القاسالقاسب میرزا پس از جنگ شروان ([[۹۱۷]] خ./۹۴۵ ق.) به فرمانروایی [[شروان]] منصوب شد. اما در سال [[۹۲۵]] [[خ.]]/۹۵۳ ق. با [[شاه تهماسب یکم]] مخالفت کرد و سرکشی را آغاز کرد. هنگامی که شاه تهماسب از این موضوع آگاه شد بهسوی [[تبریز]] رهسپار شد و [[اورگنج اوغلی]] را به پیش القاسالقاسب میرزا فرستاد. القاسالقاسب میرزا با وی بهدرشتی سخن گفت، اما از حرکت شاه نگران شد و خانبگیخانم ـ مادر خود ـ را همراه پسرش، سلطان احمد به نزد شاه فرستاد و پوزش خواست.
شاه تهماسب برادرش را بخشید و القاسالقاسب میرزا سوگند یاد کرد که دیگر سرکشی نکند و هر سال هزار تومان تبریزی به خرانه شاه بفرستد. پس از آن القاسالقاسب به جنگ یا غزای [[چرکس]]ها رفت، ولی پس از بازگشت در [[شروان]] به نام خود سکه زد و اعلام استقلال کرد. شاه نیروهای [[قزلباش]] را به شروان گسیل داشت و القاسالقاسب از آنان شکست خورد و با چهل تن از یارانش به [[استانبول]] (پایتخت [[عثمانی]]) رفت و پناهنده شد.
== پناهندگی به عثمانی و یورش عثمانیها به ایران ==