ترکان جوان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
MahdiBot (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱۳:
[[مصطفی فاضل پاشا]] از وزرای دربار عثمانی ــ که خود از جانشینیِ برادرش [[اسماعیل پاشا]]، [[خدیو مصر]]، محروم شده و به دشمنی با سلطان و [[صدراعظم]] عثمانی برخاسته و به فرانسه گریخته بود ــ با انتشار نامه سرگشاده‌ای به زبان فرانسه خطاب به [[سلطان عبدالعزیز]] در روزنامه لیبرته، ضمن انتقاد از [[نظام استبدادی]] و طرفداری از [[اصلاحات]] و [[دموکراسی]]، احتمالاً به تقلید از اصطلاحاتی چون [[ایتالیای جوان]]، [[فرانسه جوان]]، [[آلمان جوان]]، هواداران و پشتیبانان خود در ترکیه عثمانی را ''ژؤن ترک'' و خویشتن را نماینده ترکیه جوان معرفی کرد. این اصطلاح در مطبوعات و تاریخ‌نگاری اروپا متداول، و با همان تلفظ (ژؤن ترکلر) یا ترجمه آن (گنج ترکلر) وارد زبان ترکی شد. جمعیتی هم که در ۱۲۸۴/ ۱۸۶۷ با شرکت نامق کمال و چند تن از مهاجران [[مشروطه خواه]] به ریاست مصطفی فاضل پاشا تشکیل شد، تحت تأثیر همین عنوان خود را ''ینی عثمانلی لار'' (به ترکی یعنی نوعثمانیان، عثمانیان جدید) نامیدند. آنان اصطلاح ژؤن ترک را نیز عیناً در سر لوحه نشریات خود می‌آوردند.
 
نوعثمانیان در اروپا با انتشار روزنامه‌هایی چون [[مخبر (روزنامه)|مخبر]] و [[حریت (روزنامه)|حریت]] در لندن به ترویج افکار خود پرداختند. اصول عمومی و مشترک آنان عبارت بود از خواست «نظامات اساسیه» (قانون اساسی)، «نظام سربستانه» (دموکراسی) و «شورای امت» (مجلس ملی). البته بین آنان اختلافاتی نیز وجود داشت؛ مثلاً، در حالی که نامق کمال و ضیاءبیک مخالف جدایی امور دینی از امور دولتی بودند و از «اصول مشورت» بر اساس دین جانبداری می‌کردند، بعضی دیگر چون مصطفی فاضل پاشا و سعاوی نظری برخلاف آنان داشتند. در باره راه رسیدن به [[حکومت مشروطه]] هم بعضی به مبارزه سیاسی و فکری اعتقاد داشتند، اما بعضی دیگر طرفدار شدت عمل و مبارزه مسلحانه بودند.
 
از آنجا که جنبش اعتراضی نوعثمانیان در اروپا به کمکهای مالی فاضل پاشا وابسته بود، پس از سازش فاضل پاشا با سلطان عبدالعزیز و بازگشتش به عثمانی در ۱۸۶۷، نوعثمانیان بتدریج از هم فروپاشیدند و عده‌ای از آنان از جمله نامق کمال و ضیاءپاشا به استانبول بازگشتند و به رغم ممیزی و تهدید و تبعید از آرمان آزادی خواهانه خود، که در فراهم آوردن زمینه فکری جنبش مشروطیت اول عثمانی (۱۸۷۶ـ ۱۸۷۸) بی تأثیر نبود، دفاع کردند. با شکست مشروطیت اول عثمانی و آغاز دوره سی ساله استبداد عبدالحمیدی (۱۸۷۶ـ ۱۹۰۹) جمعیت نوعثمانیان نیز با تبعید رهبران آن از استانبول، از هم پاشید.
خط ۲۸:
در حالی که کمیته اتحاد و ترقی در خارج کشور، از عدم خشونت طرفداری می‌کرد، جمعیت اتحاد عثمانی که رهبری اش به دست افراد مبارزی چون حاجی احمد افندی و نائلی افندی افتاده بود، در داخل در تدارک [[کودتا]] بود؛ ولی با فاش شدن نقشه کودتا، که قرار بود در اوت ۱۸۹۶ اجرا شود، بسیاری از دست اندرکاران آن بازداشت و تبعید شدند. جمعیت ضربه سنگینی خورد و بیش از پیش سرّی شد.
 
در همین اوضاع، مراد ــ که به مناسبت انتشار [[روزنامه میزان]] به مراد میزانچی معروف شد ــ برای ادامه انتشار روزنامه‌اش ابتدا به مصر گریخت و از آنجا به اروپا رفت و به کمیته اتحاد و ترقی پیوست. وی در اروپا رقیب عمده احمدرضا شد و میزان به عنوان دومین ارگان کمیته به مخالفت با مشورت پرداخت، اما حضور مراد ــ که در بین هواداران ترکهای جوان در خارج و داخل و بویژه در بین قشرهای اسلامی نفوذ زیادی داشت ــ در اروپا و در سنگر مبارزه چندان نپایید و احمد جلال الدین پاشا فرستاده ویژه سلطان به اروپا، با استفاده از نقاط ضعف مراد او را به بازگشت به عثمانی و در آمدن به خدمت سلطان راضی کرد. در مقابل، جناح احمدرضا ــ که به اندازه مراد محبوبیت نداشت ــ به رغم تمام فشارها به مبارزه ادامه داد، اما دست کشیدن مراد و شماری از پیروانش و نیز عده‌ای دیگر در تابستان ۱۸۹۷ و بعد از آن از مبارزه، ضربه مخرّبی به جنبش ترکهای جوان وارد کرد.
 
در اواخر ۱۸۹۹، در حالی که جنبش بر اثر ضربه ۱۸۹۷ و ضربات بعدی متلاشی می‌شد، خبر فرار داماد محمودپاشا، شوهرخواهر سلطان، با پسرانش (صباح‌الدین و لطف‌اللّه) از کشور و پیوستنشان به احمدرضا و یاران اندک او، ضمن فرود آوردن ضربه سنگینی بر اقتدار عبدالحمید، جانی نو در کالبد جنبش ترکهای جوان دمید. از سه درباری فراری، صباح‌الدین به مبارزه با عبدالحمید ادامه داد، اما اختلاف عقیده وی با احمدرضا جنبش ترکهای جوان را به دو قطب تقسیم کرد که این تفرقه تا پایان حکومت عثمانی باقی‌ماند. اختلاف اصلی آن‌ها بیشتر در باره دو موضوع بود:
خط ۶۱:
[[رده:ملی‌گرایی ترکی]]
[[رده:نسل‌کشی ارامنه]]
[[رده:ویکی‌سازی رباتیک]]