هوش
هوش (به انگلیسی: Intelligence) دارای تعریفهای مختلفی است: بهطور کلی بهعنوان فرایند کسب، ذخیره، بازیابی، ترکیب، مقایسه و بازمتنسازی اطلاعات و مهارتهای مفهومی تعریف میشود. هوش به انسان این توانایی را میدهد تا توصیف چیزها را به خاطر بسپارد و از آن توصیفها در رفتارهای آینده استفاده کند. هوش به انسان تواناییهای شناختی میدهد تا یادگیری، فهم و عقل را میسر و ظرفیتهای بازشناخت الگو، برنامهریزی، مشکلگشایی، و زبان را به خدمت ارتباطات انسانی درآورد. بهره هوشی (IQ) یا بهرهٔ هوشی یک نمرهٔ کل است که از مجموعهای از آزمونهای هوش یا خرده آزمونها طراحی شده برای ارزیابی هوش انسان به دست میآید. هوش انسانها را قادر میسازد تا بهطور منطقی بیندیشد و فعالیت هدفمند داشته باشد.
کلمه هوش (intelligence) کلمهای نسبتاً جدیدی است و مفاهیم مشابه با آن در گذشته، بیشتر با عنوان «عقل» یا «خرد» بهکار میرفت، با این حال صاحبنظران بسیاری برای تمایزدهی آن با مفاهیم مختلفی مانند شهود، تفکر، شناخت و غیره تلاش کردهاند. برخی از محققان قائل به تفاوتهای فرهنگی در مفهوم هوش هستند و تعریف واحد و یکسان از هوش را نادرست دانستهاند.
مصرف مواد مخدر، الکل و فقر یا سلامت روانی ضعیف والدین، میتوانند تأثیر منفی چشمگیری بر رشد هوش کودکان داشته باشند. در حال حاضر اجماع گستردهای بین روان-زیستشناسان وجود دارد که هم وراثت و هم تأثیرات محیطی در رشد هوش نقش دارند. همچنین رژیم غذایی سالم در دوران بارداری و رشد کودک میتواند تأثیر مثبتی بر بهره هوشی داشته باشد.
ارتباط قوی بین بهرهٔ هوشی به ثبت رسیده در آزمونهای استاندارد هوش و طبقه اجتماعی وجود دارد. اعضای طبقات اجتماعی پایین نسبت به افراد طبقات اجتماعی بالا بهرهٔ هوشی پایینتری در آزمونهای هوش استاندارد از خود نشان میدهند و به همین علت آزمونهای هوش بهعنوان نوعی تبعیض طبقاتی مورد انتقاد قرار گرفته است. همچنین هوش یکی از ابزارهای اصلی در جنبشهای اصلاح نژادی در گذشته و گروهبندی انسانهای «پستتر» از «افراد برتر» بهشمار میرفت. استفاده صحیح و درست از بهره هوشی و آزمونهای هوش را برای کشف تواناییهای آموزشی مفید در نظر گرفته میشود.
با توجه به تعریف مبهم هوش، انتقال این مفهوم به جانوران دشوار است. با این وجود، یافتههای هوشسنجی جانوران در تحقیقات رفتاری نیز در برابر پسزمینه نظریههای عملکرد هوشی در انسان تفسیر میشوند؛ بنابراین گفته میشود که جانوران و گاهی حتی گیاهان (هوش گیاهی را ببینید) دارای هوش هستند. رفتار هوشمندانه در جانوران معمولاً به معنای عملکردی بر اساس شناخت است که فراتر از رفتار غریزی است. ساخت ابزار و بهرهگیری برای انجام کارها و استفاده کمتر از قدرت بدنی را از مهمترین دلایل فرگشت هوش انسان میدانند.
توانایی یک رایانه دیجیتال یا ربات کنترل شده توسط کامپیوتر برای انجام وظایفی که معمولاً با موجودات هوشمند مرتبط است، هوش مصنوعی نامیده میشود.
تعریف
ویرایشهوش به طرق مختلف تعریف شده است: توانایی فرد برای انتزاع، منطق، فهم، خویشتنآگاهی، یادگیری، هوش هیجانی، عقل، برنامهریزی، خلاقیت، تفکر انتقادی و حل مسئله. میتوان آن را توانایی ادراک یا استنتاج اطلاعات و حفظ آن به عنوان دانش برای ایجاد سازگاری با محیط یا زمینه نیز توصیف کرد.[۱] هوش بهطور کلی به عنوان فرایند کسب، ذخیره، بازیابی، ترکیب، مقایسه و بازمتنسازی اطلاعات و مهارتهای مفهومی تعریف میشود.[۲]
در سال ۱۹۹۴، مقاله جریان اصلی علم در مورد هوش به عنوان یک بیانیه آپ-اد در والاستریت جورنال منتشر شد و هوش را اینگونه توصیف کرد:
یک قابلیت ذهنی بسیار کلی که توانایی استدلال، برنامهریزی، حل مسائل، تفکر انتزاعی، درک ایدههای پیچیده، یادگیری سریع و آموختن از تجربه را شامل میشود. این صرفاً یادگیری از روی کتاب، مهارت تحصیلی، یا هوشمندی آزمون دادن نیست، بلکه منعکسکنندهٔ یک قابلیت گستردهتر و عمیقتر برای درک محیط اطرافمان است — «درک کردن»، «معنا کردن چیزها»، یا «پیدا کردن» آنچه باید انجام دهیم.[۳]
در هوش: شناختهها و ناشناختهها (۱۹۹۵)، گزارشی که توسط هیئت امور علمی انجمن روانشناسی آمریکا منتشر شد، چنین آمده است:
افراد در درک ایدههای پیچیده، سازگاری مؤثر با محیط، یادگیری از تجربه، درگیر شدن در اَشکال مختلف استدلال، غلبه بر موانع تفکر با یکدیگر متفاوت هستند. اگرچه این تفاوتهای فردی میتوانند اساسی باشند، اما هرگز کاملاً سازگار نیستند: عملکرد فکری یک فرد معین در زمانها، حوزهها و با معیارهای مختلف متفاوت خواهد بود. مفهوم «هوش» کوششی است برای شفافسازی و سازماندهی این مجموعه پیچیده از پدیدهها. اگرچه وضوح قابل توجهی در برخی زمینهها به دست آمده است، اما چنین مفهومسازی هنوز به همهٔ سؤالات مهم پاسخ نداده است و هیچیک از این تعاریف موافقت همگانی را کسب نمیکند. در واقع، هنگامی که اخیراً از چند ده نظریهپرداز برجسته خواسته شد تا هوش را تعریف کنند، هر کدام از آنها تعریف متفاوتی را ارائه کردند.[۴]
مفردگرای آمریکایی الیزر یودکوفسکی، تعریف کیفی و مبهمی از هوش ارائه میکند: «آن نوع چیزهای هوشمندانهای که از مغز بیرون میآیند، که میتوانند شطرنج بازی کنند، و اوراق قرضه را قیمتگذاری کنند، مردم را متقاعد به خرید اوراق قرضه و اختراع اسلحه کنند و نیروی جاذبه را با نگاه کردن به نورهای سرگردان در آسمان کشف کنند و اگر هوش ماشینی آن را در مقادیر زیاد داشته باشد، ممکن است به آن اجازه دهد تا نانوتکنولوژی مولکولی را اختراع کند و غیره».[۵] ریاضیدان سوئدی، اوله هاگستروم، هوش را بر حسب «قدرت بهینهسازی» تعریف میکند: «ظرفیت یک عامل برای افزایش کارآمدی بهینهسازی جهان بر اساس ترجیحات عامل»، یا به عبارت سادهتر، توانایی هدایت آینده، به مناطقی که امکان دارد در ترتیب اولویتهای عامل اهمیت بالایی داشته باشند.[۶]
مارکوس هاتر و شین لگ پس از بررسی منابع، هوش را به عنوان «توانایی یک عامل برای دستیابی به اهداف در طیف وسیعی از محیطها» تعریف میکنند.[۷][۸]
تعریف هوش بحثبرانگیز است و در شمول تواناییها و قابل اندازهگیری بودن آن، توافقی وجود ندارد.[۹]
تاریخچه
ویرایشهوش یک موضوع فلسفی قدیمی است که قرنها مورد بحث قرار گرفته است. در فلسفه، تعریف دقیق واژهها بسیار اهمیت دارد و این موضوع برای کلمه «هوش» نیز صدق میکند. استفاده از کلمه هوش یا intelligence بسیار جدید است. اولین نظرات مرتبط با مفهوم امروزی هوش، در آرای افلاطون دیده میشود.[۱۰] افلاطون بین دو روش استفاده از عقل تفاوت قائل میشد: «عقل گفتمانی» و «عقل شهودی»، در نظر او عقل گفتمانی، استدلالی است که در برهانهای ریاضی و تمرینهای منطقی به کار گرفته میشود. این عقل به آهستگی استفاده میشود و تمام مراحل را قبل از رسیدن به نتیجه مشخص میکند. در عوض، عقل شهودی را استفاده سریع از عقل و بالاترین شکل هوش انسان میدانست. او این دو قوه را دو راه استفاده از عقل قلمداد میکرد. افلاطون عقل را تنها مختص به انسان میدانست و این دو حالت را تنها به انسان مربوط میکند. نه افلاطون و نه ارسطو از کلمه هوش (intelligence) استفاده نکردند. هوش، کلمهای متأخر و مشتقشده از لاتین «intellegere» است. فیلسوفان لاتین قرون وسطی آن را به عنوان «تجزیه و تحلیل» یا «read into» ترجمه کردهاند.[۱۱]
با آغاز قرن نوزدهم فرانسیس گالتون (۱۸۲۲–۱۹۱۱) روشی بحثبرانگیز و امروزیتر را برای اندازهگیری هوش انسان مطرح کرد. گالتون استدلال کرد که اندازهگیری ویژگیهای فیزیکی افراد، مانند بینایی، قدرت بدنی، شنوایی و غیره، روشی معتبر برای ارزیابی هوش آنها است.[۱۲]
در اوایل قرن بیستم، آزمایشهای آزمون هوش آلفرد بینه برای اعمال سیاستهای اصلاح نژاد از طریق اتحاد بین دانشمندان، دولت و سرمایه، اقتباس و گسترش یافت. مدارس و مؤسسات دولتی مکانهای اصلی این «نوآوری» بودند.[۱۳] روانشناس دانشگاه استنفورد، لوئیس ترمن، نیز نقش مهمی در ترویج آزمون هوش آلفرد بینه داشت. ترمن از تستهای بینه برای ساخت نسخه آمریکایی تست هوش کمک گرفت و مقیاس هوش استنفورد–بینه را در سال ۱۹۱۶ ایجاد کرد. او این مقیاس را برای همه از بچههای مدرسه تا زندانیان به کار برد تا فرضیهاش «ناتوانی ذهنی ارثی است» را باور پذیر کند. تیم ترمن به این نتیجه رسیدند که اصطلاح «ضعیفاندیشی» در زندان بهویژه در بین غیرسفیدپوستان و خارجیها بیداد میکند و این افراد هزینههای کلان اضافی برای دولتها هستند. این یافتهها با عقیمسازی و قتل اجباری بسیاری از افرادی که توسط موسسات دولتی ایالات متحده و آلمان نازی نگهداری میشدند، همراه بود.[۱۴]
در سال ۱۹۵۵، دیوید وکسلر روانشناس آمریکایی آزمون هوشی جدید خود را به نام آزمون هوش بزرگسالان وکسلر منتشر کرد. او نیز مانند آلفرد بینه معتقد بود که هوش شامل تواناییهای ذهنی متفاوتی است و از مقیاس هوش استنفورد–بینه راضی نبود. امروزه این آزمون در چهار حوزه اصلی هوش یعنی درک کلامی، استدلال ادراکی، حافظه کاری و سرعت پردازش، مقیاسهایی را ارائه میکند.[۱۴]
اصلاح نژادی و هوش
ویرایشاصلاح نژاد فرضیهای است که میگوید انسانها را میتوان از طریق پرورش انتخابی جمعیتها بهبود بخشید. فرض اصلاح نژاد این است که برای انتقال «ژنهای خوب» به نسلهای آینده انسان و حذف «ژنهای بد» اطمینان حاصل شود. فیلسوفان یونان باستان مانند افلاطون استدلال میکردند که باید بتوان همین کار را با انسانها مانند پرورش انتخابی نسلهای هوشمندتر انجام داد. واژه اصلاح نژاد توسط فرانسیس گالتون (۱۸۲۲–۱۹۱۱)، دانشمند انگلیسی معتقد به این ایده که مردم هم توسط «طبیعت» و هم «پرورش» شکل میگیرند، ابداع شد. گالتون در کتاب خود به نام نبوغ ارثی در سال ۱۸۶۹، خانوادههای برجستهترین افراد جامعه را مورد مطالعه قرار داد و دریافت که نزدیکترین بستگان آنها به احتمال زیاد استعدادهای مشابه اقوام خود و بیشتر نسبت به جمعیت عمومی دارند. او استدلال کرد که این شواهدی است که نشان میدهد تواناییها و هوش به ارث رسیدهاند و بنابراین انسانها برای پرورش انتخابی مناسب هستند.[۱۴]
جنگ جهانی اول فرصتی برای توسعه روشهای تجربی «ارتقای نژادی» فراهم کرد. در سال ۱۹۱۷، مردان برجسته روانشناسی آمریکای شمالی گرد هم آمدند تا در مورد چگونگی کمک به ایالات متحده در جنگ بحث کنند. این گروه شامل لوئیس ترمن، هنری اچ. گدارد، رئیس انجمن روانشناسی آمریکا رابرت یرکس و روانشناس جوان کارل بریگام بود. این دانشمندان از بهرههای هوشی، برای ایجاد سلسله مراتب نژادپرستانه که بر اساس نیازهای نیروی کار ارتش شکل میگرفت، استفاده کردند. حتی استدلال میشد که رنگ پوست و هوش با هم مرتبط هستند (هرچه پوست تیرهتر باشد، نمرهٔ کمتری از هوش دارد).[۱۳] پژوهشهای گالتون نیز به ایجاد جنبش اصلاح نژادی در بریتانیا کمک کرد که در اوایل قرن بیستم به ایالات متحده و بیشتر اروپا گسترش یافت. دو رویکرد معمول در این فرضیه وجود داشت، اصلاح نژادی مثبت و اصلاح نژادی منفی. اولی مستلزم تشویق افراد با ویژگیهای مطلوب به داشتن فرزند بود تا — در تئوری — تعداد افراد دارای این ویژگیها در جمعیت افزایش یابد و دومی شامل افراد یا گروههای خاصی بود که با عنوان «پستتر» شناخته میشدند؛ خواه به دلیل هوش پایینتر از حد متوسط یا تعلق داشتن به اقلیتی در جامعه. این افراد را از بچهدار شدن دلسرد میکردند یا در برخی موارد، مثلاً با عقیمسازی اجباری، بهطور فعال از تولید مثل بازداشته میشدند.[۱۴]
هوش انسان
ویرایشهوش، قدرت فکری در انسان است که با مجموع سطوح عالی انگیزش و خویشتنآگاهی مشخص میشود.[۱۵] هوش به انسان این توانایی را میدهد تا توصیف چیزها را به خاطر بسپارد و از آن توصیفها در رفتارهای آینده استفاده کند. هوش یک فرایند شناختی بهشمار میرود. این فرایند به انسان تواناییهایی میدهد تا یادگیری، دستیابی به مفهوم، فهم و عقل، از جمله ظرفیتهای بازشناخت الگو، نوآوری، برنامهریزی، مشکلگشایی، و زبان را به خدمت ارتباطات انسانی درآورد. هوش انسانها را قادر میسازد تا بهطور منطقی بیندیشد و فعالیت هدفمند داشته باشد.[۱۶]
فرگشت هوش
ویرایشفرگشت هوش انسان ارتباط نزدیکی با فرگشت مغز و زبان او دارد. سیر زمانی فرگشت انسان، چیزی نزدیک به هفت میلیون سال است.[۱۷] تقریباً ۲٫۴ میلیون سال پیش «انسان ماهر» در شرق آفریقا ظاهر شد که به عنوان اولین گونه شناخته شده سرده انسان و اولین گونه شناخته شده برای ساخت ابزار سنگی در نظر گرفته میشود. استفاده از ابزارها مزیت تکاملی مهمی را به همراه داشت و به مغز بزرگتر و پیچیده تری نیاز داشت تا حرکات ظریف دست مورد نیاز برای این کار را هماهنگ کند.[۱۸][۱۹] نیاز برای محافظت از افراد آسیب پذیرتر و فرزندان باعث شد که انسانها بیشتر به ابزارسازی برای رقابت با سایر حیوانات و انسانهای دیگر مشغول شوند و کمتر به اندازه و قدرت بدنی خود متکی باشند.[۱۹]
چارلز داروین در کتاب خود تبار انسان و گزینش در ارتباط با جنسیت (۱۸۷۱) به تفصیل دربارهٔ منشأ فرگشتی تواناییهای ذهنی انسانها و حیوانات توضیح میدهد. در این کتاب او میگوید که اگر نیروی ذهنی ما اساساً با قدرت ذهنی دیگر حیوانات متفاوت در نظر گرفته شود، رشد تدریجی تواناییهای فکری پیشرفته انسان قابل توجیه نبود. او تفاوت اساسی و اعجازی در تواناییهای ذهنی انسان و دیگر پستانداران برتر نسبت به دیگر جانوران نمیدید.[۲۰]: ۸۱ داروین در نوشتهای بهطور جداگانه به دیدگاههای انتقادی معاصران خود در مورد تحول اندیشه پرداخت. دیدگاههایی نظیر «هیچ حیوانی توانایی انتزاع (شکلدادن به مفاهیم کلی) را ندارد و فاقد خودآگاهی است»،[۲۰]: ۹۹ «حیوانات نمیتوانند از ابزار استفاده کند[۲۰]: ۱۰۱ یا گفتار داشته باشد.[۲۰]: ۱۰۸ » آماج انتقادات او در این نوشتار بودند. وی در پایان اظهار داشت: اگر تواناییهای ذکر شده که به نظر وی در حیوانات بسیار متفاوت است، قابلیت رشد (تکامل) داشته باشد، پس بعید نیست که در طی زمان پیچیدهترین تواناییها مانند انتزاع و خودآگاهی و سایر تواناییها از اشکال سادهتر ایجاد شدهاند.[۲۰]: ۱۰۵
تغییر بهرههوشی در یک قرن اخیر
ویرایشبهرهٔ هوشی جمعیت انسانها در طول قرن بیستم افزایش یافت — پدیدهای که به عنوان اثر فلین شناخته میشود.[۲۱] عوامل مؤثر بر اثر فلین، بهبود تغذیه، دسترسی یا کیفیت مراقبتهای پزشکی و فناوری و همه شرایط اجتماعی-اقتصادی مطلوب برای توسعه آموزش و هوش هستند. بر اساس فراتحلیلی، در کشورهای برزیل، روسیه، هند و چین بیشترین افزایش میانگین بهره هوشی (بهطور متوسط ۲٫۹ نمره در هر دهه) گزارش شده که این افزایش هوش در ثروتمندترین و فقیرترین کشورها به ترتیب ۲ و ۰٫۴ نمره بوده است.[۲۲]
برخی از محققان در سرتاسر جهان نیز کاهش بهرهٔ هوشی انسانی را گزارش میکنند که از آغاز هزاره جدید شروع شده است. تئوریهایی بسیاری در مورد اینکه چرا نمرات هوش کاهش یافته، وجود دارد.[۲۳] به عنوان مثال، در فنلاند، نروژ و دانمارک نقطه عطف این واقعه در اواسط دهه ۹۰ رخ داد؛ پس از آن میانگین بهرهٔ هوشی حدود ۰٫۲ واحد در هر سال روند کاهشی را تجربه کرده و اختلافی هفت نمرهای بین دو نسل قبل و بعد پدید آورده است.[۲۴]
فرانک راموس پژوهشگر فرانسوی در زمینه روانشناسی مینویسد، توقف اثر فلین امری اجتنابناپذیر قلمداد میشود زیرا مانند هر امر دیگر محدودیتهایی برای مغز در جهت رشد بیشتر وجود دارد. او همچنین مخالف «نظریه افول هوش انسان» است او مینویسد، ادوارد داتون و ریچارد لین نظریهای را در رسانهها مطرح کردهاند که حاکی از کاهش اخیر هوش در چندین کشور است. با این حال، مقالههایی که این فرضیه را تأیید میکنند، مملو از سوگیریهای روش شناختی و برونیابیهای مشکوک هستند.[۲۲]
جان ته نیجنهویس، استاد روانشناسی در دانشگاه آمستردام در پژوهشی عنوان میکند که غربیها از دوره ویکتوریا بهطور متوسط ۱۴ نمره هوشی از دست دادهاند. این پژوهشگر به این واقعیت اشاره میکند که زنان با هوش بالا تمایل به داشتن فرزندان کمتری نسبت به زنان با هوش پایین دارند. این ارتباط منفی بین باروری و هوش بارها در پژوهشها در طول قرن گذشته نشان داده شده است.[۲۵][۲۶] اوله روگبرگ، محقق ارشد در نروژ معتقد است این افول هوش به دلیل ژنتیک نیست. او بر این باور است که این کاهش به دلیل عوامل محیطی پدید آمده: «اینطور نیست که افراد کمهوش بچههای بیشتری نسبت به افراد باهوش داشته باشند. این چیزی است که به محیط زیست مربوط میشود. روگبرگ بیان میکند که این عوامل محیطی میتواند شامل تغییرات در سیستم آموزشی و محیط رسانه، تغذیه، مطالعه کمتر و آنلاین بودن بیشتر باشد.»[۲۷]
تمایزها
ویرایشتفاوت بین تفکر و هوش
ویرایشروانشناس و نویسنده مالتی، ادوارد دوبونو، توانایی فکر کردن را یک مهارت و در واقع مهمترین مهارت انسانی میداند و اعتقاد دارد فکر کردن مهارتی آموختنی است و نباید آن را با هوش اشتباه گرفت. او میگوید بسیاری از مردم که خود را بسیار باهوش میدانند، الزاماً متفکران خوبی نیستند. او دلیل گفتهٔ خود را اینگونه تشریح میکند:
شخص بسیار باهوش میتواند دربارهٔ موضوعی عقیدهای را بپذیرد و از هوش خود برای دفاع از این عقیده استفاده کند. این شخص هرچه باهوشتر باشد، بهتر میتواند از عقیدهاش دفاع کند. هرچه دفاع از عقیده بهتر باشد، شخص نیاز کمتری به انتخابهای دیگر پیدا میکند، یا به حرف دیگران گوش میدهد. اگر شما خود را محق بدانید، چرا باید باور خود را کنار بگذارید؟ در نتیجه، بسیاری از ذهنهای بسیار باهوش در دام فکرهای ضعیف میافتند؛ زیرا میتوانند از این فکرها دفاع کنند.
جنبه دوم دام هوش، آن است که شخص با این اندیشه بزرگ میشود، که خود را از اطرافیانش باهوشتر میداند (شاید هم این تصور درست باشد) و میخواهد بیشترین سود ممکن را از هوش خود ببرد. سریعترین راه برای سود بردن از هوش «اثبات اشتباه دیگران» است. یک چنین سیاستی فوراً نتیجه میدهد و برتری شما را محرز میسازد. سازنده بودن، پاداش کمتری دارد؛ زیرا ممکن است سالها کار لازم باشد تا مؤثر بودن عقیدهای آشکار گردد؛ بنابراین، بدیهی است که انتقادی و مخرب بودن، کاربرد بسیار خوشایندتری برای افراد باهوش است.[۲۸]
تفاوت هوش بین زنان و مردان
ویرایشهوش مردان و زنان تقریباً یکسان است. بهطور متوسط، مردان در کارهایی که نیاز به توانایی هوش فضایی دارند بهتر از زنان عمل میکنند،[۲۹] در حالی که زنان در کارهای کلامی عملکرد بهتری از خود نشان میدهند و در هوش هیجانی نمره بالاتری دارند.[۳۰]
هوش و یادگیری
ویرایشهوش با یادگیری متفاوت است. یادگیری به عمل حفظ حقایق و اطلاعات و توانایی یادآوری آنها برای استفاده در آینده اشاره دارد. تلاشهای مختلفی برای تعیین کمیت هوش از طریق آزمون انجام شده است، مانند آزمون بهره هوشی (IQ)، با این حال، بسیاری از محققان با اعتبار آزمونهای هوش مخالف هستند و میگویند که نمیتوان هوش را بهطور دقیق اندازهگیری کرد.[۳۱]
تفاوت بین شناخت و هوش
ویرایششناخت و هوش دو مفهوم مرتبط با اعمال و فرآیندهای ذهنی ما هستند. شناخت به فرایند ذهنی کسب دانش و درک از طریق فکر، تجربه و حواس اشاره دارد. این شامل اعمال ذهنی پیچیدهای مانند کسب دانش و درک، تفکر، دانستن، قضاوت و حل مسئله است. در حالی که هوش توانایی یادگیری یا درک آسان چیزها و مقابله با موقعیتهای جدید یا دشوار و در واقع هوش بخشی از شناخت بهشمار میرود.[۳۲]
هوش سیال و هوش متبلور
ویرایش«هوش سیال» در مقابل «هوش متبلور» یکی از نظریههای هوش در روانشناسی است. هوش سیال شامل توانایی استدلال و تفکر انعطافپذیر بوده، در حالی که هوش متبلور به انباشت دانش، حقایق و مهارتهایی اشاره دارد که در طول زندگی به دست میآیند. نظریه سیال در مقابل هوش متبلور اولین بار توسط روانشناس ریموند کاتل ارائه شد.[۳۳] او آن را به همراه شاگردش جان هورن توسعه داد.[۳۴] این نظریه نشان میدهد که هوش از تواناییهای مختلفی تشکیل شده است که برای تولید هوش عمومی فردی با یکدیگر تعامل و همکاری میکنند. مردم اغلب ادعا میکنند که به نظر میرسد هوش آنها با افزایش سن کاهش مییابد. با این حال، تحقیقات نشان میدهد که در حالی که هوش سیال پس از نوجوانی شروع به کاهش میکند، هوش متبلور در طول بزرگسالی همچنان افزایش مییابد.[۳۵][۳۶]
تفاوت بین شهود و هوش
ویرایشحوزههای مختلف از کلمه «شهود» به روشهای بسیار متفاوتی استفاده میکنند، از جمله: دسترسی مستقیم به دانش ناخودآگاه. شناخت ناخودآگاه؛ احساسات درونی؛ حس درونی؛ بینش درونی به شناخت الگوی ناخودآگاه؛ و توانایی درک چیزی بهطور غریزی، بدون نیاز به استدلال آگاهانه.[۳۷][۳۸]
عقل یا هوش چیزی است که بر چارچوبی دقیق، اغلب قابل آزمون و قابل سنجش استوار است اما شهود شکلی از دانش بوده که بدون تأمل آشکار در آگاهی ظاهر میگردد. شهود که اغلب به عنوان «احساس درونی» شناخته میشود، تمایل دارد بهطور کلی و سریع و بدون آگاهی از پردازش ذهنی زیربناییِ اطلاعات به وجود آید.[۳۹] به عبارتی دیگر، برخی شهود را آن احساسی در نظر میگیرند که در درون فرد وجود دارد، وقتی بهطور غریزی میدانید کاری که انجام میدهید درست یا غلط. بر اساس این تعریف شهود مثبت در تصمیمگیریهای متخصصان بیشتر نمود مییابد. یک متخصص برای اتخاذ تصمیمهای سریع و با کیفیت از سالها تجربه، که در چارچوبهای ناخودآگاه خود نگهداری کرده، بهره میبرد.[۴۰]
هوش هیجانی (EQ)
ویرایشتصور میشود که هوش هیجانی توانایی انتقال هیجان به دیگران به شیوهای قابل فهم و همچنین خواندن دقیق احساسات دیگران است.[۴۱] برخی از نظریهها نشان میدهند، هوش هیجانی بالا میتواند علاوه بر دقت، موجب تولید و پردازش سریعتر احساسات شود.[۴۲] همچنین، تصور بر این است که هوش هیجانی بالاتر به ما در مدیریت احساساتی کمک میکند که برای مهارتهای حل مسئلهای مفید هستند. هوش هیجانی برای بهداشت روانی ما مهم بوده و ارتباط زیادی با هوش اجتماعی دارد.[۴۱]
هوش اجتماعی
ویرایشهوش اجتماعی توانایی درک اعمال خود و دیگران و انجام رفتار عاقلانه در موقعیتهای اجتماعی است. هوش اجتماعی از تجربه با افراد و یادگیری از موفقیت و شکست در محیطهای اجتماعی آموخته میشود و رشد میکند. این یک مهارت مهمِ بین فردی است که به افراد کمک میکند در تمام جنبههای زندگی خود موفق شوند.[۴۳][۳۸]
هوشمندی کتابی و هوشمندی خیابانی
ویرایشمفاهیم «هوشمندی کتابی» و «هوشمندی خیابانی» دیدگاههای متضادی هستند و بر اساس این پیشفرض استوار اند که برخی از افراد دانشی دارند که از طریق مطالعه دانشگاهی به دست آوردهاند، اما ممکن است تجربه لازم برای بهکارگیری معقول آن دانش را نداشته باشند، در حالی که برخی دیگر دانش کسب شده از طریق تجربه عملی دارند، اما ممکن است اطلاعات دقیقی که معمولاً از طریق مطالعه به دست میآید، را نداشته باشند. به عبارت ساده، در هوشمندی خیابانی شخص میداند که در اطراف او چه میگذرد و راهحلهای عملی دارد که از تجربهٔ «زندگی واقعی» ناشی میشوند.[۴۴]
پژوهشگر هوش مصنوعی، هکتور لوسک اشاره میکند که:
با توجه به اهمیت یادگیری از طریق متن در زندگی شخصی خود و در فرهنگ ما، شاید تعجب آور باشد که ما تا چه حد نسبت به آن بیتفاوت هستیم. گاهی به عنوان صرفاً «دانش کتابی» مورد تمسخر قرار میگیرد و داشتن آن «هوشمندی کتابی» تلقی میشود. در مقابل «دانش خیابانی»، دانشی است که از طریق تجربه و کارآموزی مستقیم به دست میآید و داشتن آن «هوشمندی خیابانی» عنوان میگردد.[۴۵]
هوش و سازگاری
ویرایش«هوش تطبیقی» یا «هوش سازگاری»، هوشی است که فرد برای سازگاری با مشکلات فعلی و پیشبینی مشکلات آینده محیطهای واقعی به آن نیاز دارد.[۴۶] هوش به عنوان توانایی سازگاری اولین بار در سال ۱۹۰۵ توسط آلفرد بینه تعریف شد.[۴۷] در طول دهها سال تغییراتی از این نقل قول انتشار یافته است،[۴۸] برای نمونه در سال ۱۹۷۹ در کتاب هزاره خرد (صفحه ۱۵۷)، اثر کریستوفر ایوانز، این تعریف از هوش به اینگونه بیان میگردد: «هوش توانایی یک سیستم برای سازگاری مناسب با یک جهان در حال تغییر است.»[۴۹]
دانشمند و روانشناس آمریکایی، رابرت استرنبرگ مینویسد:
نگاه به هوش به عنوان توانایی سازگاری به معنای محدود، هوش را بیش از حد ساده میکند. برای مثال، سوسکها ظاهراً حدود ۳۰۰ میلیون سال است که وجود داشتهاند، بنابراین حداقل در سطح گونهای بسیار توانایی سازگاری دارند. اما اگر آنها «هوشمند» نظر گرفته شود، به نظر میرسد معنای محدودتری از آنچه ما معمولاً به هوش نسبت میدهیم، برای این هوشمندی در نظر گرفتهایم. در این راستا، من پیشنهاد کردهام که «سازگاری» بهطور کلی، بهجای تلقی محدودِ تغییر خود برای وفق یافتن با محیط، بهعنوان تغییر محیط برای متناسب کردن آن با خود (شکلدادن به محیط) و یافتن یا ایجاد محیطهای جدید در نظر گرفته شود. سوسکها توانایی سازگاری دارند، اما توانایی آنها در شکلدادن و انتخاب محیط، اگرچه ناچیز نیست، بسیار محدودتر از گونههایی است که هوش سازگاری بیشتری دارند.[۵۰]
افتراق و تشخیص روانشناختی
ویرایشآزمون هوش
ویرایشاز آزمون هوش برای ارزیابی تواناییهای شناختی یک فرد استفاده میشود. آزمونهای مختلفی برای گروههای هدف و موارد استفاده گوناگون وجود دارد. نتیجهٔ چنین آزمونی اغلب به اصطلاح بهره هوشی (IQ) خوانده میشود. آزمونهای هوش بر این فرض استوارند که بهره هوشی جمعیت توزیع نرمال است؛ بنابراین بهره هوشی عددی با میانگین ۱۰۰ و انحراف معیار ۱۵ میباشد.[۵۱]
بهره هوشی
ویرایشبهره هوشی (IQ) یا بهرهٔ هوشی یک نمرهٔ کل است که از مجموعهای از آزمونهای هوش یا خرده آزمونها طراحی شده برای ارزیابی هوش انسان به دست میآید.[۵۲]
ناتوانی ذهنی
ویرایشناتوانیهای ذهنی یک اختلال عمومی است که به افرادی نسبت داده میشود که بهره هوشی زیر ۷۰ دارند، از دوران کودکی دچار کمبود بوده و در مهارتهای اساسی زندگی مانند لباس پوشیدن و تغذیه و برقراری ارتباط با دیگران مشکل دارند. یکی از علل ناتوانی ذهنی، سندرم داون است.[۳۰]
هوش به عنوان ویژگی شخصیتی
ویرایشهوش با تعدادی از متغیرهای دیگر همبستگی دارد. افراد باهوش اغلب در مدرسه موفقتر از کسانی هستند که هوش کمتری دارند[۵۳] و بهطور متوسط جایگاههای حرفهای-کاری بالاتری را اشغال میکنند.[۵۴] در بین دانشآموزان و کارآموزان، بهطور معمول افراد باهوشتر عملکرد بهتری نسبت به افراد کمهوش دارند.[۵۵] افراد با استعداد بالاتر از حد متوسط عموماً زندگی سالمتری دارند و دارای امید به زندگی بالاتری هستند.[۵۶]
هوش با برخی از بیماریها نیز در ارتباط است. برای نمونه میتوان به شیوع بیشتر اختلالات خلقی (شامل افسردگی، کجخلقی و اختلال دوقطبی)، اختلال اضطراب (شامل اختلال اضطراب فراگیر، اضطراب اجتماعی و اختلال وسواسی-جبری، اختلالات طیف اوتیسم (شامل معیارهای تشخیصی DSM-IV برای اوتیسم، نشانگان آسپرگر و سایر اختلالات رشدی فراگیر)، اختلال کمتوجهی بیشفعالی، حساسیت غذایی، آلرژیهای زیستمحیطی، آسم اشاره کرد.[۵۷]
در یک مطالعه که بزرگترین در نوع خود بود، ۳۰۰۰۰۰ فرد ۱۶ تا ۱۰۲ ساله مورد بررسی قرار گرفتند. افرادی که باهوشتر بودند تقریباً ۳۰ درصد احتمال بیشتری وجود داشت که ژنهای مرتبط با نیاز به استفاده از عینک را داشته باشد. در نتیجه احتمال میرود که باهوش بودن ممکن است با بینایی ضعیف مرتبط باشد.[۵۸]
نشان داده شده است که افراد بسیار باهوش یا افراد بسیار کمهوش بیشتر در معرض ابتلا به اختلالات روانی مانند اسکیزوفرنی، هستند اما افراد باهوش متوسط بسیار کمتر از این اختلال رنج میبرند.[۵۹][۶۰][۶۱]
تغییر در هوش
ویرایشوراثت
ویرایشدر حال حاضر اجماع گستردهای بین روان-زیستشناسان وجود دارد که هم وراثت و هم تأثیرات محیطی در رشد هوش نقش دارند.[۶۲]
مطالعات متعددی تخمینی ۳۰ تا ۸۰ درصد از «واریانس کل» در هوش عمومی را با عوامل ژنتیکی توضیح میدهند. وراثتپذیری هوش، یعنی نسبتی که بر اساس تأثیرات ژنتیکی است، با افزایش سن از حدود ۳۰ درصد در اوایل کودکی به ۷۰ تا ۸۰ درصد در بزرگسالی افزایش مییابد.[۶۳] هوش خام با افزایش سن همانند قد، وزن و تعداد دندانها افزایش مییابد اما در یک سن مشخص، حدود ۱۸ سالگی، افزایش تمام این موارد از جمله هوش خام متوقف میشود.[۵۰]
بسیاری از محققان بر این عقیده هستند که هوش همیشه دارای یک جزء ارثی است. تحلیل بوچارد و مک گو (۱۹۸۱) که اکنون تعریفی کلاسیک و پذیرفته شده تلقی میشود، جستجوی تجربی برای پاسخ به این سؤال بود که آیا وراثت در هوش عمومی نقش دارد یا خیر؛ که با یک «بله» پاسخ داده شد.[۶۴]
سایر نویسندگان همچنین اشاره میکنند که معمولاً نمیتوان تأثیرات محیطی مربوط را با جزئیات بیشتری شناسایی کرد و اینها جنبههای محیطی هستند که بر اعضای یک خانواده به یک اندازه تأثیرگذار نمیگذارند، به عبارت دیگر بر خواهر و برادرهایی که با هم بزرگ میشوند به روشهای مختلف اثر میکنند.[۶۵]
عوامل خطر در دوران کودکی
ویرایشعوامل خطر، مانند مصرف مواد مخدر توسط والدین، فقر یا سلامت روانی ضعیف افرادی که آنها را بزرگ میکنند، میتوانند تأثیر منفی چشمگیری بر رشد هوش داشته باشند. یک مطالعه نشان داد که رشد کودک تنها زمانی به شدت آسیب میبیند که چندین عامل خطر بهطور همزمان رخ دهند.[۶۶] مطالعه طولی دیگری نیز به این نتیجه رسید که یک یا دو عامل خطر تنها تأثیر بسیار کمی بر رشد شناختی دارد، اما زمانی که عوامل دیگری نیز به آن اضافه گردد، تأثیرات میتواند بزرگ و عمده باشد.[۶۷] در این مطالعات کودکانی که تحت تأثیر ۸ تا ۹ عامل خطر قرار داشتند، بهطور متوسط ۳۰ نمره هوش کمتری نسبت به کودکانی که تحت تأثیر عامل خطری نبودند، از خود نشان دادند نتایج کمی این مطالعه در جدول ارائه شده است:[۶۷]
عوامل خطر موجود |
بهرهٔ هوشی متوسط در بچهها |
---|---|
خیر | ۱۱۹ |
۱ | ۱۱۶ |
۲ | ۱۱۳ |
۴ | ۹۳ |
۸ | ۸۵ |
اینها مقادیر آیکیو بر اساس مقیاس ایالات متحده هستند |
مطالعه فرزندخواندگی
ویرایشمطالعات بر روی کودکان فرزندخوانده امکان بررسی تأثیر محیط اجتماعی بر رشد هوش کودک را میدهد. از آنجایی که فرزندخواندهها با والدین و خواهر و برادر خود نسبتی ندارند، اگر هوش کاملاً ارثی بود، هوش آنها باید مستقل از بهرهٔ هوشی خانوادهٔ فرزندخوانده باشد و اگر تنها محیط اجتماعی-اقتصادی بر رشد هوش تأثیر بگذارد، نباید تفاوت معناداری در بهره هوشی بین فرزندخوانده و والدین یا خواهرخوانده و برادرخواندهاش وجود داشته باشد. مطالعات فرزندخواندگی توسط کلارک و هانیسی (۱۹۸۲) و وینیک، مایر و هریس (۱۹۷۵) نیز ارتباط بین هوش و محیط اجتماعی کودک را نشان میدهد: در مطالعات مشخص شد که یتیمان ویتنامی و کرهای که توسط خانوادههای طبقه متوسط آمریکایی بزرگ شدهاند، دارای بهره هوشی بالاتر از میانگین بودند. برای کودکانی که از تغذیه کافی برخوردار بودند، بهطور متوسط بهره هوشی بین ۱۱۲ تا ۱۲۰ به ثبت رسید. کودکانی که سابقه سوءتغذیه داشتند، میانگین بهره هوشی بین ۱۰۲ تا ۱۰۶ داشتند که بهره هوشی متوسطی بهشمار میرود.[۶۸][۶۹]
یک مطالعه فرزندخواندگی در فرانسه نشان داد که فرزندخواندگیِ نسبتاً دیرهنگام، همراه با بهبود محیط اجتماعی، میتواند بهرهٔ هوشی کودک نادیده گرفته شده/آزاردیده با هوش کمتر از متوسط در دوران پیش از فرزندخواندگی را افزایش دهد. این مطالعه همچنین به این نتیجه رسید که کودکانی که توسط خانوادههایی با وضعیت اقتصادی-اجتماعی بالا به فرزندی قبول میشوند، هوش بالاتری (میانگین آیکیو: ۹۸) نسبت به کودکانی که توسط خانوادههایی با وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین به فرزندخواندگی پذیرفته شدهاند (میانگین آیکیو: ۸۵) دارند.[۷۰]
تأثیر محیط اجتماعی-اقتصادی
ویرایشطبقه اجتماعی
ویرایشاستاد روانشناسی، اریک ترکهایمر خاطرنشان میکند که طبقه اجتماعی نقش عمدهای در وراثتپذیری هوش ایفا میکند. در حالی که هوش تا حد زیادی در طبقه متوسط ارثی است، در طبقه پایین اینطور نیست. مطالعات بر روی دوقلوها تاکنون عمدتاً در طبقات متوسط و بالا انجام شده است و بنابراین نتایج آن اهمیت بیشتر محیط در طبقات پایین را در نظر نمیگیرد. به گفتهٔ ترکهایمر در مقیاس ۰٫۰۰ تا ۱٫۰۰، بهره هوشی در طبقه متوسط، ۰٫۷۲ توسط ژنها تعیین میشود، اما در طبقه پایین این رقم تنها ۰٫۱۰ است.[۷۱]
آموزش و پرورش
ویرایشمطالعات نشان میدهد که بین کودکانی که والدینشان به پیشرفت فکری اهمیت میدهند و فرزندان والدینی که برای توسعه فکری ارزش قائل نیستند، تفاوتهای معناداری در هوش وجود دارد و بچههای گروه اول باهوشتر بودند. مطالعه دیگری نشان میدهد که فرزندان والدینی که رفتارهای والدینی خونگرم و همراه با سازش از خود نشان دادند، باهوشتر از فرزندان والدینی بودند که رفتاری مستبدانه و تنبیهکننده داشتند.[۷۲]
تغذیه
ویرایشهرتزیگ، برچ، ریچاردسون و تیزارد در سال ۱۹۷۲ دریافتند که سوءتغذیه در اوایل دوران کودکی عواقب جدی بر رشد هوش و رفتار اجتماعی کودکان دارد. آنها کودکانی را که به دلیل سوءتغذیه مجبور به بستری شدن در بیمارستان شدند و سپس به آغوش خانوادههایشان بازگشتند، بررسی کردند. میانگین آیکیوی این کودکان ۵۸ بود.[۷۳] کلارک و هانیسی نیز زندگی کودکانی را که از کشورهای در حال توسعه به فرزندی قبول شده بودند و دچار سوءتغذیه بودند و تجربیات آسیبزا در دوران کودکی داشتند و بعدها توسط خانوادههای آمریکایی طبقه متوسط به فرزندخواندگی پذیرفته شدند، را مورد بررسی قرار دادند. برخلاف تصور اینکه این کودکان ممکن است به دلیل آسیبهای شدید توانایی هوشی پایینتری دارند، معلوم شد که دارای هوش بالاتر از حد متوسط و از نظر اجتماعی دارای شایستگی بالاتر از حد متوسط هستند. کلارک و هانیسی به این نتیجه رسیدند که کودکان دچار سوءتغذیه و آسیبدیده، زمانی که در خانوادههای پایدار به فرزندخواندگی پذیرفته میشوند، به طرز شگفتانگیز انعطافپذیری از خود نشان میدهند. آنها کودکان را به سه گروه تقسیم کردند: کودکان دارای سوءتغذیه شدید، دارای سوءتغذیه مرزی و با تغذیه کافی. گروه با سوءتغذیه شدید، بهره هوشی ۱۰۲، افراد مرزی بهره هوشی ۱۰۶ و کودکانی که سوءتغذیه نداشتند بهره هوشی ۱۱۲ را به دست آوردند. وینیک مایر و هریس به این نتیجه رسیدند که سوءتغذیه در آغاز دوران کودکی تأثیر مخربی بر رشد بهره هوشی دارد، اما کودک را به زندگی همراه با ناتوانی ذهنی محکوم نمیکند. اگر آنها حداکثر تا سن سه سالگی به فرزندخواندگی پذیرفته شوند، حتی کودکانی که به شدت سوءتغذیه دارند، به بهره هوشی طبیعی دست مییابند. مقادیر بهره هوشی بالاتر از متوسط کودکانی که به اندازه کافی تغذیه شدهاند با مطالعات فرزندخواندگی همگرایی دارد. خانوادههایی که مجاز به فرزندخواندگی هستند، معمولاً وضعیت اجتماعی-اقتصادی بالایی دارند و میتوانند شرایط زندگی بسیار خوبی را برای کودکان فراهم کنند.[۶۹]
مدتهاست که یافتههای علمی نشان میدهد که کمبود ید در دوران بارداری یا آغاز دوران کودکی میتواند سبب ناتوانی ذهنی شود. یک فراتحلیل از ۱۰ کارآزمایی بالینی مختلف نشان داد که کمبود مزمن ید منجر به کاهش میانگین بهره هوشی ۱۳٫۵ نمره میشود.[۷۴] این واقعیت که کمبود مزمن ید به کاهش هوش در کودکان کمک میکند، با مطالعات انجامشده در تمام نقاط جهان ثابت شده است.[۷۵][۷۶][۷۷] کمبود ید به عنوان «بزرگترین علت آسیب مغزی قابل پیشگیری و عقبماندگی ذهنی در جهان» در نظر گرفته میشود.[۷۸]
طبق آزمایشی که در دبستانی از ایالات متحده آمریکا انجام گردید مشخص شد که بهرهٔ هوشی کودکان را میتوان با استفاده از مکملهای ویتامینی افزایش داد. این آزمایش در دو مدرسه ابتدایی به مدت ۳ ماه انجام گرفت و دانشآموزان اکثراً اسپانیاییتبار بودند. به گروه آزمایش مکمل ویتامینی و به گروه کنترل، دارونما داده شد. میانگین بهرهٔ هوشی گروه آزمایش ۲٫۵ نمره در طول سه ماه افزایش یافت.[۷۹]
رژیم غذایی در دوران بارداری میتواند تأثیر مثبتی بر بهره هوشی داشته باشد. در یک مطالعه، فرزندان زنانی که در دوران بارداری کپسول روغن ماهی دریافت کردهاند، هوش بیشتری نسبت به فرزندان زنانی داشتند که دارونما مصرف نمودند.[۸۰] مادرانی که در دوران بارداری ماهی زیادی استفاده میکردند، فرزندانی با بهره هوشی بالاتر و رفتار اجتماعی بهتری نسبت به سایر مادران داشتند. این اثر حتی زمانی که سایر متغیرها (مانند طبقه اجتماعی یا تغذیه از شیر مادر) نیز در نظر گرفته و کنترل شدند، همچنان باقی ماند.[۸۱] برای رشد طبیعی هوش و تکامل صحیح مغز کودکان؛ رژیم غذایی غنی از ید، مانند ماهی، غذاهای دریایی و برخی سبزیجات، برای اطمینان از نیاز مادر و کودک به ید، اهمیت بالایی دارد.[۸۲]
مصرف الکل
ویرایشمصرف الکل مادر در دوران بارداری میتواند سبب ناهنجاریهای جنینی ناشی از الکل شود که «جنین الکلی» نیز نامیده میشود. این موضوع اغلب با مقادیر بهره هوشی پایین همراه است.[۸۳] سندرم جنین الکلی، شایعترین نوع ناتوانی ذهنی اپیژنیک (وابسته به محیط) در کودکان است.[۸۴]
غفلت
ویرایشبه گفته رنه اسپیتز، غفلت در اوایل دوران کودکی میتواند سبب بیمارستانزدگی شود. این ویژگی، از جمله، با عقبماندگی ذهنی و بهرهٔ هوشی پایین همراه است. با این حال، عوارض بستری شدن در بیمارستان در صورتی قابل درمان است که بعداً از کودک با محبت مراقبت شود.[۸۵]
محیط زبانی
ویرایشمحیط زبانی نیز نقش مهمی در هوش ایفا میکند و ارتباط نزدیکی با موقعیت اجتماعی والدین دارد. یک مطالعه نشان داد که والدین طبقه متوسط و بالا بهطور چشمگیری بیشتر از والدین طبقه پایین با فرزندان خود صحبت میکنند و جملههای پیچیدهتری نیز به کار میبرند. این موضوع تأثیر بسیار زیادی بر توسعه اطلاعات فرزند دارد. بهرهٔ هوشی کودکان محروم بهطور متوسط میانگینی نزدیک به ۷۹ و کودکان دارای رفاه اجتماعی که زیاد با آنها صحبت میشد، میانگینی درحدود ۱۱۷ داشتند.[۸۶]
فقر
ویرایشپژوهشها نشان میدهند که فقر توانایی مغز را کاهش میدهد.[۸۷] کودکان با پیشینهٔ فقر اغلب از هوش کمتری برخوردارند، مهارتهای زبانی ضعیفتری دارند و از مهارتهای اجتماعی کمتری نیز بهرهمند هستند. در یک مطالعه در ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۹۷، بهرهٔ هوشی کودکان خانوادههای فقیر که کمتر از نیمی از خط فقر درآمدی داشتند، ۶ تا ۱۳ نمره کمتر از کودکانی بود که حدود دو برابر خط فقر درآمدی داشتند.[۸۸] حدود ۸۰ تا ۹۰ درصد از کودکان در مدارس، افراد دارای ناتوانی یادگیری از خانوادههایی با درآمد اندک هستند. به گفته شلاک، وضعیت ناامن شغلی و مالی والدین به شرایط نامناسب زندگی، زندگی در مناطق محروم اجتماعی، خانوادههای ناقص و انزوای اجتماعی سبب میگردد که نیازهای فرزندان در این محیط زندگی برآورده نشود. این بدان معناست که آنها نمیتوانند به ظرفیت و توانایی فکری خود دست یابند.[۸۹]
سوءتغذیه موجود در کودکان محروم و فقیر عامل اصلی در کمبود بهرهٔ هوشی محسوب میشود. ارائه یک رژیم غذایی سالم به کودکان خردسال میتواند تأثیر فقر بر بهرههوشی را کاهش دهد.[۹۰] همچنین این امکان وجود دارد که تأثیر فقر بر هوش در درجه اول به دلیل اختلالات رشدی ناشی از محیط در مغز کودک باشد که در تصاویر امآرآی تشخیص داده میشود.[۹۱]
آلودگی محیطی
ویرایشدانشمندان بر این باورند که آلودگی محیطی، بهویژه قرار گرفتن در معرض سرب، بر رشد هوشی کودکان در حال رشد تأثیر منفی میگذارد.[۹۲][۹۳]
تفاوت بهرهٔ هوشی در گروههای قومی
ویرایشبهرهٔ هوشی ملی بر اساس نظر ریچارد لین
ویرایشریچارد لین روانشناسی بریتانیایی و طرفدار نژادگرایی علمی بود. او ادعا میکرد که تفاوتهای نژادی و جنسی در هوش وجود دارد. دو کتاب آخر او دربارهٔ تبهژنشناسی و اصلاح نژاد، نگارش شدهاند. در سال ۱۹۹۰ او پیشنهاد کرد که اثر فلین، افزایش سال به سال مشاهده شده در نمرات آیکیو در سراسر جهان، احتمالاً میتواند با بهبود تغذیه، به ویژه در اوایل کودکی توضیح داده شود.[۹۴]
طبق یک مطالعه که در سال ۲۰۱۲ توسط ریچارد لین و تاتو وانهانن انجام شده، میانگین بهرهٔ هوشی جمعیت ایران ۸۴ و رتبه ایران در بین ۱۹۹ کشور جهان ۱۱۹، عنوان شده است.[۹۵][۹۶] در گزارشی دیگر در سال ۲۰۱۹ که توسط ریچارد لین و دیوید بیکر در موسسه اولستر به ثبت رسید، بالاترین میانگین نمرات آیکیو در جهان ۱۰۶٫۴۹ و متعلق به ژاپنیها بوده و شهروندان تایوان و سنگاپور پس از آن قرار دارند.[۹۷]
کار لین در مورد تفاوتهای نژادی جهانی به دلیل ارائهٔ نادرست تحقیقات دانشمندان دیگر و به دلیل روششناسی غیرسیستماتیک و تحریف مورد انتقاد قرار گرفته است. در سال ۱۹۹۵ روانشناس آمریکایی لئون کمین در یک بررسی انتقادی از کتاب لین به نام منحنی زنگولهای، او را به دلیل بیتوجهی به عینیت علمی، تعریف نادرست دادهها و نژادپرستی مورد انتقاد قرار داد.[۹۸]
پذیرفته شدهترین و پر استنادترین فرضیه برای تفاوتهای منطقهای و گروهی در هوش «نظریه زمستانهای سرد» ریچارد لین است که در دهه ۱۹۸۰ مطرح شده است. لین در این نظریه بیان میکند:
وقتی انسانهای اولیه به خارج از آفریقا و نواحی شمالی زمین مهاجرت کردند، با زمستانهای کشندهای روبهرو شدند. زمستانهای سرد نیازمند برنامهریزی برای ذخیرهسازی مواد غذایی، پناهگاههای گرم، سوخت و غیره بود بنابر این بسیاری از افراد با بهرهٔ هوشی پایین نتوانستند راه حل مناسب برای در امان ماندن از سرما را بیابند و جان خود را از دست دادند. در نتیجه گروههای باهوشتر زنده ماندند و به مهاجرت به شمال ادامه دادند و این روند ادامه یافت. برعکس، انسانهای باستانی باقی مانده در آفریقا با چنین فشار فرگشتی شدیدی مواجه نبودند. در طول زمان نسبتاً سریع فرگشتی، میانگین تفاوتهای نژادی در بهرهٔ هوشی (و سایر متغیرهای روانی-اجتماعی) به این ترتیب ظاهر شدند.[۹۹]
هوش در میان فرهنگها
ویرایشمحققان در آفریقا، آسیا و جاهای دیگر دریافتهاند که مردم در فرهنگهای غیرغربی اغلب ایدههایی دربارهٔ هوش دارند که اساساً با آنهایی که آزمونهای هوش غربی را شکل دادهاند، متفاوت است. نظریههای ضمنی هوش از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت بوده و هر فرهنگ حاوی مفاهیم خاصی دربارهٔ هوش است که میتواند در یک فرهنگ مناسب یا ارزشمند و در فرهنگ دیگر نامناسب قلمداد شود.[۱۰۰]
ریچارد ای. نیسبت، مدیر برنامه فرهنگ و شناخت در دانشگاه میشیگان، استدلال میکند که مردم در فرهنگهای غربی تمایل دارند که هوش را وسیله ای برای افراد برای طراحی مقولهها و درگیر شدن در بحثهای عقلانی بدانند. در حالی که مردم در فرهنگهای شرقی آن را راهی برای اعضای یک جامعه برای تشخیص تضاد و پیچیدگی و ایفای موفقیتآمیز نقشهای اجتماعی خود میدانند. در مطالعهای که در تایوان انجام شد، محققان دریافتند که مفاهیم تایوانی-چینی از هوش بر درک و ارتباط با دیگران تأکید دارد. رابرت سرپل که دربارهٔ مفاهیم هوش در جوامع روستایی آفریقا تحقیق کرده است، عنوان میکند که در روستاهایی که روش تحصیل غربی هنوز رایج نشده است — تمایز غربی بین هوش و شایستگی اجتماعی وجود ندارد. به عنوان مثال، در مناطق روستایی زامبیا، مفهوم «هوش» هم شامل زیرکی و هم مسئولیتپذیری میشود.[۱۰۱]
واژه فرهنگی «زرنگی» در ایران، دارای تضاد معنایی است و ازیکسو بهمعنای باهوشی و از سوی دیگر بهمعنای حیله و تزویر بهکار میرود.[۱۰۲] ویلیام بیمن استاد انسانشناسی در دانشگاه مینهسوتا و محقق در زمینه فرهنگ خاورمیانه مینویسد: «ماهیت بدهبستانی روابط اجتماعی ایرانیان، سبب ایجاد عرفها و راهبردهایی شده که به فرد کمک میکنند تا پیام خود را در روابط اجتماعی بین فردی به گونهای مؤثر و قابل پذیرش منتقل کند. «زرنگی»، جنبهای از این راهبردهاست که به فرد کمک میکند انتقال پیام را در راستای منافع و علایق خود جهت دهد.» از نظر او زرنگی، توانایی پیشبردن پیام با روشی زیرکانه است.[۱۰۳]
نقد مفهوم بهره هوشی
ویرایشهوش اغلب به عنوان یک ساختار آماری مورد انتقاد قرار میگیرد. ارتباط قوی بین بهرهٔ هوشی و طبقه اجتماعی وجود دارد و اعضای طبقات اجتماعی پایین و فرزندانشان نسبت به افراد طبقات اجتماعی بالا و فرزندانشان به بهرهٔ هوشی پایینتری در آزمونهای هوش استاندارد دست مییابند.[۱۰۴] نقدی مطرح شده است که انجام آزمونهای هوش سنتی برای کارگران و فرزندانشان منصفانه نیست، بنابراین آزمونهای هوش بهعنوان نوعی از تبعیض طبقاتی مورد انتقاد قرار گرفتند.[۱۰۵]
غالباً معیارهای معینی نظیرِ توانایی حلِ مسئله، استدلال، قدرتِ حافظه و معیارهایی مانند موارد ذکر شده را تعیینکنندهٔ هوش در هر فرهنگی میدانند. دانشمندانی نظیر جان دبلیو بری (۱۹۷۴) شدیداً با عقیده معیاربندی عمومی و کلی مفهوم هوش مخالفاند و برخی طرفدارِ نسبیگرایی فرهنگی هستند که میگوید مفهوم هوش از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. برای مثال رابرت استرنبرگ (۱۹۷۴) نشان داد که مهارتهای هماهنگی در جوامعِ بدوی و بیسواد برای زندگی این جوامع بسیار ضروری بهشمار میآیند و به عنوانِ معیاری برای سنجشِ میزان هوش افراد باید در نظر گرفته شود (مثلاً آن دسته از مهارتهای حرکتی که برای تیراندازی با تیر و کمان لازم است). با این حال، این مهارتها برای اکثر مردمِ جوامع باسواد و پیشرفتهتر هیچ رابطهای با هوش ندارند. در فرهنگهای غربی، هوش را اغلب تواناییِ فرد در حلِ مسائلِ دشوار و تفکرِ خلاق میدانند. در حالی که در بسیاری از فرهنگهای غیر غربی هوش تا حد زیادی تحتِ شرایطِ اجتماعی مورد ارزیابی قرار میگیرد. در این گونه فرهنگها، میزانِ نقشپذیری فرد در مسئولیتهای اجتماعی، همکاری با دیگران و مهارت در ایجاد روابطِ بینِفردی به عنوانِ معیاری برای سنجشِ هوش در نظر گرفته میشود.[۱۰۶]
رابرت استرنبرگ در مطالعات خود بیان میکند که شناخت بسیار به فرهنگ وابسته بوده و تعاریف رفتار هوشمندانه در تستهای هوشی مدرن دارای سوگیریِ ضمنی به جوامع غربی است. شاید متداولترین اعتراضی که علیه آزمون هوش مطرح میشود، استفاده نهایی از نتایج باشد. اگرچه آزمونهای هوش در زمینههای آموزشی کاربرد مفیدی دارند، اما میتوانند نوعی ابزار انتخابی برای تبعیض نیز باشند. به دلیل ماهیت آزمونها، میتوان از آنها برای تداوم کلیشهها یا منطقی کردن قضاوتهایی استفاده کرد که در نهایت ناعادلانه یا نامعتبر هستند. آزمون بهرهٔ هوشی میتواند برای تعیین آمادگی مدرسه، تعیین جرم قانونی در محاکمات جنایی، تعیین خطمشی برنامههای جداگانه برای افراد دارای ناتوانی ذهنی و کمک به عصبشناسان برای دستیابی به بینش در مورد آسیبهای مغزی استفاده شود. اما خارج از این کاربردهای عملی، محبوبیت آزمون بهرهٔ هوشی به عنوان ابزاری برای رتبهبندی و مرتبسازی «افراد عادی» از «افراد برتر» همچنان موضوعی بحثبرانگیز است.[۱۰۷]
هوش غیرانسانی
ویرایشجانوران
ویرایشهوش بهطور سنتی یک پدیده بیولوژیکی در نظر گرفته شده است. اکتشافات جدید در مورد مغز، ساختار و عملکرد آن نشاندهنده این است که هیچ تفاوت اساسی بین مغز انسان و اکثر حیوانات دیگر وجود ندارد.[۱۰۸] اگرچه مغز انسان در بسیاری از جنبهها در مقایسه با حیوانات غیرانسان از قابلیتهای بزرگتری برخوردار است، تفاوتهای بیولوژیکی، شیمیایی و فیزیکی بین انسان و حیوانات دیگر به جای نشاتگیری از عنصری منحصربهفرد، بیشتر به دلیل سازماندهی مجدد ساختارهای مشترک عصبی پدید آمده است.[۱۰۹] امروزه این ایده که حیوانات غیرانسانی مانند میمونها، کلاغان مانند غراب یا کلاغ، آببازسانیان دنداندار مانند نهنگ عنبر یا نهنگ قاتل و حتی حشرات میتوانند دارای درجه خاصی از هوش باشند، امری پذیرفته در بین پژوهشگران بهشمار میرود.[۱۱۰] نهنگها و دلفینها مغز بزرگتری نسبت به انسان دارند، با این حال نسبت اندازه مغز به بدن در انسانها بیشتر است.[۱۱۱]
اگرچه انسانها کانون اصلی پژوهشها در رابطه با هوش بودهاند، دانشمندان تلاش کردند تا هوش جانوران یا بهطور گستردهتر، شناخت جانوران را نیز بررسی کنند. تحقیقات وولفگانگ کهلر دربارهٔ هوش میمونها نمونهای از تحقیقات در این زمینه است. همچنین کتاب استنلی کورن، هوش سگها کتابی قابل توجه دربارهٔ هوش سگ بهشمار میرود.[۱۱۲]
مهرهدارانی مانند پستانداران، پرندگان، خزندگان، ماهیان و همچنین بندپایان درجه نسبتاً بالایی از هوش نشان دادهاند که وابسته به هر گونه متفاوت است. سرپایان ظاهراً ویژگیهای هوشی قابلتوجهی از خود نشان میدهند، با این حال دستگاه عصبی آنها بهشدت با جانوران مهرهدار متفاوت است.[۱۱۳] سرپایان از همه بیمهرگان دیگر سیستم عصبی بسیار بزرگتری دارند. هشت اندام هوشمند به علاوه یک مغز بزرگ، نوعی هوش منحصر به فرد را در هشت پا تشکیل میدهند. یک هشتپای معمولی حدود ۵۰۰ میلیون نورون در بدن خود دارد. تعداد نورونهای مغز انسانها بسیار بیشتر و چیزی نزدیک به ۱۰۰ میلیارد است با این حالت تعداد نورونهای اختاپوس در محدوده پستانداران مختلف و نزدیک به محدوده تعداد نرونهای سگهاست.[۱۱۴]
اختاپوسها توانایی قابل توجهی برای فرار از حبس انسانی دارند. شواهدی نشان میدهد که اختاپوسهایی وجود دارند که میدانند چگونه از مخازن بیرون بیایند. استفان لینکوئیست، پژوهشگر و فیلسوف زیستشناسی که زمانی رفتار اختاپوس را در آزمایشگاه مطالعه میکرد، میگوید: «وقتی با ماهی کار میکنید، متوجه میشوید که آنها نمیدانند که در یک مخزن یا جایی غیرطبیعی هستند، اما رفتار اختاپوس، کاملاً متفاوت است. آنها از این موضوع آگاهی دارند. تمام رفتارهای آنها تحت تأثیر آگاهی آنها از مفهوم اسارت است.»[۱۱۰]
عامل هوش عمومی در جانوران به جز انسان
ویرایششواهدی از یک عامل کلی هوش در جانوران ناانسان دیده شده است. عامل هوش عمومی یا «فاکتور جی» (g) ساختاری روانسنجی است که همبستگیهای ثبتشده بین نمرههای یک فرد را در طیف وسیعی از مهارتهای شناختی خلاصه میکند. هوش عمومی در جانوران نخستین بار دربارهٔ انسان توضیح داده شد، فاکتور هوش عمومی از آن زمان در تعدادی از گونههای ناانسان نیز شناسایی شده است.[۱۱۵]
توانایی شناختی و هوش در غیر انسان را نمیتوان با استفاده از مقیاسهای یکسان و عمدتاً وابسته به کلامی که برای انسانها ایجاد شده است، اندازهگیری کرد. در عوض، هوش با استفاده از انواع ابزارهای تعاملی و مشاهدهای با تمرکز بر نوآوری، عادت معکوس، نظریه یادگیری اجتماعی و پاسخها به نوآوری محاسبه میشود.[۱۱۶]
گیاهان
ویرایشاستدلال شده است که گیاهان نیز باید بر اساس توانایی در درک و مدلسازی محیطهای بیرونی و درونی و تنظیم ریختشناسی و فیزیولوژی خود که نوعی انعطافپذیری فنوتیپی برای اطمینان از حفظ گونه و تداوم تولید مثل آنها است، هوشمند در نظر گرفته شوند.[۱۱۷][۱۱۸]
استدلالی متقابل نیز در این زمینه مطرح میشود؛ از آنجا که معمولاً هوش را شامل به خاطر سپردن و استفاده از خاطرههای پایدار میدانند، اگر این امر به عنوان تمایز قطعی هوش پذیرفته شود، عمل گیاهان نیز باید هوشمند تلق گردد زیرا رفتارهای آنها تنها به پاسخهای حسی-حرکتی خودکار محدود نمیشوند، گیاهان میتوانند تجربیات مثبت و منفی را تشخیص دهند و از تجربیات گذشته خود «یادگیری» (ثبت خاطره) داشته باشند. گیاهان همچنین توانایی برقراری ارتباط، محاسبه دقیق شرایط خود، استفاده از تحلیل هزینه-فایده پیچیده و انجام اقدامات کاملاً کنترل شده برای کاهش و کنترل عوامل استرسزای محیطی مختلف را دارند.[۱۱۹][۱۲۰][۱۲۱]
هوش مصنوعی
ویرایشتوانایی یک رایانه دیجیتال یا ربات کنترل شده توسط کامپیوتر برای انجام وظایفی که معمولاً با موجودات هوشمند مرتبط است، هوش مصنوعی نامیده میشود.[۱۲۲] محققانی که هوش مصنوعی را مطالعه میکنند، تعاریفی از هوش ارائه کردهاند که شامل هوش نشان داده شده توسط ماشینها نیز میشود. برخی از این تعاریف به کلی در نظر گرفته شدهاند و هوش انسان و دیگر جانوران را نیز دربرگیرد. یک عامل هوشمند را میتوان به عنوان سیستمی تعریف کرد که محیط خود را درک میکند و اقداماتی را انجام میدهد که شانس موفقیت آن را به حداکثر میرساند.[۱۲۳] هوش مصنوعی را معمولاً اینگونه تعریف میکنند: «توانایی یک سیستم برای تفسیر صحیح دادههای خارجی، یادگیری از چنین دادهها و استفاده از این یادگیریها برای دستیابی به اهداف و وظایف خاص از طریق سازگاری انعطافپذیر.»[۱۲۴] پیشرفت در هوش مصنوعی را میتوان از بازیهای ویدیویی گرفته تا کارهای عملی مانند شناسایی ساختارهای سهبعدی و تاشدگی پروتئین مشاهده کرد.[۱۲۵]
جستارهای وابسته
ویرایشمنابع
ویرایش- ↑ Sharma, Radha R. (2008). "Emotional Intelligence from Century 17 to Century 21: Perspectives and Directions for Future Research". Vision: The Journal of Business Perspective (به انگلیسی). SAGE Publications. 12 (1). doi:10.1177/097226290801200108. ISSN 0972-2629.
- ↑ Humphreys, Lloyd G. (April–June 1979). "The construct of general intelligence" (PDF). Intelligence (editorial). 3 (2): 105–120. doi:10.1016/0160-2896(79)90009-6. ISSN 0160-2896. Archived (PDF) from the original on 12 August 2017. Retrieved 13 December 2020.
- ↑ Gottfredson, Linda S. (1997). "Mainstream Science on Intelligence (editorial)" (PDF). Intelligence. 24: 13–23. doi:10.1016/s0160-2896(97)90011-8. ISSN 0160-2896. Archived (PDF) from the original on 22 December 2014.
- ↑ Neisser, Ulrich; Boodoo, Gwyneth; Bouchard, Thomas J.; Boykin, A. Wade; Brody, Nathan; Ceci, Stephen J.; Halpern, Diane F.; Loehlin, John C.; Perloff, Robert; Sternberg, Robert J.; Urbina, Susana (1996). "Intelligence: Knowns and unknowns" (PDF). American Psychologist. 51 (2): 77–101. doi:10.1037/0003-066x.51.2.77. ISSN 0003-066X. Archived (PDF) from the original on 28 March 2016. Retrieved 9 October 2014.
- ↑ Häggström, Olle (2016). Here be dragons: science, technology and the future of humanity. Oxford: Oxford University Press. pp. 103, 104. ISBN 978-0-19-103539-5.
- ↑ Häggström, Olle (2016). Here be dragons: science, technology and the future of humanity. Oxford: Oxford University Press. pp. 103, 104. ISBN 978-0-19-103539-5.
- ↑ Gary Lea (2015). "The Struggle To Define What Artificial Intelligence Actually Means". Popular Science (به انگلیسی). Archived from the original on 4 March 2021. Retrieved 21 February 2021.
- ↑ Legg, Shane; Hutter, Marcus (30 November 2007). "Universal Intelligence: A Definition of Machine Intelligence". Minds and Machines. 17 (4): 391–444. arXiv:0712.3329. doi:10.1007/s11023-007-9079-x. S2CID 847021.
- ↑ S. Legg; M. Hutter (2007). "A Collection of Definitions of Intelligence". Advances in Artificial General Intelligence: Concepts, Architectures and Algorithms. Vol. 157. pp. 17–24. ISBN 978-1-58603-758-1. Archived from the original on 12 February 2019. Retrieved 17 October 2023.
- ↑ Palanca-Castan, Nicolas; Sánchez Tajadura, Beatriz; Cofré, Rodrigo (2021-02-17). "Towards an interdisciplinary framework about intelligence". Heliyon. 7 (2): e06268. doi:10.1016/j.heliyon.2021.e06268. ISSN 2405-8440. PMC 7902546. PMID 33665435. Archived from the original on 24 February 2024. Retrieved 24 February 2024.
- ↑ Palanca-Castan, Nicolas; Sánchez Tajadura, Beatriz; Cofré, Rodrigo (2021). "Towards an interdisciplinary framework about intelligence". Heliyon (به انگلیسی). Elsevier BV. 7 (2). doi:10.1016/j.heliyon.2021.e06268. ISSN 2405-8440.
- ↑ "Investigating Psychology: CHIPs". Distance Learning Courses and Adult Education - The Open University (به انگلیسی). 1910-07-07. Archived from the original on 22 February 2024. Retrieved 2024-02-22.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ Katz, Yarden (2022-09-01). "Intelligence Under Racial Capitalism: From Eugenics to Standardized Testing and Online Learning". Monthly Review (به انگلیسی). Archived from the original on 13 February 2024. Retrieved 2024-02-13.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ ۱۴٫۳ "Eugenics". New Scientist (به انگلیسی). 1970-01-01. Archived from the original on 9 June 2023. Retrieved 2024-02-11.
- ↑ Tirri, Nokelainen (2011). Measuring Multiple Intelligences and Moral Sensitivities in Education. Moral Development and Citizenship Education. Springer. ISBN 978-94-6091-758-5. Archived from the original on 2 August 2017.
- ↑ Colom, Roberto (Dec 2010). "Human intelligence and brain networks". Dialogues Clin. Neurosci. 12 (4): 489–501. doi:10.31887/DCNS.2010.12.4/rcolom. PMC 3181994. PMID 21319494.
- ↑ Klug WS, Cummings MR, Spencer CA, Palladino MA (2012). Concepts of Genetics (Tenth ed.). Pearson. p. 719. ISBN 978-0-321-75435-6.
ago.
- ↑ Ko KH (2016). "Origins of human intelligence: The chain of tool-making and brain evolution" (PDF). Anthropological Notebooks. 22 (1): 5–22. Archived (PDF) from the original on 17 August 2016. Retrieved 9 February 2024.
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ Nowzari, Hessam; Jorgensen, Michael (June 2022). "Human Dento-Facial Evolution: Cranial Capacity, Facial Expression, Language, Oral Complications and Diseases". Oral (به انگلیسی). 2 (2): 163–172. doi:10.3390/oral2020016. ISSN 2673-6373.
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ ۲۰٫۲ ۲۰٫۳ ۲۰٫۴ Darwin, Charles (2009). Die Abstammung des Menschen (به آلمانی). Fischer Taschenbuch Verlag.
- ↑ Bratsberg, Bernt; Rogeberg, Ole (2018-06-26). "Flynn effect and its reversal are both environmentally caused". Proceedings of the National Academy of Sciences (به انگلیسی). 115 (26). doi:10.1073/pnas.1718793115. ISSN 0027-8424. PMC 6042097. PMID 29891660.
- ↑ ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ Odot, Loraine (2023-11-02). "Declining global IQ: reality or moral panic?". Polytechnique Insights (به انگلیسی). Archived from the original on 5 December 2023. Retrieved 2024-02-11.
- ↑ Shapero, Julia (2023-03-29). "American IQs rose 30 points in the last century. Now, they may be falling". The Hill (به انگلیسی). Archived from the original on 13 February 2024. Retrieved 2024-02-13.
- ↑ Robson, David (2019-07-10). "Has humanity reached 'peak intelligence'?". BBC Home (به انگلیسی). Archived from the original on 13 February 2024. Retrieved 2024-02-13.
- ↑ Cooper-White, Macrina (2013-05-22). "REVEALED: Disturbing Trend In Human Intelligence". HuffPost (به انگلیسی). Archived from the original on 12 January 2024. Retrieved 2024-01-12.
- ↑ Kanazawa, Satoshi (2014). "Intelligence and childlessness". Social Science Research (به انگلیسی). Elsevier BV. 48. doi:10.1016/j.ssresearch.2014.06.003. ISSN 0049-089X.
- ↑ Smith, Rory (2018-06-13). "IQ scores are falling and have been for decades, new study finds". CNN (به انگلیسی). Archived from the original on 12 January 2024. Retrieved 2024-01-12.
- ↑ ادوارد دوبونو. «درسهای درست اندیشیدن». انتشارات اختران. ص. ۱۴- ۱۵. بایگانیشده از اصلی در ۱۰ نوامبر ۲۰۲۳. دریافتشده در ۲۰۲۳-۱۱-۱۰.
- ↑ Toivainen, Teemu; Pannini, Giulia; Papageorgiou, Kostas A.; Malanchini, Margherita; Rimfeld, Kaili; Shakeshaft, Nicholas; Kovas, Yulia (2018-09-12). "Prenatal testosterone does not explain sex differences in spatial ability". Scientific Reports (به انگلیسی). 8 (1): 13653. doi:10.1038/s41598-018-31704-y. ISSN 2045-2322. Archived from the original on 22 March 2023. Retrieved 18 February 2024.
- ↑ ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ Stangor, Charles; Walinga, Jennifer (2014-10-17). "10.2 The Social, Cultural, and Political Aspects of Intelligence" (به انگلیسی). BCcampus. Archived from the original on 28 December 2023. Retrieved 2024-02-10.
- ↑ Bouchard, Thomas J. (1982). "بررسی The Intelligence Controversy". The American Journal of Psychology. 95 (2): 346–349. doi:10.2307/1422481. ISSN 0002-9556. JSTOR 1422481. Archived from the original on 15 April 2023. Retrieved 17 October 2023.
- ↑ "Difference Between Cognition and Intelligence". Pediaa.Com (به انگلیسی). 2020-05-14. Archived from the original on 15 November 2023. Retrieved 2023-11-15.
- ↑ Cattell, R. B. (1963). "Theory of fluid and crystallized intelligence: A critical experiment". Journal of Educational Psychology. 54: 1–22. doi:10.1037/h0046743.
- ↑ Horn, John L.; Cattell, Raymond B. (1967). "Age differences in fluid and crystallized intelligence". Acta Psychologica (به انگلیسی). 26 (2): 107–129. doi:10.1016/0001-6918(67)90011-X. PMID 6037305.
- ↑ Wright, Samantha B.; Matlen, Bryan J.; Baym, Carol L.; Ferrer, Emilio; Bunge, Silvia A. (2007). "Neural correlates of fluid reasoning in children and adults". Frontiers in Human Neuroscience. 1: 8. doi:10.3389/neuro.09.008.2007. PMC 2525981. PMID 18958222.
- ↑ Unsworth, Nash; Fukuda, Keisuke; Awh, Edward; Vogel, Edward K. (2014). "Working memory and fluid intelligence: Capacity, attention control, and secondary memory retrieval". Cognitive Psychology (به انگلیسی). 71: 1–26. doi:10.1016/j.cogpsych.2014.01.003. PMC 4484859. PMID 24531497.
- ↑
- Aurobindo, Sri (1992). The synthesis of yoga. Pondicherry: Sri Aurobindo ashram trust. pp. 479–480. ISBN 978-0-941524-65-0. Archived from the original on 5 February 2024. Retrieved 26 December 2014.
- Rosenblatt, A.D.; Thickstun, J.T. (October 1994). "Intuition and consciousness". Psychoanal Q. 63 (4): 696–714. doi:10.1080/21674086.1994.11927433. PMID 7846187.
- ↑ ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ Walker, Ronald E.; Foley, Jeanne M. (December 1973). "Social Intelligence: Its History and Measurement". Psychological Reports (به انگلیسی). 33 (3): 839–864. doi:10.2466/pr0.1973.33.3.839. ISSN 0033-2941. S2CID 144839425. Archived from the original on 16 January 2023. Retrieved 17 October 2023.
- ↑ "Intuition". Psychology Today (به انگلیسی). 2009-06-01. Retrieved 2024-02-10.
- ↑ Sutton, Jeremy (2020-08-27). "What Is Intuition and Why Is It Important? 5 Examples". PositivePsychology.com (به انگلیسی). Archived from the original on 31 October 2023. Retrieved 2024-02-10.
- ↑ ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ Salovey, Peter; Mayer, John D. (March 1990). "Emotional Intelligence". Imagination, Cognition and Personality (به انگلیسی). 9 (3): 185–211. doi:10.2190/DUGG-P24E-52WK-6CDG. hdl:10654/36316. ISSN 0276-2366. S2CID 219900460. Archived from the original on 24 October 2023. Retrieved 17 October 2023.
- ↑ Mayer, John D.; Salovey, Peter (1993-10-01). "The intelligence of emotional intelligence". Intelligence (به انگلیسی). 17 (4): 433–442. doi:10.1016/0160-2896(93)90010-3. ISSN 0160-2896.
- ↑ Adler, Ronald (2022). Communicating at Work (به انگلیسی) (13th ed.). United States: McGraw-Hill Higher Education. p. 126. ISBN 978-1-265-05573-8.
- ↑ "'Street smart' or 'book smart'? Know the difference". SAFETY4SEA (به انگلیسی). 2020-12-31. Archived from the original on 11 August 2022. Retrieved 2024-02-09.
- ↑ Levesque, Hector J. (2022-10-20). "Common Sense, the Turing Test, and the Quest for Real AI". MIT Press (به انگلیسی). p. 80. Archived from the original on 17 November 2023. Retrieved 2023-11-17.
- ↑ Sternberg، Robert J. «Adaptive Intelligence: Its Nature and Implications for Education» (PDF). بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۲۰ فوریه ۲۰۲۴. دریافتشده در ۲۰۲۴-۰۲-۲۰.
- ↑ Binet, A.; Beaunis, H. É.; Bancels, L.D.; Simon, T.; Piéron, H. (1905). L'année psychologique. 1920/21-49: Bibliothèque de philosophie contemporaine (به فرانسوی). Presses universitaires de France. p. 197. Archived from the original on 20 February 2024. Retrieved 2024-02-20.
- ↑ Strauss, Valerie (2018-03-29). "Stephen Hawking famously said, 'Intelligence is the ability to adapt to change. ' But did he really say it?". Washington Post (به انگلیسی). Archived from the original on 30 November 2022. Retrieved 2024-02-20.
- ↑ Wasdell, David. "Dr. Christopher Evans". menu (به انگلیسی). Archived from the original on 1 April 2018. Retrieved 2024-02-20.
- ↑ ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ Sternberg, Robert J. (2019-10-01). "A Theory of Adaptive Intelligence and Its Relation to General Intelligence". Journal of Intelligence (به انگلیسی). MDPI AG. 7 (4). doi:10.3390/jintelligence7040023. ISSN 2079-3200.
- ↑ «The Normal Distribution» (PDF). بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۳. دریافتشده در ۲۰۲۳-۱۰-۲۹.
- ↑ Braaten, Ellen B.; Norman, Dennis (1 November 2006). "Intelligence (IQ) Testing". Pediatrics in Review. 27 (11): 403–408. doi:10.1542/pir.27-11-403. ISSN 0191-9601. PMID 17079505. Archived from the original on 2 August 2020. Retrieved 22 January 2020.
- ↑ Manfred Amelang: Differentielle Psychologie und Persönlichkeitsforschung. 3. , überarbeitete und erweiterte Auflage. Kohlhammer, Stuttgart/ Berlin/ Köln 1990, ISBN 3-17-010747-X, S. 234.
- ↑ Jens B. Asendorpf: Persönlichkeitspsychologie. Springer Medizinverlag, Heidelberg 2009, S. 80.
- ↑ Elsbeth Stern und Ilonca Hardy: Differentielle Psychologie des Lernens in Schule und Ausbildung. In: Birbaumer u. a. : Enzyklopädie der Psychologie – Themenbereich C: Theorie und Forschung – Serie VIII: Differentielle Psychologie und Persönlichkeitsforschung – Band 5 Theorien und Anwendungsfelder. Hogrefe Verlag, 2004, ISBN 3-8017-0534-X, S. 596.
- ↑ Linda. S. Gottfredson, Ian J. Deary: Intelligence Predict Health and Longevity – but why? Current Directions In Psychological Science. (Auch online verfügbar: udel.edu بایگانیشده در ۱۶ ژانویه ۲۰۲۴ توسط Wayback Machine (PDF; 68 kB)).
- ↑ Karpinski, Ruth I.; Kinase Kolb, Audrey M.; Tetreault, Nicole A.; Borowski, Thomas B. (2018). "High intelligence: A risk factor for psychological and physiological overexcitabilities". Intelligence (به انگلیسی). Elsevier BV. 66. doi:10.1016/j.intell.2017.09.001. ISSN 0160-2896.
- ↑ Mahdawi, Arwa (2018-05-30). "Wearing glasses may really mean you're smarter, major study finds". the Guardian (به انگلیسی). Archived from the original on 17 November 2023. Retrieved 2023-11-17.
- ↑ F. Post: Creativity and psychopathology: a study of 291 world famous men. In: British J. of Psychiatry. 165, 1994, S. 22–24.
- ↑ Joan Arehart-Treichel: In Families With Psychosis, The Numbers Tell a Story. In: Psychiatric News. Band 39, Nr. 11, 2004, S. 36–42 Textfassung[پیوند مرده], abgerufen am 24. September 2012.
- ↑ Jon L. Karlsson: Psychosis and academic performance. In: The British Journal of Psychiatry. Band 184, Nr. 4, 2004, S. 327–329, doi:10.1192/bjp.184.4.327.
- ↑ "Is intelligence determined by genetics?: MedlinePlus Genetics". MedlinePlus (به انگلیسی). 2023-08-01. Archived from the original on 6 December 2023. Retrieved 2023-11-16.
- ↑ «The neuroscience of human intelligence differences» (PDF). بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۱۴ اکتبر ۲۰۲۳. دریافتشده در ۲۰۲۳-۱۱-۱۶.
- ↑ Rainer Riemann, Frank M. Spinath: Genetik und Persönlichkeit. In: Jürgen Henning, Petra Netter (Hrsg.): Biopsychologische Grundlagen der Persönlichkeit Elsevier – Spektrum Akademischer Verlag, München, ISBN 3-8274-0488-6, S. 617.
- ↑ D. C. Rowe: Genetik und Sozialisation. Beltz PVU, Weinheim 1997.
- ↑ Ford, Nicole D.; Stein, Aryeh D. (April 2016). "Risk factors affecting child cognitive development: A summary of nutrition, environment, and maternal-child interaction indicators for sub-Saharan Africa". Journal of developmental origins of health and disease. 7 (2): 197–217. doi:10.1017/S2040174415001427. ISSN 2040-1744. PMC 4800975. PMID 26358240. Archived from the original on 24 February 2024. Retrieved 24 February 2024.
- ↑ ۶۷٫۰ ۶۷٫۱ Toni Mayr: Entwicklungsrisiken bei armen und sozial benachteiligten Kindern und die Wirksamkeit früher Hilfen. In: Hans Weiß (Hrsg.): Frühförderung mit Kindern und Familien in Armutslagen. Ernst Reinhardt Verlag, München/ Basel 2000, ISBN 3-497-01539-3, S. 144.
- ↑ Audry Clark, Janette Hanisee: Intellectual and Adaptive Performance of Asian Children in Adoptive American Settings. In: Developmental Psychology. Band 18, Nr. 4. , 1982, S. 595–599.
- ↑ ۶۹٫۰ ۶۹٫۱ Myron Winick, Knarig K. Meyer, Ruth C. Harris: Malnutrition and environmental enrichment by early adoption. In: Science. 190, No. 4220, p. 1173–1175 (doi:10.1126/science.1198103).
- ↑ M. Duyme, A. C. Dumaret, S. Tomkiewicz: How can we boost IQs of „dull children“?: A late adoption study. In: PNAS. Band 96, Nr. 15, 1999, S. 8790–8794, doi:10.1073/pnas.96.15.8790. ISSN 0027-8424 PMID 10411954, متن کامل در PMC: 17595
- ↑ Turkheimer, Eric; Haley, Andreana; Waldron, Mary; D'Onofrio, Brian; Gottesman, Irving I. (2003). "Socioeconomic Status Modifies Heritability of IQ in Young Children". Psychological Science (به انگلیسی). SAGE Publications. 14 (6). doi:10.1046/j.0956-7976.2003.psci_1475.x. ISSN 0956-7976.
- ↑ Christiane Schmerl: Sozialisation und Persönlichkeit – Zentrale Beispiele zur Soziogenese menschlichen Verhaltens. Ferdinand Enke Verlag, Stuttgart 1978, S. 70 und 71.
- ↑ ME, Hertzig; HG, Birch; SA, Richardson; J, Tizard. "Intellectual levels of school children severely malnourished during the first two years of life". Pediatrics (به انگلیسی). Pediatrics. 49 (6). ISSN 0031-4005. PMID 5041314. Retrieved 2023-11-14.
- ↑ N. Bleichrodt, M. P. Born: A meta-analysis of research on iodine and its relationship to cognitive development. In: J. B. Stanbury (Hrsg.): The damaged brain of iodine deficiency. Cognizant Communication, New York 1994, S. 195–200.
- ↑ A. Pineda-Lucatero, L. Avila-Jiménez, R. I. Ramos-Hernández, C. Magos, H. Martínez: Iodine deficiency and its association with intelligence quotient in schoolchildren from Colima, Mexico. In: Public Health Nutr. 21. Jan 2008, S. 1–9. PMID 18205986.
- ↑ M. Qian, D. Wang, W. E. Watkins, V. Gebski, Y. Q. Yan, M. Li, Z. P. Chen: The effects of iodine on intelligence in children: a meta-analysis of studies conducted in China. In: Asia Pac J Clin Nutr. 14(1), 2005, S. 32–42. PMID 15734706.
- ↑ P. Santiago-Fernandez, R. Torres-Barahona, J. A. Muela-Martínez, G. Rojo-Martínez, E. García-Fuentes, M. J. Garriga, A. G. León, F. Soriguer: Intelligence quotient and iodine intake: a cross-sectional study in children. In: J Clin Endocrinol Metab. 89(8), 2004, S. 3851–3857. PMID 15292317.
- ↑ F. Delange: Iodine deficiency as a cause of brain damage. In: Postgrad Med J. 77(906), 2001, S. 217–220. PMID 11264481.
- ↑ S. J. Schoenthaler, I. D. Bier, K. Young, D. Nichols, S. Jansenns: The effect of vitamin-mineral supplementation on the intelligence of American schoolchildren: a randomized, double-blind placebo-controlled trial. In: Journal of alternative and complementary medicine. Band 6, N. 1, 2000, S. 19–29, doi:10.1089/acm.2000.6.19. ISSN 1075-5535, PMID 10706232
- ↑ I. B. Helland, L. Smith, K. Saarem, O. D. Saugstad, C. A. Drevon: Maternal supplementation with very-long-chain n-3 fatty acids during pregnancy and lactation augments children's IQ at 4 years of age. In: Pediatrics. Band 111, Nr. 1, 2003, S. e39–e44, Volltext (PDF) بایگانیشده در ۲۸ مارس ۲۰۲۲ توسط Wayback Machine. PMID 12509593.
- ↑ "Fish Diet in Pregnancy May Hone Kids' IQ". Medical Xpress (به انگلیسی). 2007-02-16. Archived from the original on 30 March 2012. Retrieved 2023-11-17.
- ↑ «Jodmangelin Schwangerschaftund Stillzeit» (PDF). بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۲۴ اکتبر ۲۰۲۳. دریافتشده در ۲۰۲۴-۰۲-۲۰.
- ↑ Frank Majewski: Clinical Symptoms in Patients with Fetal Alcohol Syndrome. Chapter 2 in Hans-Ludwig Spohr, Hans-Christoph Steinhausen (Hrsg.): Alcohol, Pregnancy and the Developing Child. Cambridge University Press, 1996. ISBN 0-521-56426-3.
- ↑ Ernest L. Abel & Robert J. Sokol (1987): Incidence of fetal alcohol syndrome and economic impact of FAS-related anomalies. Drug and Alcohol Dependence 19 (1): 51–70. doi:10.1016/0376-8716(87)90087-1
- ↑ Rowold, Katharina (2018-02-05). "What Do Babies Need to Thrive? Changing Interpretations of 'Hospitalism' in an International Context, 1900–1945". Social History of Medicine (به انگلیسی). Oxford University Press (OUP). 32 (4). doi:10.1093/shm/hkx114. ISSN 0951-631X.
- ↑ Brinck, Christine (2007-05-13). "Red mit mir! Viel!". ZEIT ONLINE (به آلمانی). Archived from the original on 21 February 2024. Retrieved 2024-02-20.
- ↑ "Analysis: How poverty can drive down intelligence". PBS NewsHour (به انگلیسی). 2018-05-11. Archived from the original on 21 February 2024. Retrieved 2024-02-21.
- ↑ Jeanne Brooks-Gunn, Greg J. Duncan (1997): The Effects of Poverty on Children. The Future of Children, Vol. 7, No. 2, Children and Poverty: 55–71. JSTOR 1602387
- ↑ Hans Schlack: Lebenswelten von Kindern. In Hans Schlack (Hrsg.): Sozialpädiatrie – Gesundheit – Krankheit – Lebenswelten. Gustav Fischer Verlag, Stuttgart/ Jena/ New York 1995, ISBN 3-437-11664-9, S. 90/91.
- ↑ David Guy Myers: Psychology. Worth Publishers, 2010, S. 430.
- ↑ Nicole L. Hair, Jamie L. Hanson, Barbara L.Wolfe, Seth D. Pollak (2015): Association of Child Poverty, Brain Development, and Academic Achievement. JAMA Pediatrics 169 (9): 822–829. doi:10.1001/jamapediatrics.2015.1475
- ↑ P. Grandjean, P. J. Landrigan: Developmental neurotoxicity of industrial chemicals. In: The Lancet. 368, 2006, S. 2167, doi:10.1016/S0140-6736(06)69665-7. (PDF بایگانیشده در ۸ ژوئن ۲۰۲۳ توسط Wayback Machine).
- ↑ A ‚Silent Pandemic‘ Of Brain Disorders. Researchers Say Chemical Exposures May Explain Rise in Autism And ADHD. بایگانیشده در ۲۵ اکتبر ۲۰۱۲ توسط Wayback Machine auf: www.cbsnews.com, 7. November 2006.
- ↑ "Richard_Lynn". bionity.com (به انگلیسی). 1994-12-13. Archived from the original on 30 October 2023. Retrieved 2023-10-30.
- ↑ «Intelligence A Unifying Construct for the Social Sciences» (PDF). بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۲۷ نوامبر ۲۰۱۳. دریافتشده در ۲۰۲۳-۱۰-۳۰.
- ↑ Delshad, Hossein; Azizi, Fereidoun (2022-02-26). "Intelligence Quotient of Iranian". Iranian Journal of Culture and Health Promotion (به انگلیسی). Iranian Journal of Culture and Health Promotion. 6 (1): 141–148. Retrieved 2023-10-24.
- ↑ "Countries by IQ". Average IQ by Country 2023 (به انگلیسی). Archived from the original on 18 November 2023. Retrieved 2023-10-29.
- ↑ Kamin, Leon (فوریه 1995). "The Bell Curve: Intelligence and Class Structure in American Life". Scientific American. Vol. 272. Archived from the original on 22 October 2007.
Lynn's distortions and misrepresentations of the data constitute a truly venomous racism, combined with scandalous disregard for scientific objectivity. Lynn is widely known among academics to be an associate editor of the racist journal "Mankind Quarterly" and a major recipient of financial support from the nativist, eugenically oriented Pioneer Fund.
- ↑ Pesta, Bryan J.; Poznanski, Peter J. (2014). "Only in America: Cold Winters Theory, race, IQ and well-being". Intelligence (به انگلیسی). Elsevier BV. 46. doi:10.1016/j.intell.2014.07.009. ISSN 0160-2896.
- ↑ Cocodia, E.A. (2014-12-18). "Cultural Perceptions of Human Intelligence". Journal of Intelligence (به انگلیسی). MDPI AG. 2 (4): 180–196. doi:10.3390/jintelligence2040180. ISSN 2079-3200.
- ↑ Benson, Etienne (2003-02-01). "Intelligence across cultures". American Psychological Association Logo (به انگلیسی). Archived from the original on 8 December 2023. Retrieved 2024-02-22.
- ↑ ایت الهی، محمدعلی (۲۰۱۷-۱۲-۲۲). «نگرش و قضاوتهای اخلاقی ایرانیان در مورد مفهوم فرهنگی «زرنگی»». فصلنامه تحقیقات فرهنگی ایران. eJournalPlus. ۱۰ (۴). doi:10.22631/jicr.2018.1132.1925. شاپا 2476-5058.
- ↑ «میانبری به نام زرنگی». ایسنا. ۲۰۲۰-۰۷-۲۵. بایگانیشده از اصلی در ۳ مارس ۲۰۲۱. دریافتشده در ۲۰۲۴-۰۲-۱۰.
- ↑ Philip. G. Zimbardo, Richard J. Gerring: Psychologie. 16. , aktualisierte Auflage. Pearson Studium, München 2004, ISBN 3-8273-7056-6, S. 423, 424.
- ↑ So etwa von Pierre Bourdieu: Soziale Fragen. edition suhrkamp, 1993, S. 254f.
- ↑ مبانی شناخت انسان– اثر مایکل آیزنک– ترجمهٔ ب. کوشا- چاپ اینترنتی – ویرایش اول ۱۳۸۷- (فصل اول) ص۵۸ نسخهٔ PDF بایگانیشده در ۱۰ آوریل ۲۰۱۶ توسط Wayback Machine
- ↑ "Intelligence Testing: Criticisms". Explorable (به انگلیسی). 2017-12-21. Archived from the original on 16 November 2023. Retrieved 2023-11-16.
- ↑ Roth, Ursula Dicke, Gerhard (2008-08-01). "Animal Intelligence and the Evolution of the Human Mind". Scientific American (به انگلیسی). Archived from the original on 24 February 2024. Retrieved 2024-02-24.
- ↑ Colombo, Michael; Scarf, Damian (2020). "Are There Differences in "Intelligence" Between Nonhuman Species? The Role of Contextual Variables". Frontiers in Psychology. 11. doi:10.3389/fpsyg.2020.02072. ISSN 1664-1078. PMC 7471122. PMID 32973624.
{{cite journal}}
: نگهداری یادکرد:فرمت پارامتر PMC (link) - ↑ ۱۱۰٫۰ ۱۱۰٫۱ Palanca-Castan, Nicolas; Sánchez Tajadura, Beatriz; Cofré, Rodrigo (2021). "Towards an interdisciplinary framework about intelligence". Heliyon (به انگلیسی). Elsevier BV. 7 (2). doi:10.1016/j.heliyon.2021.e06268. ISSN 2405-8440.
- ↑ Pester, Patrick (2023-07-13). "Top 10 smartest animals in the world". BBC Science Focus Magazine (به انگلیسی). Archived from the original on 23 February 2024. Retrieved 2024-02-23.
- ↑ Coren, Stanley (1995). The Intelligence of Dogs. Bantam Books. ISBN 978-0-553-37452-0. OCLC 30700778.
- ↑ Roth, Gerhard (19 December 2015). "Convergent evolution of complex brains and high intelligence". Philos Trans R Soc Lond B Biol Sci. 370 (1684): 20150049. doi:10.1098/rstb.2015.0049. PMC 4650126. PMID 26554042.
- ↑ Godfrey-Smith, Peter (2017-01-01). "The Mind of an Octopus". Scientific American (به انگلیسی). Archived from the original on 29 September 2020. Retrieved 2024-02-23.
- ↑ Reader, S. M. , Hager, Y. , & Laland, K. N. (2011). "The evolution of primate general and cultural intelligence". Philosophical Transactions of the Royal Society B: Biological Sciences, 366(1567), 1017–1027.
- ↑ Kamphaus, R. W. (2005). Clinical assessment of child and adolescent intelligence. Springer Science & Business Media.
- ↑ Trewavas, Anthony (September 2005). "Green plants as intelligent organisms". Trends in Plant Science. 10 (9): 413–419. doi:10.1016/j.tplants.2005.07.005. PMID 16054860.
- ↑ Trewavas, A. (2002). "Mindless mastery". Nature. 415 (6874): 841. Bibcode:2002Natur.415..841T. doi:10.1038/415841a. PMID 11859344. S2CID 4350140.
- ↑ Goh, C. H.; Nam, H. G.; Park, Y. S. (2003). "Stress memory in plants: A negative regulation of stomatal response and transient induction of rd22 gene to light in abscisic acid-entrained Arabidopsis plants". The Plant Journal. 36 (2): 240–255. doi:10.1046/j.1365-313X.2003.01872.x. PMID 14535888.
- ↑ Volkov, A. G.; Carrell, H.; Baldwin, A.; Markin, V. S. (2009). "Electrical memory in Venus flytrap". Bioelectrochemistry. 75 (2): 142–147. doi:10.1016/j.bioelechem.2009.03.005. PMID 19356999.
- ↑ Rensing, L.; Koch, M.; Becker, A. (2009). "A comparative approach to the principal mechanisms of different memory systems". Naturwissenschaften. 96 (12): 1373–1384. Bibcode:2009NW.....96.1373R. doi:10.1007/s00114-009-0591-0. PMID 19680619. S2CID 29195832.
- ↑ Copeland, B.J. (1998-07-20). "Definition, Examples, Types, Applications, Companies, & Facts". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Archived from the original on 13 October 2023. Retrieved 2024-02-21.
- ↑ Russell, Stuart J.; Norvig, Peter (2003). هوش مصنوعی: رهیافتی نوین. Englewood Cliffs, N.J.: Prentice Hall. ISBN 978-0-13-790395-5. OCLC 51325314.
- ↑ "Kaplan Andreas and Haelein Michael (2019) Siri, Siri, in my hand: Who's the fairest in the land? On the interpretations, illustrations, and implications of artificial intelligence, Business Horizons, 62(1)". Archived from the original on 11 May 2018. Retrieved 17 October 2023.
- ↑ "How did a company best known for playing games just crack one of science's toughest puzzles?". Fortune (به انگلیسی). 2020. Archived from the original on 17 February 2021. Retrieved 21 February 2021.
پیوند به بیرون
ویرایش- «هوش | Psychology Today». سایکولوژی تودی. دریافتشده در ۲۰۲۴-۰۲-۲۶.
- «هوش انسان | تعریف، انواع، آزمون، نظریهها و حقایق». بریتانیکا. دریافتشده در ۲۰۲۴-۰۲-۲۶.
- «هوش». انجمن روانپزشکی آمریکا. دریافتشده در ۲۰۲۴-۰۲-۲۶.