نبرد قلعه دم‌دم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
از اورمیه (بحث | مشارکت‌ها)
تا زمانی که منابع معتبرتری یافت نشده نباید این مطالب را حذف کرد.
قنبرقلی (بحث | مشارکت‌ها)
منبع معتبر از دانشنامه ایرانیکا اضافه شد.
برچسب: حذف حجم زیادی از مطالب منبع‌دار (پخ)
خط ۲۴:
'''نبرد دمدم''' جنگی است که بین سال‌های ۱۶۰۹ تا ۱۶۱۰ بین صفویان و کردهای سنی درگرفت.
 
قلعه دیمدیم در نزدیکی ساحل [[دریاچه ارومیه]] بنا بر سنت شفاهی کردی به قبل از اسلام بر می‌گردد. امیرخان لپزرین فرمانروای برادوست که خواهان حفظ استقلال امارت درحال گسترش اش در برابر رسوخ عثمانی و صفوی به درون منطقه بود، در ۱۶۰۹ ویرانه‌های آن را بازسازی کرد. اسکندر بیگ در آن سال آن را دژی نیرومند متشکل از پنج قلعه جداگانه با مخازن حفاظت شده و چاله برای ذخیره‌سازی یخ و برف توصیف کرد. امروزه بخش‌هایی از دیوارها و انبوه ساختمان از سنگ و آجر هنوز هم قابل مشاهده هستند.
اسکندربیگ ترکمان در توصیف قلعهٔ دمدم می‌نویسد:
 
نبرد دیمدیم در تاریخنگاری صفوی جایگاهی برجسته دارد. شاه عباس اول حق موروثی امیرخان برای حکومت بر [[برادوست]] و [[ارومیه]] را به رسمیت شناخته بود؛ ولی بازسازی دیمدیم حرکتی در جهت استقلال بود که می‌توانست قدرت صفویه را در شمال غرب به خطر بیندازد؛ در واقع، نه عثمانیان و نه صفویان کنترل مستحکمی بر کردستان، آذربایجان و ارمنستان نیافته بودند. بسیاری از کردها از جمله فرمانروایان مکری (غرب و جنوب دریاچه ارومیه) پیرامون امیرخان بسیج شده بودند. پس از یک محاصره شدید و طولانی به رهبری حاتم بیگ وزیر اهظم صفوی از نوامبر ۱۶۰۹ تا تابستان ۱۶۱۰ دیمدیم تسخیر شد؛ همه محافظان آن قتل‌عام شدند. شاه عباس دستور قتل‌عام در برادوست و مکری را داد، ایل ترک [[افشار]] را باز در منطقه ساکن کرد و بسیاری از قبایل کرد را به [[خراسان]] فرستاد. این دو امارت ماندند گرچه خیلی ضعیفتر شدند و امرای برادوست دوبار با صفویان در دیمدیم نبرد کردند.
قلعهٔ مذکور بر بالای کوه بلندی از سنگ یکپارچه طولانی کم‌عرض واقع شده که سطح آن گاو دنبال است دو طرف آن که شمالی و جنوبی است دره عمیقی است که از پائین به بالا جز نردبان خیال نتوان رفت و از غایت ارتفاع محتاج بحصار نبوده و حصار نکرده از دو طرف دیگر که عرض قلعه است شرقی آن در بلندی است که بجبال اتصال دارد و حصاری مضبوط مرتفع مع بروج عالی ساخته یک دروازه دارد و غربی آن که به زمین نزدیکتر است و حصار استوار ترتیب داده یک دروازه در جانب جنوبی حصار دویم قرار داده‌اند که از دروازه تا روی زمین راهی است در میان سنک در نهایت تنگی که عبور یک سوار از آنجا به‌غایت دشوار است و سیبه پیش بردن بجز دو طرف که شرقی و غربی باشد میسر نیست و در جانب شرقی از پای حصار تا یک تیر پرتاب سنگ یک لخت است که از نقب زدن و جسر کندن مصون است و در منتهای آن بر روی سنگ کنار دره از خوف نقب و ممانعت نقبچیان برجی عظیم در غایت ارتفاع اساس نهاده‌اند که فی الحقیقة آن هم قلعچه‌ایست که باصل قلعه اتصال یافته و تا آن برج بدست درنیاید محال است که سیبه به پای قلعه توان برد و [[آب قلعه]] از حوض بزرگی است که به [[آب باران]] پر می‌شود اما در میان دره جانب شمالی حریم قلعه چشمه‌ایست که آب‌قلیلی داده و امیر خان تنقیه آن چشمه کرده بر سر آن حوضی فراخور آب ساخته که از اول شب تا صبح پر می‌شود و یک روز شرب خواص اهل قلعه را کفایت می‌کند و بر روی حوض گنبدی ساخته پشت آن را به زمین هموار کرده‌اند که از نظر بیرونیان پوشیده و پنهانست و آن را سولق می‌نامند و بجهت محافظت حوضخانه و آب بردن برجی در جنب دیوار قلعه واقع شده و باصل قلعه متصل گشته و در جانب جنوبی یخدانی در جنب قلعه ترتیب داده‌اند که در زمستان بیخ و برف پر می‌کنند و حوضی در زیراب آن ساخته شده که هر چه در تابستان و شدت گرما از یخ و برف آب شود در حوض جمع شده در هنگام قلت آب و گرما بکار آید و این یخدان را نیز قلعچه کرده تیرانداز و تفنگ‌انداز بقاعدهٔ مقرر گذاشته کمال استحکام داده‌اند و آن را بوزلق و قارلق نیز می‌گویند و راه آن نیز بدستور راه سولق بر بیرونیان مخفی است. مجملاً قلعه مزبور مشتمل بر پنج قلعه است یکی اصل قلعه و یکی قلعهٔ پائین و یکی سولق و یکی بوزلق و یکی برج بزرگ بیرون دروازه شرقی که مذکور شد هر پنج در کمال استحکام که پیک تیزگام اوهام را عبور و مورچهٔ خیال را مرور بر آنها در نظر شب‌روان حوادث دور می‌نماید.<ref>ترکمان، اسکندربیگ، «تاریخ عالم آرای عباسی»، ج 2، صص 796-797.</ref>
مکریان در کنار [[بابان]] و [[اردلان]] یکی از سه امارت بزرگ قبایلی کرد بود.<ref>{{یادکرد وب |نویسنده = دانشنامه ایرانیکا |نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/dimdim |عنوان=نبرد دم دم | ناشر = |تاریخ = |تاریخ بازبینی= }}</ref>
== شورش امیرخان و جنگ اوّل دمدم ==
{{اصلی|امیرخان لپزرین}}
امیرخان از عشیرهٔ برادوست کرد بود که در زمان تصرف غرب آذربایجان به دست عثمانی از حاکم عثمانی اطاعت نکرده و در جنگ با عثمانیان یک دست خود را از دست داد و به امیر بیک چلاق مشهور گشت.<ref>ترکمان، اسکندربیگ، «تاریخ عالم آرای عباسی»، ج 2، ص 792.</ref> شاه‌عباس او را مورد توجه و عنایت قرار داده و دستور داد تا یک دست از طلا و جواهر برای امیرخان ساختند و امارت قبیلهٔ برادوست و الکاء ترگور و مرگور را به او عنایت فرمودند و او را به لقب ارجمند خانی سرافراز ساخته الکاء [[ارومیه|ارومی]] و [[اشنویه]] را که از توابع آذربایجان است و در زمان حضرت شاه [[جنت مکان]] حکومتگاه یکی از امراء عظام قزلباش بود علاوهٔ الکاء قدیمی به او عنایت فرمودند.<ref>ترکمان، اسکندربیگ، «تاریخ عالم آرای عباسی»، ج 2، ص 792.</ref> او به ظاهر از [[دولت صفوی]] اطاعت کرده ولی در باطن در اندیشهٔ استقلال بود و لذا قلعهٔ دمدم را تعمیر کرده و در آن تحصّن نمود و یاغیان دولت به وی پیوسته او را تقویت نمودند و از اطاعت دولت سرپیچی کرد و لذا نخست [[ایل جلالی]] و سپس اعتمادالدوله وزیر شاه‌عباس مأمور سرکوب وی شدند.<ref>ترکمان، اسکندربیگ، «تاریخ عالم آرای عباسی»، ج 2، صص 792-795.</ref> تسخیر قلعه پس از شش ماه و به قولی نه ماه به انجام رسید و علت تأخیر چند سانحهٔ غیرمترقبه بود:
سانحهٔ اول مرگ محمدپاشا رئیس ایل جلالی بود<ref>ترکمان، اسکندربیگ، «تاریخ عالم آرای عباسی»، ج 2، ص 802.</ref> که موجب پراکندگی جلالیان و تضعیف قوای دولتی شد.
حادثهٔ دوم بارش شدید باران به مدت یک‌ماه بود که اهالی قلعه را از بی‌آبی نجات داد.
سانحهٔ سوم سکتهٔ [[حاتم‌بیگ اردوبادی]] (اعتمادالدوله) بود که کار قلعه‌گیری را به تأخیر انداخت.<ref>انزلی، حسن، «اورمیه در گذر زمان»، صص 153– 154.</ref>
بعد از این وقایع مجدداً قوای صفوی از سر کوشش تمام شروع در کار پیکار و قلعه‌گیری کردند؛ در عرض چند روز به ضرب توپ یک سمت دیوار قلعه را خراب کرده و سه برج را متصرف شدند. امیرخان چون کار را سخت دید، کس فرستاد و زینهار خواست و خان ابدال مکری را با چند تن از اتباع خود به خانهٔ الیاس خلیفهٔ قراداغلو فرستاد و خود نیز با یکصد سوار از قبایل برادوست و پسر بزرگ خود تمیرخان به منزل محمدبیگ سردار آمد.<ref>انزلی، حسن، «اورمیه در گذر زمان»، ص 154.</ref>
گویا امیرخان با خان ابدال مکری قرار گذاشته بودند که چند روزی در اردوی دولتی به ظاهر تسلیم باشند، بعد در سر فرصت بعد از کشتن امرای سپاه یا دوباره به قلعه روند و یا با سواران خود به سویی بگریزند؛ لذا این توطئه اول از خان ابدال مکری ظاهر شد که به قتل میزبان خود الیاس خلیفه اقدام کرد، با این حادثه امرا از خواب غفلت بیدار شده و خان ابدال و امیرخان و افرادشان را کشتند. بعد از این ماجرا شاه‌عباس حکومت قلعهٔ دمدم را به قبانخان مقدم تفویض کرده و مبلغ سه هزار تومان زر نقد جهت ضروریات قلعهٔ دمدم و مدد خرج قشون متوقف سرحد پرداخت کرد؛ وقوع این وقایع مطابق «ایت ایل» ترکی، ۱۰۱۸ [[هجری قمری]] بود.<ref>انزلی، حسن، «اورمیه در گذر زمان»، صص 154– 155.</ref>
== جنگ دوم دمدم ==
بعد از قلع و قتل امیرخان چلاق حکومت قلعهٔ دمدم به عهدهٔ قبانخان گذاشته شد. وی به موجب فرمان قلعه را مقرّ حکومت خود کرده و از ساوجبلاغ تا سلماس را تحت حکومت داشت. پس از شش سال حکومت چند روزی که به شکار رفته بود و با افرادش از قلعه خارج شده بود، الغ‌بیگ نامی از افراد امیرخان غفلتاً وارد قلعه شده و با حیله‌ای آن را به تصرف درآورد. قبانخان در شکارگاه از حادثه مطلع گردید؛ بلافاصله از حکام تبریز و مراغه و دیگران یاری خواست و آنان نیز فوراً نیرو اعزام کردند و در بین راه به یکصد و پنجاه نفر که به یاری الغ‌بیگ می‌رفتند، برخورد نموده و آنان را تار و مار کردند و قلعه را محاصره نمودند. قبل از آغاز جنگ الغ‌بیگ هنگام توزیع باروت بین جنگجویانش دچار سوختگی شد و اطرافیانش شبانه نیمه‌جان او را روی اسبی انداخته و فرار کردند؛ فردایش قلعه بدون جنگ به تصرف دولتیان درآمد و قبانخان از حکومت اورمی عزل و آقاسلطان مقدم به جای او منصوب گشت.<ref>انزلی، حسن، «اورمیه در گذر زمان»، ص 155.</ref>
== جنگ سوم دمدم و پایان ماجرا ==
چون یکسال از حکومت کلبعلی‌خان در اورمی گذشت، تمیرخان پسر امیرخان باز عده‌ای از ناراضیان و اشرار را به دور خود جمع کرده و بنای تعرض و تعدی به اهالی اطراف قلعهٔ دمدم را آغاز کرده بود؛ کلبعلی‌خان ابتدا برای [[اتمام حجت]] از راه نصیحت و توجه دادن به عواقب کار شروع به مکاتبه کرد؛ چون سودمند نشد، برادر خود گنجعلی‌خان را به محاصرهٔ قلعه گماشت؛ چند روزی از طرفین گلوله‌های سلاح‌ها رد و بدل می‌شد؛ چون بالای قلعه به محالات عشیره‌نشین متصل بود، اشرار سرحدّات نیز از روی تعصب و عناد به کمک تمیرخان آمده و شورشی بزرگ ایجاد گردید و گنجعلی‌خان به ناچار از برادرش استمداد کرد.<ref>انزلی، حسن، «اورمیه در گذر زمان»، صص 156– 157.</ref>
کلبعلی‌خان به محض شنیدن ماجرا عده‌ای از سواران سلحشور خود را برداشته و کنار قلعهٔ دمدم آمد؛ عصر همان روز با تمام قوا از هر سو به قلعه یورش برد و هر دو قسمت شرقی و غربی را فروگرفت؛ مدافعان با مشاهدهٔ اوضاع از قلعه خارج شده تا غروب هنگامهٔ جنگ گرم بود و بسیاری از مدافعان کشته شده و بقیه به قلعه بازگشتند؛ روزهای دیگر از قلعه خارج نشده و از برج‌ها به دفاع می‌پرداختند؛ بالأخره کلبعلی‌خان تدبیری اندیشید و دستور داد قاطری را دو سه روز آب نداده علوفه زیادش دهند؛ روز چهارم آنرا دور قلعه بگردانند تا شاید راه آب را بیابد؛ همین طور هم شد و راه آب را پیدا کردند؛ مقدار بسیاری نفت از راه آب به داخل انبار قلعه وارد نمودند و اهالی قلعه دو سه روز بی‌آب ماندند و بالأخره امان طلبیدند و عفو خواستند. کلبعلی‌خان نیز موافقت نمود که همهٔ اشرار اسلحهٔ خود را تحویل داده دست زن و بچهٔ خود را بگیرند و به سلامت بروند. پس از آن کلبعلی‌خان حصار قلعه را ویران کرده و به نوسازی حصار اورمی که روی به ویرانی نهاده بود، پرداخت.<ref>انزلی، حسن، «اورمیه در گذر زمان»، ص 157.</ref>