داماد عاشق عروس را میبرد: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز Removing Link GA template (handled by wikidata) |
ریحانه 28765 (بحث | مشارکتها) ←داستان: افزودن مطلب برچسبها: نیازمند بازبینی ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۶:
== داستان ==
{{خطر لوث شدن}}
راج ملهوترا ([[شاهرخ خان]]) و سیمران سینگ ([[کاجول]]) هر دو در لندن زندگی میکنند. راج انسانی خوشگذران است به گونهای که در امتحانات پایان سال رد میشود وپدرش (آنوپام کر) به جای تنبیه تصمیم میگیرد او را به سفر یک ماههٔ دور اروپا بفرستد. سیمران دختر یک مرد سختگیر (آمریش پوری) است که تصمیم دارد سیمران را به عقد پسر دوستش کولجیت (پارمیت ستی) درآورد. به همین دلیل رضایت میدهند که سیمران به یک سفر دور اروپا برود. راج و سیمران در یک قطار هستند و بعداً که هر دو از قطار جا میمانند، خودشان را به مقصد میرسانند و در راه به هم علاقهمند میشوند. هنگامیکه سیمران به خانهاش میرسد، موضوع علاقهاش به راج را به مادرش (فریده جلال) میگوید اما پدرش با او دعوا میکند و میگوید که حتماً باید با کولجیت عروسی کند و آنها فردا به هند بر میگردند. راج وقتی فهمید سیمران به هند رفته، خودش را به هند رساند و با کولجیت دوست شد. کولجیت او را به خانهاش آورد و راج کارش را شروع کرد و دل اعضای خانواده را بدست آورد جز پدر سیمران اما دل او را هم کم کم نرم کرد تا
در همین حین کولجیت با افرادی به راج حمله کرده و او را کتک می زنند پدر راج برمی گردد و با دیدن این صحنه به کمک پسرش می رود ولی کولجیت او را هم میزند و با این کارش راح را عصبانی کرده و با کولجیت دعوا می کند پدر سیمران و کولجیت می آیند و جلوی دعوای آنها را میگیرند مادر سیمران به سیمران می گوید که به ایستگاه قطار بروند و در همان لحظه که سیمران می رسد راج می خواهد سوار قطار شود با حرکت قطار سینران نیز می دود اما پدرش دست او را میگیرد سیمران از او خواهش می کند که دستش را رها کند و پدر سیمران که عشق و محبت بین آنها را می فهمد به او می گوید دست او را رها کرده و به او می گوید برو هیچ پسری به اندازه این پسر نمی تواند تو را دوست داشته باشد و سپس سیمران شروع به دیویدن می کند و دست راج را میگیرد وسوار قطار می شود و سپس پدر سیمران می گوید بالاخره عاشق دلشکسته عروس رو برد و هر سه با هم جیغی کوچکی از روی خوش حالی می کشند
{{پایان خطر لوث شدن}}
|