ذبیح بهروز: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
اصلاح ارقام، ابرابزار |
تا حدودی اصلاح لحن ولی هنوز پر از مداحی است! |
||
خط ۵۰:
'''ذبیح بهروز''' (۱۲۶۹–۱۳۵۰)، نویسنده، شاعر و پژوهشگر [[فرهنگ ایرانی]] بود.
بهروز نویسندهای پژوهشگر و زبانشناسی آشنا به فرهنگ پیش از اسلام بود، ذبیح بهروز از نخستین کسانی بود که در شیوهٔ تحقیق ایرانشناسان غربی شک کرد و برخی «اشتباهات
بهروز، پس از [[میرزا فتحعلی آخوندزاده]]، یکی از پیگیرترین هواداران تغییر [[خط فارسی]] بود. او همچنین بر حذف لغات و اصطلاحات عربی از زبان فارسی تأکید داشت و در این زمینه مقالات فراوانی به رشتهٔ تحریر در آورد.
بهروز مانند پدرش فریفتهٔ دانش و فرهنگ ایران بود و نمیتوانست با اندیشهها و دیدگاههای ناهماهنگ دانشمندان و تاریخنویسان
== زندگینامه ==
ذبیحالله بهروز فرزند [[میرزا ابوالفضل ساوجی]] در سال ۱۲۶۹ خورشیدی در [[تهران]] زاده شد. پدرش از پزشکان و خوشنویسان نامدار زمان [[ناصرالدین شاه]] بود.
وی تحصیلات خود را در مدارس قدیمه آغاز کرد. سپس به ادامهٔ تحصیل در «کالج آمریکائی تهران» پرداخت. پس از آن برای تکمیل علوم ادبی و عربی به [[قاهره]] رفت و مدت ده سال در آنجا ماند. در مصر [[ادبیات عرب]]] را نیکو آموخت <!-- و سپس در [[دانشگاه الازهر]] به تدریس پرداخت
خط ۶۸:
بهروز گذشته از اطلاعات وسیع در ریاضی، تقویم و نجوم، در ادبیات تاریخ، خط و فرهنگ نه تنها دارای اطلاعات وسیع، بلکه صاحب نظر بود و کتابهای او شاهد این کار است.
یکی از کارهای مهم او ایجاد الفبائی است که برخلاف همهٔ الفباهای جهان دارای رابطهٔ منطقی با صدا است و در نتیجه کودک زود آن را در سن چهار تا
نظریات او در زمینهٔ تاریخ بوسیلهٔ شاگردانش دنبال میشود
از سال ۱۳۰۲ تا زمان بازنشستگی در [[دارالفنون]]، [[دانشکده افسری]] و [[مدرسه عالی بازرگانی]] تدریس میکرد. اندک زمانی نیز ریاست کتابخانهٔ باشگاه افسران را به عهده داشت. وی در سن هشتاد و دو سالگی، روز ۲۲ آذر ۱۳۵۰ درگذشت.
خط ۷۵:
بهروز با آنکه از لحاظ زندگی و هزینهٔ آن در انگلستان با حقوقی که دریافت میکرد رنج نمیبرد و نگرانی نداشت از نظر روحی و معنوی سخت ناراحت شده بود و دیگر تاب شنیدن سخنان آن استادان را در خود نمیدید و ناچار به ترک محیط دانشگاهی گردید.
وی از انگلستان به آلمان رفت. در هنگام اقامتش در برلن با
او همیشه میگفت: «میتوان در برابر عقاید و اندیشهها به مخالفت برخاست، ولی با ریاضی نمیتوان شوخی نمود، چون اعداد بیرحم هستند و به دلخواه کسان نمیتوان در ماهیتشان تغییری داد. اگر در تمام کتابها بنویسند که فلان بخش ریاضی یا نجوم را فلان آدم کشف کردهاست چنانچه در عمل، ارقام با آنها درست در نیاید پشیزی ارزش ندارد و تنها ضعف نسبتدهنده پدیدار میشود».
بهروز، در رد آرای خاورشناسان، نمایشنامههای کوتاهی نوشت که معروفترین آنها «داستان پروفسور شُل کُنهایم و پروفسور سفت کن بِرگ» است. پس از آن بهروز نمایشی به نام «شاه ایران و بانوی آرمن» ایرانی را تدوین کرد که اثری ایرانی و براساس [[تاریخ ایران]] است. در راه مهر نمایش دیگری از بهروز است در پنج پرده که سه پرده آن را در ۱۳۰۱ تدوین کرد و دو پردهٔ آخر را سی سال بعد نگاشت. از آثار دیگر بهروز «شب فردوسی» بر اساس زندگی [[ابوالقاسم فردوسی]]، «حکیمباشی» که نمایشی کمدی بود است با انتقادات اجتماعی. ذبیح بهروز علاوه بر نمایشنامهنویسی در حوزهٔ ادبیات و زبانشناسی پژوهشهای زیادی داشت. همچنین در زمینهٔ شعر و شاعری نیز صاحب ذوق بود. کتاب «مرآت السریر» اشعار او است. او همچنین در ترجمه نیز مهارت داشت. چون ریشه و بنیاد کلمات و واژگان را میشناخت از این جهت
بهروز در سال ۱۳۰۸ انجمن [[زبان ایرانی]] را بنیاد نهاد که به بررسی فرهنگهای فارسی از جمله [[برهان قاطع]] میپرداخت. سپس انجمن ایرانویچ را پایه گذاشت که کسانی چون دکتر [[محمد مقدم]]، متخصص زبانهای باستانی ایران و پایهگذار دپارتمان زبانشناسی در دانشگاه تهران، و [[صادق کیا]]، رئیس فرهنگستان دوم، عضویت داشتند.
خط ۱۰۵:
تاریخ را باید علم و تجربه و منطق تصدیق و تأکید کند. «زمان» خود یکی از چشمان تاریخ است. در مباحث نجومی و سالماری (کرنولژی) اگر۱۰۰ روایت و سند از بزرگترین ستاره شناسان و [[ریاضی دانان]] روایت شود و با رصد و حساب درست در نیاید به هیچ روی ارزش ندارد. درستی هر روایت و سندی پذیرفتهاست که رصدهای نو و محاسبهٔ دقیق درستی رصدها و روایتهای کهن را تأیید کند.
برای بررسی تاریخ و میزان تمدن و فرهنگ ملتی، معتبرتر و گویاتر از «زبان» نیست… زبان جز در پرتو اجتماع و دولت ودین، در سرزمینی پر برکت و پهناور و در مدتی درازممکن نیست تحول و تکامل پیدا کند…. از بررسی زبان میتوان به پیشینهٔ فرهنگی و راه و روش تفکر ملتها پی برد و دیرینگی کتابهای تاریخی و زمان گردآوردن افسانهها و داستانها و روایات دروغی را تشخیص داد و تا حدودی تعین کرد. استرابون مورخ و جغرافیدان معروف میگوید: «حقیقت اینست که به افسانههای هِزیُود و هُمر
«در دورهٔ [[بنی عباس]] افسانههای شگفتی ساخته شدهاست میگویند مأمون علوم یونانی را به عربی ترجمه کرد. هنوز چندسالی از آوردن کتابهای ریاضی از بیزانس نگذشته که ابوموسی خوارزمی معلم مأمون از بهرهٔ آن کتابها [[علم جبر]] را که در یونانی پیشینگی نداشت اختراع کرد و ارقام هندسی را که یونانیان هرگز به کاربرد آن پی نبرده بودند در کتاب خود بکار برد. در همین دوره مأمون، که سراسر آن از بیست سال تجاوز نمیکند در بغداد رصدخانه ساختند ورصد کردند و زیج نوشتند و یک درجه از گردی بزرگ زمین را با دقت اندازه گرفتند. «در دورهٔ بیزانس، رفتن عیسویان برای تحصیل علوم به قسطنطنیه از هر نقطه اروپا اشکالی نداشت. نمیدانیم چرا دانشجویان پیش از اینکه به کتابهای علمی عربی وفارسی دست پیدا کنند به قسطنطنیه نرفتند تا از آنهمه علوم و افکار عالی یونانی استفاده نمایند!»
«اروپاییان به هوش خود میبالند و خود را بالاتر از ملتهای دیگر میشمارند. اگر چنین است پس چرا تا دو سه سده پیش چیزی از فکرشان تراوش نکرده بود درصورتی که سدهها در آغوش افکار درخشان یونان در دوره عیسویت خفته بودند».
بهروز دبارهٔ داستان هجوم اسکندر
«نام پرس پلیس را که بر [[تخت جمشید]] گذاشتهاند در متنهای یونانی نیست. چه میشد که تاریخ نویسان اسکندر نام اصلی آن را مینوشتند و سپس شرح میدادند که چون اسکندر از نامهای باربارها خوشش نمیآید نام مقدونی بر آن گذاشتهاست».
== بهروز و زبانشناسی ==
بهروز به بررسی زبانها بطورکلی از نظر آموزشی و استعداد گسترش جهانی آنها پرداخت. این بررسی بسیار شایان توجه بود ولی هنوز نظریههای
[[زبان فارسی]] در ظرف چند هزار سال پس از پیمودن چند مرحله از مراحل سخنگوئی در یک سرزمین پهناور و پرجمعیتی در پرتو دین و دولت و صنعت بدین صورت آسان و ساده درآمده و
بهروز به علم معنی بسیار اهمیت میداد وبرای ساختن واژه که با معنایش جور باشد بیش از هر چیز توجه داشت و چه بسا برواژههای تازهای که غربیها وضع کرده بودند ایراد فنی و علمی میگرفت و فارسی آن را باتوجه به علم معنی میساخت.
بهروز در ترجمه زبردستی فراوان داشت چون ریشه و بنیاد واژهها را میشناخت و از اینرو در بکار بردن واژهها استادی به خرج میداد. کتاب ادب الکبیر…. از عبدالله مقفع را به فارسی برگرداند و نامش را آیین بزرگی نهاد.
== بهروز و نمایشنامه نویسی ==
خط ۱۲۹:
در نمایشنامه «در راه مهر» که بی گفتگو شاهکار جاودانی او بشمار میرود زندگانی خواجهٔ شیراز با چم و خمهایش به نمایش گذاشته شده و روح عرفان ایرانی از آن تراوش میکند. واژه هائی را که برای این نمایشنامه با هم ترکیب کرده و نثری شگرف از آن ساخته آدمی را شگفت زده میسازد.
بهروز در نظم و نثر فارسی دبستانی ویژهٔ خود دارد و چون اهل معرفت با روح پرتنز و شوخ و استوار او آشنا هستند اینست که نیازی به گفتگو دربارهٔ آن نداریم.
== ریاضیات وروش آموزشی آن ==
سطر ۱۵۰ ⟵ ۱۴۹:
در همین اوان بود که [[رضاشاه]] فرمان گشایش فرهنگستان را داد.
بهروز پس از چند سال دیگر انجمنی بنام «انجمن ایرانویج» را بنیاد گذاشت که در آن دانشمندانی چون دکتر [[محمد مقدم]] استاد [[زبانشناس]]، اوستا و [[فارسی باستان]] در دانشگاه تهران، و دکتر [[صادق کیا]] استاد پهلوی در [[دانشگاه تهران]] عضویت داشتند و به نشر مجلهٔ فرهنگی «ایران کوده» پرداختند.
به فرمان [[محمدرضا پهلوی]]، بهروز به عضویت [[فرهنگستان زبان ایران]] درآمد
== منابع ==
|