مادهباوری: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات ردهٔ همسنگ (۲۴) +املا+مرتب+تمیز (۷.۷): + رده:هستیشناسی |
|||
خط ۲:
{{تمیزکاری}}
{{تاریخ فلسفه}}
'''مادهباوری'''<ref>{{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی=http://www.icnc.ir/index.aspx?pid=289&metadataID=ae99b8c0-f7e8-4f94-84a8-c7174e2bdddf |عنوان=معرفی کتاب اکولوژی و مارکس: ماده باوری و طبیعت | ناشر = کنسرسیوم محتوای ملی |تاریخ = |تاریخ بازبینی=۲۴ اسفند ۱۳۹۱
== مادهباوری و مادیگرایی ==
برای هردوی این واژه ها در زبان انگلیسی یک معادل وجود دارد:
* مادهباوری: به کسی گفته میشود که بر این باور است که هر آنچه در هستی وجود دارد ماده یا انرژی است و همهی چیزها از ماده تشکیل شدهاند و همهی پدیدهها (از جمله «آگاهی») نتیجهی برهمکنشهای مادی است. به عبارت دیگر، ماده تنها «چیز» است و «واقعیت» عملاً همان کیفیتهای در حالِ رخ دادنِ ماده و انرژی است.
* مادیگرا:به کسی گفته میشود که رسیدن به آسایش جسمانی را بالاترین ارزش میداند. چنین افرادی پیوسته به دنبال داشتن رفاه بیشتر و کالاهای بیشتر (خانه، ماشین، لوازم، ...) هستند و چیزی بیشتر از اینها را نمیبینند و/یا نمیخواهند.
غالباً عامدانه یا غیرعامدانه این دو واژه با یکدیگر اشتباه گرفته میشوند. مثلاً گفته میشود "کسانی که جهان را چیزی جز ماده نمیدانند، پیوسته به دنبال مادیاتاند."
== جهان مادی است ==
خط ۱۵:
[[زروان|زروانیان]]، «زروان بیکران» یا گیتیماده را عنصر نخستین میدانستند که تمام موجودات از آن پا به عرصهی وجود نهادهاند. [[دمکریت]] فیلسوف بزرگ یونان باستان میگفت اصل جهان از یک عنصر تجزیه ناپذیر است که از ترکیب آن، اشیاء مختلف پدید میآید و آن را «اتم» (ا به معنای نفی، تم از واژه بریدن و قطع کردن) یا «بخش ناپذیر» (در اصطلاح فلسفی ما ـ جزءِ لایَتَجَزی) نامید.
[[پرونده:Cartesian-materialism-1-.png|
با تکامل اندیشه بشری این کشف بزرگ به عمل آمد که آن پایه مشترک و اساسی عمومی را نباید با اشکال مختلف اشتباه کرد، بلکه این نتیجه فلسفی حاصل شد که در درجه اول همه اشیاء جهان در این اصل شریکند که به خودی خود و مستقل از انسان، مستقل از تفکر و اندیشه و احساسات وتمایلات انسان، یعنی به طور عینی، وجود دارند. مثلاً علوم طبیعی ثابت کردهاست که میلیونها سال قبل از پیدایش هر گونه موجود زندهای زمین و اجرام کیهانی وجود داشتهاند و این خود نشان میدهد که طبیعت عینی است، مستقل از انسان و شعور اوست. به عبارت دیگر این عقل نیست که ماده را خلق کرده، بلکه در کره زمین تکامل چندین میلیارد سالهی ماده است که منجر به پیدایش شعور و خرد انسانی شدهاست.
خط ۳۵:
لنین مفهوم ماده را به مثابهٔ یک مقولهٔ فلسفی توضیح میدهد و روشن میکند که مقصود از آن تمامی واقعیت عینی است که انسان با آن، یعنی با این واقعیت، توسط حواس پنجگانهٔ خویش آشنا میشود. واقعیت عینی، مستقل از حواس وجود دارد ولی توسط حواس منعکس میشود. پس، آن شاخصهای اساسی و عام که در همه اشیا و پدیدهها مشترک است و توسط مقولهٔ «ماده» بیان میگردد عبارتاند از آن که:
# همهٔ آنها مادی هستند، به طور عینی و مستقل از شعور ما وجود دارند.
# همهٔ آنها از طریق خواص مختلف خود (نظیر رنگ و بو، مزه و صدا و حرارت و ابعاد و غیره) روی ارگانهای حس ما تأثیر میگذارند و متناسب با آن احساس ویژهای را به وجود میآورند.
سطر ۱۱۱ ⟵ ۱۱۰:
{{پایان شعر}}
در سیستم
در مورد عقیده به ماهیت ایزدی جهان و این که یزدان در همه جا و همه چیز هست و همه چیز بازتاب اوست، ادامه منطقی پی گیر این نظریه آن است که انسان خود خداست و خدای خالق جز «من متفکر» کس دیگری نیست. به قول مولوی:
سطر ۱۲۰ ⟵ ۱۱۹:
این نظریهای است که بیان آن در قرون وسطای ایران به علت نقش مثبت و انسان گرایانه اش، در شرایط مشخص تاریخی، از جانب دلاورانی آزاد اندیش علیه قشریون تاریک فکر، شهامت بسیار میطلبید. با این حال کسانی «اناالحق» گویان «اسرار هویدا کردند» و به همین خاطر «سربر سر دارنمودند».
اما در عصر ما،
برخی از این مکاتب به این یا آن شکل رابطه دیالکتیک بین وحدت و کثرت را درک کرده یا طرح کردند. نظیر آن که گفت «غایت توحید انکار توحید است» و یا آن دیگری که سرود:
سطر ۱۴۳ ⟵ ۱۴۲:
مسئله وحدت جهان را ماتریالیسم چگونه حل میکند؟
ماتریالیسم دیالکتیک در جهان بینی مونیستی خود، نه فقط همه مکاتب گوناگون
فلسفه مارکسیستی نشان میدهد که پدیدهها و روندهای جهان کیفیتا متفاوتند ولی همه آنها در این امر شریک و یگانهاند که مادی هستند. این مطلب سنگ بنای اساسی برخورد ما به مسئلهاست.
سطر ۱۶۱ ⟵ ۱۶۰:
۱ ـ کشف قوانین مکانیک و قانون جاذبه عمومی نشان داد که قوانین مشابهی در زمین و آسمان در مورد اجسام ارضی و سماوی عمل میکند. از جانب دیگر پس از تجزیه طیفی تمام اجرام کیهانی(یعنی تعیین ترکیب شیمیایی اجسام گداخته و در حالت گازی، از روی آن رنگ نوری که متصاعد میکنند) معلوم شد که در آنها همان عناصر شیمیایی وجود دارد که در زمین نیز هست. تجزیه شیمیایی سنگهای آسمانی چه آنها که همچو شهاب ثاقب بر زمین فرود میآمدند و چه آنها که توسط فضا نوردان و یا مه نوردهای خود کار به زمین آورده شدند به همان نتیجه رسید. دانش مدرن ارتباطات عمیق بین جهان کوچک (میکروکسموس) و جهان بزرگ (ماکروکسموس) را روشن ساخت. علم ستارهشناسی (فیزیک ستارگان، شیمی ستارگان) و پژوهش روند انفجارهای هستهای درونی آنها وحدت پدیدههای بسیار ریز و پدیدههای کیهانی عظیم را ثابت کرد.
۲ ـ علوم شیمی و زیستشناسی و فیزیولوژی رابطه جهان جاندار و بی جان و وحدت ماده زنده و بی جان را نشان داد. از شناخت ناکافی و مرزهای تاریخی علم
از مواد و عناصر غیر آلی مواد آلی مصنوعا ساخته شد. معلوم شد که سدی غیر قابل گذر بین ماده جان دار و بی جان وجود ندارد. جهان آلی ثمره تکامل جهان غیر آالی است. زندگی نتیجه یک تحول پیش رونده ماده بی جان است. ثابت شد که زندگی شکل ویژه کیفیتا متفاوت و مشخصی از مادهاست و اجسام آلی از انواع آلبومینها، اسید نوکلئیکها و ترکیبات فسفر و غیره ساخته شدهاند. وحدت مادی جهان در این زمینه نیز مدلل شد.
۳- علوم امروزین روانشناسی و فیزیولوژی و سیبرنتیک رابطه نزدیک و پیوند درونی بین روندهای معنوی و روانی با پایه مادی و فیزیولوژیک آنها ثابت کردهاست. همان طور که انگلس پیش بینی کرده بود «مطالعه دشوار و طولانی جهان مادی و
پیشرفتهای دانش در شناخت طرز عمل سیستم عصبی و کار مغز گره از راز پدیدههای بغرنجی از حیات روانی انسان گشودهاست و نشان داده که پایه همه آنها روندهای فیزیولوژیک است. پاولوف دانشمند شهیر روس به حق نوشت «فعالیت روانی ثمره فعالیت فیزیولوژیک توده معینی از سلولهای عصبی مغز است.»
سطر ۱۸۳ ⟵ ۱۸۲:
۱ ـ فلسفه میآموزد که وظایف پراتیک باید بر شالوده مطالعه روندهای مادی و شناخت واقعیت عینی صورت گیرد. برای درک درست مسائل و داشتن دید علمی و روشن باید علل مادی پدیدهها را کشف و مطالعه کرد، باید به انگیزهها، محملها و شالودههای مادی حیات سیاسی ـ ایدئولوژیک جامعه پی برد، باید به تجزیه و تحلیل بغرنج و همه جانبه کلیه شرایط عینی مادی پرداخت و شرایط مشخص تکامل اجتماعی را در هر مرحله در نظر گرفت. در پرتوی این شناخت میتوان وظایف خویش را به درستی تعیین کرد و از اشتباهات ذهن گرایانه (سوبژکتیویسم) و اراده گرایانه (ولونتاریسم) پرهیز کرد. این دو انحراف منجر به عدم شناخت قوانین عینی و انکار نقش تعیین کننده عوامل مادی شده کار را به قضاوتهای نادرست و به شکست در عمل میکشاند. سیاست باید بر شالوده مستحکم علم مطالعه و شناخت واقعیت مادی عینی استوار باشد.
۲ ـ اتکاء تزهای فلسفی ماتریالیسم دیالکتیک پیرامون ماده و حرکت و زمان و مکان بردادههای علوم مدرن و بر پراتیک به این فلسفه قدرت و استحکام بخشیده. در نبرد با مکاتب
برخی پژوهندگان خاطر نشان میسازند که
مونیستها monisme از واژه مونو به معنای یک واحد جهان را بر پایه یک اصل یک عنصری و از یک مبدأ میدانند. مونیسم میتواند
== منابع و پیوند به بیرون ==
سطر ۱۹۵ ⟵ ۱۹۴:
* [http://www.rahetudeh.com/rahetude/Tabari/Asar/Yad-dashtha/negarandeh.html یادداشتها و نوشتههای فلسفی و اجتماعی]
== منابع ==
{{پانویس}}
{{فلسفه ذهن}}
{{فلسفه}}
{{متافیزیک}}
[[رده:مادهگرایی| ]]▼
[[رده:جنبشهای فلسفی]]
[[رده:مکتبها و سنتهای فلسفی]]
[[رده:نظریههای متافیزیک]]
[[رده:هستیشناسی]]
|