محمدرضا پهلوی: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسینشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Ali-muhebi (بحث | مشارکتها) |
Ali-muhebi (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۳۱۶:
محمدرضا شاه نیز مانند پدرش، هم به سیاست انگلیس سخت ظنین بود و هم از آن وحشت داشت.<ref name = goftegoo>{{پک|اشرف|1374|ص=20}}</ref> او متقاعد شدهبود که بریتانیا از طریق [[حزب توده]]، روحانیون عالی رتبه از جمله خمینی و [[حزب بعث عراق|رژیم بعث عراق]]، علیه او فعالیت مینماید. به همین نسبت وی اعتقاد داشت که روسها در جریان ناآرامیهای دانشجویی ایران دست دارند و شرکت نفتی، سازمانهای چریکی مسلمان و مارکسیست را در برابر رژیم وی تحریک میکند. او همچنین مظنون بود که یک نیروی پنهان، ایالات متحده آمریکا را تحت کنترل دارد، [[جان اف. کندی|کندی]] و هر کس دیگری که در برابر آن قرار گرفت را به قتل میرساند.<ref>{{پک|Abrahamian|1993|ص=128}}</ref>
به گفته میلانی، شاه در شرایط بحرانی، ریشه مشکلات را نه در عوامل داخلی، بلکه در توطئه های خارجی سراغ می کرد. به همین خاطر راه حلش برای بحران هم بیشتر معطوف به این توطئه ها بود و کمتر به ریشه یابی یا برطرف کردن علت های داخلی بحران توجه داشت.<ref>{{پک|میلانی|1392|ص=481}}</ref> شاه عملاً همه نیروهای مخالف خود را ابزار دست نیروهای خارجی می دانست. می گفت این تشکیلات و نیروها را علم کرده اند تا او را در مذاکرات مهم نفت تحت فشار بگذارند. می گفت می خواستند از این طریف وادارم کنند که شرایط آنها را بپذیرم. وقتی موج تظاهرات تداوم و گسترش پیدا کرد، شاه به برخی از رهبران تیم مذاکره کنند ایران دستور داد با نمایندگان شرکت های نفتی وارد مذاکرده شوند و خواسته هایشان را برآورده کنند. جدای از این، شاه در ماه های قبل از انقلاب بارها بر آن شد که ببیند آمریکا و انگلیس از او چه می خواهند. شاه احمد قریشی و همایون صنعتی زاده را (که به تصورش از معتمدان آمریکا و انگلیس بودند) را به دربار فراخواند و از هر دو پرسشی واحد داشت : «این آمریکایی ها از ما چه می خواهند؟»<ref>{{پک|میلانی|1392|ص=481-482}}</ref> گاهی شاه می گفت که مخالفانش مشتی «مارکسیست، تروریست، دیوانه و جانیاند». ولی وقتی بالاخره در اکتبر 1978 (مهر 1357) با هلیکوپتری فراز تهران گشتی زد و ابعاد تظاهرات را به چشم خود دید، یکباره نه تنها دلزده که سخت نگران شد. تردیدی نداشت که تنها به تمهید خارجی ها چنین تظاهرات گسترده و منظمی سازمان یافته بود. همان شب با سفیران آمریکا و انگلیس دیدار کرد. می گفت کشورهای متبوع دو سفیر مسئول وضعیت ایران هستند. به زبانی تلخ و پر طعنه از دو سفیر پرسید: «مگر من با شما چه کردهام؟». می گفت خیانت غربی ها به او و ایران همانند خیانتی که در کنفرانس یالتا (که منجر به واگذاری اروپای شرقی به شوروی شد) است.<ref>{{پک|میلانی|1392|ص=489-488}}</ref> در سال 1978 (1357) شاه و بسیاری از مقامات عالیرتبه رژیمش ارزیابی اغراقآمیزی از قدرت آمریکا و انگلیس داشتند. انگار گمان داشتند که این دو کشور می توانند همه اتفاقات در ایران و اکثر جهان را نه تنها کنترل، که تنظیم کنند. کافی بود در یکی از رسانه های غرب، به ویژه بی بی سی، گزارشی در نقد شاه پخش شود و همین یک گزارش کفایت می کرد که شاه و مخالفانش متقاعد شوند که غرب برای ایران نقشهای نو کشیده و شاه دیگر ضربه پذیر شده است. کار نگرانی از نقش بی بی سی در تقویت و ترویج مخالفت با رژیم به جایی رسید که برخی از سران نیروی هوایی به شاه توصیه کردند که شبی با استفاده از جنگنده های نیروی هوایی، دکل مخابراتی بی بی سی را ویران کنند.<ref>{{پک|میلانی|1392|ص=489}}</ref>
بر اساس دیدگاه وی، بریتانیا به دلیل علاقهمندی به «سرک کشیدن در هر کاری» در ایجاد حزب توده دست داشت. تلاش برای ترور او در سال ۱۳۲۸ توطئهای بود که مشترکاً توسط حزب توده، روحانیون «محافظهکار افراطی» و انگلیسیها که دختر باغبان سفارتشان دوستدختر تروریست بود، و «دوست دارند نخود هر آشی بشوند»، به اجرا در آمد. [[محمد مصدق|مصدق]] نیز با وجود «ژست مردمی» خود، یک عامل انگلیسی بود و به این دلیل با پست نخستوزیری در زمان جنگ جهانی دوم موافقت کردهبود که تائید ارباب خود را گرفته بود. [[شاپور بختیار]] (آخرین نخستوزیرش) نیز عامل شرکت [[بیپی|بریتیش پترولیوم]] بود.<ref>{{پک|Abrahamian|1993|ص=127}}</ref>▼
▲بر اساس دیدگاه وی، بریتانیا به دلیل علاقهمندی به «سرک کشیدن در هر کاری» در ایجاد حزب توده دست داشت. تلاش برای ترور او در سال ۱۳۲۸ توطئهای بود که مشترکاً توسط حزب توده، روحانیون «محافظهکار افراطی» و انگلیسیها که دختر باغبان سفارتشان دوستدختر تروریست بود، و «دوست دارند نخود هر آشی بشوند»، به اجرا در آمد. [[محمد مصدق|مصدق]] نیز با وجود «ژست مردمی» خود، یک عامل انگلیسی بود و به این دلیل با پست نخستوزیری در زمان جنگ جهانی دوم موافقت کردهبود که تائید ارباب خود را گرفته بود. [[شاپور بختیار]] (آخرین نخستوزیرش) نیز عامل شرکت [[بیپی|بریتیش پترولیوم]] بود.<ref>{{پک|Abrahamian|1993|ص=127}}</ref>
از نظر شاه، هدف اصلی انگلیسیها از حمله به ایران در سال ۱۳۲۰، رهایی از شر پدرش میداند، چون بهواسطه لغو امتیاز نفتی، خشم آنان برانگیخته شده بود.<ref>{{پک|آبراهامیان|1393|ک=کودتا|ص=303-304}}</ref> به باور شاه، انگلیسیها همراه با شرکتهای نفتی و «روحانیون مرتجع»، عملاً انقلاب اسلامی را به تلافی دفاع او از اوپک و آرمان فلسطینیها طراحی کرده بودند. هم فلسطینیها و هم اسرائیلیها از شنیدن چنین سخنانی شگفت زده میشدند. شاه به هنگام مرگ مدعی شد که [[سیا]] به همراه [[سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا|امآیسیکس]] انقلاب ۱۳۵۷ را طراحی کردند. او لفاظانه میپرسد: «چه کسی پول تظاهراتی را داده که شرکت کنندگانش زلف سیاه و بلوند داشتهاند؟ این هیبت به ندرت در ایران دیده میشود.»<ref>{{پک|آبراهامیان|1393|ک=کودتا|ص=304}}</ref> وی مدعی میشود که سرنگونی او توسط «ترکیب عجیبی» از نه تنها روحانیون، حزب توده و شرکای نفتی، بلکه توسط رسانههای غربی و نیز کابینههای [[جیمی کارتر|کارتر]] و [[مارگارت تاچر|تاچر]] صورت گرفت.<ref>{{پک|Abrahamian|1993|ص=128}}</ref>
|