خدمت آیه الله خوئی درس خارج اصول میخواندیم، ایشان تصمیم داشتند یک درس خارج فقه نیز شروع کنند ولی آن را مشروط کرده بودند به شرکت دو نفر از تلامذه خود و فرموده بودند: «اگر دو نفر در این درس حاضر شوند درس را آغاز میکنم.» آن دو نفر یکی علامه والد رضوان الله تعالی علیه بودند و دیگری آیتالله سیستانی».[۳۷]
- سیدعلی سیستانی که در درس خوئی، هم بحث علامه طهرانی بود در نامه به علامه طهرانی گفتهاست: «بسمه تعالی و له الحمد و المجد / محضر مبارک آیهالله آقای سیّد محمّدحسین تهرانی دامت برکاته / به عرض انور عالی میرساند بعد از اظهار مراتب ارادت و اخلاص، امید است که همیشه موفّق به تأییدات غیبی بوده و در ظلّ عنایات خاصّه بقیّهالله روحی له الفداء محفوظ و عموم مسلمین و لا سیّما الخواصّ منهم از علوم و معارف آن جناب مستفیض باشند… ذکر خیر جنابعالی با فضلایی که با آنها ربط علمی دارم میشود و تأسّف دارم که چرا طوری نمیشود که فضلا و حوزههای علمیّه با آن جناب در تماس علمی باشند، چنانچه حضوراً هم عرض شد.»[۳۸]
- در مجلسی که عده ای از علما حضور داشتند، مرتضی حائری، به علمای مجلس رو کرده و گفت: «حق این بود که اداره و مدیریت تدریس خارج حوزه علمیه را آقای سید محمدحسین به جای ما به عهده میگرفتند!» این کلام در فضیلت و منقبت مقام علمی او درحالی بیان شد که طهرانی تنها بعضی از دروس سطح مانند مکاسب انصاری و کفایه الاصول آخوند خراسانی را در این حد سطح یا بین سطح و خارج از آنان درس گرفته بود؛ و گویا او، نور علم و فقه را در حسینی طهرانی دریافته بود.[۳۹]
- … بعد از آنکه رساله رویت هلال طبع شد، یک نسخه از آن را برای سید احمد خوانساری فرستادم. بعد از مدتی که بین ما و ایشان ملاقاتی صورت گرفت، او گفت: «آقا! من قدر علمیت شما را نمیدانستم، شما در تهران بودید و من آگاه نبودم، از این کتاب به علمیّت شما پی بردم، از آن روز که این کتاب را دادهاید، کنار متکای من است و دائم آن را مطالعه میکنم.» و اظهار تاسف کرده بود که چرا در این مدت طولانی اقامت حسینی طهرانی در تهران، وی از این موضوع بی اطلاع بوده است.[۳۷]
- محمدتقی جعفری: «ما نمیدانیم چه سری در این نوشتههای علامه طهرانی نهفتهاست که وقتی انسان این کتابها را میخواند بر جان و دلش مینشیند، در حالی که ما خود این مطالب را خوانده و در تالیفات آوردهایم ولی آن اثر را در خواننده ندارد.»[۴۰]
آثارویرایش
- اللهشناسی (سه جلد)
- امامشناسی (هجده جلد)
- معادشناسی (ده جلد)
- نور ملکوت قرآن (چهار جلد)
- توحید علمی و عینی
- رسالهٔ بدیعه
- شرح رسالهٔ سیر و سلوک منسوب به سید محمدمهدی بحرالعلوم
- رسالهٔ لبُّ اللُباب درسیر و سلوک اُولی الالباب،
- رساله نکاحیه (کاهش جمعیت ضربهای سهمگین بر پیکر مسلمین)
- رسالهٔ نوین
- روح مجرّد (یاد نامه سید هاشم موسوی حداد)
- رساله حول مسئله رویه الهلال (عربی)
- مهر تابان (شرح حال علامه سید محمد حسین طباطبایی)
- وظیفهٔ فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام
- ولایت فقیه در حکومت اسلام (چهار جلد)
- نگرشی بر مقاله قبض و بسط تئوریک شریعت عبدالکریم سروش
- اجتهاد و تقلید
- سر الفتوح ناظر بر پرواز روح
- مطلع انوار (چهارده جلد)
- صلاة الجمعة
- آیین رستگاری (مصاحبات پیرامون سیر و سلوک الی الله)
- تفسیر آیه نور
- مهر تابناک (یادنامه سید علی قاضی)
- انوار الملکوت (نور ملکوت روزه، نماز، مسجد، قرآن و دعا) (دو جلد)
این کتاب در ادامۀ سلسله مباحث «أنوار الملکوت» میباشدکتاب انوار الملکوت
- سالک آگاه (بیاناتی پیرامون علم و علماء)
- شرح فقراتی از دعای افتتاح
ادبیاتویرایش
وی در کتب خود که قریب به ۲۰ هزار صفحه را شامل میشود، بهطور مکرر از اشعار عربی و فارسی به مناسبتهای مختلف استفاده کردهاست. همچنین گزیده اشعار انتخابی او که در جُنگهای خطی خود آوردهاست، اعم از قصیده، غزل، رباعی و تکبیتیها و مدایح و مراثی، چندین برابر نمونههایی است که در خلال مباحث کتابهای خود ارائه نمودهاست.
وی در زمینه سرودن شعر تنها یک اثر دارد که در حال و هوایی خاص و بر اساس جذبهای توحیدی و ولائی و با توجه تام به مفاد و معنی سروده شدهاست. این شعر در مدح و ثنای حسین بن علی است که در شب تولد او سروده شده و مردّف به جمله «حسین است و بس» میباشد. در رابطه با این شعر قضیهای از او نقل شدهاست که: روزی از ایشان سؤال میشود: آیا غیر از شعر «حسین است و بس» سروده دیگری نیز دارید؟ او در جواب میگوید: «حسین است و بس».[۴۱]
پانویس منابعویرایش
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۵ نوامبر ۲۰۱۸. دریافتشده در ۴ نوامبر ۲۰۱۸.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ مهر فروزان
- ↑ کتاب «نهضت روحانیون ایران» جلد اول و دوم
- ↑ کتاب مهر فروزان یادنامه علامه طهرانی
- ↑ حسینی طهرانی، سید محمد حسین. روح مجرد. علامه طباطبایی. صص. ۳۰۶.
- ↑ کتاب نور ملکوت قرآن تألیف علامه حسینی طهرانی جلد 4، بحث نهم صفحه 146
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ کتاب "نورمجرد" ج3، ص۲۰۸
- ↑ «پیام به بیستمین مراسم سالگرد رحلت علامه طهرانی». ۲۸ محرم الحرام ۱۴۳۵ هجریّه قمریّه. بایگانیشده از اصلی در 6 آوریل 2016. دریافتشده در 14 مارس 2019. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ کتاب "نورمجرد" ج3، ص149
- ↑ کتاب "نور مجرد" ج2، ص89
- ↑ کتاب "نورمجرد" ج3، ص152
- ↑ کتاب "نورمجرد" ج3، ص224
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ ۱۳٫۳ برگرفته از کتاب "وظیفه فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام"
- ↑ خطبه عیدفطر سال 1399هجری قمری(1357شمسی)
- ↑ خطبه عیدفطر ۱۳۳۹هجری قمری(1357شمسی)
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ خطبه عیدفطر سال 1339هجری قمری(1357شمسی)
- ↑ کتاب "امامشناسی" ج18، ص222
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ خطبه عیدفطر سال 1339هجری قمری (1357شمسی)
- ↑ کتاب "وظیفه فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام" ص171
- ↑ رهبر معظم انقلاب در جلسه غیرعمومی با سید محمدصادق حسینی طهرانی و تنی چند از بیت علامه طهرانی؛ 9فروردین 1397
- ↑ «پاسخ رهبری به واعظ طبسی دربارهٔ طیف علامه طهرانی».
- ↑ ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ کتاب "نورمجرد" ج3، ص203
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ کتاب "نورمجرد" ج3، ص238
- ↑ کتاب "نورمجرد" ج3، ص205
- ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ کتاب "نورمجرد" ج3، ص۲۱۷
- ↑ کتاب "نورمجرد" ج3، ص223
- ↑ کتاب "نورمجرد" ج3، ص222
- ↑ کتاب "نورمجرد" ج3، ص218
- ↑ کتاب "نورمجرد" ج3، ص216)
- ↑ کتاب "وظیفه فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام"
- ↑ ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ کتاب "نورمجرد" ج3، ص214
- ↑ کتاب "ولایت فقیه در حکومت اسلام" ج4، ص14
- ↑ منبع:وظیفه فرد مسلمان چاپ مرحوم سید محمد حسین حسینی طهرانی و معروف الکرخی در بخش مقدمه.
- ↑ «علامه طهرانی و علامه طباطبایی». بایگانیشده از اصلی در ۱ آوریل ۲۰۱۹. دریافتشده در ۹ آوریل ۲۰۱۹.
- ↑ ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ نشریه پرتوی از نور مجرد (ویژهنامه همایش بزرگداشت بیستمین سال رحلت علامه حسینی طهرانی قدس سره؛ 9 صفر1435)
- ↑ آیت نور جلد اول صفحه 8
- ↑ ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ کتاب «نور مجرد» جلد اول صفحه 65
- ↑ منبع: کتاب «نورمجرد» جلد اول صفحه 88
- ↑ منبع: کتاب «نور مجرد جلد اول صفحه 65»
- ↑ کتاب «اسرار ملکوت» جلد 3 پاورقی ص 273
- ↑ «ذوق ادبی علامه طهرانی». بایگانیشده از اصلی در ۱۲ مه ۲۰۱۹. دریافتشده در ۹ آوریل ۲۰۱۹.
- علامه طهرانی شخصیت نگار
- «زندگینامهٔ علامه طهرانی». بایگانیشده از اصلی در ۱۷ اکتبر ۲۰۱۲. دریافتشده در ۷ دسامبر ۲۰۱۱.