امام‌قلی خان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جزبدون خلاصۀ ویرایش
Bilijacks~fawiki (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
[[پرونده:Ememqolikhan-1.jpg|چپ|200px|بندانگشتی|مجسمهٔ امامقلی خان در جزیره قشم]]
 
'''امامقلی خان'''، فرزند الله‌وردی خان پس از مرگ پدرش به حکومتفرمانروایی [[ایالت فارس]] [[امپراتوری صفوی]] رسید.
 
از مهم ترینمهم‌ترین اقدامات او فتح [[هرمز]] و پایان دادن به اشغال ۱۱۷ سالهٔ [[خلیج فارس]] توسط پرتغالی‌ها[[پرتغالی‌]]ها است. سالگرد این روز هر ساله با عنوان «[[روز ملی خلیج فارس]]» گرامی داشته می‌شود.
 
== زندگینامه ==
امامامام‌قلی قلی خانخان، فرزند الله وردیالله‌وردی خان و دومین شخص از [[خاندان اوندیلادزه]] بود که بعد از مرگ پدر به فرمانروایی [[فارس]] و کهکیلویه[[کهگیلویه]] رسید و بعدها لار،[[لار]]، هرمز،[[هرمز]]، بحرین،[[بحرین]]، شمیل،[[شمیل]]، مینا،[[مینا]]، گلپایگان،[[گلپایگان]]، تویسرکان،[[تویسرکان]]، [[محلات]] و بعضی از ولایاتولایت‌های [[خوزستان]] مانند [[هویزه]] و [[دورق]] جزو قلمرو فرمانروایی وی قرار گرفت و منطقه‌ای وسیع از [[قمشه]] تا سواحل [[دریای عمان]] حکومت یافت. <ref>برن، نظام ایالات در دورهٔ صفویه، ۱۳.</ref>
 
[[شاه عباس]]، امام قلیامام‌قلی خان را بسیار دوست می‌داشت و در سفر و حضر به خیمه یا خانهٔ او می‌رفت و ساعت‌ها با وی به عیش و عشرت می‌پرداخت و گاه بعضی از سران کشور و میهمانان و سفرای خارجی را به خانهٔ وی می‌برد.
امام قلی خان فرزند الله وردی خان و دومین شخص از خاندان اوندیلادزه بود که بعد از مرگ پدر به فرمانروایی فارس و کهکیلویه رسید و بعدها لار، هرمز، بحرین، شمیل، مینا، گلپایگان، تویسرکان، محلات و بعضی از ولایات خوزستان مانند هویزه و دورق جزو قلمرو فرمانروایی وی قرار گرفت و منطقه‌ای وسیع از قمشه تا سواحل دریای عمان حکومت یافت. <ref>برن، نظام ایالات در دورهٔ صفویه، ۱۳.</ref>
 
«در مجالس میهمانی شاه امامشاه، قلیامام‌قلی خان همیشه بالادست سایر حکام و بزرگان ایران و در کنار شخص شاه می‌نشست و چون مردی فربه و درشت استخوان و موقر بود و در مجالس میهمانی نیز بر خلاف شاه لباس‌های فاخر و زربافت می‌پوشید، شاه عباس در کنار او بسیار کوچک و حقیر می‌نمود. قدرت او در فارس و قلمرو حکومتش نیز به حدی بود که مردم آن ولایات احکام او را بیش از احکام شاهی محترم می‌شمردند و چون شاه عباس از آغاز حکومت وی به فارس نرفته بود، مردم فارس امام قلیامام‌قلی خان را پادشاه واقعی خود می‌دانستندمی‌دانستند، به همین سبب گاه برخی از احکام شاهی در فارس اجرا نمی‌شد. از آن جمله چون در ماه رمضان ۱۰۲۹ هجری شاه عباس شراب خواریشراب‌خواری را در سراسر ایرانممنوعایران ممنوع کردکرد، با آنکه مجازات می خوارمی‌خوار و می فروشمی‌فروش اعدام بود، مردم فارس به این حکم وقعی نگذاشتند و از رونق بازار شراب خواریشراب‌خواری در قلمرو امام قلیامام‌قلی خان کاسته نشد».
شاه عباس امام قلی خان را بسیار دوست می‌داشت و در سفر و حضر به خیمه یا خانهٔ او می‌رفت و ساعت‌ها با وی به عیش و عشرت می‌پرداخت و گاه بعضی از سران کشور و میهمانان و سفرای خارجی را به خانهٔ وی می‌برد.
 
امام قلیامام‌قلی خان با آنکه در فارس صاحب اختیار مطلق بود و مانند پادشاه مستقلی حکومت می‌کرد، هیچ گاههیچ‌گاه سر از اطاعت شاه عباس نپیچید وهمیشهو همیشه برای اجرای دستورهای وی آماده بود. شاه نیز به خان اطمینان کامل داشت و او را از سرداران و بزرگان ایران محترم ترمحترم‌تر و عزیز ترعزیزتر می‌داشت. در [[جنگ‌های ایران و عثمانی]] همیشه امام قلیامام‌قلی خان با سپاهش در رکاب شاه حاضر بود و دقیقه‌ای از خدمت گزاریخدمتگزاری واجرای اوامر شاه خودداری نمی‌کرد. اطمینان و اعتماد شاه به این سردار فداکار بدان پایه بود که در دوران حکومت وی هرگز به فارس نرفت و امام قلیامام‌قلی خان را در ادارهٔ قلمروش کاملاً آزاد و بی رقیببی‌رقیب گذاشت. <ref>فلسفی، زندگانی شاه عبّاس اوّل، ۴۳۶.</ref>
«در مجالس میهمانی شاه امام قلی خان همیشه بالادست سایر حکام و بزرگان ایران و در کنار شخص شاه می‌نشست و چون مردی فربه و درشت استخوان و موقر بود و در مجالس میهمانی نیز بر خلاف شاه لباس‌های فاخر و زربافت می‌پوشید، شاه عباس در کنار او بسیار کوچک و حقیر می‌نمود. قدرت او در فارس و قلمرو حکومتش نیز به حدی بود که مردم آن ولایات احکام او را بیش از احکام شاهی محترم می‌شمردند و چون شاه عباس از آغاز حکومت وی به فارس نرفته بود، مردم فارس امام قلی خان را پادشاه واقعی خود می‌دانستند به همین سبب گاه برخی از احکام شاهی در فارس اجرا نمی‌شد از آن جمله چون در ماه رمضان ۱۰۲۹ هجری شاه عباس شراب خواری را در سراسر ایرانممنوع کرد با آنکه مجازات می خوار و می فروش اعدام بود، مردم فارس به این حکم وقعی نگذاشتند و از رونق بازار شراب خواری در قلمرو امام قلی خان کاسته نشد».
 
«امام قلیامام‌قلی خان زیاده از حد متمول بود. همه کس او را دوست می‌داشت و از او احترام می‌کردند، نخبه سرباز دلیر قشون ایران در زیر فرمان او بودند. به علاوه دستگاه و تجمل او بسیار عالی و مخارج او تقریباً با مخارج شاه برابری می‌کرد، چنان که روزی شاه عباس در حال انس و یگانگی گفت: میل دارم تا تو روزی یک محمودی (یک عباسی) از من کمتر خرج کنی تا تفاوتی میان شاه و یک نفر خان باشد. صفات حسنهٔ امام قلیامام‌قلی و همت و سخاوت او محبت قلبی تمام مردم ایران را به طرف او جلب کرده بود زیرا خدمت سپاهیان را به بهترین وجه پاداش می‌داد و اهل علم و ادب را تشویق و ترویج می‌کرد». <ref>باتیست تاورنیه، سفرنامهٔ تاورنیه، ۵۱۷.</ref> <ref>مولیانی، جایگاه گرجی ها در تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران، ۲۶۱–۲۷۷.</ref> خود وی نیز علاقهٔ فراوانی به مسائل فرهنگی داشت. چنانکه یکی از کشیشان کرملیت در سال ۱۶۲۳ م طی نامه‌ای به [[رم]] اطلاع می‌دهد که خان فارس از وی تقاضای آثار افلاطون و ارسطو به زبان یونانی و لاتین و همچنین فرهنگ عربی لاتینی و ترجمهٔ عربی انجیل را خواسته است تا از رم برایش تهیه نمایند.» <ref>تودوا، مطالعات گرجی–ایرانی، ۵۷.</ref>
امام قلی خان با آنکه در فارس صاحب اختیار مطلق بود و مانند پادشاه مستقلی حکومت می‌کرد، هیچ گاه سر از اطاعت شاه عباس نپیچید وهمیشه برای اجرای دستورهای وی آماده بود. شاه نیز به خان اطمینان کامل داشت و او را از سرداران و بزرگان ایران محترم تر و عزیز تر می‌داشت. در جنگ‌های ایران و عثمانی همیشه امام قلی خان با سپاهش در رکاب شاه حاضر بود و دقیقه‌ای از خدمت گزاری واجرای اوامر شاه خودداری نمی‌کرد. اطمینان و اعتماد شاه به این سردار فداکار بدان پایه بود که در دوران حکومت وی هرگز به فارس نرفت و امام قلی خان را در ادارهٔ قلمروش کاملاً آزاد و بی رقیب گذاشت. <ref>فلسفی، زندگانی شاه عبّاس اوّل، ۴۳۶.</ref>
 
وی توانگر ترینتوانگرترین حکام ایران بود و هر ساله هدایای فراوانی از نقد و جنس برای شاه عباس می‌فرستاد. <ref>تودوا، مطالعات گرجی–ایرانی، ۵۷.</ref> او به آباد کردن فارس علاقهٔ وافری داشت. در شیراز مدرسه‌ای برای تربیت جوانان ساخت و در مسیر اصفهان به شیراز جاده‌ها، پل‌ها و کاروانسراهای زیاد و حیرت انگیزیحیرت‌انگیزی ساخت. <ref>فلسفی، زندگانی شاه عبّاس اوّل، ۴۳۶.</ref>
«امام قلی خان زیاده از حد متمول بود همه کس او را دوست می‌داشت و از او احترام می‌کردند، نخبه سرباز دلیر قشون ایران در زیر فرمان او بودند. به علاوه دستگاه و تجمل او بسیار عالی و مخارج او تقریباً با مخارج شاه برابری می‌کرد، چنان که روزی شاه عباس در حال انس و یگانگی گفت: میل دارم تا تو روزی یک محمودی (یک عباسی) از من کمتر خرج کنی تا تفاوتی میان شاه و یک نفر خان باشد. صفات حسنهٔ امام قلی و همت و سخاوت او محبت قلبی تمام مردم ایران را به طرف او جلب کرده بود زیرا خدمت سپاهیان را به بهترین وجه پاداش می‌داد و اهل علم و ادب را تشویق و ترویج می‌کرد». <ref>باتیست تاورنیه، سفرنامهٔ تاورنیه، ۵۱۷.</ref> <ref>مولیانی، جایگاه گرجی ها در تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران، ۲۶۱–۲۷۷.</ref> خود وی نیز علاقهٔ فراوانی به مسائل فرهنگی داشت چنانکه یکی از کشیشان کرملیت در سال ۱۶۲۳ م طی نامه‌ای به رم اطلاع می‌دهد که خان فارس از وی تقاضای آثار افلاطون و ارسطو به زبان یونانی و لاتین و همچنین فرهنگ عربی لاتینی و ترجمهٔ عربی انجیل را خواسته است تا از رم برایش تهیه نمایند» <ref>تودوا، مطالعات گرجی–ایرانی، ۵۷.</ref>
 
امام قلیامام‌قلی خان که پدر و مادر و همسرش گرجی بودند، <ref>باتیست تاورنیه، سفرنامهٔ تاورنیه، ۵۱۷.</ref> <ref>مولیانی، جایگاه گرجی هاگرجی‌ها در تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران، ۲۶۱–۲۷۷.</ref> به [[گرجستان]] علاقهٔ وافری داشت و با اینکه در اکثر لشکر کشی‌هایلشکرکشی‌های دوران شاه عباس نقشی مهم داشت، و با اینکه در اکثر لشکرکشی‌های دوران شاه عباس نقش مهمی داشت، اما در حملات شاه عباس به گرجستان به بهانهٔ کسالت شرکت نمی‌کرد. <ref>دلاواله، سفرنامهٔ پیترو دلاواله، ۳۳۲.</ref> <ref>مولیانی، جایگاه گرجی ها در تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران، ۲۶۱–۲۷۷.</ref> او به کتوان (مادر [[طهمورث خان]] حاکم [[کاختی]]) که (به علت رد درخواست شاه عباس مبنی بر ازدواج با وی) در شیراز زندانی بودبود، محبت زیادی می‌کرد و با آنان رفتاری که در شأن شاهزادگان است می‌کردرا داشت. <ref>تودوا، مطالعات گرجی–ایرانی، ۵۸.</ref> او به اقتدار و تسلط پرتقالیان که از زمان [[شاه اسماعیل اول]] در هرمز برقرار شده بودبود، پایان داد. تا زمان حیات شاه عباس وی مورد اعتماد و محبوب بود، اما از بخت بد امام قلیامام‌قلی خان، [[شاه صفی]] به اندازهٔ شاه عباس عاقل نبود. <ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ۲۲۹.</ref>
وی توانگر ترین حکام ایران بود و هر ساله هدایای فراوانی از نقد و جنس برای شاه عباس می‌فرستاد. <ref>تودوا، مطالعات گرجی–ایرانی، ۵۷.</ref> او به آباد کردن فارس علاقهٔ وافری داشت. در شیراز مدرسه‌ای برای تربیت جوانان ساخت و در مسیر اصفهان به شیراز جاده‌ها، پل‌ها و کاروانسراهای زیاد و حیرت انگیزی ساخت. <ref>فلسفی، زندگانی شاه عبّاس اوّل، ۴۳۶.</ref>
 
امام قلی خان که پدر و مادر و همسرش گرجی بودند، <ref>باتیست تاورنیه، سفرنامهٔ تاورنیه، ۵۱۷.</ref> <ref>مولیانی، جایگاه گرجی ها در تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران، ۲۶۱–۲۷۷.</ref> به گرجستان علاقهٔ وافری داشت و با اینکه در اکثر لشکر کشی‌های دوران شاه عباس نقشی مهم داشت، و با اینکه در اکثر لشکرکشی‌های دوران شاه عباس نقش مهمی داشت، اما در حملات شاه عباس به گرجستان به بهانهٔ کسالت شرکت نمی‌کرد. <ref>دلاواله، سفرنامهٔ پیترو دلاواله، ۳۳۲.</ref> <ref>مولیانی، جایگاه گرجی ها در تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران، ۲۶۱–۲۷۷.</ref> او به کتوان (مادر طهمورث خان حاکم کاختی) که (به علت رد درخواست شاه عباس مبنی بر ازدواج با وی) در شیراز زندانی بود محبت زیادی می‌کرد و آنان رفتاری که در شأن شاهزادگان است می‌کرد. <ref>تودوا، مطالعات گرجی–ایرانی، ۵۸.</ref> او به اقتدار و تسلط پرتقالیان که از زمان شاه اسماعیل اول در هرمز برقرار شده بود پایان داد. تا زمان حیات شاه عباس وی مورد اعتماد و محبوب بود، اما از بخت بد امام قلی خان، شاه صفی به اندازهٔ شاه عباس عاقل نبود. <ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ۲۲۹.</ref>
 
=== علل به قتل رسیدن ===
بعد از درگذشت شاه عباس، نوهٔ وی سام میرزا با نام شاه صفی بر تخت پادشاهی نشست. در جلوس وی خسرومیرزا[[خسرو میرزا باگراتیونی]] که از سال ۱۶۱۸ م مقام داروغگی پایتخت صفوی را داشتداشت، نقشی مهم ایفا نمود. وی به پاداش این خدمت به مقام [[قوللر آقاسی]] رسید و سپس با نام رستم خان در سال ۱۶۳۲ به حکومت کاختی و کارتلی در گرجستان برگزیده شد و با این وجود مقام داروغگی پایتخت را توسط نائبان خود اداره می‌نمود. <ref>تودوا، مطالعات گرجی–ایرانی، ۵۴.</ref>
 
دوران سیزده سالهٔ سلطنت شاه صفی یک فصل طویل از کشت و کشتار بوده است <ref>سایکس، تاریخ ایران، ۳۰۱.</ref> و به طور تحقیق در ایران دورانی به این خون آلودیخون‌آلودی و بی شفقتیبی‌شفقتی هرگز نبوده است. دوران سلطنت وی را به عنوان یک سلسلهٔ انقطاع ناپذیرانقطاع‌ناپذیر از بی رحمیبی‌رحمی و خونریزی توصیف کرده‌اند. <ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ۲۲۸.</ref>
بعد از درگذشت شاه عباس، نوهٔ وی سام میرزا با نام شاه صفی بر تخت پادشاهی نشست. در جلوس وی خسرومیرزا باگراتیونی که از سال ۱۶۱۸ م مقام داروغگی پایتخت صفوی را داشت نقشی مهم ایفا نمود. وی به پاداش این خدمت به مقام قوللر آقاسی رسید و سپس با نام رستم خان در سال ۱۶۳۲ به حکومت کاختی و کارتلی در گرجستان برگزیده شد و با این وجود مقام داروغگی پایتخت را توسط نائبان خود اداره می‌نمود. <ref>تودوا، مطالعات گرجی–ایرانی، ۵۴.</ref>
 
دوران سیزده سالهٔ سلطنت شاه صفی یک فصل طویل از کشت و کشتار بوده است <ref>سایکس، تاریخ ایران، ۳۰۱.</ref> و به طور تحقیق در ایران دورانی به این خون آلودی و بی شفقتی هرگز نبوده است. دوران سلطنت وی را به عنوان یک سلسلهٔ انقطاع ناپذیر از بی رحمی و خونریزی توصیف کرده‌اند. <ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ۲۲۸.</ref>
 
هنگام مرگ شاه عباس و جلوس شاه صفی، امام قلیامام‌قلی خان مشغول محاصرهٔ [[بصره]] بود که بعد از اطلاع از مرگ شاه محاصره را رها کرد و جهت تهنیت جلوس و اظهار اطاعت به دربار شاه صفی آمد. شاه بعد از جلوس، دست به انعام دهی‌هایانعام‌دهی‌های فراوان زد و از جمله به امام قلی خان ۶۰٬۰۰۰ تومان انعام داد. <ref>خواجگی اصفهانی، خلاصة السّیر، ۴۸.</ref>
 
«شاه صفی از آغاز سلطنت خود برای برانداختن خاندان امام قلیامام‌قلی خان بهانه‌ای می‌جست ولی چون امام قلیامام‌قلی خان هرگز به کاری که نشانهٔ اندک خودسری و نفاقی باشد دست نمی‌زد و همواره فرمان بردارفرمان‌بردار و مادهٔآمادهٔ خدمت بود، شاه نیز جز صبوری چاره‌ای نداشت». <ref>فلسفی، زندگانی شاه عبّاس اوّل، ۷۹۶.</ref>
 
اولین باری که به بهانه برای برانداختن خاندان امام قلی خان به دست شاه صفی افتاد، هنگام لشکرکشی وی برای استرداد بغداد بود. در ضیافتی داود خان برادر امام قلی خان، فعالیت و کار قوللر آقاسی جدید را (خسرو میرزا باگراتیونی که ملقب به رستم خان شده بود) با لحن تمسخرآمیزی مورد انتقاد قرار داد. شاه به خاطر خدمات فراوانی که رستم خان در زمان جلوس شاه صفی به شاه صفی کرده بود، داود خان را از مجلس ضیافت بیرون راند. <ref>تودوا، مطالعات گرجی–ایرانی، ۶۰.</ref> شاه صفی بعد از این واقعه و همچنین به خاطر شکایت‌های قاجاری‌های قره باغ،قره‌باغ، داود خان را (که ریاست آنان را بر عهده داشت) مورد خطاب و عتاب قرار داد. <ref>تودوا، مطالعات گرجی–ایرانی، ۶۰.</ref>
 
شاه صفی بعد از خطاب و عتاب و اخراج داود خان «به واسطهٔ دلجویی و افتخار امام قلیامام‌قلی خان، در این روز عنان عزیمت به صوب منزل او انعطاف فرموده خان معظم الیه آداب ضیافت و مهمان داریمهمان‌داری به رسم دلخواه به فعل آورد». <ref>خواجگی اصفهانی، خلاصة السّیر، ۷۴–۹۷.</ref>
 
از این زمان به بعد حوادثی روی داد که شاه صفی کمر به از میان بردن خاندان امام قلیامام‌قلی خان بست. علل قتل امام قلیامام‌قلی خان عبارتند از:
 
۱- «علت اساسی کشته شدن او آن بود که مردم یکی از پسران او را پسر شاه عباس می‌دانستند، زیرا شاه عباس یکی از زنان حرم خود را به امام قلیامام‌قلی خان بخشیده بود و آن زن هنگامی که به خانهٔ امام قلیامام‌قلی خان رفت آبستن بود و پس از شش ماه پسری آورد که فرزند وی معرفی شد ولی در حقیقت از شاه عباس به وجود آمده بود. این پسر صفی قلیصفی‌قلی خان نام داشت و پس از مرگ شاه عباس چون شاه صفی همهٔ فرزندان و نوادگان او را کشتکشت، از وجود وی نیز آرام نداشت و از بیم آنکه مبادا روزی امام قلیامام‌قلی خان او را در فارس به سلطنت بردارد و با قوای آماده و مجهز خود به اصفهان تازدتازد، مصمم بود که امام قلیامام‌قلی خان را باهمهٔبا همهٔ فرزندان و نزدیکانش نابود کند». <ref>فلسفی، زندگانی شاه عبّاس اوّل، ۷۹۶.</ref>
 
۲- به علت جوانی و خامی شاه صفی در هنگام جلوس امور سلطنت در ید قدرت مادر شاه و اعتمادالدوله ساروتقی بود که هر دو نسبت به امام قلی خان حسد می‌ورزیدند. این دو که با یکدیگر کمال اتحاد را داشتند برای این که قدرت و سلطنت خود را محفوظ دارند توان تحمل امام قلی خان با درباری عالی تر از دربار شاه را نداشتند و مخصوصاً اینکه از سرزمینی به آن وسعت که امام قلی خان در آن حکومت می‌کرد دیناری عائد خزانه نشود. تحریک و حسادت این دو عامل مهمی در بدگمانی شاه صفی به خاندان امام قلی خان و تصمیم وی به ریشه کنی آنها بود.