سالارالدوله: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ابرابزار
خط ۱۰:
| لقب = شاهزاده [[قاجار]]
| زادروز = [[۱۲۹۸ (قمری)]]{{سخ}}[[۱۲۶۰]] خورشیدی
| زادگاه = [[تبریز]]، [[ایران]]
| تاریخ درگذشت = خرداد [[۱۳۳۸]] خورشیدی
| محل درگذشت = [[اسکندریه]],، [[مصر]]
| آرامگاه =
| پیش از =
| پس از =
خط ۱۹:
| شهبانو =
| همسر =
| همسر ۱ =
| همسر ۲ =
| همسر ۳ =
خط ۳۲:
| امضاء =
}}
 
'''ابوالفتح میرزا سالارالدوله''' پسر سوم [[مظفرالدین شاه]] بود.
 
 
او در سال[[۱۲۶۰]](۱۲۹۸ ه. ق) درشهر [[تبریز]] به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتی و نظامی در تبریز به حکومت در چند ایالت ایران منصوب شد که اغلب با شکایت اهالی از رفتارش معزول می‌شد.
سطر ۴۴ ⟵ ۴۶:
 
== زندگی ==
سالارالدوله را از لحاظ اخلاقی فاقد هرگونه ثبات شخصیتی دانسته‌اند. اکثر منابع درباره او دید مثبتی ندارند و او را شخصی ساده لوح معرفی می‌کنند احمد کسروی از او به عنوان «شــــاهزادهشاهزاده سبکسر» و «سبکمغز» و مورگان شوستر آمریکایی از او به عنوان «دیوانه» یاد می‌کند.. گروته در سفرنامه خود می‌نویسد:
«او همیشه با اروپائیان رفتاری دوستانه داشت و همواره می‌کوشید با فرهنگ و تمدن اروپائی بیشتر آشنا گردد.» او در ادامه می‌نویسد: «در اینجا (کرمانشاه) شخصیتهای زیادی که سالارالدوله را از نزدیک می‌شناختند اظهار می‌دارند که او یک تئوریسین ذهن گرا است و از قدرت سازماندهی برخودار نیست و نمی‌داند چگونه باید عملاً هدفش را دنبال کند. شاهزاده سالارالدوله به ناپلئون عشق می‌ورزید و تمام آثارش را به زبان فرانسه، که آن را خوب می‌دانست خوانده بود. او همچنین به مطالعه کتب نظامی، بخصوص آنهایی که به کاربرد توپخانه مربوط می‌شد علاقه وافری داشت.»
 
ناصرالدین شاه در سفر سوم خود به فرنگ در سال ۱۳۰۶ه۱۳۰۶ ه. ق هنگام عبور از تبریز به او لقب سالارالدوله داد.
 
سالارالدوله در سال ۱۳۱۵ ه. ق با وزارت و پیشکاری زین‌العابدین خان حسام‌الملک قراگزلو به حکمرانی ایالت کرمانشاهان و سرحد داری عراقین تعیین شد. او مدت ۶ ماه در کرمانشاه حکمرانی را بر عهده داشت. وی ظلم و تعدی بسیاری به مردم نمود مردم کرمانشاه نیز از او به مظفرالدین شاه شکایت نمودند,نمودند، مظفرالدین شاه نیز او را معزول ساخت. در سال ۱۳۱۶ه. ق او را به حکومت منطقه خمسه (زنجان) فرستادند که پیشکاری او در این دوره میرزا محمود خان مدیرالدوله بود. در آنجا نیز ظلم و ستم را از حد گذرانیده، او را معزول کردند. باقر عاقلی در ذیل حوادث سال ۱۳۱۸ه۱۳۱۸ ه. ق می‌نویسد: «فرمانفرمایی خوزستان، لرستان، بروجرد و بختیاری و ریاست ایلات آن حدود به انضمام ریاست تمام قشون آن صفحه به ابوالفتح میرزاسالارالدوله واگذارشد». در این مدت پیشکاری او را میرزا شفیع مستشارالملک گرگانی برعهده داشت. در این ایام بود که با دختر غلامرضاخان والی پشتکوه ازدواج کرد، تا در شورشهای بعدی از آنها به عنوان متحدی نیرومند استفاده نماید. او در طول ایام حکمرانی خود به راهنمایی‌های همراهانش توجهی نمی‌کرده و از سر بیرحمی و قساوت با مردم رفتار می‌کرد. در سال ۱۳۲۳ه۱۳۲۳ ه. ق حکومت همدان و کردستان را به او داده بودند راضی نشده بود. ولی بعد از مدتی موافقت کرد و به کردستان رفت. او از همان بدو ورود به کردستان شروع به ظلم وستم به اهالی مظلوم آن دیار کرد.
 
مردوخ می‌نویسد:
«هنگام رسیدن به میان کسبه از توی کالسکه خودش امر می‌داد و با دست هم اشاره می‌کرد که به خاک بیفتید,بیفتید، به خاک بیفتید مردم بیچاره هم به خاک افتاده و زمین اطاعت را بوسیدند خود شاهزاده از خاک افتادن مردم می‌خندید. به توپخانه مرتضی خان شجاع لشکر [[اردلان]] را که ریاست توپخانه را داشت امر داد دراز کشیدند و کتک کاری کردند که چرا توپ کم صدا بود.»
 
مردوخ پس از آوردن سخنان سالارالدوله که بیشتر راجع به تهدید مردم و ترساندن آنها بود می‌نویسد:
«در دوره شاهزاده بگیر و ببند و جرم و زور و کلاه کاغذی شدت پیدا کرده اطمینان مالی و جانی برای احدی باقی نبود.»
 
عاقبت به دلیل این همه ظلم و جنایت به مردم,مردم، آنها تلگرافاتی به مرکز مخابره کردند عین‌الدوله هم که صدر اعظم و رئیس الوزراءرئیس‌الوزراء بود دل خوشی از سالارالدوله نداشت تلگرافات تظلم را ترتیب اثر داده,داده، در ۱۱ شوال همان سال سالارالدوله را احضار کرد و او دیگر به عنوان حکمران به کردستان بر نگشت. بعد از برکناری مدتی در اعتراض و نارضایتی به سر می‌برد تا اینکه در سال ۱۳۲۵ه۱۳۲۵ ه. ق دست به شورش زد .<ref>ایل کلهر در دوره مشروطیت، علیرضا گودرزی، انتشارات کرمانشاه، ۱۳۸۱ ص۴۱</ref>
 
== فرزندان ==
سالارالدوله برای رسیدن به مقاصد سیاسی در غرب ایران، با دختر رؤسای ایلات و عشایر آن حدود وصلت کرد که حاصلش نُه فرزند بود. یکی از این همسران، ملکه خانم دختر غلامرضاخان امیرجنگ، والی [[پشتکوه]] از همسرش [[هاجر]] خانم دختر [[لطفعلی خان بالوند]]<ref>چریکف، سیاحت‌نامه، ترجمه آبکار مسیحی، به کوشش علی‌اصغر عمران، تهران، ۱۳۵۸ش (ص ۹۷). </ref> جد علای [[خاندان اسفندیاری بالوند]] بود و همسر دیگر «آغا زیبا»<ref>[http://www.ensani.ir/storage/Files/20101118141501-141.pdf شورش ایل کلهر و نقش سالارالدوله]. ص۴۹</ref> دختر نظرعلی خان پسر برخوردار خان حاکم [[سلسله]] و [[دلفان]].<ref>[http://www.seymare.com/?p=1681 ]</ref><ref>[http://www.seymare.com/?p=3324 ]</ref>>
{|class="wikitable"
|-
سطر ۷۷ ⟵ ۷۹:
 
== دودمان ==
{{ahnentafel top|width=۱۰۰%۱۰۰٪}}
{{ahnentafel-compact5
|style=font-size: 90%; line-height: 110%;
سطر ۱۲۴ ⟵ ۱۲۶:
{{شاهزادگان قاجار}}
 
[[رده:زادگان ۱۲۹۸ (قمری)]]
[[رده:زادگان ۱۲۶۰]]
[[رده:درگذشتگان ۱۳۳۸]]
[[رده:انقلاب مشروطه]]
[[رده:اهالی تبریز]]