عصر هلنیستی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Reza hassani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Reza hassani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۲:
پیکر تراش در اینجا نه با عقل ما بلکه با عواطف ما سر و کار دارد زیرا می کوشد ترحم ما را نسبت به پیکر درهم کوبیده این رزمنده پرتوان برانگیزد. در آخرین مرحله تکامل پیکرتراشی هلنی که در طی چند صد سال طیفی از امکانات و تجسمات – از پیکره آپولون در اولمپیا گرفته تا مشت زنِ خشنی که دوران قدرتش به پایان رسیده – را پشت سرگذاشت بیان داستان، رئالیسم، و علاقه به انسان مورد توجه هنرمند هلنی قرار می گیرند{{http://vista.ir/article/}}.
تغییرات و تحولات اجتناب ناپذیری که در تمامی هنر یونان در دوره یونانی مآبی صورت پذیرفت، در برخی از مشهورترین پیکرههای ان دوران در خور توجه است. یکی از آنها مذبح زئوس در شهر [[پرگامون]] است، که در حدود سال ۱۶۰ ق. م بنا شده است. مجموعه پیکرههایی که در آن ساخته شده، نبردی را بین خدایان و غولان باز مینماید. این مذبح، اثری با شکوه است، ولی نباید در آن هماهنگی و تذهیبی را که خاص پیکره سازی اولیه یونان بود؛ را در آن جستجو کرد. از قرار معلوم در اینجا هنرمند به تآثیرات نمایشی ساختمان و نبرد سنگینی که آکنده از خشونت است، توجه داشته است. غولان بدهیبت، مقهور خدایان پیروزند و در احتضار و شوریدگی به آسمان مینگرند. بالها در پرواز و تن پوشها با وزش باد در حال اهتزاند. این نقش برجسته برای آنکه تآثیر نمایشی داشته باشد، تخت و چسبیده به دیوار نیست. بلکه درآن پیکرهها برپا ایستاده و برون زده از دیوار دیده میشوند. به نظر میرسد در تقلای زد و خورد خود بر پلکان مذبح گام نهادهاند. و به هیچ وجه دغدغه محدویت فضا را ندارند. هنر یونانی مآب (هلنیستیک) به چنین آثار توفانی و خروشنده عشق میورزید و میخواست گیرا و شورانگیز باشد. و محققا به خواست خود رسید.<ref>تاریخ هنر گامبریج، علی رامین، ص 96و 97</ref>
|