اسطوره‌شناسی ایرانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Asoor (بحث | مشارکت‌ها)
Asoor (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۴۷:
انسانی که با شناخت از عالم « دون » انسانی ، به « آدميت » ، « توبه » کرده است ، با خواندن سرگذشت موسی به حقيقت برتری‌ی « راه آدم » دست می يابد ، اگر در زمره « گنگ ها و کرها و کورها » نباشيم و نخواهيم خودمان را فريب دهيم و « راه » گذشته را ، راه پدران و نياکان خود بدانيم و در جواب سخن حق بگوئيم : « پدران ما سال هاست که به اين « روش » زندگی کرده اند ، اکنون نيز ما هم به همان « راه » می رويم ! مردمی که با پرداخت جزئی از مال حرام در راه « خدا » ، مال های هنگفت را حلال می کنند و در اين گذر به راحتی و آرامش « وجدان » می رسند که ، هنوز به ساختمان ابدی‌شان در « بهشت » لطمه نخورده است و هنوز می توانند اميدوار باشند که « خداوند » ، « گناهان » ايشان به « ثواب » و « جناياتشان » را به « نيکی » بدل می کند و چنانچه زياد نگران باشند به معبد و مقبره ای می روند و معامله ای با رفتگان می کنند و خونی می ريزند و « نذری » ادا می کنند و ديگر به امنيت خيال می ر سند که صدر جنت ، چشم در راه‌شان می ماند تا دل از زمين بکنند و به « سفر » آخر بروند ، اگر جای دل کندنی مانده باشد .
یاحق
 
----
 
او
درود بر آزادگان و آزاد انديشان
سفر آفرينش
 
بر خويش تجلی کرد ، خويشتن گنجی ديد ناشناخته ، خواست تا بشناسندش ، پس آفريد .
تجلای او بر خويش را ، آتشی پديدار گشت که هر چه بر دوام او می گذرد ، سرعتش بيشتر میشود و در خلاء ، جهان ماده را گسترش می دهد . فلاسفه اين آتش را ، که از بازخورد ِدو ذره هيچ از ماده و معنا ، پديدار
گشته است را « انفجار بزرگ » ناميده اند .
دنيا همه هيچ و کار دنيا همه هيچ
اي هيچ از بهر هيچ ، بر هيچ مپيچ
برای روشن تر شدن حرکت آفرينش بسوی آفريدن و نشانه ای که جهت رفتن را آماج آفرينش قرار داده بود ، مثالی به ميان می آورم و اميد دارم که ردی از پيدايش بر خواننده پديدار شود .
کامپيوتری در اختيار من است . سازنده اش را نمی شناسم و تنها می دانم که اين سيستم ، آن چه را که من می خواهم ، برايم انجام می دهد ! آيا سازنده اين سيستم درون سيستم خود را جاسازی کرده و مراقب کارهای من است ؟
در حالی که جهان در برابر خداست و شاهد خداست ، می شنود و می بيند ، اما خداوند در يک تجلی ، جهان را امر به شدن کرد و جهان در حال شدن و رفتن است .
خداوند آتش را جانشين خود بر خلق جهان کرد و آتش غرور کرد ، در اين غرور آتشی چرخان از وی بيرون جهيد و از روشنائی به سياهی رفت و جهان در هاله ای از تاريکی ، فرو رفت ؛ گازها پديدار شدند و گازها رطوبت را ، گاز و نم ، خاک را و اختلاط شان افلاک را و در دل افلاک هم چنان بر گرد خويش و آتش در چرخيدن شد ، آتش در زندان زمين شد ، گاز و غبار در دل درياها غوطه ور شدند و آتش از درون و برون ، همه آب ها و املاح را جوشاند ، مگر بر آب چيره گی يابد و زندگی ايجاد نگردد و آب ها بخار شدند و در فضا ماندند و زمين به مردابی بزرگ تبديل شد و مرداب خشک شد و زمين پوسته ، پوسته شد و در نقطه ای از خاک سخت شده و پخته ، حوضچه کوچکی از لجن باقی مانده بود ، و ابرها پديدار شدند و هائل بين آتش و زمين شدند و رطوبت و سايه بر حوضچه کوچک تقديم کردند و زندگی آغاز شد .
تک يآخته ای ها به وجود آمدند و در نهاد آفرينش ، فرمانی نهفته بود و آن فرمان شو بود تا نقطه تکامل آفرينش و ايجاد آتش بزرگ ، تا بهشت گرم شود و بهشتيان بهره مند از نعمت آتش جهنم .
داروين را باور کنيد و اين کلام کتب آسمانی را که « خداوند آدم را برگزيد » .
آدم برگزيده شد تا جانشين او باشد در بدست آوردن روح و روح از جهان مجرد است و در جهان مجرد و کسی را نشايد که جفت گرداند روح را به ماده و برای رفتن به عالم تجرد ! ، « او » نماز را ستونِ پيمايش ارتفاع به درازای رفتن بر بام گنبد نهم و کمی بالاتر واجب فرمود .
شايد ملاقاتی صورت پذيرد .
نباشيد از کسانی که خداوند را در « ذهن » به « ظن » تصوير و تصور می کنند و در لباس تصوير و تصور با خدای خود ارتباط می گذارند و ارتباط‌شان در حد نسيمی در رهگذار « ذهن » ِ سياره و جستجوگر که با احساس مانع می شود « عقل » را و درکِ « آدم » را و ذهن است که ماندگاری در جهان مادی را ، جلوه های خواهش ترسيم می کند ، تا تو نتوانی فقط برای « دو دقيقه » هم نشين خدا گردی که او چشم براه ماندن تو به مدت دو دقيقه دور از جهان ماده است ، در کنار خود ،تا باور کند که دل بسته « ماده » نيستی و از سنگ و گل جدا گشته و به ملکوت او وارد شده ای .
ياحق
 
===فرجام===