قومیت: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
KhabarNegar (بحث | مشارکتها) پیوندهای قرمز در جستار |
KhabarNegar (بحث | مشارکتها) جز ویرایش و تصحیح (جزئی) |
||
خط ۱:
{{ویکی}}
{{بهبود منبع}}
'''قوم''' گروهی از انسانهاست که اعضای آن دارای ویژگیهای نیایی و اصل و نسبی یکسان یا مشترک هستند (اسمیت، ۱۹۸۶). همچنین گروههای قومی اغلب دارای مشترکات [[فرهنگی]]، [[زبانی]]، [[رفتاری]] و [[مذهبی]] هستند که ممکن است به آبا و اجدادشان برگردد و یا بر اساس عوامل دیگری به وجود آمدهباشد. بنابراین یک گروه قومی میتواند یک جامعه فرهنگی نیز باشد.
قوم در جوامع [[بردهداری]] و [[فئودالیسم|فئودالی]] نوعی دیگر از اشتراک افرادی است که دارای پیوندهای خونی هستند و سرزمین و زبان و فرهنگ مشترک دارند، ولی این اشتراک هنوز به اندازهٔ کافی پایدار نیست و در مقیاس [[کشور|کشوری]] نیز اشتراک اقتصادی هنوز کامل نیست.<ref>*آشوری، داریوش. دانشنامه سیاسی (فرهنگ و اصطلاحات و مکتبهای سیاسی). تهران: انتشارات مروارید.</ref>
== انواع قومی ==
به طور کلی، در طول [[تاریخ]] [[انسان|انسانها]] با دو نوع قومیت مواجه هستیم. اوّلین نوع همان قومی بر پایه علایق فامیلی و خانوادگی است که معمولاً کلمهٔ [[طایفه]] و [[قبیله]] را در ذهن تداعی میکند. با شروع مهاجرت جوامع انسانی نوع دوم اقوام بوجود آمد که در واقع نوعی تکامل جوامع ([[کشور|کشورها]]) را رقم زد و گروههای قومی با ویژگیهای مشترک در کنار هم [[ملت]] را به وجود آوردند. تهاجم نظامی، [[مهاجرت]]، [[تجارت]] و مذاهب باعث ایجاد تکامل در اقوام قدیمی شدهاست. در همین حین تفاوتهای قومی و نسلی هنوز در بین اقوامی که در یک کشور زندگی میکنند وجود دارد و با زاد و ولدهای قومی این تمایزها به حضور خود ادامه میدهند.
اعضای یک قوم (با ملت اشتباه گرفته نشود) همواره ادعا میکنند که در طول تاریخ، پیشینه فرهنگی غنی و ارزشمندی داشتهاند، امّا برخی مورّخان و جمعیتشناسان بر این باورند که بسیاری از این مسائل فرهنگی زاییده سالهای اخیر هستند در پیشینه فرهنگی قوم هیچ جایگاهی نداشتهاند.<ref>فرید لندر ۱۹۷۵، هوسی باوم و رنجر ۱۹۸۳، سایدر ۱۹۹۳</ref> از دیدگاه سیاسی، وجه تمایز گروه قومی و یک کشور عدم وجود حاکمیت و یکپارچگی در گروه قومی است.
خط ۱۵:
== ملتها و ملیت ==
مفاهیم [[ملت]] و ملیت درارتباط تنگاتنگ با مفاهیم گروه قومی و قومیت هستند اما در جوامع سیاسی بار معنایی متفاوتی را القا میکند. مردمی که از یک قوم هستند و قومیت مشابه دارند ممکن است درکشورهای مختلف زندگی کنند و بنابراین [[ملیت]] متفاوت داشته باشند. کلمه nation از کلمه لاتین nasci به معنای متولد شدن اقتباس شدهاست.
سیستم دولتی هر کشور ملیت آن کشور را مشخص میکنند و اغلب کشورها دارای ملیت خاص خود هستند اما همه جوامع هم همگن و یکنواخت نیستند. برخی از جوامع از چند ملیت مختلف تشکیل شدهاند و در این کشورها معمولاً ملیتهای اقلیت به دنبال کسب قدرت (مانند [[کاتالونیا]] در [[اسپانیا]]، [[ایالت کبک]] در [[کانادا]]، بومیان آمریکا در آمریکا) و یا حتی استقلال (مانند [[یوگسلاوی]]) هستند. برخی از ملیتها در میان جوامع مختلف پراکنده شدهاند (مانند [[فلسطین]]، [[کولیها]] در [[روم]]) و این مساله باعث بروز تمایلات استقلال طلبانه میشود.
جوامع را میتوان به صورت فاعلی (سوبژه) یا مفعولی (اوبژه) تعریف کرد. از دیدگاه اویژهای، جامعه را بر پایه زیر ساختهای سازمانی یا قلمرو آن جامعه تعریف میکنند. از دیدگاه سوبژهای، جامعه را بر اساس ارتباطات روان شناختی اعضای آن تعریف میکنند.
خط ۲۵:
== در ایالات متحده ==
مجموعهای از گروههای قومی مختلف را یک «قوم» مینامند. برای نمونه در آمریکا، گروههای قومی مختلف آمریکای لاتینی به همراه اسپانیایی را «هیسپانیتها» مینامند. گروههای مختلف قومی آسیایی را «آسیاییها» مینامند. همین مساله در مورد گروههای بومی آمریکا هم صادق است. اصطلاح «آفریقایی آمریکایی» یا آفریکن – آمریکن به گروههای قومی آفریقایی ساکن ایالات متحده اشاره دارد که اصل و نسبشان به بردگان آفریقایی ساکن در قاره آمریکا بر نمیگردد. حتی اصطلاح نژادی «سفید» در مفهوم قومی به کار میرود و همه گروههای اروپایی را شامل میشود، اگرچه در گذشته افرادی که نژاد اروپای جنوبی داشتند (پرتغالیها، اسپانیاییها، ایتالیاییها و غیره) به عنوان نژاد «سفید» یا «غیرسفید» در نظر گرفته نمیشدند چرا که پوستی سبزه داشتند و آیین شان کاتولیک رومی بود. در مورد گروههای مختلفی که از خاورمیانه به آمریکا آمدهاند، مانند ایرانیها، همواره اختلاف نظر وجود داشته باشد چرا که در ایالات متحده افرادی که ریشه و اصل و نسبشان به شرق یا جنوب آسیا بر میگردد را «آسیایی» مینامند و ایرانیها متعلق به این مناطق نیستند. ازدواجهای بین قومی و اجداد چند قبیلهای مساله را بغرنج تر هم میکند.
در سرشماری ایالات متحده، گروه هیسپانیک یک گروه «قومی» است و نه «نژادی» به سرشماری اقوام ایالات متحده مراجعه کنید. گفتنی است که میلیونها آمریکایی، به ویژه در کالیفرنیا، در هنگام سرشماری عبارت "Other" به معنای غیره را انتخاب میکنند چرا که خود را از نژاد «مکزیکی» میدانند و در میان گزینههای موجود گروه مورد نظرشان دیده نمیشود (به La Raza مراجعه کنید). در ایالات متحده اطلاعات مربوط به «نسب» در سازمان سرشماری کشور این گونه طبقه بندی میشوند: «نسب به ریشه» آباء و اجداد یا محل تولد فرد یا والدین وی یا اجداد قبل از آنها قبل از مهاجرت به ایالات متحده اشاره دارد. در زمان سرشماری پرسشهای مربوط به اصل و نسب به تنها یک نفر از هر شش نفر به صورت تصادفی تعلق میگیرد و وی میبایست آنها را پاسخ دهد.
«آفریقایی – آمریکایی» یک گروه قومی است که به بردگان سیاه پوست اطلاق میشود که توسط «آمریکایی»ها به این کشور آورده شدند. «سرخپوستان آمریکایی» یک گروه قومی از قبایل سرخپوست هستند که در مناطق مختلف ایالات متحده زندگی میکردهاند. این اصطلاحات در بین جوامع دیگر تا حدودی ناشناخته هستند اما شهروندان ایالات متحده به این اصطلاحات توجه خاصی دارند و حتی برخی از آنها اعلام استقلال هم نمودهاند.
خط ۳۳:
== جهانبینی قومی ==
در غرب، مفهوم قومیت به مانند مفاهیم نژاد و میلت در زمان گسترش مستعمرات اروپا شکل گرفت، زمانی که [[بازرگانگرایی]] (''مرکانتیالیسم'') و سرمایهداری بر جنبشهای ملل مختلف تاثیر فراوانی داشت و مرز میان کشورهای مختلف با دقت بیشتری تعریف میشد. در قرن نوزدهم، دولتهای مختلف با بیان آنکه کشورشان نماینده یک «ملت» است به دنبال کسب مشروعیت بودند. در همین حین عدهای از افراد به دلایل مختلف اجتماعی محروم بودند. اعضای گروههای محروم و ضعیف بر همین اساس به دنبال کسب حقوق برابر یا استقلال بودند وحتی در مواردی یک حزب سیاسی کاملاً جدایی طلب را در کشور خود به وجود آوردند.
برخی اوقات دولتها یا وابستگان آنها رفتار نژادپرستانهای را نسب به گروههای قومی بروز میدهند. در قرن بیستم، افراد مختلف استدلال کردند که اختلافات میان اعضای گروههای قومی یا دولتها و گروههای قومی به دو روش قابل حل است. برخی مانند جورگن هابرماسن و بروس بری اعتقاد دارند که مشروعیت دولتهای جوامع مدرن بر اساس حقوق سیاسی افراد مستقل شکل میگیرد. طبق این نظریه دولت نباید گروه، ملیت یا نژاد را به رسمیت بشناسد بلکه در مقابل باید برابر حقوق سیاسی و قانونی افراد را سرلوحه کار خود قرار دهد. برخی هم مانند چارلز تیلور و ویل کیملیکا استدلال میکنند که مفهوم فرد مستقل یک ساخت فرهنگی است و نه درست است و نه میتوان افراد به صورت افراد مستقل در نظرگرفت. طبق این دیدگاه، دولتها میبایست هویت قومی افراد را به رسمیت بشناسند و تمهیداتی را بیندیشند که نیازهای مختلف گروههای قومی درکشور متبوعشان تامین گردد. این دیدگاه را دیدگاه ناسیونالیستی (ملی گرایی) مینامند.
در زبان انگلیسی، "Ethnicity" بسیار وسیع تر از ارتباط یک فرد با جامعهاش است (یعنی شهروندی) و بیشتر به ارتباط با یک گذشته و فرهنگ مشترک و آشکار اشاره دارد. در برخی از زبانهای دیگر، اصطلاحات معادل قومیت و ملیت بسیار به یکدیگر نزدیک هستند.
خط ۴۱:
== قومگرایی نژادی ==
در قرن نوزدهم شاهد رشد تفکر سیاسی ملی گرایی قومی بودیم و نژاد و ملی گرایی اولین بار توسط یوهان گاتفرید وان هردر به یکدیگر گره خوردند. تمرکز جوامع بر روابط قومی و حذف زمینه تاریخ از مفهوم قومیت باعث شد که طرفداران امپرالیسم و ملی گرایی به توجیه عقاید خود بپردازند. دو مثال مهم در قرن نوزدهم امپراطوری آلمان و رایش سوم هستند که هر یک بر اساس نظریهای واحد شکل گرفتند: این دولتها در واقع سرزمینهایی را که زمانی متعلق به آلمان بوده بازپس میگیرند. تاریخ زندگی افرادی که بعدها وارد مدل جامعه دولت محور شدند مانند افرادی که پس از فروپاشی امپراطوریهای عثمانی و اطریش – مجارستان از جنوب شرق و شرق اروپا به پا برخاستند و یا ساکنان شوروی سابق همواره مملو از درگیریهای قومی بودهاست.
== تحقیق ==
در پروژه تنوع ژنوم انسانی (HGDP) تلاش میشود تا نقشه DNA انسانهای مختلف تهیه شود و اختلافات موجود میان این نقشهها که در حدود ۱ درصد است مشخص گردد. این دادهها میتواند حقایقی را از منشا گروههای قومی مختلف آشکار سازند.
== جستارهای وابسته ==
خط ۵۹:
* [[سیاست هویت]]
* [[ژنتیک]]
* [[گروهای قومی در افغانستان]]
* [[براهویی (طایفه)]]
* [[پشتونها]]
خط ۷۵:
== منابع ==
{{ویکیانبار-رده|Ethnicity}}
[
{{پانویس}}
|