۳- کاهش توزیع مقداری درآمد در سطوح بالا که از طریق وضع مالیاتهای تصاعدی بردرآمد و ثروت بدست میآید.{{سخ}}
۴- افزایش توزیع مقداری درآمد در سطوح پایین اجتماع از طریق پرداختهای انتقالی به صورت مستقیم و یا تامین کالاهای ضروری و خدمات اساسی.{{سخ}}
روشهای اندازهگیری نابرابری توزیع درآمد[5]
الف) منحنیهای لورنز؛ یك روش عمومی برای سنجش توزیع درآمد، ترسیم منحنی لورنز است. منحنی لورنز (Max O. Lorenz: 1880-1959)، رابطه كمّی واقعی بین درصد دریافتكنندگان درآمد و درصد كل درآمدی كه آنان در طول یكسال دریافت میدارند را نشان میدهد.
در شكل بالا این منحنی نشان داده شده است. شمار دریافتكنندگان درآمد (برحسب درصدهای تجمّعی درآمد) بر روی محور افقی ترسیم میشود و محور عمودی درصد كل درآمد را كه بهوسیله هر گروه دریافت میشود، نشان میدهد. در هر دو محور درصدهای تجمعی تا 100 درصد در نظر گرفته شده است؛ بنابراین طول هر دو محور مساوی است. در هر نقطه بر روی قطر، درصد درآمدهای دریافتشده دقیقاً برابر با درصد دریافتكنندگان درآمد است. بهبیان دیگر، قطر مربع در شكل بالا نمایانگر برابری كامل در توزیع درآمد مقداری است برای مثال گروه 40 درصد پایین 40 درصد كل درآمد را دریافت میكند.
هرچه منحنی لورنز از قطر (برابری كامل) دورتر شود، درجه نابرابری بیشتری را نشان میدهد و چون توزیع درآمد هیچ كشوری كاملاً برابر نیست؛ لذا منحنی لورنز در كشورهای مختلف در سمت راست قطر مربع قرار میگیرد.
ب) ضریب جینی؛ یك روش خلاصه و بسیار ساده دیگر میتواند بهوسیله محاسبه نسبت ناحیه بین قطر مربع و منحنی لورنز، در مقایسه با كل ناحیه نصف مربع كه منحنی در آن واقع است، بهدست آید. در شكل فوق، این نسبت عبارت است از ناحیه هاشور خورده A به كل ناحیه مثلث BCD. این نسبت، بهنام آماردان ایتالیایی، جینی (Corrado Gini: 1884-1965) شناخته میشود؛ كه در سال 1912 ضریب فوق را تدوین كرد، این نسبت، تراكم جینی و یا بهطور سادهتر، ضریب جینی نامیده شد. ضریب جینی مقیاس نابرابری كل است و میتواند از صفر (برابری كامل) تا 1 (نابرابری كامل) تغییر كند. در واقع ضریب جینی برای كشورهایی كه توزیع درآمد بسیار نابرابری دارند، عموماً بین 5/0 تا 7/0 است، در حالیكه در كشورهایی كه توزیع درآمد نسبتاً برابر است، این ضریب بین 2/0 تا 35/0 است.
روش درصدها یا دهکها؛ روش سوم سنجش وضعیت توزیع درآمد، روش حسابی درصدها یا دهکهاست. بهعلت نواقصی که در هر دو معیار سنجش توزیع درآمد، یعنی منحنی لورنز و ضریب جینی وجود دارد، از جدول دهکها بهطور مستقل یا بهعنوان معیار تکمیلی در کنار منحنی لورنز و ضریب جینی استفاده میشود. اشکال منحنی لورنز این است که چون به شکل هندسی است، معیار دقیقی بهدست نمیدهد. از آنجاییکه ضریب جینی نیز متوسطی از وضعیت کلی توزیع درآمد است، بهما نمیگوید که نابرابری در توزیع درآمد در کجا بیشتر است. در روش سوم (درصدها و دهکها) کل جمعیت را بر حسب درآمدهای دریافتی، به ترتیب از پایین (فقیرترین) به بالا (ثروتمندترین) اغلب به 5 گروه 20 درصدی، یا 10 گروه 10 درصدی تقسیم میکنند؛ سپس در مقابل هر یک از این گروههای جمعیتی، سهم (درصد) درآمد ملّی اختصاص یافته به آنها درج میشود. بنابراین اگر در هر گروه، تفاوتی بین درصد جمعیت و درصد درآمد آنها در درآمد ملی مشاهده شود، میتوان بهوجود مسئله نابرابری پی بود. بهطور مثال اگر در مقابل دهک اول (10 درصد اول جمعیتی) بنگلادش عدد 3/3 درصد دیده میشود به این معنی است که توزیع درآمدی نامناسبی در این کشور وجود دارد. چراکه 10 درصد جمعیت این کشور تنها 3/3 درصد از درآمدهای این کشور را در اختیار دارند.[6]
یکی از موضوعات مهم مطرح در [[علم اقتصاد]] توزیع درآمد است، که از طریق [[اقتصاد اثباتی]] و [[اقتصاد هنجاری]] مورد بررسی قرار می گیرد.
در دیدگاه اقتصاد هنجاری، مفهوم و اهداف توزیع درآمد مورد بررسی قرار می گیرد مثلاً در برخی نظریات هدف توزیع درآمد را ثبات سیاسی و رضایت مردم از دولت می دانند بخصوص این در نظریات توزیع ارسطو مشاهده می شود، و برخی توزیع مناسب را به جهت برقراری عدالت ضروری می دانند. از نظریات عدالت برداشت می شود که برابری حسابی درآمدها به مفهوم عدالت نیست بلکه درآمد ها باید بر اساس استحقاق افراد توزیع گردند، که مبنای استحقاق بر اساس دیدگاه های مختلف فلسفی باهم متفاوت اند، مثلاً مبنای استحقاق در اقتصاد نئوکلاسیکی تولید نهایی (سهم داشتن در تولید)است. برخی از اقتصاددانان رفاه، توزیع برابر درآمد را با توجه به هدف حداکثر کردن رفاه اجتماعی و قانون مطلوبیت نزولی الزامی می دانند.