قانون مالکیت: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۸:
قانون‌های ما لکیت سنتی شامل موارد زیر نمی‌شود:
* دخالت نامعقول حقوق مالکیت در [[حریم خصوصی]] دیگری(حق لذت آرامش) {مراجعه کنید به قانون آزار و اذیت}
* دخالت بی دلیل در حقوق [[مالکیت عمومی،عمومی]]، که در برگیرندهٔ قانون‌های دخالت در [[سلامت عمومی،عمومی]]، امنیت، دوستی و آرامش می‌شوند. {به قانون قدرت پلیس، در مقابل آزار و اذیت عمومی رجوع کنید}
هر فرد یا اتحادیه که علاقه به مالکیت داده شده دارد امکان دارد قادر نباشد که همهٔ حقوق دارایی ممکن را بکار گیرد. برا ی نمونه، شما به عنوان مستاجر [[بخش خصوصی]] مالکیت، ا مکان فروش ثروت را ندارید، زیرا یک کرایه نشین فقط ملکی را متصرف شده و به طور تام حق واگذاری دارایی به دیگری را ندارد. به طور مشابه زمانی که شما یک مستأجرهستید مالک نمی‌توا ند قا نون‌های خودش را استفاده کند و شما را از نگهداری دارایی محروم کند، یا اگر این کار را انجام داد و شما را از دارایی محروم کرد، شاید به شما این حق داده شود که اجاره را پرداخت نکنید یا برای دستیابی به ملک تقاضا کنید.
 
خط ۱۵:
سیستم‌های قانونی به وجود آمده‌اند تا معاملات و بحث‌های معاملاتی که برگرفته از تصرف دارایی، استفاده، انتقال، دسترسی به ثروت، به ویژه قراردادهای پیچیده را تحت پوشش قرار می‌دهند. قانون مثبت چنین حقوقی را تعیین می‌کند، و قانون شرعی (قضایی) برای حکم کردن و اجرا کردن حقوق مالکیت مورد استفاده قرار می‌گیرد.
 
برطبق عقیدهٔ [[آدام اسمیت،اسمیت]]، انتظار سود از پیشرفت «سهام شخصی سرمایه» منجر به حقوق [[مالکیت خصوصی]] می‌شود. و آن یک سرمایه گرایی مرکزی فرضی است که حقوق مالکیت دارندگان ثروت را تشویق می‌کند تا دارایی و تولید ثروت را توسعه دهند. و به طور موثر منابع خصوصی بر اساس بهره برداری از بازارها پایه گذاری شده‌اند. به این طریق، نظریه پیشرفته به عنوان حق اجرا شده به وسیله قانون مثبت، نتیجه گیری می‌شود و انتظار می‌رود که ثروت بیشتر و استانداردهای بهتر زندگی را تولید کند.
 
از قانون مشترک، اولیور وندل هلمز، مالکیت را به عنوان داشتن دو نمود اساسی توصیف می‌کند. اولین آن ثروت است که می‌تواند به صورت کنترل بر روی یک منبع که براساس ناتوانایی کاربردی از دیگری تعریف شود تا با اهداف مالک مخالفت کند. دومین نمود لقب (عنوان) است، که توقع می‌رود دیگران حقوق را تشخیص دهند تا منابع را کنترل کنند، حتی زمانی که مالکیتی وجود ندارد. اولیور با دقت، اختلافات بین دو مفهوم را شرح می‌دهد، و تاریخی را پیشنهاد می‌دهد که چگونه آن‌ها می‌آیند تا به مردم دلبسته شوند، و با خانواده‌ها یا واحدهایی مثل کلیسا مخالفت ورز
خط ۲۴:
{{نقل قول|زندگی، آزادی و ثروت به وجود نمی‌آیند زیرا بیشتر قانون‌ها را وضع کرده‌اند. در مقابل، این واقعیت جود داشت که زندگی، آزادی، و ثروت قبلاً وجود داشته‌اند که باعث شده‌اند انسان‌ها در اولین مکان قانون‌ها را وضع کنند.}} <ref>(قانون فریدریک باستیات)</ref>
اصول بنیادی سوسیالیزم مرکزیت آن روی یک مقاله انتقادی روی این مفهوم، و کیفیت در بین چیزهای دیگر قرار گرفته، که ارزش حمایت دارایی بالاتر از برگشت مالکیت شخصی است، و این که، حتی زمانی قانون‌های مالکیت صاحبان شان را تشویق می‌کنند تا ثروت یا ارزش تولیدی شان را توسعه دهند. آن‌ها این کار را فقط بخاطر سود خودشان انجام می‌دهند، که ممکن است هم زمان با منفعت مردم دیگر یا جامعه به طور گسترده نباشد.
سوسیالیزم طرفدار [[آزادی اراده،اراده]]، به طور کلی حقوق مالکیت را قبول می‌کنند، اما با یک دوره واگذاری کوتاه مدت. به عبارت دیگر، به نظر آن‌ها یک فرد با استفاده از بخش یا فقدان حقوق مالکیت دیگر کم یا بیش مداومت داشته باشد. و این معمولاً به «مالکیت ثروت» یا «حق رقابتی» ارجاع داده می‌شود. از این رو، در این سیستم رقابتی، مالکیت غایب غیر مشروع است و کارگران مالک دستگاه‌ها یا تجهیزات دیگر که با آن‌ها کار می‌کنند می‌باشند.
 
=== کمونیسم ===
خط ۳۵:
از ریروم نواردم، پاپ لئو x۱۱ نوشت «به طور یقیناً انکار ناپذیر است، زمانی که یک فرد در کار پاداشی به کار گماشته می‌شود، دلیل داده شده و انگیزه کارش این است که مالکیت را به دست آورد، پس از آن دارایی خودش را نگه دارد.»
 
علم [[انسان شناسی،شناسی]]، سیستم‌های گوناگون مالکیت را، حقوق استفاده و انتقال، و ثروت تحت عنوان «تئوری مالکیت» را مورد بررسی قرار می‌دهد. تئوری حقوقی وسترن پایه گذاری شده، همانطور که اشاره شده، که صاحب مالکیت به یک شخص قانونی تبدیل می‌شود. به هر حال همه سیستم‌های مالکیت بر این اساس بنیان نشده‌اند.
 
در هر فرهنگ مطالعه شده که مالکیت و ثروت، موضوع سنت و قانون هستند، و «قانون» جایی است که عبارت آن می‌تواند به طور مفهومی به کار برده شود. تعدادی از فرهنگ‌های طایفه‌ای، مالکیت انفرادی را با قانون‌های از گروه‌های بهم پیوسته متعادل: (قبیله‌ها، خانواده‌ها، شرکت‌ها، و ملت‌ها) تعادل برقرار می‌کنند. برای مثال در سال ۱۸۳۹ نظام نامه چروکی موضوع را در این عبارات شکل می‌دهد: