رخش: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Fatemi (بحث | مشارکت‌ها)
←‏رخش در ادبیات: نستعلیق کردن ابیات
Fatemi (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏داستان گزیدن رستم رخش را: نستعلیق کردن ابیات
خط ۵۶:
چنین کردند. اما هر اسبی که رستم پیش می کشید و پشتش را با دست می افشرد پشتش را از نیروی رستم خم می شد و شکمش به زمین می رسید. تا آن که مادیانی پیدا شد زورمند و شیر پیکر:
 
{{شعر|نستعلیق}}{{ب|دو گوشش چو دو خنجر آبدار | برو یال فربه، میانش نزار}}{{پایان شعر}}
 
در پس مادیان کره ای بود سیه چشم و تیز تک، میان باریک و خوش گام :
 
{{شعر|نستعلیق}}{{ب|تنش پر نگار از کران تا کران | چو برگ گل سرخ بر زعفران}}
 
{{ب|به نیروی پیل و به بالا هیون | بزهره چو شیر که بیستون}}{{پایان شعر}}
خط ۶۷:
چوپان گفت: « خداوند این اسب شناخته نیست و درباره ی آن همه گونه گفتگو ست. نام آن «رخش» است و در خوبی چون آب و در تیزی چون آتش است. اکنون سه سال است که رخش در خور زین شده و چشم بزرگان در پی اوست. اما هر بار که مادرش سواری را ببیند که در پی کره اوست چون شیر به کارزا در می آید. راز این بر ما پوشیده است. اما تو بپرهیز و هشدار
 
{{شعر|نستعلیق}}{{ب|که این مادیان چون در آید بجنگ | بدرد دل شیر و وچرم و پلنگ}}{{پایان شعر}}
 
رستم چون این سخنان را شنید کمند کیانی را تاب داد و پر تاب کرد و سر کره را در بند آورد. مادیان باز گشت و چون پیل دمان بر رستم تاخت تا سر وی را بدندان برکند.
خط ۷۵:
رستم خندان شد و یزدان راسپاس گفت و دل در پیکار بست و به پرورش رخش پرداخت. به اندک زمانی رخش در تیزگامی و زورمندی چنان شد که مردم برای دور کردن چشم بد از وی سپند در آتش می‌انداختند.
 
{{شعر|نستعلیق}}{{ب|دل زال زر شد چو خرم بهار | ز رخش نو آیین و فرخ سوار}}{{پایان شعر}}<ref>ایرج گل‌سرخی، شاهنامه به نثر، نشر علم، تهران ۱۳۸۲ - صفحهٔ ۲۲۰-۲۱۷</ref>
 
== پانویس ==
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/wiki/رخش»