داستانک: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز خنثیسازی ویرایش 10732269 توسط 2.179.43.124 (بحث) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸:
۳) غنچه با همهٔ دلتنگی، لبان خویش را برای بوسیدن آماده میکند و گل با همهٔ پریشانی قهقهه سر میدهد. (۱۹ کلمه) از مجموعهٔ سنگریزهها نوشتهٔ دکتر [[قدمعلی سرامی]]
« تخت جمشید » محمد رضا نظری دارکولی
سرباز ها محکم و استوار به پیش می رفتند . قدرت و شهامت را می شد در گام های محکم شان دید . برگشت پیروزمندانه ی آن ها از پیش مشخص بود . اما مادر سفره ی سفیدی بر رویشان انداخت و یک ظرف خرمای سیاه گذاشت . خرماهای درشتی که انگار از نخلستان عرب آمده بودند . سفره را کنار زدم اما سرباز ها فقط رنگ محبوس شده ی نخ های قالی بودند . <ref> نظری دارکولی ، محمد رضا ، انتشارات حسام شیرمحمدی ، تهران ، ۱۳۸۶ </ref>
« جوالدوز » محمد رضا نظری دارکولی
دخترک جوالدوز مادربزرگ را برداشت و با آن برای گوش عروسک سوراخ ساخت . این بود که راحت تر می توانست با او حرف بزند ٰ حرف هایش دیگر از قلب می آمدند و همراه آن ها اشک سرازیر می شد . هم از چشمان خود دخترک ٰ و هم هرکس که گوش وا می ایستاد . اما مادربزرگ تنها سر پرست او کر به تمام معنا بود . <ref> نظری دارکولی ، محمد رضا ، انتشارات حسام شیرمحمدی ، تهران ، ۱۳۸۶ </ref>
« بچه ای که راهش را گم کرده بود » محمد رضا نظری دارکولی
بچه ای در شکم مردی به وجود آمد و هیچ وقت طعم آزادی را نچشید . ... <ref> نظری دارکولی ، محمد رضا ، انتشارات حسام شیرمحمدی ، تهران ، ۱۳۸۶ </ref>
== در زبان فارسی ==
|