مهدی میراشرافی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ابرابزار، اصلاح ارقام
خط ۱:
{{جعبه زندگینامه
| اندازه جعبه =
| عنوان = '''مهدی میراشرافی'''
| عنوان ۲ =
| نام =
| تصویر =
| اندازه تصویر =
|عنوان تصویر =
| زادروز = [[۱۲۸۹]]
| زادگاه = [[تهران]],، [[ايرانایران]]
| مکان ناپدیدشدن =
| مکان ناپدیدشدن =
| تاریخ =
| وضعیت =
| تاریخ مرگ = [[۲۱ آذر]] [[۱۳۵۸]]
| مکان مرگ = [[اصفهان]],، [[ايرانایران]]
| علت مرگ = تيربارانتیرباران
| پیداشدن جسد =
| آرامگاه = قبرستان نو,نو، [[قم]]
| بناهای یادبود =
| محل زندگی =
| ملیت =
| نام‌های دیگر =
| نژاد =
| تابعیت =
| تحصیلات =
| دانشگاه =
| پیشه = کارخانه دار
| سال‌های فعالیت =
| کارفرما =
| نهاد =
| نماینده =
| شناخته‌شده برای =
| نقش‌های برجسته = نماینده مجلس شورای ملی
| سبک =
| تأثیرگذاران =
| تأثیرپذیرفتگان =
| شهر خانگی =
| دستمزد =
| Net worth =
| قد =
| وزن =
| تلویزیون =
| لقب =
| دوره =
| پس از =
| پیش از =
| حزب =
| جنبش =
| مخالفان =
| هیئت =
| دین =
| مذهب =
| اتهام =
| مجازات =
| وضعیت گناهکاری =
| منصب =
| مکتب =
| آثار =
| همسر = متاهل
| شریک زندگی =
| فرزندان =
| والدین = '''شكوه‌السلطانشکوه‌السلطان'''
| خویشاوندان سرشناس =
| گفتاورد =
| جوایز =
| امضا =
| اندازه امضا =
| signature_alt =
| وبگاه =
| imdb_id =
| Soure_id =
| پانویس =
}}
 
سید '''مهدی میراشرافی''' افسر ارتش، سیاستمدار [[ایرانی]] و کارخانه دار در دوران پهلوی، نماینده مجلس و مدیر روزنامه دست راستی تندرو "«آتش"» بود که در [[کودتای 28۲۸ مرداد]] نیز نقش داشت.
 
سید '''مهدی میراشرافی''' افسر ارتش، سیاستمدار [[ایرانی]] و کارخانه دار در دوران پهلوی، نماینده مجلس و مدیر روزنامه دست راستی تندرو "آتش" بود که در [[کودتای 28 مرداد]] نیز نقش داشت.
 
== زندگی سیاسی ==
او در اواخر دوران [[رضاشاه]] افسر [[ارتش]] بود. با اشغال ایران توسط قوای [[متفقین]]، او که مسئول قسمتی از انبارهای لجستیکی ارتش ایران بود، در تحویل لاستیک خودروها به متفقین تعلل کرد و مورد مواخذه قرار گرفت.<ref name=autogenerated1>بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی. ناصر نجمی. انتشارات انیشتین. 1373۱۳۷۳ تهران</ref>
 
به همین دلیل از ارتش خارج شد و [[روزنامه آتش]] را راه اندازیراه‌اندازی کرد که در آن افرادی چون [[نصرت‌الله معینیان]] مقاله می‌نوشتند. روزنامه او به ویژه در جریان بحران آذربایجان و فرقه دموکرات پیشه وری،پیشه‌وری، شدیدترین حملات را به آنان و توده ایها و حزب ایران به رهبری [[احمد زیرک زاده]] و [[کریم سنجابی]] میکردمی‌کرد. او رابطه خوبی با [[مجمع مسلمانان مجاهد]] وابسته به [[شمس قنات آبادی]] داشت.<ref>[http://www.aftabir.com/lifestyle/view/123346/%D8%B4%D9%85%D8%B3شمس-%D9%82%D9%86%D8%A7%D8%AAقنات-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8Cآبادی شمس قنات آبادی<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> و در جریان ملی شدن نفت، هوادار نهضت ملی بود و در هنگام تحصن مخالفان دولت، همراه مصدق بود. با اینحال شخص میراشرافی از نخستین روزی که مصدق به نخست وزیری رسید، از او انتقاد کرده و بر این باور بود که جای او در مجلس است، نه در دولت.<ref>http://fa.wikisource.org/wiki/%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3_%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9%84%DB%8C_%DB%B1%DB%B1_%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF_%DB%B1%DB%B3%DB%B3%DB%B1_%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA_%DB%B7مذاکرات_مجلس_شورای_ملی_۱۱_خرداد_۱۳۳۱_نشست_۷#-_.D8.B7.D8.B1.D8.AD_.DA.AF.D8.B2.D8.A7.D8.B1.D8.B4_.D8.A7.D8.B9.D8.AA.D8.A8.D8.A7.D8.B1.D9.86.D8.A7.D9.85.D9.87_.D8.A2.D9.82.D8.A7.DB.8C_.D9.85.DB.8C.D8.B1.D8.A7.D8.B4.D8.B1.D8.A7.D9.81.DB.8C_.D9.86.D9.85.D8.A7.DB.8C.D9.86.D8.AF.D9.87_.D9.85.D8.B4.DA.AF.DB.8C.D9.86_.D8.B4.D9.87.D8.B1_.D9.88_.D8.AA.D8.B5.D9.88.DB.8C.D8.A8_.D8.A2.D9.86</ref>
 
او در سال ۱۳۳۰ در زمان دکتر مصدق، در انتخابات مجلس هفدهم از شهر مشکین شهر نامزد شد. پس از پایان انتخابات در مشکین شهر، چند گروه از مردم محلی از خلاف کاری‌های صورت گرفت در انتخابات و اعمال نفوذ ارتش به سود میراشرافی، به وزارت کشور شکایت کردند. مصدق به الهیار صالح وزیر کشور دستور داد که کار شمارش آرا در این شهر را تا رسیدگی به شکایات یاد شده متوقف سازد، پس از چند هفته الهیار صالح به نخست وزیر گزارش کرد که حتی با باطل کردن آراء مشکوک، میراشرافی برنده انتخابات است.<ref>[18]. سفری، محمد علی؛ قلم و سیاست، سعدی، چاپ دوم، ص582.</ref> در مجلس اعتبارنامه او مورد مخالفت رقیب قدیمی اش، زیرک زاده قرار گرفت ولی تنها با 4۴ رای مخالف، تایید شد.
 
با اینکه مصدق و جبهه ملی از انتخابات راضی نبودند، در واقع همین مجلس بود که در جریانات منتهی به ۳۰ تیر، به [[احمد قوام]] رای داد، ولی بدون تردید تنها مهدی میراشرافی بود که حتی در هنگام بررسی اعتبارنامه هااعتبارنامه‌ها در آغاز کار مجلس، دولت مصدق را به مهندسی انتخابات متهم کرد. پس از آن نیز او حتی در زمانی که جو مجلس کاملا به سود جبهه ملی و مصدق بود، به خود جرات انتقاد میدادمی‌داد. به مرور دیگر نمایندگان مخالف مصدق و سپس بریدگان از جبهه ملی چون [[ابوالحسن حائری زاده]]، [[مظفر بقایی]]، [[علی زهری]] و نهایتا [[حسین مکی]] به او پیوستند تا در ماههای پایانی منتهی به [[کودتای ۲۸ مرداد]] صحنه مجلس به یک جدال تمام عیار پارلمانی میان مخالفان و هواداران مصدق تبدیل شود.
 
میراشرافی رویه ضد کمونیستی شدیدی داشت. او در نطق او در مجلس در 7۷ خرداد 32۳۲ چنین گفت:
 
{{نقل قول|آقایان اگر آنروزیکه (خدا کند ما نبینیم) کمونیسم براین مملکت مسلط شود و با این اعمال و اصرار شما در سقوط مملکت ایران لگد کوب چکمه خارجی گردد ما ضرر نخواهیم کرد زیرا ما برای حفظ استقلال خود تفنگ بدست می‌گیریم و باکمال سربلندی می‌جنگیم. آن دقیقه که احساس نمودیم قدرت از ما سلب شده و باید سرنوشت ابدی را استقبال کنیم مثل تمام قهرمانان تاریخ مثل همه کسانی که در طی دو جنگ در برابر تجاوز در قبال نفوذ زور و استعمار در لهستان در چکوسلواکی در رومانی تا آخرین نفس جنگیدند پیکارمی‌کنیم و بعد با کمال افتخار درراه وطن خود در راه هدف خود کشته می‌شویم. آن‌هایی که در اروپا درراه نجات وطن کشته شدند خونشان از مارنگین تر نبود. اما شما آقایان شما جناب آقای مصدق‌السلطنه و شما آقایان فراکسیون طرفدار دولت بدانید که بشما رحم نخواهند کرد. کمونیسم همیشه جاده صاف کن هاکن‌ها را نابود خواهد کرد. آگاه باشید اگر در ادامه و سیراین راه غلط اصرار کردید. این شما و این ملت شاهداست آن روز به شما رحم نخواهند کرد. آنروز اگر عده شما زیاد باشد همه را کمونیستها و قشون اجنبی جلو مسلسل می‌گذارد وگرنه تیرهای چراغ برق میدان بهارستان یکایک در انتظار شما خواهد بود. این سرنوشتی است که تمام چوب بستهای کمونیستی در تمام کشورهای پشت پرده آهنین بدان دچار شدند.
 
دو وزیر از حزب توده به دولت تحمیل گردید چه کسی در این مجلس هست که بتواند بگوید جناب آقای دکتر آذر وزیر فرهنگ و سردار سرهنگ آذر افسر تجزیه طلب پیشه‌وری وزیر منتسب به حزب توده نیست؟ چه کسی می‌تواند منکر عضویت جناب آقای وزیر محترم دادگستری در کمیته صلح حزب توده و جمعیت مبارزه با استعمار حزب کمونیست توده‌ای باشد؟ موضوع گزارش را همان دستی پیراهن عثمان نموده که روزبیست و هفتم فروردین بنام تقاضای تصویب آن بحزب کمونیست توده اجازه داد که زیر پرچم سرخ داس و چکش و عکس استالین با کمال آزادی به شاه مملک و استقلال ما فحش بدهند و تعجب آن است که قوای انتظامی مواظب بودند که کسی مانع وطن فروشی حزب کمونیست توده نشود.}}<ref>http://fa.wikisource.org/wiki/%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3_%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9%84%DB%8C_%DB%B7_%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF_%DB%B1%DB%B3%DB%B3%DB%B2_%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA_%DB%B8%DB%B2مذاکرات_مجلس_شورای_ملی_۷_خرداد_۱۳۳۲_نشست_۸۲</ref>
 
پس از سقوط مرکز رادیو که به یک سکوت رادیویی بی سابقه در تاریخ ایران انجامید، او نخستین کسی بود که پشت میکروفن رفته و خبر سرنگونی مصدق را اعلام کرد.
 
در سالهای بعد او علاوه بر عضویت در مجلس سنا و حزب رستاخیز، به [[اصفهان]] رفت و مالک کارخانه ریسندگی تاج گردید.
 
او از مخالفان انقلاب سفید شاه بود. وی معتقد بود: «آمریکایی هاآمریکایی‌ها با این اقدام کشاورزی سنتی ایران را نابود می کنندمی‌کنند. الان کشاورز با مساعدت ارباب کار می کندمی‌کند. اگر برخی از ارباب هاارباب‌ها خائن اند، باید جلوی آنها را گرفت، نه اینکه سیستمی را که به نفع کشاورزی است، نابود کرد. چرا که در سیستم جدید کشاورز را به بانک هایبانک‌های دولتی مقروض می کنندمی‌کنند و تمامی سرمایه اش به پای این قرض می رودمی‌رود.»<ref>{{یادکرد |کتاب = دُردو دَرد (خاطرات سید رضا میرمحمد صادقی) |نویسنده = رضا مختاری اصفهانی |فصل = ششم |صفحه = 168| ناشر = مرکز اسناد انقلاب اسلامی| چاپ = | سال = 1390 |شابک = 978-964-419-527-3}}</ref>
 
== بعد از انقلاب ==
پس از پیروزی انقلاب میراشرافی و پسرش دستگیر و اموال شان مصادره گردید و با تعهد آزاد شدند. میراشرافی حاضر به ترک وطن نشد و چون سابقه دوستی با امام داشت به قم رفت.
 
در یکی از شب هایشب‌های اقامت در قم عده زیادی از افراد مسلح که از لهجه شان معلوم بود اصفهانی هستند؛ با حکم [[فتح‌الله امید نجف‌آبادی]] او را دستگیر کرده و به اصفهان بردند.
با دستگیری وی امام خمینی (ره) از طریق آقایان قدوسی و محمد مومن خواستار آزادی او شد. حضرت امام نامه اینامه‌ای خطاب به فتح‌الله امید نجف‌آبادی نوشته و مانع از اجرای حکم اعدام می شودمی‌شود.
 
پس از اعدام جنازه وی را به قم آورده و آیت الله [[سید مرتضی پسندیده]] بر آن نماز گزارد و در قبرستان ابوحسین به خاک سپرده شد.<ref>{{یادکرد |کتاب = دُردو دَرد (خاطرات سید رضا میرمحمد صادقی) |نویسنده = رضا مختاری اصفهانی |فصل = ششم |صفحه = 169| ناشر = مرکز اسناد انقلاب اسلامی| چاپ = | سال = 1390 |شابک = 978-964-419-527-3}}</ref>
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
 
== منابع ==
* بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی. ناصر نجمی. انتشارات انیشتین. 1373۱۳۷۳ تهران
* [http://www.iranrights.org/farsi/memorial-case--3786.php آقای سید مهدی میراشرافی - یادبود حقوق بشر]
* [http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=41930 مهديمهدی ميرمیر اشرافياشرافی]
* [http://www.rasekhoon.net/mashahir/show-119992.aspx میراشرافی، مهدی]
* [http://www.tourjan.com/?tag=%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8Cمهدی-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8Cمیراشرافی مهدی میراشرافی « تورجان]
* شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)
 
== جستارهای وابسته ==
* [[کودتای 28۲۸ مرداد]]
{{افراد-خرد}}