قشقایی: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسیشده] | [نسخهٔ بررسیشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
آخرین تغییر متن رد شد (توسط 5.119.141.242) و برگردانده شد به نسخهٔ 26411708 توسط یاس: لطفاً منبع بدهید، مقاله خوب است. |
جز تمیزکاری پانویسهای کوتاه (وظیفه ۲۱) |
||
خط ۳۶:
در ۱۸۱۸ جانی خان مقام ایلخانی را به دست آورد، [[حسن فسایی|فسایی]] مدعی است که این اولین بار است که از این عنوان در فارس استفاده شدهاست. پس از آن تمامی رؤسای بعدی قشقاییها این عنوان را یدک میکشیدند. پس از جانی خان، فرزند ارشدش محمدعلی خان جانشین وی شد. با اینکه محمدعلی خان همواره مریض بود و بیشتر از [[باغ ارم]] [[شیراز]] ایل را رهبری مینمود، قدرت خارقالعاده به دست آورد. نه تنها قشقاییها بلکه دیگر ایلهای مهم فارس از جلمه [[بهارلو]]، [[آینالو]] و نفر نیز تحت اقتدار او بودند. او همچنین روابط خوبی با [[سلسله قاجار|قاجارها]] برقرار کرد، با دختر [[حسینعلیمیرزا فرمانفرما]] حاکم فارس ازدواج کرد و همچنین تصمیم داشت که یکی از دختران [[محمد شاه]] قاجار را به ازدواج یکی از پسرانش درآورد. اما در نهایت به [[تهران]] فراخوانده شد و مجبور به اقامت در دربار شد.<ref name = "iranica2003" />
محمدعلی خان در اوایل سلطنت [[ناصرالدین شاه]] به شیراز بازگشت و سه سال بعد درگذشت و برادرش، محمد قلی خان، که البته قدرتش به خاطر ثبات دولت مرکزی محدودتر بود، جانشین وی شد.<ref name = "iranica2003" /> در ۱۸۵۰ میلادی پنج محله [[حیدری نعمتی|نعمتی]] شیراز به ضدیت با خانواده [[حاج ابراهیم کلانتر]] که قدرت آنها در پنج محله [[حیدری نعمتی|نعمتی]] نهفته بود برخاستند و با قشقاییها متحد شدند. همزمان [[بختیاریها]] و [[بویر احمدی]]ها به خاطر درگیریهای داخلی از مقابله با قشقاییها بازماندند و میرفت که قشقاییها قدرت برتر فارس شوند. [[قاجاریان]] که بیمناک شده بودند به پسر بزرگ [[حاج ابراهیم کلانتر]]، علی محمد خان عنوان قوام الملکی دادند و وی را حکمران فارس کردند و همچنین پنج ایل [[باصری]]، [[عرب خمسه|عرب]]، [[نفر (ایل)|نفر]]، [[بهارلو]] و [[اینانلو]] را با عنوان خمسه متحد کردند و ایلخانی اش را به قوام دادند تا مقابل قشقاییها بایستند.<ref
تنها زمانی که [[صولت الدوله قشقایی|اسماعیل خان صولت الدوله]] در ۱۹۰۴ ایلخان شد، قشقاییها دوباره قدرت و همبستگی پیشینشان را به دست آوردند. در این دوران ایران توسط [[مظفرالدین شاه]] که بسیار بیمار بود اداره میشد و قدرت دولت مرکزی بهطور پیوسته در حال کاهش بود. در شیراز صولت الدوله کنترل بیشتر سرزمینهای عشایری را به دست داشت، در حالی که رقیبش قوام قدرتش را در شیراز حفظ کرده بود.<ref name = "iranica2003" />
خط ۵۱:
در دوره پادشاهی [[رضاشاه]]، قشقاییها از سختیهای بسیاری آسیب دیدند. در سال ۱۹۲۶ [[صولت الدوله قشقایی|صولت الدوله]] و پسر بزرگش [[ناصر قشقایی|ناصرخان]] به عنوان نمایندگان [[مجلس شورای ملی|مجلس]] جدید به [[تهران]] فراخوانده شدند، اما به زودی دریافتند که در حقیقت زندانیان شاه هستند. آنها وادار به همکاری با دولت مرکزی در خلع سلاح ایل قشقایی شدند. پس از آن از مصونیت نمایندگی شان خلع شده و روانه زندان شدند. در همین حال فرماندهان نظامی، در راس طوایف مختلف قشقایی قرار گرفتند، ایلیاتیها وادار به پیروی از قانون بسیار منفور [[خدمت اجباری]] شاه شدند و نظام جدید مالیاتی ای به اجرا گذاشته شد که همواره مورد سوء استفاده مأموران فاسد مالیاتی بود.<ref name = "iranica2003" />
[[پرونده:Sowlat-Qashqai-RezaShah-army.jpg|500px|بندانگشتی|وسط|صولتالدوله قشقایی (ایستاده از سمت چپ نفر پنجم با [[کلاه پهلوی (پوشاک)|کلاه پهلوی]]) در تبعید تهران (بهمن ۱۳۰۹) در کنار گروهی از رجال پهلوی]]
در بهار ۱۹۲۹، خشم ایلیاتیها که با وحشیگریهای حاکمان نظامی شعله ورتر شده بود، سبب قیامی سراسری در جنوب ایران با مرکزیت قشقاییها شد. پس از چندین ماه زد و خورد، دولت مرکزی عهدنامه متارکهای را امضا کرد که بنا بر آن میبایست [[صولت الدوله قشقایی|صولت الدوله]] و [[ناصر قشقایی|ناصرخان]] دوباره به عضویت [[مجلس شورای ملی|مجلس]] درمیآمدند، فرماندهان نظامی، طوایف را ترک میکردند و [[عفو عمومی]] صادر میشد. با این حال [[رضاشاه]] مصمم به پایان دادن به نظام کوچ نشینی در ایران شد و همانگونه که او [[لر]]ها، [[کرد]]ها و [[عربهای ایران|عربها]] را شکست داده بود در آخر موفق به شکست قشقاییها شد. در ۱۹۳۲ قشقاییها دست به قیام دیگری زدند که بیهوده بود. در ۱۹۳۳ صولت الدوله در یکی از زندانهای [[رضاشاه]] کشته شد. کمی بعد از آن، شاه تصیم به [[تخته قاپو]] کردن عشایر از طریق بستن مسیرهای کوچشان به وسیله ارتش نوین و مکانیزهاش گرفت. این سیاست کوته بینانه عشایر را به کشاورز تبدیل نکرد و تنها باعث گرسنه ماندنشان شد.<ref name = "iranica2003" /> تخته قاپو کردن ایلات کوچرو نه به خاطر بهبود زندگی ایشان که به منظور برقراری امنیت و اهداف سیاسی صورت گرفت، اسکان اجباری خسارات جانی فراوان در پی داشت و دامهای بسیاری از بین رفتند. همچنین ایلاتی که از کشاورزی سررشته نداشتند مجبور به کشاورزی شدند.<ref
=== پس از اشغال ایران توسط متفقین ===
[[پرونده:Naserkhan.jpg|بندانگشتی|چپ|250px|[[ناصر قشقایی|ناصرخان قشقایی]] در چادر مخصوصاش]]
پس از [[اشغال ایران در جنگ جهانی دوم]]، زمانی که [[رضاشاه]] از سلطنت استعفا داد، [[ناصر قشقایی|ناصرخان]] و برادرش [[خسرو قشقایی|خسروخان]] از [[تهران]] گریختند و با شتاب به سوی فارس رفتند. ناصرخان خود را ایلخان نامید، کنترل تمامی اراضی ایل قشقایی را به دست گرفت و دستور به از سرگیری کوچ داد. او [[انگلیسیهراسی]] و ماهی گرفتن از آب گلالود را از پدرش به ارث برده بود. با اطمینان از اینکه یورش [[آلمان نازی|آلمانیها]] به سمت [[قفقاز]] آغازی برای لشکرکشی شان به [[ایران]] و آزادی ایران از دست انگلیسیها منفور است، او نیز همچون پدرش تصمیم گرفت که در یک درگیری جهانی دیگر سمت آلمانیها را بگیرد. در بهار ۱۹۴۲ زمانی که آگاه شد یکی از عوامل آلمانی به نام [[شولتسه هولتوس]] در تهران پنهان شدهاست، به فارس فراخواندش. پس از آن هولتوس به [[فیروز آباد]] آمد و مشاور نظامی ناصرخان شد.<ref name = "iranica2003" /> همزمان دو تن از برادران ناصرخان به نامهای [[ملک منصورخان]] و [[محمد حسین قشقایی|محمدحسین خان]] که در انگلستان تحصیل میکردند به [[آلمان]] رفته بودند و به عضویت [[ارتش آلمان نازی|ارتش آلمان]] درآمده بودند. به تصور قشقاییها در صورت پیروزی آلمان بر متفقین، [[ناصر قشقایی|ناصر خان]] به عنوان مدعی اصلی تاج و تخت [[ایران]] مطرح میشد و حتی در بین قشقاییها شایع شده بود که [[هیتلر]]، ناصر خان را به عنوان پادشاه ایران برگزیدهاست.<ref>{{پک|<ref>{{پک|نصیری طیبی|۱۳۸۸|ص=۴۷}}</ref>|۱۳۸۳|ص=۱۲۹}}</ref> انگلیسیها که از اتحاد ارتشیان هوادار [[آلمان نازی|آلمان]] با قشقاییها (اتحاد میلیون ایران) بیمناک شده بودند، نخست کوشیدند با پیشنهاد پرداخت پنج میلیون تومان وجه نقد و حمایت از خودمختاری قشقاییها با آنها کنار بیایند. پس از نتیجه ندادن مذاکرات، انگلیسیها [[سرلشکر زاهدی]] را از [[اصفهان]] ربوده به [[فلسطین]] تبعید کردند، قوام الملک را به حرکت واداشتند و دولت ایران را وادار کردند تا [[محمد شاهبختی|سپهبد شاهبختی]] را فرمانده نیروهای جنوب و به استانداری فارس منسوب کند.<ref>{{پک|<ref>{{پک|نصیری طیبی|۱۳۸۸|ص=۴۷}}</ref>|۱۳۸۳|ص=۱۲۷}}</ref> شاهبختی قصد داشت با استقرار نیرو و بمباران مسیرهای کوچ، قشقاییها را به بیابانها براند که با عبور قشقاییها از مسیرهای صعب العبور کوهستانی ناکام ماند.<ref>{{پک|<ref>{{پک|نصیری طیبی|۱۳۸۸|ص=۴۷}}</ref>|۱۳۸۳|ص=۱۳۰}}</ref> جنگ در اردیبهشت ۱۳۲۲ با حمله نیروهای تحت فرمان شاهبختی به قشقاییها آغاز شد. در آغاز قشقاییها پیروزیهای زیادی به دست آوردند اما با یورش نیروهای [[ایلات خمسه]] به رهبری قوام که توسط انگلیسیها تجهیز شده بودند ورق برگشت و ناصرخان دستور عقبنشینی داد.<ref>{{پک|<ref>{{پک|نصیری طیبی|۱۳۸۸|ص=۴۷}}</ref>|۱۳۸۳|ص=۱۳۱}}</ref>
[[پرونده:Qashqai-migration.jpg|بندانگشتی|راست|300px|سواران قشقایی در سال ۱۳۲۵]]
نبرد بعدی در [[سمیرم]] اتفاق افتاد، ستون نظامی ای که به رهبری سرهنگ [[حسنعلی شقاقی]] و به درخواست سپهبد شاهبختی به سمیرم اعزام شده بودند، علیرغم میل شقاقی، با دستور از بالا وادار به جنگ با قشقاییها و متحدان [[بویر احمدی]] شان شدند،<ref name = "Nasiri1">{{پک|<ref>{{پک|نصیری طیبی|۱۳۸۸|ص=۴۷}}</ref>|۱۳۸۳|ص=۱۳۲}}</ref> جنگی که نتیجهاش شکست سنگین نیروهای دولتی بود. این شکست هم روحیه ارتش را خراب کرد و هم مخالفان جنگ در مرکز را قدرت بخشید، حتی نوبخت نماینده [[فسا]] در مجلس، [[علی سهیلی]] نخستوزیر و [[احمد امیراحمدی|امیراحمدی]] وزیر جنگ را به خاطر لشکرکشی ارتش به منطقه قشقایی و کشتار مردم-که مغایر با اصل ۶۱ متمم قانون اساسی محسوب میشد- برای استیضاح به مجلس فراخواند که البته با دستگیری نوبخت توسط انگلیسیها ناکام ماند. این حوادث سبب شد که شاهبختی و قوام به سرعت فارس را ترک کنند.<ref name = "Nasiri1" /> [[امانالله جهانبانی|سرلشکر جهانبانی]] با حضور [[مرتضی قلی خان بختیاری]] و یک افسر انگلیسی به نام [[کلنل رابرت]] پیمان صلحی را با قشقاییها به امضا رساند که به موجب آن، مقرر گردید قشقاییها خودمختاری خود را حفظ کنند، در عوض سلاحهای غنیمتی ارتش از سوی قشقاییها بازگردانده شود و از ناآرامی ایلات جلوگیری به عمل آید. همچنین [[خسرو قشقایی|خسرو خان]] به ریاست ایل منصوب گردید و به ناصر خان هم اجازه داده شد تا به عنوان نماینده [[فیروز آباد]]، به مجلس برود.<ref
در ۱۹۴۶، همزمان با ماجرای [[حکومت ملی آذربایجان]]، خیزش عشایری دیگری در جنوب رخ داد، البته این بار به تشویق دولت مرکزی. نخستوزیر [[قوام]] که از سمت [[شوروی]]ها برای واگذاری [[امتیاز نفت شمال]] و پذیرش سه [[حزب توده|توده]] ای در کابینهاش بود، به این نتیجه رسید که یک شورش ضد [[شوروی]] در جنوب میتواند این فشار را کاهش دهد. ناصرخان البته به تشویق زیادی نیاز نداشت، هم از شورویها به اندازه انگلیسیها تنفر داشت، هم حساب کرده بود که در صورتی که قوام سقوط کند، خودش به عنوان جایگزینی رهبری اتحاد بزرگ ضد کمونیستی مطرح خواهد بود. البته ناصرخان غیر از اینها به بهبود شرایط فارس نیز میاندیشید، برای همین در سپتامبر ۱۹۴۶ بزرگان عشایر و روحانی فارس را در [[چنار راهدار]] گرد هم آورد و جریان ملی «سعدون» را راهاندازی کرد. از جمله خواستهای مهم این جریان، تعویض تمامی اعضای کابینه به غیر از [[قوام]]، اختصاص دو سوم مالیاتهای استان فارس به خود استان، تشکیل سریع شوراهای استانی و افزایش نمایندگان استان فارس در [[مجلس شورای ملی|مجلس]] بود.<ref name = "iranica2003" />
خط ۶۵:
=== نهضت ملیشدن نفت ===
[[پرونده:Mossadeq-qashqais.jpg|بندانگشتی|چپ|250px|[[دکتر مصدق]] در کنار [[محمد حسین قشقایی]] و [[خسرو قشقایی]] بعد از [[قیام سی تیر]]]]
در جریان ملی شدن نفت برادران قشقایی همگی از مصدق، حمایت گستردهای کردند. قشقاییها از زمان والی گری مصدق در فارس با او ارتباط دوستانهای داشتند به همین خاطر و همچنین به خاطر مبارزه همیشگی شان با [[سلسله پهلوی|پهلویها]]، برادران قشقایی به عضویت [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] درآمدند. در بررسی قرارداد [[گس-گلشائیان]] [[خسرو قشقایی]] به عنوان منشی مصدق مشغول بود. در کمیسیون نفت برای بررسی ملی شدن نفت نیز وی تلاشهای بسیاری در کنار مصدق کرد.<ref>{{پک|<ref>{{پک|نصیری طیبی|۱۳۸۸|ص=۴۷}}</ref>|۱۳۸۲|ص=۶}}</ref> با آغاز نخستوزیری مصدق تحرکات قشقاییها نیز گستردهتر شد، در ۱۳۳۰ خسرو و ناصر قشقایی به [[آمریکا]] سفر کردند و به وسیله مطبوعات و محافل سیاسی آن کشور سعی در نشان دادن حقانیت ایران کردند.<ref>{{پک|<ref>{{پک|نصیری طیبی|۱۳۸۸|ص=۴۷}}</ref>|۱۳۸۲|ص=۷}}</ref> همچنین در دی ماه همان سال دکتر مصدق از [[ناصر قشقایی]] که برای بیماری پسرش به آمریکا رفته بود خواست که برای نفت ایران بازاریابی کند، وی نیز خریدارانی یافت که البته چون خرید را منوط به توصیه دولت آمریکا کرده بودند نتیجهای نداد. وی در این سفر مصاحبههایی نیز انجام داد و وزیر خارجه آمریکا را به طرفداری از [[انگلیس|انگلیسیها]] متهم نمود و اظهار کرد در صورت حمله هر قدرت خارجی به ایران ایل قشقایی به جنگشان خواهد رفت. همین صحبتها انگلیسیها و دربار را واداشت تا دست به تحریکاتی علیه قشقاییها بزنند و شایع شود که قشقاییها قصد شورش در برابر دولت دارند. برای پایان دادن به این مسائل ناصرخان در سخنرانی ای در [[مجلس سنا]] حمایت همهجانبهاش را از مصدق اعلام کرد و در نامهای به مصدق اظهار داشت که حاضر است یک سوم زمینهای کشاورزی اش را در اختیار دولت بگذارد تا صرف هزینههای جاری دولت شود. در [[قیام سی تیر]] ۱۳۳۱ مردم را به قیام دعوت نمودند و همچنین تهدید کردند که برای حمایت از مصدق در فارس به پادگان شیراز حمله خواهند نمود.<ref>{{پک|<ref>{{پک|نصیری طیبی|۱۳۸۸|ص=۴۷}}</ref>|۱۳۸۲|ص=۸}}</ref> پس از سی تیر نیز ارتش به اقداماتی علیه ایل قشقایی دست زد که ناصر قشقایی ارتش را متهم کرد که برای حفاظت از منافع انگلیسیها وارد عمل شدهاست، البته با پیگیریهای مصدق این تنشها پایان یافت. در جریان اختلاف میان اعضای [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] برادران قشقایی در کنار مصدق ماندند و تلاش بسیاری برای کنار آمدن اعضای جبهه انجام دادند.<ref>{{پک|<ref>{{پک|نصیری طیبی|۱۳۸۸|ص=۴۷}}</ref>|۱۳۸۲|ص=۹}}</ref> در ۲۷ فروردین ۱۳۳۲ زمانی که اعضای [[حزب برادران]] که مخالف مصدق بودند به دفتر [[اصل چهار ترومن|اصل چهار]] در شیراز حمله کردند، کارمندان آمریکایی آن به یاری [[محمد بهمن بیگی]] به [[باغ ارم]] شیراز منتقل شدند و مورد حمایت قشقاییها قرار گرفتند، همچنین ناصرخان تعدادی زیادی از تفنگچیان قشقایی را برای حمایت از ایشان به شیراز فرستاد. در این دوران انگلیسیها که از قشقاییها بیمناک شده بودند دست به تحریک ایلات دیگر برای مقابله با قشقاییها زدند که با هوشیاری ناصرخان نتیجه نداد.<ref>{{پک|<ref>{{پک|نصیری طیبی|۱۳۸۸|ص=۴۷}}</ref>|۱۳۸۲|ص=۱۰}}</ref>
در جریان کودتا [[محمدرضا پهلوی|شاه]] میخواست به شیراز برود تا از پایتخت دور باشد، اما [[کرمیت روزولت]] با بیان اینکه «قشقاییها بدترین دشمنان تاج و تخت شاه» هستند وی را روانه سواحل [[دریای خزر|خزر]] کرد.<ref>{{پک|<ref>{{پک|نصیری طیبی|۱۳۸۸|ص=۴۷}}</ref>|۱۳۸۲|ص=۱۵}}</ref> قشقاییها تمامی پیشنهادهایی را که کودتاگران برای جلب نظر ایشان داده بودند رد کردند. هنگام کودتا نیز به مصدق پیشنهاد دادند که همراه ایشان به فارس بیاید تا از او حمایت کنند اما دکتر مصدق پیشنهادشان را نپذیرفت و تسلیم دولت شد. برادران قشقایی به سرعت به فارس بازگشتند.<ref>{{پک|<ref>{{پک|نصیری طیبی|۱۳۸۸|ص=۴۷}}</ref>|۱۳۸۲|ص=۱۶}}</ref> ناصرخان به ایل آماده باش داد و در تلگرافی [[سرلشکر زاهدی]] را نکوهش کرده به او پیشنهاد داد به ملت بپیوندد و از شاه و انگلیسیها دوری کند. از سوی دیگر هواپیماهای ارتش نیز با پخش اعلامیههایی در میان ایل قشقایی آنها تهدید کردند که در صورت قیام از زمین و هوا سرکوب خواهند شد.<ref>{{پک|<ref>{{پک|نصیری طیبی|۱۳۸۸|ص=۴۷}}</ref>|۱۳۸۲|ص=۱۷}}</ref> تلاشهای آمریکاییها و سرلشکر زاهدی میان قشقاییها را به هم زد و باعث شد که از حمله به [[شیراز]] باز بمانند. جدایی عدهای از کلانتران ایل از برادران قشقایی ضربه سختی به قدرت و روحیه ایل زد و منجر به پراکندگی نیروهایشان شد. اسناد [[سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران|سفارت آمریکا در تهران]] [[محمد بهمن بیگی]] را به خاطر اختلافی که با [[خسرو قشقایی]] داشت در این ماجرا مؤثر میداند. ناصرخان که دیگر مقاومت را بیفایده میدید راهی تهران شد و در ادامه، شاه برادران قشقایی را به خارج تبعید کرد.<ref>{{پک|<ref>{{پک|نصیری طیبی|۱۳۸۸|ص=۴۷}}</ref>|۱۳۸۲|ص=۲۲}}</ref>
=== فروپاشی ایل ===
خط ۷۴:
== زبان و ادبیات ==
{{نوشتار اصلی|زبان قشقایی}}
قشقاییها به زبانی از شاخه جنوب غربی ترکی (ترکی اغوز) صحبت میکنند، این زبان غیر از [[استان فارس|فارس]] در [[همدان]] نیز رواج دارد. کوالسکی این زبان را نزدیکترین گویش به [[ترکی آذربایجانی]] دانستهاست. این موضوع به شکلهای مختلف توسط آنه ماری ونگابن و گرهارد دوئرفر نیز بیان شدهاست، اما کی.اچ. منگز این زبان را بیشتر به [[ترکی عثمانی]] شبیه میداند. در قشقایی مصوتهای i, e, ä, a, å, ï, u, ü, o, ö و صامتهای p, b, m, f, v, t, d, n, s, z, š, ž, č, ۳˘, k, g, q, γ, χ, ŋ, l, r, h موجوداند. در واژگان قشقایی تأثیر [[زبان فارسی]] و [[زبان عربی|عربی]] مشخص است. واژگان حکومتداری، نظامی و پزشکی تحت تأثیر فارسیاند و قاموس دینی تحت تأثیر عربی است، که البته آن نیز از فارسی وارد این زبان شدهاست.<ref>{{پک|Michael Knüppel| July 15 2009}}</ref> در فیروزآباد ترکی میان قشقاییها بسیار رایج است، اما در شیراز افراد زیر بیست سال خانوادههای ترکزبان تمایل چندانی به استفاده از زبان مادری ندارند و ترکی شیراز شدیداً تحت تأثیر فارسی است. این زبان بین جوانان به تدریج در حال از دست دادن کاربریاش است.<ref>{{پک|حسینآبادی|۱۳۸۵|ص=۵۸}}</ref> همچنین طایفه [[کرش (قومیت)|کُرُش]] یا دارغه (ساربانان) به [[گویش کرشی]] و تیره سارویی از طایفه عمله به گویشی خاص صحبت میکنند که برای دیگر قشقاییها قابل فهم نیست.<ref>{{پک|نصیری
ادبیات قشقایی که به [[شعر]] و [[داستان]] خلاصه میشود بیشتر سینه به سینه منتقل و کمتر مدون شدهاست. بیشتر اشعاری که امروز میان قشقاییها شنیده میشود، به شاعران نه چندان دور بازمیگردد، همچنین جز چند [[رباعی]] [[فولکلور]] این اشعار به ندرت ریشه [[آذربایجانی]] دارند.<ref>{{پک|نصیری
'''تغزل''' (غزل ترکی):این قالب بیشترین سهم را در ادبیات قشقایی دارد، از مهمترین عناصر آن [[عشق]] است. همچنین مقاومت، وطنگرایی، تهیدستی و [[فقر]] از دیگر درونمایههای تغزل قشقایی هستند.<ref>{{پک|نصیری
'''گرایلی''':بیشتر در ردیفهای آوازی و موسیقی حضور دارد. سه آهنگ به نامهای گرایلی، باشگرایلی و باسمهگرایلی وجود دارد. تنها تفاوت گرایلی با غزل در هجای آن است، در غزل هر [[مصرع]] ۱۱ [[هجا]] و گرایلی ۸ هجا وجود دارد.<ref>{{پک|نصیری
'''آسانک''':این قالب همان [[بایاتی]] آذربایجان است و از کهنترین قالب اشعار عامیانه میان قشقاییها است. آسانک هفت هجا و چهارپاره دارد که مصرع سوم آزاد است و باقی مصرعها همقافیه هستند. اندیشه اصلی در دو مصرع آخر بیان میشود.<ref>{{پک|نصیری
'''شاختایی''':با آهنگی به همین نام نواخته میشود. میگویند که شاختایی لقب [[شاه اسماعیل صفوی]] است و شعری منسوب به او نیز در ایل رواج دارد که با همین آهنگ نواخته میشود.<ref>{{پک|نصیری
'''مسمط''':این قالب جدیداً در میان ایل رواج پیدا کردهاست و شاعران نوپا از آن استفاده میکنند. مسمط را در قالب [[حیدربابایه سلام]] [[سید محمدحسین شهریار|شهریار]] میسرایند.<ref>{{پک|نصیری
نامدارترین شاعر قشقایی [[مأذون قشقایی|مأذون]] است.<ref>{{پک|نصیری
== موسیقی ==
موسیقی قشقایی برخلاف [[موسیقی سنتی ایران]] برپایه ردیف نیست. این موسیقی از طبیعت و سرنوشت قشقاییها الهام میگیرد، گاهی محزون است، گاهی پرشور است و گاه حماسی.<ref>{{پک|نصیری
[[پرونده:Qashqai-musicians.jpg|250px|بندانگشتی|چپ|چنگیهای قشقایی در حال نواختن [[کرنا]] و [[نقاره]]]]
'''موسیقی چنگیها''':
«چنگی» به نوازندگان [[کرنا]]، [[نقاره]] و ساز ([[سرنا]]) گفته میشود. اینان متعلق به طایفه خاصی نیستند و رد پای آنها را میتوان در همه طوایف قشقایی پیدا کرد. [[کرنا]] و [[نقاره]] معمولاً با هم نواخته میشود اما به جای [[کرنا]] گاهی از ساز ([[سرنا]]) استفاده میشود. چنگیها حافظ موسیقی قومی ایل قشقایی هستند.<ref>{{پک|نصیری
'''موسیقی ساربانها''':
خط ۱۰۰:
'''موسیقی عاشیقها''':
[[عاشیق]]ها طایفهای هستند در میان قشقاییها که حرفهشان نواختن، خواندن و افسانه سرایی است. موسیقی عاشقها یک موسیقی کهن و گستردهاست. عاشقها برای هر موسیقی چه غمناک و چه شادی آفرین نوایی دارند. حضور عاشیقها را نه تنها در فارس بلکه در آذربایجان و برون از این سرزمین میتوان دنبال کرد. عاشیقهای قشقایی در اصل از مناطقی همانند قفقاز، شیروان و شکی به فارس مهاجرت کردند. وجوه اشتراک زیادی بین عاشیقهای قشقایی و عاشیقهای آذربایجان وجود دارد اما از نظر موسیقی تفاوتهای اساسی وجود دارد و اکثر قطعات کاملاً با آهنگهای آذربایجانی متفاوت است. گروه نوازی در میان عاشیقها بسیار معمول بودهاست.<ref>{{پک|گرگینپور|۱۳۷۴|ص=۵}}</ref> ساز اولیه عاشیقها [[قوپوز]] (چگور) بوده که البته بعدها [[کمانچه]] و [[سه تار]] نیز نواختهاند. از آهنگهای معروفشان میتوان [[کوراوغلو]]، [[غریب و صنم]]، [[اصلی و کرم]] و [[کوچ عیوض]] را نام برد.<ref>{{پک|نصیری
برخی از انواع موسیقی قشقایی عبارتند از: لالاییها، واسونکها (که در مجالس شادی خوانده میشوند)، جنگ نامه (موسیقی حرکات موزون یا چوب بازی مردان قشقایی که حالت رزمی دارد و با کرنا و نقاره نواخته میشود) و آهنگهای کار (مثلاً آهنگ بافندگان فرش، برنج کوبی، راندن شترها و چرانیدن گوسفندان).<ref>{{پک|گرگینپور|۱۳۷۴|ص=۹}}</ref>
خط ۱۱۱:
قشقاییها در مرگ خان یا کلانتر، مانند عزیزان و فرزندان خود متأثر میشوند. گورستانهای قشقایی در سر راه کوچ ایل قرار گرفته تا هنگام کوچ بتوانند برای مردگان خود فاتحهای بخوانند. به سبب علاقهای که به خانهای خود دارند برای آنها آرامگاههای باشکوه و استوار میسازند که سالیان متمادی پابرجا میماند و هر سال هنگام کوچ قبر آنها را زیارت مینمایند. آرامگاه عدهای از سران ایل قشقایی به ویژه خانهای طایفه کشکولی در دامنه با صفای شاهدای اردکان با سنگ و شیروانی به سبک مزار حافظ ساخته شده و نظر بیننده را به خود جلب میکند.
بیشتر قشقاییها دارای چشمانی متوسط، موی تیره (مشکی و قهوهای) و صورت گندمگون هستند. در میان طایفه [[فارسیمدان]] (ایمور) و دره شوری گروهی سفیدپوست با موی زرد یا بور نیز دیده میشوند. زنان قشقایی هرگز آرایش نمیکنند. تنها فرق زنان با دختران «چتر زلف» زنهاست. هنگام عروسی برای آرایش عروس این چتر زلف را درست میکنند. مردان قشقایی معمولاً صورت خود را میتراشند و به بلند کردن سبیل علاقه خاصی دارند<ref>{{پک|نصیری
== کوچ ==
خط ۱۱۹:
'''سردسیر''' ([[ییلاق]]) قشقاییها دو منطقه را در بر میگیرد. یک منطقه، میان [[شیراز]] و [[دشت ارژن]] تا اطراف [[کازرون]] قرار گرفتهاست. منطقه دیگر، در شمال شرقی [[شیراز]] قرار دارد و از [[سپیدان]] (اردکان فارس) تا مرزهای [[کهگیلویه]] و از شمال [[آباده]] تا [[شهرضا]] ادامه مییابد و به سرحد بزرگ معروف است. در این منطقه که تا همسایگی بختیاریها و دامنه [[کوه دنا]] را در بر میگیرد، طوایف مختلف قشقایی پراکنده میشوند.
'''گرمسیر''' ([[قشلاق]]) اولیه قشقاییها در جنوب شرقی فارس بوده که از مناطق کم ارتفاع جلگهای و پست [[لار]]، [[جهرم]]، [[فیروزآباد]] آغاز شده تا کرانههای [[خلیج فارس]] ادامه میابد، طوایف عمله، شش بلوکی، فارسی مدان، کشکولی کوچک و چند طایفه وابسته در گرمسیر اولیه قشلاق مینمایند. گرمسیر دره شوریها، کشکولی بزرگ و شاخههای وابسته در مناطقی از [[کازرون]] تا نزدیکیهای [[بهبهان]] و حدود [[بندر گناوه]] ادامه مییابد. قشقاییها که به قشلاق اولیه و قدیمی میروند به نام «ابههای فارس» و آنها که به مغرب و جنوب غربی کشور قشلاق میکنند به نام «ابههای بهبهان» معروفند.<ref
=== چادر ===
خط ۱۵۱:
ایل قشقایی و جامعه عشایر سیار فارس، یک جامعه مولد میباشد که با کمترین توقع و امکانات بیشترین تولیدات و بازدهی را دارد. پرورش دام (گوسفند بز) از مهمترین پیشههای ایل قشقایی بهشمار میرود که به واسطه آن، سالانه هزاران تن گوشت قرمز، انواع فراوردههای لبنی، پشم گوسفند و موی بز تولید میشود. عشایر استان فارس ۷/۵ میلیون هکتار (۶۷درصد عرصههای مرتعی استان) را در اختیار دارند.<ref name="ashayerfars.ir">{{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی= http://www.ashayerfars.ir/AutoPage.aspx?id=93&title=معرفی%20جامعه%20عشایر%20فارس.html |عنوان=معرفی جامعه عشایری فارس | ناشر =وبسایت اداره کل امور عشایری فارس |تاریخ =۱۷ تیر ۱۳۹۳ |تاریخ بازبینی=۱۷ تیر ۱۳۹۳}}</ref>
;تولید محصولات کشاورزی و باغی مورد نیاز:
قشقاییها در سردسیر و گرمسیر به کشاورزی و باغداری میپردازند. محصولات آنها گندم، جو، برنج، حبوبات، سبزی، مرکبات و خرما است. زنان در همه کارها با مردان همکاری میکنند. پس از برداشت محصول و پرداخت حق مالکانه، زنان بقیه محصول را در خورجینها و جوالها ذخیره میکنند یا به فروش میرسانند.<ref>{{پک|نصیری
;امورات منزل و تولیدات لبنی:
تمام کارهای خانه به عهده زن هاست. دختران و زنان ایل هر صبح از کوه و دشت، هیزم سوخت خود را گرد آوری میکنند و پس از آن از رودخانه یا چشمه، مشکهای آب را پر میکنند و به پشت میگیرند و به چادر میآورند. سپس گندم و برنج را در هاونهای چوبی به نام «دیوَک» میکوبند و پوست آنها را میگیرند. هنگام کوبیدن، آهنگ ویژهای را زیر لب زمزمه میکنند که آهنگ «برنج کوبی» نامیده میشود. پس از آن آرد را خمیر و چانه میکنند و از آن نان میپزند. نان را روی [[ساج]]های فلزی میپزند. نخست ساج را روی اجاق جلوی چادر گرم میکنند؛ و سپس چانههای خمیر را روی «نان بند» پهن مینمایند و روی ساج میاندازند تا پخته شود. تمام خوراکهای گوناگون دیگر نیز روی همین اجاقهای جلوی چادر تهیه میشود.<ref>{{پک|نصیری
زنان از شیر انواع لبنیات شامل کره، ماست، [[کشک]]، [[قره قروت]]، سرشیر و جز آن تهیه میکنند. ماست را در مشک هایی<ref group="یادداشت">این مشکها را به زبان محلی «نِهْرِه» میگویند.</ref> که به سهپایه چوبی متصل است میآویزند و آنقدر تکان میدهند تا کره و دوغ بدست آید.
;صنایع پوستی:
مردم ایل از پوست گوسفند به عنوان ظروف و کارهای دیگر استفاده میکنند. مواردی که در آن از پوست گوسفند استفاده میشود مثل مشک آب، خیگ [[روغن]]، خیگ ماستینه و کیسهٔ حبوبات و مشک دوغ زنی استفاده میکنند. برای تهیهٔ مشک آب پس از تمیز کردن پوست و دوختن قسمتهای مورد نیاز آن سپس در جفت یا پوست بلوط خیسانده تا محکم شود و بوی آن گرفته شود. برای تهیه مشک دوغ زنی که سختتر از مشک آب است پس از تمیزکردن موهای آن، سپس آن را در آب نمک و دوغ میخوابانند و سپس کمکم لایهٔ روی آن را میتراشند و آن را دود میدهند.<ref name="ReferenceA">{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=کیانی |نام=منوچهر|کتاب=سیه چادرها | ناشر=کیان نشر |سال=۱۳۷۲}}</ref>
;تولید پوشاک و دست بافتههای ضروری:
کار دیگر زنان قشقایی، بافت پوشاک و همچنین دست بافتهها و مایحتاج مرتبط با آنها است. زنان و دختران نخست پشم گوسفند را با [[دوک]] میریسند و پس از آن که آنها را رنگ کردند به صورت کلاف برای بافت آماده میسازند. دستبافها، با دارهای زمینی و با شانه فلزی که «کرکیتْ» نامیده میشود بافته میشود. در هر دستگاهِ بافت چند تن از زنان و دختران، مدت یک یا دو ماه کار میکنند تا یک قطعه جاجیم یا گلیم زیبای قشقایی به وجود آوردند. نخست کلافها را سراسر دار میکشند و از یک سو شروع به بافتن و طرح انداختن میکنند. دوخت پوشاک خانواده نیز به عهده زن هاست و بههمین جهت مادران وظیفه دارند که دوزندگی را مانند بافت جاجیم و گلیم و قالی به دختران خود بیاموزند.<ref>{{پک|نصیری
پشم ریسی: درانتخاب پشم برای رنگ آمیزی از خوشرنگترین رنگها ازجمله:سبز، سیاه، بور و سفید استفاده میشود و برای استحکام بیشتر قبل ازاینکه آن را بریسند پشمها را میزنند تا مواد خارجی آن از بین برود که برای این کار بااستفاده از دست آن را رشته رشته میکنند و سپس آن را با چوبکهای باریکی میزنند تا صاف و باز شود. سپس آن را به شکل لوله درآورده و کلاف میکنند و شروع به ریسیدن میکنند. برای ریسیدن آن از وسیلهای به نام پره استفاده میکنند. پره میلهای فلزی است که چهار تیره از جنس شاخ [[گوسفند]] میباشد که با چرخاندن این دستگاه ساده عمل ریسندگی صورت میگیرد. طناب بافی: این نوع دست بافته درایل مصرف زیادی دارد و برای بستن دام، محکم کردن وسایل بر پشت حیوانات و طنابهای تزئینی از پشم و موی [[بز]] استفاده میشود. برای هرنوع کاری از طناب مخصوص به خود استفاده میشود. برای بستن دام از طناب معمولی و برای زین اسب از طناب پهن و برای گردن اسب از طناب چهارگوش و برای بستن دام و شتر از طناب هشت لای بیضی شکل استفاده میکنند. در عروسیها طنابهای ظریفی که از موی سیاه و سفید بز بافته میشود و به آن رشمه گفته میشود به عروس داده میشود. بافت و تولید برخی ملزومات روزمره نظیر کاه کش و آبکش نیز در شمار وظایف زنان قشقایی است. کاه کش جوال بزرگی است که ازموی بزبافته میشوند و در آن علوفه دامها و اسبها و بعضی مواقع برای نگهداری پشم گوسفندان ازآن استفاده میشود. آبکش، خورجین بزرگی است که از موی بز بافته میشود و برای حمل مشک آب کاربرد دارد.<ref name="ReferenceA" />
;سوارکاری و شکار:
کوچ و حمل و نقل بخش مهمی از زندگی قشقاییها را تشکیل میدهد. وسیله حمل و نقل و سواری قشقاییها در ییلاق و قشلاق اسب، قاطر و الاغ است و از شتر بیشتر برای بارکشی استفاده میشود. در قدیم تنها خانهای قشقایی برای سواری از اتومبیل هائی مانند جیپ و لندرور استفاده میکردند اما امروزه بیشتر قشقاییها اتومبیل دارند که برای سواری و حمل و نقل از آنها استفاده میکنند.
یکی از سرگرمیهای مردان قشقایی در اوقات بیکاری شکار پرندگان و جانوران دیگر است که بهوسیله تفنگ انجام میگیرد. قشقاییها به شکار، تیراندازی و سواری بسیار علاقهمندند و بیشتر آنان در این فن مهارت زیادی دارند. در بین پرندگان، کبک و تیهو برای شکار محبوبیت زیادی دارد.<ref>{{پک|نصیری
;سایر پیشهها:
قشقاییها بیشتر نیازمندیهای روزانه خود را محدود و آسان میکنند و بهوسیله خود ایل مرتفع میسازند. مثلاً آرایشگران بومی، گذشته از آرایشگری نوازندگی را نیز به عهده دارند و در جشنها و عروسیها ساز میزنند و میخوانند. ختنه کردن کودکان نیز کار آرایشگران است.<ref>{{پک|نصیری
== صنایع دستی ==
خط ۲۴۱:
== نامداران ==
* از مشاهیر ایل قشقایی، اسماعیل خان قشقایی معروف به [[صولتالدوله]] سردار عشایر است (متولد ۱۲۵۷شمسی/۱۲۹۵ قمری). سابقه مبارزات وی در دوران مشروطه و همچنین در جنگ با نظامیان انگلیسی در جنگ جهانی اول بسیار قابل توجهاست. وی از ایلخانهای صاحب نام قشقایی است که نقش مهمی در تاریخ ایل قشقایی و همچنین در وقایع سیاسی کشور داشتهاست. صولتالدوله در شانزدهم مهر ۱۳۱۱ در زندان قصر تهران درگذشت.<ref
* یکی دیگر از شخصیتهای به نام، [[جهانگیرخان قشقایی]] از [[طایفه درهشوری]] (متولد ۱۲۰۶ خورشیدی/۱۲۴۳ قمری) است که تا ۴۰ سالگی همراه ایل کوچ میکرده و از تحصیلات مکتبی ابتدایی برخوردار بودهاست. او در سفر به [[اصفهان]] برای تعمیر [[سهتار]] خود با فردی برخورد میکند که به او توصیه میکند دنبال علم برود. از شاگردان برجسته وی میتوان به [[محمدعلی شاهآبادی]]، [[سید حسین طباطبایی بروجردی]]، [[سید حسن مدرس]]، [[نخودکی اصفهانی]] و… اشاره کرد. وی در سال ۱۲۸۹ شمسی (۱۳۲۸ قمری) درگذشت و در «تخت فولاد اصفهان» به خاک سپرده شد.<ref
* [[حاج ایازخان قشقایی]] نویسنده سفرنامه حج و عتبات عالیات در دوره [[احمدشاه قاجار]] (نویسنده اولین سفرنامه قشقایی) از دیگر مشاهیر قشقایی است. وی مشاور و معتمد اسماعیل خان صولت الدوله قشقایی و از مشاهیر قشقایی در دوران [[جنگ جهانی اول]] بهشمار میرود. او متولد ۱۲۸۷ قمری (۱۲۴۸ خورشیدی) بوده و در سال ۱۳۵۸ قمری (۱۳۱۸ خورشیدی) درگذشتهاست.<ref>{{پک|شاکری|۱۳۸۹}}</ref>
* محمدابراهیم متخلص به [[مأذون قشقایی]]، شاعر صاحب نام قشقایی از تیره قادرلو بوربور طایفهٔ عمله میباشد. او متولد سال ۱۲۴۶ قمری است و در سال ۱۳۱۳ قمری فوت نمودهاست. ماذون اشعار عارفانه و عاشقانه به زبانهای فارسی و ترکی قشقایی دارد و شهباز شهبازی (گردآورنده اشعار شعرای قشقایی) او را بزرگترین شاعر قشقایی میداند.<ref
== طایفهها ==
خط ۲۷۸:
* {{یادکرد کتاب| نام خانوادگی =شهبازی| نام = شهباز | عنوان= قشقایی شعری یا آثار شعرای قشقایی |شهر=تهران| سال = ۱۳۶۷ | ناشر = مولف| شابک= | ref = harv}}
* {{یادکرد کتاب| نام خانوادگی =بهمن بیگی| نام = محمد | عنوان= عرف و عادت در عشایر فارس |شهر=شیراز| سال = ۱۳۸۱ | ناشر = نوید شیراز| شابک = 964-358-109-8 | ref = harv}}
* {{یادکرد کتاب| نام خانوادگی =<ref>{{پک|نصیری طیبی|۱۳۸۸|ص=۴۷}}</ref>| نام = منصور |پیوند نویسنده=| عنوان= نقش قشقاییها در تاریخ و فرهنگ ایران |شهر=تهران| سال = <ref>{{پک|نصیری طیبی|۱۳۸۸|ص=۴۷}}</ref> | ناشر = دفتر برنامهریزی اجتماعی و مطالعات فرهنگی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری| شابک=978-600-90935-3-3 | ref = harv}}
* {{یادکرد کتاب| نام خانوادگی =گرگینپور| نام = فرود |پیوند نویسنده= | عنوان= موسیقی قشقایی |شهر=تهران| سال = ۱۳۷۴ | ناشر = انجمن موسیقی ایران | شابک= | ref = harv}}
* {{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=<ref>{{پک|نصیری طیبی|۱۳۸۸|ص=۴۷}}</ref>|نام=منصور |پیوند نویسنده=|عنوان=نقش قشقاییها در نهضت ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد |ژورنال=فصلنامه تاریخ روابط خارجی (مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه) |پیوند=http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/323610 |شماره=۱۵|ماه=تابستان|سال=۱۳۸۲|دوره=|ص=۵ تا ۳۰|ref=harv| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6FZcLAJKw | تاریخ بایگانی = ۰۲ آوریل ۲۰۱۳}}
* {{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=<ref>{{پک|نصیری طیبی|۱۳۸۸|ص=۴۷}}</ref> |نام=منصور |پیوند نویسنده=|عنوان=معرفی سند: قشقاییها و جنگ جهانی دوم:رقابتهای انگلستان و آلمان در جنوب |ژورنال=فصلنامه تاریخ روابط خارجی (مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه) |پیوند=http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/323645 |شماره=۱۸ |سال=۱۳۸۳|ref=harv|دوره=|ص=۱۲۵ تا ۱۵۶| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6FZcLTV2c | تاریخ بایگانی = ۰۲ آوریل ۲۰۱۳}}
* {{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=بهمنی |نام=پروین |پیوند نویسنده=|عنوان=نگاهی به موسیقی ایل قشقایی |ژورنال=عروس هنر |پیوند=http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/180144 |شماره=۲۸ |سال=۱۳۸۲|دوره=|ref=harv|ص=۴۱ تا ۴۳| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6FZcLl7lV | تاریخ بایگانی = ۰۲ آوریل ۲۰۱۳}}
* {{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=حسینآبادی |نام=سیاوش |پیوند نویسنده=|عنوان=زوال تدریجی گویش ترکی قشقایی |ژورنال=گویششناسی |پیوند=http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/578677 |شماره=۱ و ۲ |سال=۱۳۸۵|دوره=|ref=harv||ص=۵۳ تا ۶۰| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6FZcM7z1C | تاریخ بایگانی = ۰۲ آوریل ۲۰۱۳}}
|