فیلسوف: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
علیرضا (بحث | مشارکت‌ها)
جز LanguageTool: اصلاح خطای سهوی
خط ۵:
'''استاد فلسفه''' : کسی که به یک یا چند [[مکتب فکری|مکتب]] یا نظریه فلسفی به نحو ی مسلط باشد که در عین حالی که ممکن است کاملا با آن مکتب یا نظریه مخالف باشد، بتواند آن را به بهترین شکل ممکن به دیگران بفهماند ، مثل : [[دکتر آلن وود استاد فلسفه دانشگاه استنفورد]] ،[[راجر اسکروتن]] ، [[استفان پالم کوئیست استاد دانشگاه آکسفورد]]
 
'''مورخ فلسفه''' : کسی که به تحلیل و نگارش نظریه هانظریه‌ها ، مکتب هامکتب‌ها ، جریان هاجریان‌ها و شخصیت هایشخصیت‌های فلسفی در طول [[تاریخ فلسفه]] می پردازدمی‌پردازد ، مثل : [[فردریک کاپلستون]]
 
== تعریف ==
واژه "[[فلسفه]]" از کلمه "فیلو سوفیا" ( Philosophia ) گرفته شده است که ریشه آن در زبان یونانی، به معنای "خرد دوستی" و "دوستار خرد" است. زیرا کلمه Philo به معنای دوست داشتن و واژه Sophia به معنای دانایی است. اما این واژه در اصطلاح علوم، به معنای دانشی است که از احوال "موجود" از آن جهت که موجود است، بحث می‌کند.
 
به گفته افلاطون ، "'''فیلسوف''' به کسی گفته می‌شود که در پی شناسایی امور ازلی و حقایق اشیاء و علم به علل و مبادی آنها است".
خط ۱۴:
== حکیم ==
در لغتنامه [[دهخدا]] آورده شده است: [حَ] (ع ص اِ) دانا. فرزانه. فرزان. خردپژوه. داننده. خردمند. دانشمند. ||درست گفتار... ||فیلسوف. دانای علم حکمت. خداوند جمیع علم حکمت. اهل معقول...
در تعریف ایرانی به فیلسوف ، '''حکیم''' گفته می شودمی‌شود. یعنی عبارت یونانی فلسفه ، در فارسی ، حکمت و خرد عنوان می شودمی‌شود و برابر فیلسوف هم ، حکیم ، خردورز ، فرزانه و علامه آورده می شودمی‌شود. در پیش یا بعد نام سرشناسان خردورز ایرانی عبارت حکیم بسیار دیده می شودمی‌شود.
[[پرونده:Iranian Farabi.jpg|بندانگشتی|چپ|250px|فارابی]]