یوشع بن نون: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
برچسب: منبع حذف شدهاست.(پخ) |
|||
خط ۱۸:
== در اسلام ==
در سوره پنجم قرآن آیه ۲۰ تا ۲۶ داستان کالب بدون ذکر نام او نقل شده است. دو مردی که در این داستان مورد بحث قرار میگیرند کالب و یوشع هستند.
به عقیده مسلمانان، طبق حدیثی از «[[محمد]] بن عبدالله» هم، ضمن یادآوری این مطلب، از جمعیت ۶۰۰ هزار نفری بنی اسرائیل و نام یوشع بن نون و کالب بن یافنا به عنوان تنها دو نفری که غیر از موسی و هارون دعوت خدا را پذیرفتهاند سخن رفتهاست.<ref>کتاب التفسیر، ج۱، ص: ۳۰۴</ref> در قرآن از جوانی که در زمان ملاقات با [[خضر]] همراه [[موسی]] بودهاست یاد شدهاست که به عقیده بسیاری از مفسرین اسلام او '''یوشع بن نون''' بودهاست.<ref>قرآن ۱۸:۶۰</ref><ref>تفسیر القمی، ج۲، ص: ۳۸</ref> همچنین در برخی احادیث نام دیگر یوشع بن نون، [[ذو الکفل]] گفته شدهاست که دو بار در قرآن آمدهاست.<ref>عیون الاخبار الرضا ۱/ ۱۹۲</ref><ref>قرآن ۲۱:۸۵</ref><ref>قرآن ۳۸:۴۸</ref>▼
{{quotation| زمانی را که موسی به قوم خود گفت ای قوم من نعمتخدا را بر خود یاد کنید آنگاه که در میان شما پیامبرانی قرار داد و شما را پادشاهانی ساخت و آنچه را که به هیچ کس از جهانیان نداده بود به شما داد. ای قوم من به سرزمین مقدسی که خداوند برای شما مقرر داشته است درآیید و به عقب بازنگردید که زیانکار خواهید شد. گفتند ای موسی در آنجا مردمی زورمندند و تا آنان از آنجا بیرون نروند ما هرگز وارد آن نمیشویم پس اگر از آنجا بیرون بروند ما وارد خواهیم شد. دو مرد از [زمره] کسانی که [از خدا] میترسیدند و خدا به آنان نعمت داده بود گفتند از آن دروازه بر ایشان [بتازید و] وارد شوید که اگر از آن درآمدید قطعا پیروز خواهید شد و اگر مؤمنید به خدا توکل کنید. گفتند ای موسی تا وقتی آنان در آن [شهر]ند ما هرگز پای در آن ننهیم تو و پروردگارت برو[ید] و جنگ کنید که ما همین جا مینشینیم. [موسی] گفت پروردگارا من جز اختیار شخص خود و برادرم را ندارم پس میان ما و میان این قوم نافرمان جدایی بینداز. [خدا به موسی] فرمود [ورود به] آن [سرزمین] چهل سال بر ایشان حرام شد [که] در بیابان سرگردان خواهند بود پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور. }}
▲
در احادیث اسلامی یوشع بن نون از جمله کسانی است که در زمان [[ظهور]] [[مهدی]] [[رجعت]] کرده و مانند [[عیسی]] در کنار او خواهد بود.<ref>[[تفسیرالعیاشی]] ج: ۲ ص: ۳۲</ref>
|