'''لئوپولد فون رانکه''' (زاده: ۲۱ دسامبر ۱۷۹۵ - درگذشت:۲۳ می۱۸۸۶) مورخ [[آلمانی]] که بعنوان یکی از برجسته ترین بنیانگذاران تاریخ نویسی مدرن شناخته شدهاست. وی استاندارهایی برای تاریخ نویسی معاصر بنیان گذارد. وی بیشتر بر تاریخ سیاسی و دیپلماتیک تمرکز داشت.<ref>{{یادکرد وب | عنوان=تاريختاریخ و تاريخ نگاريتاریخنگاری در اسلام و ايرانایران | تاریخ=20/10/85 | تاریخ بازبینی=۱۹ نوامبر ۲۰۱۱ | ناشر=روزنامه رسالت | نشانی=http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1316654}}</ref>
رنکه در شهر Wiehe به دنیا آمد. آموزش او کمی در منزل و کمی در موسسه Schulpforta صورت گرفت. سالهای اول زندگی او با عشق به یونان باستان، زبان لاتین، و کلیسای لوتری پیوند خورد. رنکه در سال ۱۸۱۴ وارد دانشگاه Leipzig شد.
برای انتشار اولین کتابش در سال ۱۸۲۴ با عنوان "تاریخ مردمان لاتین و آلمانی تبار از ۱۴۹۴ تا ۱۵۱۴" او به میزان زیادی از انواع وسیعی از منابع استفاده کرد که در آن زمان معمول نبود. این منابع شامل خاطرات، نامه هاینامههای شخصی و رسمی، اسناد دولتی، حکم نامه هاینامههای سیاسی، و روایات شاهدان عینی می شدندمیشدند. به این معنا او به سمت فیلولوژی (زبان شناسیزبانشناسی تاریخی) روی آورد ولی بر اسناد زمینی تاکید کرد تا متون عهد قدیم و بیگانه.
به دنبال موفقیت کتاب فوقالذکر، به رنکه سمتی در دانشگاه برلین داده شد. در دانشگاه او عمیقاً درگیر مباحثاتی شد که بین طرفداران پروفسور فردریک کارل -که بر روی انواع مختلف دوره هایدورههای زمانی متفاوت تاریخ تاکید می کردمیکرد- و طرفداران فیلسوف معروف [[هگل]] که به تاریخ به چشم یک داستان پایان ناپذیر جهانی می نگریستمینگریست. رنکه از دیدگاه اول پشتیبانی می نمودمینمود و نظرگاه هگلی را تحت عنوان رهیافتی "همه کارههمهکاره" مورد انتقاد قرار می دادمیداد.
== روش شناسی ==
عصاره روش رنکه این بود که باور نداشت نظریه هاینظریههای عمومی بتوانند در پهنه زمان و مکان حکمفرمایی کنند. بلکه درباره زمان می بایستمیبایست بر اساس منابع اولیه نظر داد. او می گفتمیگفت: "دریافت من از ایده هایایدههای پیشرو این است که آنها گرایشهای غالب هر سده هستند. این گرایشها اما فقط قابل توصیف هستند؛ نه اینکه قابل خلاصه سازی در یک مفهوم باشند." رنکه با فلسفه تاریخ مخالف بود، خصوصاً آن گونه که توسط [[هگل]] به کار گرفته می شدمیشد. او مدعی بود که [[هگل]] نقش انسانها در تاریخ را با تکیه بر یک ایده یا یک کلمه که محدود به یک مفهوم است نادیده می انگاردمیانگارد.
این عدم تاکید بر نظریه هاینظریههای متحد کننده، سبب شد برخی او را به تجربه گرایی بدون تفکر متهم کنند. در سده نوزدهم میلادی، کار رنکه بسیار مشهور شده بود و نظریات او درباره کاربرد تاریخ تدریجاً، نظریه غالب تاریخ شناسی غرب شد. با اینحال او در معاصران خود منتقدینی داشت همچون [[کارل مارکس]].
روش رنکه هنوز هم در کاربرد تاریخ تاثیر گذار به حساب می آیدمیآید ولی طیف وسیعتر نظریات او در باب تاریخ شناسی و تجربه گرایی منسوخ شده اندشدهاند. به عنوان مثال در اواسط قرن بیستم E. H. Carr در انتقاد از رنکه بیان نمود که کار مورخ صرفاً گزارش رخدادها نیست بلکه او باید از میان منابع به دستچین کردن نیز بپردازد.