بردهداری در ایران: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات ردهٔ همسنگ (۲۴) +املا+مرتب+تمیز (۵.۰۱): + رده:بردهداری در آسیا |
جز ویرایش به وسیلهٔ ابزار خودکار ابرابزار |
||
خط ۶:
== نامها ==
از واژگان برده در [[فارسی باستان]]
=== هخامنشی ===
در آغاز دوره [[هخامنشی]]، نهاد برده داری هنوز در ایران به طور کامل رشد نکرده بود. در میان [[مادها]] رسمی وجود داشت که به موجب آن، مردی تهیدست میتوانست، در برابر دریافت غذای روزانه، خود را در اختیار مردی ثروتمند بگذارد. چنین شخصی وضع بردگان را داشت، اما چنانچه اربابش به او کم غذا میداد، او هر زمان میتوانست وی را ترک کند. [[پارسیان|پارسیها]]، به هنگام تشکیل دولت شان، فقط چنین بردگی سادهای را میشناختند و کار برده از لحاظ اقتصادی مهم نبود. اصطلاح متعارف برای مشخص کردن برده در ایران باستان، کلمة بَنْدَکَه، مشتق از بَندَه به معنای بند و زنجیر، بود، [[داریوش اول]] «[[ساتراپ]]»ها و امرای خود را بندکههای خود میخواند. همچنین داریوش اول، گاداتس، حاکم خود در دیونی، را برده («دولس / دُولوس») خویش مینامد. درست به سان بسیاری از کشورهای شرق باستان، تمام اتباع پادشاه، حتی عالی ترین صاحب منصبان، بندگان پادشاه شمرده میشدند، زین رو لقمان یونانی نوشتهاند که جز پادشاه، تمامی مردم ایران جماعت بندگان اند. به همین ترتیب، اقتدار بزرگان خانوادههای پدرشاهی بر افراد خانوادههای خودشان مستبدانه بود و آنها میتوانستند با فرزندان ایشان چون برده رفتار کنند.<ref>[http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=934 برده و برده داری<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref><ref>[http://www.iranicaonline.org/articles/barda-i Encyclopædia Iranica | Articles<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref>
یکی از اصطلاحات فارسی باستان برای برده
در زمان هخامنشیان، در بابل و دیگر کشورهای فتح شده، نجبای پارسی به برده داران بزرگ تبدیل شدند. طبق برخی اسناد، ایرانیان بردههای خود را در بابل میفروختهاند. در مجموع، حتی در پیشرفته ترین سرزمینهای قلمرو هخامنشی هم فقط تعداد کمی برده در قبال افراد آزاد وجود داشتهاند و کار برده هیچگاه جایگزین کار کارگران آزاد نمیشدهاست. به هنگام پیدایش دولت پارس، در این نواحی برده داری تغییرات مهمی یافته بود؛ بردگی ناشی از بدهکاری دیگر مرسوم نبود. گذشته از کسانی که خودشان خود را میفروختند، به وثیقه گرفتن شخص در برابر وام، پیش از زمان پارسها به طور کامل از بین رفته بود. اگر بدهکاری وام خود را در مهلت مقرر نمیپرداخت، طلبکار حق داشت که فرزندان او را برده خود کند، یا بدهکار ورشکسته را دستگیر و در زندان بدهکاران محبوس کند، اما نمیتوانست بدهکار را به بردگی به نفر سوم بفروشد. غالباً بدهکار وام خود را از راه کار آزاد به طلبکار میپرداخت و آزادیش را به دست میآورد. با قضاوت از روی اسناد بابلی و پاپیروسهای آرامیِ دوره هخامنشی، میتوان گفت که بردگان اگر به خدمت ارباب ادامه میدادند یا غذا و لباس او را تا زمانی که زنده بود تأمین میکردند، گاهی آزاد میشدند.<ref>[http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=934 برده و برده داری<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref>
خط ۱۸:
واژة «وَردَگ» به معنای «برده» یا «اسیر»، اولین بار در کتیبههای [[ساسانی]] قرن سوم به کار رفتهاست. واژة «وَرداز» («اسیر»)، واژه مشترک بین [[پهلوی ساسانی]] و اشکانی، در کتیبه [[شاپور اول]] بر دیوار [[کعبه زردشت]]، با قرینة مشابهی دیده میشود.
منبع اصلی اطلاع درباره نهادهای دورة ساسانی، که درباره وضع قانونی و اجتماعی بردهها اطلاعات باارزشی به دست میدهد، کتابِ قانون [[مادیان هزار دادستان|مادَیانِ هَزار دادستان]]
مانند دیگر جوامع باستان، منشأ اصلی برده داری احتمالاً جنگ بودهاست، چنانکه از اصطلاح بسیار رایج انشهریگ (خارجی) آشکار است. از این گذشته، مادیان از عوامل دیگری نیز سخن میگوید؛ مانند فروش کودکان که پدر انجام میداد و برده کردن افرادی که برای مدت زمان محدودی به عنوان وثیقة قرض به طلبکار داده شده بودند. فرزند برده بودن نیز گاهی سبب بردگی میشد. اگرچه برده در قانون ساسانیان عمدتاً به عنوان موضوع حق (مملوک) تلقی میشد، میتوانست تا حد معینی، صاحب حق (مالک) هم باشد. از این جنبه، شیوة متداولِ قانون ساسانیان با قوانین دیگر جوامع دوران باستان تفاوت چندانی نمیکرد. با اینکه برده شی ء<ref> stag ¦ xwa</ref> «خواسْتگ»، شمرده میشد، استعدادهای انسانی او را، که ممیّز او از سایر اشیا و حیوانات بود، بسادگی نمیشد نادیده گرفت. چون دیگر جوامع باستانی، برده به مقوله ویژة «دارایی زنده» تعلق داشت، چنانکه ارسطو آن را تعریف کردهاست، و بنابراین به عنوان شخص نیز تلقی میشد. قانون ساسانیان، صلاحیت قانونی محدودی به برده میداد، اما در همان زمان، او را موضوع حق (مملوک) نیز میشمرد. [[مادیان هزار دادستان|مادیان]]، در چندین مورد، از وضع دوگانة برده، به عنوان شی ء و انسان، سخن گفته، و حال آنکه در موارد دیگر او را مانند یک دارایی تلقی کردهاست.<ref>[http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=934 برده و برده داری<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref>
انواع مختلف مالکیت برده ممکن بود: ممکن بود که برده کاملاً از آن یک ارباب، یا دارایی مشترک دو یا چند نفر باشد، و هر کدام از آنها به عنوان صاحب مشترک اجازه داشت او را براساس سهم قراردادی در اختیار داشته باشد. برده را میشد به مدت معینی به تملیک شخص دیگری درآورد. بردهها همچنین به عنوان کسانی ذکر شدهاند که وضع «بردههای وابسته به زمین» را داشتند، و با زمینی («دستْ کَرد»)ی که روی آن کار میکردند فروخته میشدند. اگرچه در تمام این موارد برده به عنوان شی ء تعریف شدهاست، در رفتار با این شی ء حقوق قانونی برده دار محدود بودهاست، زیرا برده در سطحی متفاوت از سایر اشیا یا حیوانات در مالکیت قانونی ارباب قرار میگرفت. قانون ساسانیان برای رفتار ظالمانه با برده و قطع عضو برده تاوانی مقرر کرده بود؛ بنابراین تا حدودی بردگان را در مقابل اقدامات مستبدانة مالکان حفظ میکرد. همچنین فروش بردة زردشتی، که قانون حق ادای فرایض مذهبی را برای او تضمین کرده بود، به یک بی دین (غیر زردشتی) ممنوع بود. در این مورد با هر دو طرف معامله، صاحب برده و خریدار، به عنوان دزد رفتار میشد و آنان مجازاتی را که برای دزدی در نظر گرفته شده بود، متحمل میشدند. بردهای که به کیش زردشت میگروید میتوانست مالک بی دین خود را ترک کند و، پس از جبران خسارت ارباب سابقش، «رعیتِ شاهِ شاهان» یعنی شهروند آزاد بشود. قطعهای مهم در هیربدستان حاکی از این است که حتی وام («اَبام»)ی به این منظور، به برده اعطا شدهاست (احتمالاً از سوی نهادی مذهبی). صفات انسانی برده در دعاوی کاملاً پذیرفته میشد: او میتوانست در دادگاه به عنوان شاهد، و بلکه خواهان و خوانده در دعاوی مدنی حضور یابد، خصوصاً در دعاوی راجع به مشاجراتی که بر سر تملک خود برده پیش میآمد. ارباب میتوانست به برده اش صلاحیت قانونی محدودی واگذار کند. امکان داشت صاحب برده به برده حق مصرف درآمد خودش را بدهد، یعنی قطعه زمینی به او واگذار نماید و، بنابراین، دریافت بخششهایی از نفر سوم را نیز برای او میسر کند. به طور طبیعی، برده اصلاً صلاحیت انتفاع
برده میتوانست آزادی خود را از طریق حکم قانونی آزادی بردگان به دست آورد. او میتوانست به طور کامل آزاد شود یا فقط آزادی محدودی کسب کند، یعنی تا حد معینی (یک دوم، یک سوم، یک دهم) آزاد شود؛ و این غالباً هنگامی بود که برده دارایی مشترک چند ارباب بود که یکی (یا بیشتر) از آنها نسبت به سهم خود، به برده آزادی میداد. اما اربابی هم که برده تماماً به او تعلق داشت، میتوانست او را به نسبت معینی آزاد کند. فرزندان بردهای نیز که به طور نسبی آزاد شده بود، به همان اندازة والدشان آزاد بودند. چنانکه گذشت، بردهای که به کیش زردشت میگروید و اربابی غیرزردشتی داشت، حق خرید آزادیش را به ابتکار خود داشت. از سوی دیگر، اگر پس از گرویدن اربابش به کیش زردشت، او به آن آیین میگروید، حق قانونی آزاد ساختن خود را برای همیشه از دست میداد. برده پس از گرفتن جواز آزادی («آزاد هیشت»، مردی آزاد (رعیتِ شاهِ شاهان)
=== دوره اسلامی تا حمله مغول ===
جامعه اسلامی در سدههای نخستین جامعهای برده دار بود، و احتمالاً جامعة ایرانی آن زمان دارای دو نوع برده داری
دربارة برده داری نوع اول (کشاورزی و صنعتی) در نخستین سدههای اسلامی در ایران، بیشتر بر اساس قراین میتوان استنتاج، و با احتیاط فرض کرد: بردگی کشاورزی که حدود چهار قرن اول هجری در عراق سفلی ـ مشتمل بر قبایل غیر بومی، مانند زنجهای افریقایی و زُطّهای هندی ـ وجود داشته، در شرایط اقلیمی تقریباً یکسان در ایران نیز (در اهواز) معمول
برده داری نوع دوم در ایران، از همان نوع رایج در دیگر نقاط جهان اسلام بود. از بردهها برای کارهای خانگی، از جمله در اندرون یا حرم، استفاده میشد. برای منظور اخیر، ترجیحاً خواجگان یا مردانِ سیاه چرده و دارای ظاهر نامطلوب را به کار میگرفتند. حقارت کامل جسمی و اجتماعی خواجگان باعث شده بود که پیش از سلجوقیان گاهی آنها را به شغل محتسب منصوب کنند؛ زیرا آنان نه برای کسی احترام قائل بودند و نه به کسی تعهد یا دینی داشتند. دختران برده را برای متعه کردن میپسندیدند، و برخی از همسران خلفای عباسی ـ که مادر امیرزادگان و خلفای بعدی و دارای مقام «اُم وَلَد» بودند ـ ایرانی خوانده
در قابوسنامه صفات ممیّزة انواع برده و لزومِ توجه دقیق خریدار به نیاز خود، هنگام مذاکره برای خرید برده بیان شده و نیز صفاتِ مطلوب بردگانی پرداخته شده که قراربوده وظایف مالی و منشیگری، نوازندگی، سربازی، نگهداری اسب و دامهای مزرعه، خدمتکاری و آشپزی را انجام دهند.<ref>[http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=934 برده و برده داری<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref>
خط ۵۶:
از بردگان در کارهای مختلف، بویژه در امور خانگی و برای عیش و عشرت، استفاده میشد. برخی از کنیزکان را صاحبانشان به فحشا وامی داشتند. تمام رجال خانههای بزرگ و بردگان متعدد، و اروپاییان مقیم ایران نیز هر یک چند برده داشتند.<ref>[http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=934 برده و برده داری<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref>
خواجهها. در میان بردگان، خواجهها گروهی مخصوص و متنفذ بودند که در اوان جوانی (هفت تا ده سالگی) و پیش از فروش به صاحبان نهایی خود، اخته میشدند. آنها بیشتر پوستی تیره داشتند، اما خواجة سفیدپوست نیز دیده شدهاست (ابن بطوطه به خواجهای یونانی اشاره کردهاست). در زمان صفویان، خواجة سفیدپوست وجود نداشت تا اینکه شاه عباس اول خود چند بار افراد را اخته کرد، رئیس خواجهها («خواجه باشی»)، سمتِ «ریش سفید»ی حرم را عهده دار بود. به گفتة شاردَن، اکثر خواجههای تیره پوست، هندی و بیشتر آنها اهل مالابار و بنگال بودند و رنگ پوستشان از رنگ پوست سیاهان افریقایی روشنتر بود. در اواخر قرن دهم، حدود ۹۹۹/۱۵۹۰ یکصد «غلام» گرجی را اخته کردند و شایسته ترین ایشان را به ریاست آنها («یوزباشی»: فرمانده یکصد تن)، منصوب کردند. در همان زمان، یوزباشی دیگری به ریاست خواجههای سیاهپوست منصوب شد. از آن پس، قدرت میان ررجوع کنید به سای خواجههای سفیدپوست و سیاهپوست تقسیم شد. شاه تنها کسی بود که حق مالکیت خواجة سفیدپوست داشت. خواجهها، بر اساس سن (معمولاً هشت تا شانزده سال) و میزان تحصیلات، به قیمتی گزاف (میان هزار تا دو هزار فرانک) به فروش میرسیدند؛ با این حال، شاه عباس دوم (حک: ۱۰۲۵ـ ۱۰۷۷) حدود سه هزار خواجه داشت. خانوادههای ممتاز معمولاً دو تا هشت خواجه داشتند و تعداد آنها به ثروت ایشان بستگی داشت. گزارشهای مقامات رسمی را رئیس خواجگان حرم («ایشیک آقاسی باشی»)، که در حرمسرا دارای محلی مخصوص بود، نزد شاه میبرد و پاسخ شاه را به ایشان میداد. خزانه دار سلطنتی و معاون او، که کلیدهای خزانه را در اختیار داشت، هر دو از خواجههای سیاهپوست بودند. فقط خواجههای سیاهپوست اجازة ورود به حرمسرا را داشتند و در واقع بندرت آنجا را ترک میکردند. ایشان علاوه بر نگهبانی از زنان شاه، کمی هم در کارهای خانگی کمک میکردند. خواجههای سفیدپوست تنها با اجازة شخص شاه حق ورود به حرم را داشتند. ایشان محافظان شاه و کاخ سلطنتی، و همیشه همراه شاه بودند. رئیس خواجههای سفیدپوست را «مهتر» میخواندند. مهتر در کاخی از آنِ خود زندگی میکرد، بسیار متنفذ و همیشه با شاه بود. شاه که همواره خواجهها گرداگرد او را گرفتهاند و به او خدمت میکنند«حدود پنجاه خواجه دارد که به نیازهای کم اهمیت او مانند لباس پوشیدن میرسند. تصدی البسه و آبدارخانه نیز با آنهاست.». هنگام بار عام، «نُه تا ده خواجة کوچکِ ده تا چهارده ساله پشت سرشاه میایستند؛ آنها زیباترین کودکانی هستند که چشم کسی دیدهاست. لباسهای فاخر به تن دارند و پشت سر شاه نیمدایرهای تشکیل
سربازان برده. سربازان برده («غلام»)، که در دورة مغول ناپدید شدند، بار دیگر در زمان غازان خان، هفتمین پادشاه ایلخانی، اهمیت یافتند. به نوشتة رشیدالدین فضل الله (۶۴۵ـ ۷۱۸)، مالک اقطاعی نظامی درگذشته و وارثی بر جای نگذارده، و مقرر شدهاست که اقطاع به یکی از غلامان پیر او واگذار شود. ابن بطوطه به حضور «مملوک» (برده) در دربار ابوسعید ایلخانی اشاره کردهاست. شمس منشی نیز از غلامانی یاد میکند که با دیگران به حفاظت از کاروانها مشغول بودهاند. یکی از رهبران سربداران *، وجیه الدین (حدود۷۵۱)، نیز گروهی غلام ترک برای محافظت از شخص خویش استخدام کرده بود. با افول ایلخانیان (دورة فرمانروایی در ایران: ۶۵۴ـ۷۵۰)، غلامان بار دیگر در دولت چوپانیان اهمیت یافتند. صفویان در اوایل کار، مانند قراقوینلوها و آق قوینلوها، از سرباز برده استفاده نکردند، تنها در حدود ۹۹۸ بر اثر مشکلاتی که امیران قزلباش برای شاه عباس اول به وجود آوردند، سپاهی از غلامان تشکیل گردید. این سپاه تحت فرمان قوللرآقاسی باشی و مرکب از غلامان، محافظان اسلحه خانه («یَساولان قور») و«جارچیان» تحت امر «یوزباشیان» و مسلح به تفنگهای لوله پهن («جزائری») بود. در ضمن، «وزیر» و مأمور مالی («مستوفی») جداگانهای نیز برای این سپاه تعیین شد. شغل وزیر حفظ سوابق اشتغال و نحوة انجام وظیفه و شیوة پرداخت و میزان حقوق افراد، و وظیفة مستوفی حفظ سوابق غلامان و اطلاعات مربوط به اخراج و مرگ افراد و نگهداری مدارک مالی بود (رجوع کنید به میرزا سمیعا، همانجا). غلامان جوان، خواندن و تشریفات دربار را در نهادی که زیر نظر شاه بود، فرا میگرفتند و پیش از بلوغ، آموزگاری ویژه داشتند. پس از رسیدن به سن بلوغ، به نظام وارد میشدند و تحت نظر قوللَر آقاسی باشی قرار میگرفتند. مسکن غلامان جوان در کاخ کوچکی به نام «خانة گاو» بود. به گفتة تونو تعداد غلامان حدود ۴۰۰، ۱ تن بود، اما شاردن شمار آنها را ۲۰۰، ۱ تن ذکر کردهاست. در زمان شاهرخ شاه (حدود ۱۱۶۴) سپاه غلامان دست کم ۱۵۰۰تن عضو داشتهاست.<ref>[http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=934 برده و برده داری<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref>
خط ۷۹:
از بردگان در کارهای خانگی یا عیش و عشرت، نظام، امور اداری یا کارهای یدی استفاده میکردند و خواجهها نگهبان حرم بودند. هدف عمدة اعیان ایران در خرید برده، نمایش ثروت خویش بود. هر چه تعداد نوکران و بردگان کسی بیشتر بود، مهمتر به نظر میرسید. از این گذشته، همسران بزرگان برای انجام امور اندرون خواستار کنیز بودند. برخی از اروپاییان نیز، بر خلاف قوانین ایران، صاحب برده بودند، ولی بردهها هرگاه میخواستند، میتوانستند آنها را ترک گویند و ادعا کنند که به عنوان مسلمان موظف نیستند به مسیحیان خدمت کنند.
بیشتر نویسندگان بر آن اند که بردگان در ایران هرگز مکلف به کارهای دشوار نبوده و تنها به انجام کارهای نسبتاً راحت خانگی میپرداختهاند. اما این امر فقط در مورد اعیان شهری صحت
;سربازان برده
خط ۹۵:
;رفتار بردگان
به طور کلی، در ایران با بردگان بخوبی رفتار میشد. به اعتقاد سایکس برای بردگان «ایران بهشت است». رفتار افغانها نیز با آنها نسبتاً انسانی به نظر میرسد. به سبب قیمت گزاف و جنبة تجمّلی داشتن برده، وظایف کم زحمت خانگی به آنها واگذار میشد. در ضمن، چون بردگان در ایران با کسی جز صاحبانشان پیوندی نداشتند، معمولاً در مقایسه با خدمتکاران آزاد مورد اطمینان و توجه بیشتری بودند. بردگان نیز، مانند خدمتکاران، غالباً عضو خانواده به شمار میآمدند و دون پایگی آنها موجب تحقیرشان نمیشد. بردگان را به مناسبتهای خانوادگی، مانند تولد یا ازدواج، یا پس از مرگ صاحبانشان آزاد میکردند. صاحب برده ترتیب ازدواج او را با یکی از کنیزان خویش میداد، و کودکانی که از این وصلت به وجود میآمدند با فرزندان صاحب برده بزرگ میشدند. بردگانی که با آنها بدرفتاری میشد حق شکایت داشتند و میتوانستند تقاضا کنند که به دیگری فروخته شوند، اما فروش غلام خانگی باعث کسر شأن افراد میشد؛ حتی در موارد نادری هم که صاحب برده به فروش او رضایت میداد، یافتن خریدار مشکل بود، زیرا کسی به خریدن بردة متمرد علاقه نداشت. ضمناً در موارد سوءرفتار نسبت به بردگان، اتفاق افتادهاست که بردگان یک شهر در مقابل خانة صاحب برده به تظاهرات پرداخته و خواستار اجرای عدالت شدهاند. با وجود این، در جایی که قدرت نامحدود در یک طرف قضیه قرار داشته، بدرفتاری بندرت روی میدادهاست. در فاصلة سالهای ۱۲۵۶ تا ۱۲۵۷، چندین برده به منظور فرار از تنبیه، به سفارت انگلیس پناه بردند. در جنوب ایران، بردگانی که به کار کشاورزی واداشته میشدند، در حد گرسنگی مفرط و لباسهای مندرس نگهداری میشدند. ظاهراً مقرر بود که یک سوم محصول زمین به آنها داده شود، اما حتی از آن درصد ناچیز هم، مقدار زیادی کم میشد. بردگان ترکمنها نیز وضع مشابهی داشتند؛ با آنها چون شی ء منقول رفتار میکردند، نیمه عریان و گرسنه بودند و شبها آنها را با قلاّ ب چوبی محکمی میبستند و روزها نیز ناچار بودند که با زنجیر حرکت کنند. دربارة رفتار با بردگان در کشتیهای حمل برده، شواهد متناقضی هست. لوریمر (همانجا) موردی زننده از رفتار وحشیانة برده فروشان عرب را ذکر
=== الغای برده داری ===
خط ۱۰۵:
[[پرونده:Slavery law iran.jpg|بندانگشتی|300px|چپ|قانون منع برده فروشی]]
{{ویکینبشته|قانون منع خرید و فروش برده در خاک ایران و آزادی برده در موقع ورود به مملکت}}
در روز ۱۸ بهمن ۱۳۰۷ لایحه دو فوریتی زیر در [[مجلس شورای ملی]] به تصویب رسید.<ref>تاریخ بیست ساله ایران. حسین مکی. نشر ناشر. ۱۳۶۳ تهران
«ماده واحده-در مملکت ایران هیچکس به عنوان برده شناخته نشده و هر بردهای بمجرد ورود به خاک یا آبهای ساحلی ایران آزاد خواهد بود. هرکس انسانی را به عنوان برده خرید و فروش کرده یا رفتار مالکانه دیگری نسبت به انسانی بنماید یا واسطه دیگری در حمل و نقل برده بشود محکوم به یک تا سه سال حبس تادیبی خواهد بود.»
|