حسین بن علی: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Hhrqsh (بحث | مشارکت‌ها)
خنثی‌سازی ویرایش 11294796 توسط Behzad.Modares (بحث)
Hhrqsh (بحث | مشارکت‌ها)
خنثی‌سازی ویرایش 11294796 توسط Behzad.Modares (بحث)
خط ۲۳:
{{شیعه}}
 
'''حسین بن علی بن ابی‌طالب''' ([[زاده ی۳۳ شعبان]] [[۴ (قمری)|۴ هجری قمری]] در [[مدینه]] کشته شده ([[شهید]])[[۱۰ محرم]] [[۶۱ (قمری)|۶۱]] در [[کربلا (شهر)|کربلا]]) [[امامت|امام سوم]] [[شیعیان]] است. او با [[کنیه|کنیه‌اش]] '''ابوعبدالله''' (یا ابا عبدالله) نیز شناخته می‌شود. او فرزند [[علی بن ابی طالب]] و [[فاطمه زهرا|فاطمه]] و نوهٔ دختری [[محمد بن عبدالله]]، پیامبر اسلام است. [[علی بن حسین]] یا [[سجاد]]، چهارمین امام شیعیان،شیعیان فرزند وی است. او در روز [[عاشورا]] در [[نبرد کربلا]] به همراه یارانش، بطرز فجیعی کشته شد و به همین دلیل شیعیان او را [['''سیدالشهداسیدالشهداء''']] به معنای آقا و سرور شهیدان می‌نامند. اکثر مسلمانان (و حتی بسیاری از سایر پیروان [[ادیان ابراهیمی]]) حسین را به علت اینکهنوهٔ امام ومحمد معصوم و رهبر ایشان و سلاله پیامبر می دانندبودن و این عقیده که وی درخود راه حق قبام کرده ورا در این راه کشتهحق قربانی شده است،کرده، گرامی می دارندشمارند.<ref name="EoI"/> بنا به اعتقاد مسلمان و صریح قرآن نباید کشتگان در راه خدا را مقتول یا کشته نامید.( [[آل عمران آیه 169)]]
 
حسین،حسین هفت سال اول عمرش را با محمد پدربزرگش گذراند.<ref name="hosein_islamica"/> روایاتی از علاقه محمد نسبت به وی و برادرش [[حسن مجتبی]] نقل شده‌است؛ مانند: «حسن و حسین سید جوانان اهل بهشت اند».<ref name="EoI"/> مهمترین واقعه دوران کودکی حسین رویداد [[مباهله]] و اینکه این دو نفر مصداق کلمه «ابناءَنا» در آیه مباهله گردیدند است. در جوانی، در فتح [[طبرستان]] و دفاع از خانهٔ [[عثمان بن عفان|عثمان]] شرکت داشت.<ref name="hosein_islamica"/> در دوران خلافت علی، حسین در رکاب پدرش بود و در جنگ‌های او شرکت داشت.<ref name="EoI"/> حسین جزو کسانی از پیروان علی بود که [[معاویه پسر ابی‌سفیان|معاویه]] علی و آنان را در ملاء عام [[لعنت]] می‌کرد. در دوران برادرش حسن، به [[صلح حسن و معاویه|پیمان صلح او با معاویه]] پایبند ماند و اقدامی علیه وی انجام نداد.<ref name="Iranica"/> در زمان حکومت معاویه دو عمل مهم از او در منابع تاریخی ثبت شده‌است: یکی هنگامی که در مقابل چندی از بزرگان [[بنی امیه]] در مورد حق مالکیت خود بر یک سری زمین‌ها ایستاد و دیگر آنکه از تقاضای معاویه برای پذیرش یزید بعنوان [[ولیعهد]] معاویه بربا اساساین عقیده مسلماناندیدگاه که تعیین ولیعهد بدعتبدعتی است در است،اسلام سرباز زد.<ref name="EoI"/>
 
بلافاصله پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری به فرمان [[یزید پسر معاویه|یزید]] حاکم مدینه،مدینه حسین را به قصر حکومتی فرا خواند تا آنان را مجبور به بیعت با یزید کند. اما حسین با یزید بیعت نکرد و به همراه خانواده‌اش به [[مکه]] گریخت و چهار ماه در آنجا ماند.<ref name="EoI"/><ref name="Iranica"/> اهالی [[کوفه]] که اکثراً شیعه بودند از مرگ معاویه خوشحال شده و به حسین نامه نوشتند مبنیو برگفتند اینکهکه دیگر حکومت بنی‌امیه را تحمل نخواهند کرد. حسین نیز صلاح را آن دید که پسرعمویش [[مسلم بن عقیل]] را به آنجا فرستاده تا شرایط آنجا را بررسی کند. مردم کوفه به سرعت با مسلم بیعت نموده و حتی مسلم به منبر مسجد کوفه رفت و در آنجا مردم را آگاهیمدیریت دادنمود. این ناآرامی‌ها به یزید گزارش داده شد و او [[عبیدالله بن زیاد]] را حاکم کوفه کرد و به او فرمان داد تا سریعاً به کوفه رفته و آشوب‌ها را بخواباند. عبیدالله بن زیاد اقدامات شدیدی در برخورد با هواداران حسین انجام داد که آنان را فریفت و وحشت زده کرد و مسلم را، در حالی که نامه‌ای خوشبینانه از بیعت کوفیان به حسین فرستاده بود، در بالای دارالاماره گردن زده و بزیر افکندزد.<ref name="EoI"/> حسین بهکه حسباز اموروقایع ظاهرکوفه وخبر جاری،نداشت، برخلاف اصرارهای دوستانش در تاریخ ۸ یا ۱۰ [[ذی الحجه]] ۶۰ آماده عزیمت به سمت کوفه گردید.<ref name="Iranica"/>
 
عبیدالله بن زیاد سربازانش را در جای جای مسیر [[حجاز]] تا کوفه گماشته بود و به هیچ کس اجازه نمی‌داد که از محدوده قلمروهای مسدود شده خارج شود یا به قلمرویی دیگر وارد گردد.<ref name="EoI"/> حسین را در میانه راه خبر آوردنددریافت که قاصدش (مسلمکه بنبه کوفه فرستاده شده عقیل)بود کشته شده‌است<ref name="Iranica"/> و از یارانش خواست که اگر خواستند می‌توانند از کاروان جدا شوند. اما کسانی که از حجاز با وی بودند وی را ترک نکردند. در میانهٔ راه، سوارانی به سرکردگی [[حرّحر بن یزید ریاحی]] کاروان را متوقف نموند؛نمود؛ او فرمان داشت که حسین و همراهانش را بدون جنگ پیش ابن زیاد ببرد. اما حسین،حسین پیشنهاد حرّحر را نپذیرفت و در منطقه‌ای به نام [[کربلا]] از توابع [[نینوا]] خیمه زد. در روز سوم ماه محرم، لشکری ۴۰۰۰ نفری به سرکردگی [[عمر بن سعد|عمر بن سعد بن ابی وقاص]] به منطقه وارد شد.<ref name="EoI"/> عمر بن سعد به عنوان فرزند یکی از [[صحابه|صحابیون محمد]]، تمایلی به جنگیدن با حسین نداشت<ref name="Iranica"/> اما عبیدالله به او وعدهٔ حکومت [[ری]] را داد. لذا عمر به طمع دستیابی به آن،پس از جدال بسیار با خود، نیرنگ خورد و از عبیدالله او اطاعت کرد<ref name="EoI"/> و از ترس توبیخ و تنبیه ابن زیاد از پیشنهاد خود مبنی بر صلح با حسین منصرفرا شد.نپذیرفت؛ اگرچه (در مورد پیشنهاد صلح از طرف حسین در منابع اولیه مدرکی محکمیاختلاف وجود ندارد)دارد.<ref name="Iranica"/>
 
صبح روز دهم محرم، حسین لشکریانش را که ۳۰ اسب سوار و ۴۲ پیاده بودند را آماده کرد. سمت چپ سپاه را به [[حبیب بن مظاهر]]، سمت راست را به [[زهیر بن قین]] و قلب را به [[عباس بن علی|عباس]] سپرد. حسین سوار بر اسب،اسب خطابه‌ای را به لشکریان ابن سعد ایراد کرد و مقامش را برای آنان شرح داد. اما دوباره به وی گفته شد که اول از همه باید تسلیم یزید گردد و حسین در پاسخ گفت که هیچگاه خودش را همانند یک برده تسلیم نمی‌کند.<ref name="EoI"/> حر بن یزید بن ریاحی تحت تاثیر قرار گرفت و به سپاه حسین رفت و کوفیان را به خاطر خیانت به حسین سرزنش کرد که البته تاثیری زیادی بر روی آنان به نگذاشتوجود نیامد.( و سر انجام حرّ پس از اعتقاد به حقانیت حسین به او پیوست وحر در میدان نبرد در رکاب او کشته شد. حسین به اتکای سیره جدش محمد که از جنگ رو برمی تافت و آغاز آن را اکراه داشت،یارانش تا موقعی که سپاهتمامی مقابلیارانش واردکشته جنگنشده نشد،بودند، بهوارد جنگ مبادرتنشد و نکردنمی‌جنگید.<ref name="Iranica"/>
 
جنگ از سوی سپاه یزید، شروع شد.طی حملات و مراحلی که در جنگیک معمول است (ابتدا نبرد های تن به تن و سپس یورش های دیگر) یاران حسین ابن علی یکی یکی کشته شدند.حمله، سپاهیان ابن زیاد، خیمه‌های حسین را آتش زدند.<ref name="Iranica"/> در ظهر، حسین و یارانش نماز ظهر را به صورت نماز خوف به جا آوردند. بعد از ظهر، سپاهیان حسین، به شدت تحت محاصره قرار گرفتند.بویژه اینکه آب را در گرمای سخت کربلا بر ایشان بسته بودند و اطفال و خردسالانسربازان حسین وپیش زریهرویش پیامبرکشته با تشنگیمی‌شدند و ترسکشتار و[[بنی هجومهاشم|هاشمیان]] دشمنکه مواجه شده بودند.صدای ناله ی اطفال و مویه زنان و وحشی گراهی های دشمنان حسین در این کارزار، اندوه بارترین تراژدی شیعیان و مسلمان جهان است.(مراسم عزاداری جهانی از ان رو ز تاکنون بطور گستره و بی نظیر(در کل جهان) در جهان اسلام برگزار می شود) سربازان حسین با اجازه گرفتن از او و با اشتیاقتا به دشمنحال یورشراهشان میبرای بردندترک ومیدان یکیجنگ یکی،باز پیشبود رویشنیز کشتهشروع می‌شدندگردید.تا اینکه از یاران حسین، ۳ یا ۴ تن بیشتر نمانده بودند که حسین آخرین حملات خود را به سپاهیان ابن زیاد صورتحمله می دادبرد. حسین شجاعانه می‌جنگید. و [[یعقوبی]] و چند منبع شیعی دیگر می‌گویدمی‌گویند که دهها تن را شجاعانه و ماهرانه (مانند علی ابن ابی طالب که در شجاعت زبانزد بود) کشت. اما برخی منابع دیگر حاکی از آن هستند که سربازان ابن زیاد اگر می‌خواستند می‌توانستند حسین را در جا بکشند.تشنگی برسرانجام خردسالانحسین سپاهاز حسینناحیه سخت شدسر و نالهبازو هاآسیب بگوشدیده ابالفضلو العباسبر برادر باوفای حسین رسید. او شجاعانهصورت به نگهبانانزمین شریعهافتاد فراتو یورش[[سنان بردبن وانس موفقنخعی]] شدبعد وارد شریعه شود.بااز اینکه عباسضربتی شدیدا تشنه بود امادیگر به احترام و عشق حسین آبزد، ننوشیدسر و آبوی را بر آب ریخت (این صحنه نیز دیگر صحنه از بابدن شکوهترینجدا صحنهنمود.<ref هایname="EoI"/> عاشوراسن نزد مسلمانان است) عباسحسین را ناجوانمردانههنگام محاصرهکشته کردندشدن، و۵۶ برسال اوپنج سنگماه، زدند و او را۵۷ زخمیسال و کمچند توانماه کردهیا و۵۸ آنگاهسال برنوشته‌اند. اوروز تاخته و دستانشعاشورا را بریدنددر وتاریخ اوروز راجمعه، تیرشنبه بارانیا کردنددوشنبه به گونه ایدانسته‌اند که عباسدر این دلاورترینمیان فردروز لشکرجمعه حسینصحیح‌تر بربه زمیننظر افتادمی‌رسد.<ref مشکname="hosein_islamica"/> آبنبرد پارهبه پارهپایان شدرسید و آبسربازان برابن زمینزیاد ریخترو وبه امیدغارت کودکان حسین بر آب شدآوردند.حسین کهبعد خوداز کشتهاینکه هاابن راسعد بهمحل حوزه سپاه برمیگرداند اما دو تنجنگ را نتوانست یکیترک پسرشکرد، [[علیبنی اکبراسد|اسدیان]] وروستای دیگریالقاظریه عباس.بدن پسرش را از فرط اندوه و عباسحسین را به خاطرهمراه اینکهدیگر تنکشتگان، اودر چنانهمان مجروحمحل ووقوع پارهکشتار پارهدفن شدنمودند. کهسر نمی توانست او را بازگرداندحسین (به همینهمراه دلیلسر اینکدیگر قبرهاشمیان وبه حرم عباس از مرقد حسین فاصله داردکوفه و دو حرم ایجاد شده که فاصله آن دو را [[بین الحرمیندمشق]] میبرده نامند. اباالفضل العباس نزدشیعیان و حتی بسیاری از سایر پیروان ادیان، شخصیتی معنوی و بسیار ممتاز شمرده می شود و از احترام بسیاری برخوردار استشد.<ref name="EoI"/>
پس از کشته شدن عباس بن علی برگ دیگری در جنگ رقم خورد و حسین بی یارو تنها شد. عمر سعد که مورد شماتت عبید الله بود که چرا با شک به حسین یورش برده است این بار فرصت را مقتضی دید تا خودی بنماید و حکوت ری را از این راه بطور قطع از آن خود کند.دستور داد تا رحم نکنند و حسین را به هر طریق محاصره کرده و او را بکشند..
سرانجام حسین از ناحیه سر و بازو آسیب دیده و بر صورت به زمین افتاد و دشمانش بی رحمانه بر او سنگ و نیزه و شمشیر زدند و او را غرق در خون کردند [[زینب]] خواهر حسین از بلندای کنار میدان (اینک به نام [[تل زینببه]] معروف است و یادبود زیبایی بر آن ساخته شده است) شاهد این فاجعه و تراژدی بوده است.<ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=سید ابن طاووس|نام= علی|کتاب=لهوف | ناشر=نبوغ |سال=1379ه.ش}}</ref>
 
شیعیان در سالگرد واقعهٔ کربلا،(دهه محرم و صفر)کربلا مراسم [[سوگواری محرم|سوگواری]] را بطور گسترده و بی نظیر برگزار می‌کنند. اما تاثیر واقعهٔ کربلا بر وجدان و ضمیر دینی مسلمانان جهان و بلکه بسیاری از اندیشمندان و نفوس بشری بسیار عمیق و فراتر از یادبود آن توسط شیعیان بوده است. مسلماً حسین تنها یک شورشی خودسر نبود که جان خود و خانواده‌اش را به خاطر آرزوهای شخصی فدا کند؛ او کسی بود که از شکستن پیمان صلح با معاویه سرباز زد(و بر پیمان استوار ماند) ولی حاضر به بیعت با یزید به دلیل تعارض با پیمان‌شان نشد. یزید تربیت شده سیره غیر مسلمانان بود میخواره میمون باز و منکر اصول دین بود و بیعت با چنین کسی اساسا با منطق اسلام بی مفهوم و بی معناست. حسیناو همانند پدرش و برادرش حسن،و بنا به نص پیامبر در روز [[غدیر]] قاطعانه معتقد بود که [[اهل‌بیت]] از جانب خدا برای حکومت بر امت محمد انتخاب شده‌اند و با رسیدن نامه‌های کوفیان،وظیفه شرعی بر او منجز شده وکوفیان، بر خلاف توصیهٔ برخی دوست‌داران و کسانی که از دور نصیحتش میکردنددوست‌دارانش، احساس وظیفه برای عدم بیعت و زیر بار زور نرفتنرهبری کرد .<ref name="Iranica"/>
سر انجام شمر دستور قتل نهایی را صدار کرد زرعه بن شریک و ابن وهب مزنی بر حسین ضربه زدند[[سنان بن انس نخعی]] بعد از اینکه ضربتی دیگر به حسین زد،و گلوی او را پاره کرد سر وی را از بدن جدا نمود.<ref name="EoI"/> حسین آخرین مله ای که حسین بزبان اورده این بوده است: آین گونه که به خوم آغشتند و اینک خدای را ملاقات میکنم. سن حسین را هنگام کشته شدن، ۵۶ سال پنج ماه، ۵۷ سال و چند ماه یا ۵۸ سال نوشته‌اند. روز عاشورا را در تاریخ روز جمعه، شنبه یا دوشنبه دانسته‌اند که در این میان روز جمعه صحیح‌تر به نظر می‌رسد.<ref name="hosein_islamica"/>
نبرد به پایان رسید و سربازان ابن زیاد رو به غارت آوردند. بعد از اینکه ابن سعد محل جنگ را ترک کرد، [[بنی اسد|اسدیان]] روستای القاظریه بدن حسین را به همراه دیگر کشتگان، در همان محل وقوع کشتار دفن نمودند. سر حسین به همراه سر دیگر هاشمیان به کوفه و [[دمشق]] برده شد.<ref name="EoI"/>
 
شیعیان در سالگرد واقعهٔ کربلا،(دهه محرم و صفر) مراسم [[سوگواری محرم|سوگواری]] را بطور گسترده و بی نظیر برگزار می‌کنند. اما تاثیر واقعهٔ کربلا بر وجدان و ضمیر دینی مسلمانان جهان و بلکه بسیاری از اندیشمندان و نفوس بشری بسیار عمیق و فراتر از یادبود آن توسط شیعیان بوده است. مسلماً حسین تنها یک شورشی خودسر نبود که جان خود و خانواده‌اش را به خاطر آرزوهای شخصی فدا کند؛ او کسی بود که از شکستن پیمان صلح با معاویه سرباز زد(و بر پیمان استوار ماند) ولی حاضر به بیعت با یزید به دلیل تعارض با پیمان‌شان نشد. یزید تربیت شده سیره غیر مسلمانان بود میخواره میمون باز و منکر اصول دین بود و بیعت با چنین کسی اساسا با منطق اسلام بی مفهوم و بی معناست. حسین همانند پدرش و برادرش حسن،و بنا به نص پیامبر در روز [[غدیر]] قاطعانه معتقد بود که [[اهل‌بیت]] از جانب خدا برای حکومت بر امت محمد انتخاب شده‌اند و با رسیدن نامه‌های کوفیان،وظیفه شرعی بر او منجز شده و بر خلاف توصیهٔ برخی دوست‌داران و کسانی که از دور نصیحتش میکردند احساس وظیفه برای عدم بیعت و زیر بار زور نرفتن کرد <ref name="Iranica"/>
 
== کنیه و القاب ==
کنیه حسین در تمام منابع اباعبداللهابوعبدالله آمده اما در نزد برخی خواص لقب ابوعلی را نیز داشته است. حسین بسیاری القاب دارد که با القاب حسن یکی است. حسین القاب خاصی مانند زکی، طیب، وفیّ، سید، مبارک، نافع، الدلیل علی ذات‌اللّه، رشید، و التابع لمرضاةاللّه داشته است. ابن طلحه مشهورترین لقب حسین را زکی و مهمترین آنان را سید شباب أهل‌الجنه می داند. در برخی احادیث منسوب به امامان شیعه، حسین با لقب شهید یا سیدالشهداء یاد می شده است. در برخی متون ادبی و تاریخی قرن چهارم هجری و پس از آن، با وجود اینکه وی خلافتی نداشته است، از وی با لقب امیرالمؤمنین یاد می‌گردد.<ref name="hosein_islamica"/>
 
== منابع برای تاریخ نگاری قیام حسین و سرنوشت وی ==
سطر ۵۲ ⟵ ۴۷:
 
بلاذری همان منابع طبری را به کار گرفته اما آنها را خلاصه کرده و آن روایت‌ها را بزرگنمایی می‌داند و علاوه بر آنان روایت‌های دیگری نیز دارد. لارا وسیا وگلییری بر این باور است که تاریخ نگاران دیگر مانند [[ابوحنیفه دینوری|دینوری]]، [[یعقوبی]]، [[ابن عبد ربیحه]] و غیره، اطلاع خاص دیگری به ما نمی‌دهند چون روایت هایشان را از ابو مخنف گرفته‌اند. شیعیان این آثار که مولفانشان گرایش‌های شیعی دارند را معتبر می‌دانند که بیشتر این روایت‌ها از روایت‌های [[شیخ مفید]] سرچشمه گرفته‌اند. برخی دیگر از این آثار به نقد روایت‌های ساختگی می‌پردازند. در قرن ۷ هجری/ ۱۳ میلادی، روایت‌های ساختگی و رمانتیک اضافه شد (مانند نبردهای تک نفره حسین که دهها نفر را می‌کشد و مانند شیری از خود دفاع می‌کند و افسانه‌های دیگر). این اغراق‌ها و روایت‌های ساختگی توسط [[اسماعیل بن کثیر|ابن کثیر]] مورد نکوهش تندی قرار گرفت.<ref name="EoI"/>
 
[[سید ابن طاووس]] نیز در کتابش [[اللهوف علی قتلی الطفوف]] شرح حال وقایع عاشورا را بیان داشته است
== دوران کودکی ==
محمد حائری می‌نویسد سال تولد حسین را سال ۳، ۴ یا ۵ هجری، روز تولدش را اکثراً ۳ شعبان، آخر ربیع‌الاول، اوایل شعبان، ۵ شعبان و زمانش را غروب پنج شنبه ذکر کرده‌اند. فاصله زمانی تولد حسن و حسین را ۶ ماه و ۱۰ روز، ۱۰ ماه و ۲۲ روز یا یک سال و دو ماه نوشته‌اند.<ref name="hosein_islamica"/> اما مادلونگ معتقد است بنا به اکثر روایات، حسین در ۵ شعبان ۴ هجری/۱۰ ژانویه ۶۲۶ میلادی متولد شد. روایاتی هم وجود دارند که تاریخ تولدش را در جمادی‌الاول ۶ هجری/اوایل اکتبر ۶۲۷ میلادی ذکر می‌کنند.<ref name="Iranica"/>
سطر ۱۳۷ ⟵ ۱۳۲:
=== واقعه کربلا ===
{{اصلی|نبرد کربلا}}
صبح روز دهم محرم، حسین لشکریانش را که ۳۰ اسب سوار و ۴۲ پیاده بودند را آماده کرد. سمت چپ سپاه را به [[حبیب بن مظاهر]]، سمت راست را به [[زهیر بن قین]] و قلب را به [[عباس پسر علی|عباس]] سپرد. وی همچنین دستور داد که دور تا دور خیمه‌ها، هیزم جمع آوری کنند و هیزمها را آتش بزنند. خود نیز به خیمه‌ای که قبلاً آماده کرده بود رفت [[غسلو شهادت]]خود را معطر به مشک نمود و خودنوره را(داروی موبر) به [[مُشک]]،سر معطرو تن مالید و خود را کردشست. سپس در حالی که سوار بر اسب بود و قرآنی به دست داشت، مناجاتی زیبا با خداوند نموده و با مردم کوفه نیز سخن نمود و گفت که خدا ولی اوست و دین را محافظت خواهد کرد. به مردم سخنان محمد که وی و حسن را سرور جوانان بهشت خوانده بود و جایگاه خانواده‌اش را یادآوری نموده و از آنان خواست تا فکر کنند که آیا کشتن وی، امری مشروع است؟ سپس مردم کوفه را به خاطر اینکه پیشتر از وی خواسته بودند تا پیششان بیاید، سرزنش نمود و درخواست کرد تا اجازه دهند وی به یکی از سرزمینهای اسلامی برود که در آنجا امنیتش تامین باشد. اما دوباره به وی گفته شد که اول از همه باید تسلیم یزید گردد. حسین در پاسخ گفت که هیچگاه خودش را همانند یک برده تسلیم نمی‌کند. حسین از اسب پیاده شد و دستور داد تا مهار اسب را ببندند به نشانهٔ اینکه هرگز از معرکه جنگ فرار نخواهد کرد.<ref name="EoI"/> [[حر بن یزید ریاحی|حر بن یزید بن ریاحی]] تحت تاثیر قرار گرفت و به سپاه حسین رفت و کوفیان را به خاطر خیانت به حسین سرزنش کرد که البته تاثیری بر روی آنان به وجود نیامد و سر انجام حر در میدان نبرد کشته شد. حسین به اتکای یارانش تا موقعی که تمامی یارانش کشته نشده بودند، وارد جنگ نشد و نمی‌جنگید.<ref name="Iranica"/>
 
[[زهیر بن قین]] از مردم کوفه خواست که به حرف حسین گوش داده و وی را نکشند. اما آنها با دشنام و تهدید پاسخ وی را دادند و شروع به تیراندازی نمودند. جنگ شروع شد. بال راست سپاه کوفه به فرماندهی [[عمرو بن حجاج]] حمله برد اما با مقاومت لشکر حسین مواجه شده و عقب نشست. عمرو دستور داد که لشکرش تن به نبردهای تن به تن درنداده و تنها از دور اقدام به تیر اندازی کنند. بال راست سپاه کوفه به رهبری [[شمر بن ذی الجوشن]] حمله و محاصره‌ای بی نتیجه انجام داد و فرمانده سواران سپاه، از ابن سعد خواست که پیاده‌نظام و کمانداران را به کمک وی بفرستد. [[شبث بن ربیع]] که قبلاً از حامیان علی بود، حال در لشکر کوفه و تحت امر پیاده‌نظام ابن زیاد بود. وقتی به وی فرمان حمله داده شد، آشکارا گفت که هیچ میلی به انجام این کار ندارد و سواره نظام و ۵۰۰ کماندار این کار را انجام دادند. سواران لشکر حسین که پاهای اسبانشان قطع شده بود مجبور به پیاده جنگیدن شدند. حسین و هاشمیان تنها از جلو می‌توانستند پیش روی داشته باشند و ابن سعد دستور داد که لشکریانش از همه جهات به سمت خیمه‌های حسین رفته تا آنها را خلع سلاح کنند. اما برخی از حامیان حسین که در خیمه‌ها خوابیده بودند با آنها سرسختانه جنگیده و مقاومت کردند. ابن سعد دستور داد که خیمه‌ها را آتش بزنند. قبلاً حسین دستور داده بود که دور تا دور خیمه‌ها آتش زده شود تا از ورود سپاهیان عمر بن سعد جلوگیری شود. شمر به سمت خیمه‌های زنان حسین پیش روی نمود و می‌خواست خیمه‌ها را بسوزاند که همراهانش وی را سرزنش نمودند که شرمگین شد و از این کار منصرف گردید.<ref name="EoI"/> در یک حمله، سپاهیان ابن زیاد، خیمه‌های حسین را آتش زدند که این آتش مانع از پیش روی سپاهیان ابن زیاد گردید.<ref name="Iranica"/>