بحث:هادی نجم‌آبادی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Arianarian (بحث | مشارکت‌ها)
Hosein.askari (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۰:
*در باب هیجدهم از کتاب بیان خوردن [[مشروبات الکلی]] و هر چیز بدبو و کریه و انواع دخانیات حرام'' اعلام شده است.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = ترابیان فردوسی| نام =محمد | پیوند نویسنده =محمد ترابیان فردوسی | عنوان = حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی| سال =1383| ناشر = صحیفه خرد| مکان =ایران | زبان = پارسی| شابک =5-5-95414-946| صفحه = 316| صفحات =505}}</ref>
[[کاربر:Arianarian|Arianarian]] ([[بحث کاربر:Arianarian|بحث]]) ‏۲۶ ژانویهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۶:۳۰ (UTC)
 
== تيغ مشترك تز و آنتي تز عليه مشروطه خواهي ايرانيان ==
در سوّم شهريور 1391 در يادداشتي با عنوان «به نام تشيّع به كام بابيت و بهاييت» در وبلاگ ساوجبلاغ پژوهي، نسبت به هجمه مشترك تورج اميني (نويسنده بهايي) و سيّد مقداد نبوي رضوي (با نام مستعار مقداد روحاني) نويسنده كتاب تاريخ مكتوم به هويت شيعي آيت الله حاج شيخ هادي نجم آبادي روحاني نوانديش، مربّي مشروطه و قرآن پژوه عقل گراي روزگار قاجار هشدار دادم. پس از انتشار اين يادداشت، از طريق رايانامه دو نامه به امضاي نبوي رضوي را دريافت كردم كه در مجالي ديگر متن آنها را منتشر خواهم كرد.
هويت سياسي و مذهبي نبوي رضوي و چرايي گفتمان مشترك ايشان با تاريخ نگاري بهاييت به ويژه در تحليل زندگي، زمانه و آرمان هاي شيخ هادي نجم آبادي برايم سوال بود تا اينگه با گفت و گوي مكتوب بين اميني و نبوي رضوي در فضاي مجازي، هويت واقعي جريان هجمه به ايمان شيعي شيخ هادي برايم روشن شد. عجيب نيست كه دو جريان مخالف هم در مواجهه با مشروطه خواهي ايرانيان به يك گفتمان واحد رسيده اند. نمونه هاي اين پديده در تاريخ ايران و جهان فراوان است.
1. تورج اميني در دهم شهريور 1393 طي يادداشتي با عنوان «روايت حجّتيه از فعّالان اَزلي دوره قاجار» درباره يادداشت بنده در وبلاگ ساوجبلاغ پژوهي نوشته است: «روزی که در اینترنت دنبال مطلبی راجع به شیخ هادی نجم ‌آبادی می ‌گشتم، دیدم که در وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهی»، شخصی به نام حسین عسکری «هجمه سنگینی» علیه من و مقداد نبوی صورت داده بود. عسکری حرف‌های بی‌ اساسی درباره من نوشته و ضمناً گفته بود که آقای حقّانی اوّلین کسی بوده که بهائی بودن مرا کشف و برملا کرده است! این در حالی است که عسکری در مقاله‌ اش نوشته که من در سال 1385 درباره آقا شیخ هادی مقاله نوشته‌ام و توجّه نکرده که مکاتبات من و آقای [دكتر موسي فقيه] حقّانی در سال 1386 و 1387 رخ داده است. عسکری درباره نبوی به جزئیّات بیشتری پرداخته و مقالات او را که با نام مستعار منتشر شده، بررسی و به تصوّر خود نقد کرده بود. معلوم بود که عسکری تاریخ معاصر، و به ویژه مشروطه، را نفهمیده است.» به نظرم اين ادّعاها بيشتر به جهت خودشيفتگي و خودبسندگي نويسنده اش، نقد نيست و ارزش پاسخ گويي ندارد.
او در فراز ديگري از يادداشت خود درباره گفتمان مشترك خود و نبوي رضوي مي نويسد: «حدود دو سال قبل، یکی از دوستان خبر داد که فردی به نام مقداد نبوی مقاله ‌ای در باره حاجی شیخ هادی نجم ‌آبادی نوشته و نظراتی مشابه آرای من را در فصل ‌نامه تاریخ معاصر ایران منتشر کرده است. بسیار تعجّب کردم زیرا می ‌دانستم که سردبیر این فصل ‌نامه، موسی حقّانی است. مقاله نبوی را خواندم و آن را محققانه یافتم زیرا معلوم بود که اطّلاعات وسیعی در باب علوم اسلامی و هم‌ چنین آئین بهائی دارد. افزون بر این، او به مآخذ و منابعی کمیاب دسترسی داشت که به بعضی از آنها دسترسی نداشتم... نبوی نسبتاً جوان است (متولّد 1355)، حافظه خوبی دارد، بسیار خوانده، و کوشا است. کتاب او را می توان نقطه عطفی در بازنگری تحوّلات عصر مشروطه دانست. آئین های بابی و بهائی، سرآغاز داستانی بودند که اکثر ایرانیان از آن بی خبر مانده اند. چون بهائیان از حضور در سپهر عمومی محروم بوده اند، روایت این تاریخ در حوزه عمومی "هم‌ مکتوم و هم مغشوش" مانده است.»
اميني با وجود نگاه مشتركش با نبوي رضوي درباره ضدّيت با جنبش مشروطه خواهي، با او مرزبندي هم مي كند و درباره اعتقادات مذهبي نبوي رضوي مي نويسد: «به نظرم مقداد نبوی رضوی به انجمن حجّتیّه دلبستگی دارد. تسلّط نِسبی او بر آثار بهائی و آشنایی اش با مطالعات اسلامی نشان می دهد که از اوایل جوانی با این آثار سر و کار داشته، خصیصه ای که در میان اعضای انجمن حجّتیّه‌ دیده می شود. افزون بر این، در این کتاب به بحثی کلامی و اعتقادی درباره ویژگی های "محمّد بن الحسن العسکری" در آثار سیّد باب می پردازد که یکی از مضامین محبوب اعضای انجمن حجّتیّه است. جالب این که نام "تورج امینی" در کتاب "تاریخ مکتوم"، پنهان و مکتوم می ماند! به احتمال قریب به یقین، نبوی ازلی نیست زیرا بعید است که در شرایط کنونی ایران، ازلیان نهان روِش در پی افشای هویت دینی واقعی ناموران ازلی برآیند.»
2. استاد اكبر ثبوت پژوهشگر تاريخ طي مقاله اي با عنوان «بهايي گري عليه مشروطه خواهي» در شماره 39 مجله مهرنامه، پاسخي مستدل به ادّعاهاي نبوي رضوي و اميني داده است؛ مباحثي همانند پيوندهاي بهاييان با محمّد علي شاه قاجار، هم آوايي بهاييان و مشروعه خواهان در تحليل جنبش مشروطه، سخنان نجم آبادي در تخطئه باب و بابيان، تضاد گفته هاي باب و بابيان با معتقدات نجم آبادي به ويژه در زمينه خداشناسي و توحيد.
ايشان در فراز پاياني مقاله اش نوشته است: «طرف اصلي ما كساني هستند كه در چند جبهه و با ديدگاه هاي متضاد، يك هدف مشترك دارند و آن نيز مسخ چهره يكي از عظيم ترين جنبش هاي تاريخ ما است. كساني كه برخي از آنان در كنار ما هستند و مي خواهند چهره اين جنبش (مشروطيت) را مسخ و آن را لجن مال كنند تا به خواسته قلبي ولي ناگفته شان كه تقويت و تحكيم پايه هاي استبداد و بهره وري از عنايان كارگزاران آن باشند برسند؛ و برخي ديگر كه در آن سوي مرزها هستند و بلندگوهايي در اين سوي دارند، مي خواهند چهره اين جنبش را مسخ و آن را به نفع فلان فرقه غير اسلامي مصادره فرمايند و بفهمي نفهمي به همه حالي كنند كه فرهنگ و سنّت اصيل و بومي ما، نمي توانسته جنبشي آزادي خواهانه و طالب عدالت را در درون خود پرورش دهد و سرنخ چنين جنبشي در دست مخالفان فرهنگ و سنّت اصيل بوده است. اينجاست كه مي بينيم آنچه در صد و اندي سال قبل روي داده – هم دستي فلان فرقه غير اسلامي با مشروعه طلبان – به عنوان يك شوخي تاريخ و يك واقعيت تلخ، تكرار مي شود.»
3. تورج اميني در دوم اسفند 1393 در «نامه سرگشاده به آقا مقدادخان نبوي رضوي»، شواهد ديگري از گرايش نويسنده تاريخ مكتوم به انجمن حجّتيه را آشكار كرده است. وي ضمن اشاره به «دكتر نادر فضلي» از چهره هاي اصلي انجمن حجّتيه نوشته است: «ما... هیچ ‌گاه از کار دکتر فضلی و اعوان و انصارش ناراحت نشدیم. حتّی از کار آن رفیق حجتیّه‌ ای که در میدان توحید می‌ آمد پیش ما و با هم ناهار و شام می خوردیم و گپ می‌ زدیم و صحبتی می ‌کردیم و پیش دکتر فضلی هم می ‌رفت و بعد به ما می ‌گفت که حجتیّه ‌ای نیست و دکتر فضلی را هم نمی ‌شناسد، ناراحت نشدیم!... با انجمن حجتیّه ‌ای که می ‌تَقَیُّهَد (= تقیّه می ‌نماید) و علیه ما می ‌تنفّسد (= تنفّس می‌ کند) و سر سفره می‌ تَپَپسُیَد (= پپسی مصادر شده بهائی ‌ها را مثل آب تصفیه شده، می ‌خورد)، رفاقت می ‌کنیم. بنابراین خیالتان راحت باشد. ما از کسی ناراحت نیستیم. حتّی از آقای موسی حقّانی هم دلخور نیستیم که یک روزهایی به ما طعنه‌ های استعماری/ سیاسی/ مذهبی/ اجتماعی/ بهداشتی می ‌زد و حالا مقاله‌ های شما را که همان حرف های ما است، چاپ می ‌کند. دنیا جای بسیار عجیب و غریب و کجی است. حالا تازه کجای کجی ‌اش را دیده ‌اید، خیلی جالب ‌تر و کج ‌تر خواهد شد. چه لگن ‌های خاسره‌ ای که بشکند، ای برادر جان.»
اميني در بخشي از نوشته اش به استاد ثبوت هم تاخته است: «ضمناً به جای این ‌که راجع به آقا شیخ هادی نجم ‌آبادی برای ما تفصیلات بنویسید و بخواهید برای ما اثبات کنید که حاجی چه جوری ازلی بوده، بروید این آقای اکبر ثبوت را هدایت کنید یا حداقل از ساحت قدس ربوبی برای ایشان طلب هدایت و مغفرت بفرمایید. ما هر چه دعا کردیم که ثبوت سقوط نکند، نشد که نشد. ما که می‌دانید اجر آدم ‌ها را ضایع نمی ‌سازیم. در مقاله خود‌مان نوشتیم که مقاله شما راجع به شیخ هادی بهتر از مال ما بوده است. دیگر این‌ همه طول و تفصیل نمی ‌خواست. ما که مثل برخی حضرات مورّخین از مرحله پرت نیستیم، آنهایی که اندکی پرت و یا کلاً پرتِ پرت ‌اند، باید مورد نقد قرار بگیرند.»
او در پايان نامه اش درباره ارتباط دكتر فضلي و نبوي رضوي آورده است: « ما حالا می‌ گوییم که گفتار و رفتار شما حجتیّه است، شما می‌فرمایید: نه نه نه نه نه. خداوند متعال بزرگ است. در آینده یکی خواهد آمد و ادّعای ما را تأیید و تفصیل خواهد کرد. ما همیشه با این حدس‌ ها و امیدها زندگی کرده ‌ایم. مقدادخان، شما حواستان باشد که یک جای خالی برای خودتان نگاه دارید. نه، دو تا، یکی هم برای دکتر فضلی. ببینید ما چقدر شما را دوست داشتیم و چند بار شما را نصیحت نمودیم. هیچ پدری در تاریخ اینقدر فرزندش را نصیحت نکرده است... در پایان آرزوی توفیق برای شما می‌ نماییم و از شما می‌ خواهیم تکبیر ابدع ابهای ما را خدمت جناب دکتر فضلی ابلاغ بفرمایید و از قول ما عرض بنمایید که زیاد نگران نباشند، سه قدم بیشتر به صبح نمانده است.»
4. نبوي رضوي در مقاله اي با عنوان «تاريخ مكتوم» در شماره 59 فصلنامه گفتگو (اسفند 1390) به طرز عجيبي بين «مثنوي خواني» و «بابي گري» ارتباط برقرار كرده است: «نكته قابل توجّهي كه بايد آن را از نظر دور نداشت، استفاده بابيان (اَزليان) و نيز بهاييان از كتاب مثنوي است. شيخ هادي نجم آبادي كه خود از داعيان بابي بود، نظر خاصي به مثنوي داشت. ميرزا عيسي نجم آبادي نوه دختري شيخ به اين نكته اشاره كرده است: مرحوم آقا هميشه مثنوي مي خواندند و هنگامي كه خسته مي شدند، از يكي از فرزندان خود مي خواستند برايشان مثنوي قرائت كند. ملك المتكلمين، واعظ بابي به ظاهر مسلمان كه در عصر مشروطه شهرت فراواني يافت، به مثنوي دلبستگي فراوان داشت. ادوارد براون در كتاب «يك سال در ميان ايرانيان» از يك بابي كرماني به نام فتح الله ياد كرده و به گونه اي نوشته كه احتمال تاثير مثنوي در بابي شدن او را به ذهن مي آورد.»
از ويژگي هاي انجمن حجّتيه، مخالفت افراطي با فلسفه و عرفان كلاسيك است. به همين جهت، بدبيني نبوي رضوي به حكمت و عرفان مولويه را مي توان يكي ديگر از شواهد گرايش او به انجمن حجّتيه دانست.
5. ليلا چمن خواه نويسنده كتاب «بهاييت و رژيم پهلوي» و مترجم كتاب «انشعابات و ادعاهاي رهبري در بابيت» در چهارم مهر 1391 در يادداشتي با عنوان «نگاهي به مقاله تاريخ مكتوم» در وبلاگش - كه اكنون مسدود است - درباره مقاله نبوي رضوي در فصلنامه گفتگو نوشته است: «مقاله در زمره يكي از بديع ترين مقالاتي است كه اين اواخر خوانده ام... مقاله حاضر از آن دست تحقيقات بديعي است كه مثل كوه يخ تنها چند درصد از تحقيق يا تحقيقات انجام شده را نشانمان مي دهد... معلوم است نويسنده اشراف كامل به موضوع و ادبيات دارد و به همين دليل است كه توانسته چند نكته را همزمان مطرح كند. نكاتي چون ازلي بودن بسياري از مشروطه خواهان ايراني، تاريخ نگاري ازلي جنبش مشروطيت توسط مستشرقيني چون ادوارد براون، مثنوي خواني ازليان، ردّيه هاي بابيان بر بهاييت و بالعكس و از اين قبيل.»
چمن خواه وقتي از تقيّه بابيان و بهاييان سخن مي گويد در پاورقي 1 بخش نخست مقاله اش مي نويسد: «جناب آقاي دكتر [ناصر] فضلي بحث تقيّه را به اين جانب يادآوري كردند كه لازم است از ايشان قدرداني ويژه اي داشته باشم.» در اين ميانه، نسبت و ارتباط دكتر فضلي، نبوي رضوي و چمن خواه هم قابل تامّل است.
6. «نهان روشي» از ويژگي هاي اصلي شخصيت نبوي رضوي و ديگر وابستگان انجمن حجّتيه است. بر اين موضوع همسنگران تاكتيكي ¬اش يعني «تورج اميني» و «ايمان مطلق» هم تاكيد كرده¬اند. نبوي رضوي در واكنش به يادداشت وبلاگ ساوجبلاغ پژوهي، در نامه 4 شهريور 1391 خطاب به بنده نوشته است: «درباره نام مستعار بايد بگويم، «م. كريمي» نام مستعار من نيست اين موضوع را مي توانيد از جناب حجّت¬ الاسلام رضا غلامي كه آن زمان مسئوليت ماهنامه زمانه را برعهده داشت، جويا شويد. اما «مقداد روحاني» من هستم. آيا صِرف استفاده از نام مستعار، دليل مشكوك بودن است؟ آيا فكر نمي¬ كنيد دليلي ديگر، در كار بوده كه شايد شما از آن آگاه نبوده ¬ايد؟»
به خاطر دارم وقتي در سال 1392 از آقاي دكتر محمّدعلي نجم ¬آبادي از نوادگان شيخ هادي درباره پژوهشگراني كه درباره شيخ كار كرده¬ اند پرسيدم. ايشان بلافاصله گفتند كه مدّتي پيش دانشجويي به نام «روحاني» به مقبره شيخ آمده بود. او از علاقه¬ مندان پر و پا قرص شيخ بود و مي ¬گفت كه همه زندگي¬ اش در عشق به شيخ مي ¬گذرد. دكتر نجم ¬آبادي شماره تلفن اين دانشجو را كه به عنوان «روحاني» ذخيره كرده بود را به من داد. بعدها دريافتم كه «روحاني» همان نبوي رضوي است كه توانسته بود با تقيه (بخوانيد نهان روشي)، به منابع و اسناد خاندان نجم آبادي دست يابد. او با فهرست گيري از نسخه ¬هاي خطّي موجود در آرامگاه شيخ هادي، كتابي را در سال 1392 به نام خود به چاپ رساند. اين كتاب به كوشش مجمع ذخائر اسلامي (قم) منتشر شده است. عجيب¬ تر اينكه نبوي رضوي با جلب اعتماد دكتر افسانه نجم¬آبادي ديگر نواده شيخ هادي، توانست با عنوان «پژوهشگر تاريخ» به هيأت مشاوران «وب¬ سايت دنياي زنان در عصر قاجار» را يابد.
ايمان مطلق (نويسنده بهايي) در 7 اسفند 1393 در يادداشتي با عنوان «سيّد مقداد نبوي رضوي كيست؟»، برخلاف همكيش خود، بر اين نظر است كه نبوي رضوي، ازلي است: «سیّد مقداد رضوی نبوی، نمی تواند آن قدر جوان باشد و در چنین سن و سالی به چنین نتایجی رسیده باشد و حتماً ازلی هم نباشند! اینکه می گویم ازلی نباشند، مهم است، بنده برخلاف تورج امینی فکر می کنم که ایشان حجّتیه ای نیستند - و یا شاید هم باشند - اما مهمتر از حجّتیه ای بودن ایشان، من فکر می کنم که ایشان باید ازلی باشند، همگان می دانند که ازلی ها از همان اوّلی که تخمشان کاشته شد اهل تقیّه و پنهان کاری بوده اند و چون بت عیار هر لحظه به شکلی ظاهر می شوند، و اطلاعات ایشان و مراودات ایشان نیز بوی فرقه ازلیه را می دهد، اینکه ایرج افشار ایشان را می پذیرد اتّفاقی نیست، اینکه کتاب روزگاری که گذشت را برای معرفی انتخاب می کنند که برای صنعتی زاده کرمانی هم هست هم نمی تواند اتّفاقی باشد، و اینکه ایرج افشار به ایشان نشانی و تلفن دوستانش را هم می دهد و به من و شما نمی دهد هم همین طور و در نهایت توجّه ایشان به این دقیقه تاریخی نیز بی سبب نیست.»
7. مقاله نبوي رضوي درباره شيخ هادي با عنوان موهن «گرگ در لباس ميش؛ بيگانه در لباس دوست» در 8 مهر 1391 در وبلاگي با عنوان «حرف ¬هاي بي¬ ربط» منتشر شده است. اين وبلاگ به دلايل ذيل از پايگاه ¬هاي اينترنتي وابسته به انجمن حجّتيه است: ضديّت با فلسفه و عرفان، ترويج سنّي ستيزي، مخالفت با تقريب مذاهب اسلامي و وحدت شيعه و سنّي، اخباريگري، موضع¬ گيري تند عليه ملاصدرا، مولوي، علامه طباطبايي، آيت ¬الله جوادي آملي، علامه سيّد محمّدحسين فضل¬الله و... نظرات خوانندگان، ذيل يادداشت پيش گفته نشان مي ¬دهد كه نبوي رضوي مدير اين وبلاگ است و يا با نويسنده آن، ارتباط نزديكي دارد. حسین عسکری ‏۲۴ مارس ۲۰۱۵، ساعت ۲۰:۱۹ (UTC)
بازگشت به صفحهٔ «هادی نجم‌آبادی».