مادهباوری: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز اصلاح نویسههای عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا، ابرابزار |
|||
خط ۱۳:
برای هردوی این واژهها در زبان انگلیسی یک معادل وجود دارد: materialism با این وجود، بین دو واژهٔ مادهباوری و مادیگرایی تفاوت معنایی فاحشی وجود دارد:
* مادهباوری: به تفکری گفته میشود که بر اساس آن هر آنچه در هستی وجود دارد ماده یا انرژی است و همهٔ چیزها از ماده تشکیل شدهاند و همهٔ پدیدهها (از جمله «آگاهی») نتیجهٔ برهمکنشهای مادی است. به عبارت دیگر، ماده تنها «چیز» است و «واقعیت» عملاً همان کیفیتهای در حالِ رخ دادنِ ماده و انرژی است.
* مادیگرا:به کسی گفته میشود که رسیدن به آسایش جسمانی را بالاترین ارزش میداند. چنین افرادی پیوسته به دنبال داشتن رفاه بیشتر و کالاهای بیشتر (خانه، ماشین، لوازم، ...) هستند و چیزی بیشتر از اینها را نمیبینند و/یا نمیخواهند. این درست نیست!
غالباً عامدانه یا غیرعامدانه این دو واژه با یکدیگر اشتباه گرفته میشوند. مثلاً گفته میشود
== جهان مادی است ==
خط ۳۰:
در دورهٔ تاریخی بورژوازی تولید صنعتی بودهاست. در این دورهٔ تاریخی دیگر بشر به قوای طبیعی متکی نیستند. از این رو میتوانند مستقل از قوای طبیعی عمل و فکر کنند. این دوره را میتوان دوران آزادی انسان از قوای طبیعی و دوره تفکر آزاد انسانی نامید. بشر با شکل گیری این دورهٔ تاریخی بودهاست که توانستهاست آزادانه فکر کند. به همین خاطر آغاز این دوره با آغاز رنسانس انسانی مزین گردیدهاست. صرفاً با آغاز این دوره بود که انسان توانست جدایی شعور و طبیعت را وجدان نماید. همچنین انسان در طبیعت به مقام بسزای خودش دست یافت. ماتریالیسم دیالکتیک تنها میتوانست تحت چنین شرایطی پا بگیرد. شرایطی که انسان از قوای طبیعی آزاد عمل میکند. قوای طبیعی را در خدمت خودش در میآورد و صنعت اساس تولید قرار میگیرد.
اینکه
== ماده به مثابهٔ مقولهٔ فلسفی ==
همین خاصیت عمومی و مشترک تمام اشیای بیشمار و گونهگونه یعنی وجود عینی آنها و مستقل بودنشان از تفکر و شعور انسان است که آن را با مفهوم فلسفی «ماده» بیان میکنیم.
مفهوم یعنی چه؟ هر واژهای که بیانگر عنصر مشترک و عام در یک گروه از
واضح است که مفهوم «گیاه» گستردهتر از مفهوم «درخت» است. مفهومی که بتواند همه
لنین مفهوم ماده را به مثابهٔ یک مقولهٔ فلسفی توضیح میدهد و روشن میکند که مقصود از آن تمامی واقعیت عینی است که انسان با آن، یعنی با این واقعیت، توسط حواس پنجگانهٔ خویش آشنا میشود. واقعیت عینی، مستقل از حواس وجود دارد ولی توسط حواس منعکس میشود. پس، آن شاخصهای اساسی و عام که در همه
# همهٔ آنها مادی هستند، به طور عینی و مستقل از شعور ما وجود دارند.
# همهٔ آنها از طریق خواص مختلف خود (نظیر رنگ و بو، مزه و صدا و حرارت و ابعاد و غیره) روی ارگانهای حس ما تأثیر میگذارند و متناسب با آن احساس ویژهای را به وجود میآورند.
خط ۴۸:
== جهان قدیم است ==
در این تفکر جهان مادی، جاودانی و بیانتهاست. جهان مادی دارای اشکال مختلف است. در جهان همه
هرقدر ما با دستاوردهای علم بیشتر و همهجانبهتر آشنا باشیم بهتر میتوانیم این حکم اساسی را ثابت کنیم. مثلاً قانون بقا و تبدیل جرم و انرژی (لاوُآزیه و لومونوسف) ثابت میکند که در طبیعت هیچ عنصری بدون آن که اثری از خود باقی بگذارد از بین نمیرود و هیچ عنصری از هیچ زاییده نمیشود. علم ثابت میکند{{مدرک|کدام علم؟}} که نمیشود چیزی از هیچ خلق کرد.
{{پایان شعر}}
در این جا به نقل از [[فردریک انگلس]] باید اضافه کنیم که مادی بودن جهان و ازلیت و ابدیت آن را با چند کلمهٔ سحرآمیز نمیتوان ثابت کرد بلکه تکامل طولانی و پرپیچ-و-خم فلسفه و علوم طبیعی طی قرون متمادی آن را مدلل میسازد.
خط ۷۱:
== مقوله ماده روابط آن با درجه شناساییهای علمی بشر ==
مقولهٔ فلسفی ماده را نباید با نظریات و عقاید علوم طبیعی پیرامون ساختمان و حالت و خواص اشیای مشخص مادی اشتباه و خلط کرد. عقاید و نظریات علوم مشخص همزمان با ترقی دانش و فن مرتباً غنیتر و عمیقتر میشود و تصور و تجسم ما از اشکال مختلف و خواص مشخص ماده مرتباً تغییر کرده، تکامل حاصل میکند، ولی این تکامل همواره بر غنا و ژرفای معنای فلسفی ماده میافزاید. برخی از فلاسفهٔ ایدهآلیست سعی داشتهاند مفهوم فلسفی ماده را با مفاهیم طبیعی پیرامون ساختمان اشیای مادی مخلوط کنند و از طریق این سردرگمی هرگاه که کشفی چارچوب دانش پیشین را میشکند و مفاهیم علمی تازهای را در زمینههای مشخص پدید میآید آن را «دلیلی» بر رد مفهوم فلسفی ماده و ماتریالیسم قلمداد کنند. مثلاً زمانی بود که دانش بشری کوچکترین و آخرین جزء ماده را اتم میدانست (تا آخر قرن نوزدهم) و آن را غیرقابلتجزیه و تقسیم تصور میکرد. هنگامی که اتم تجزیه شد و معلوم شد که مرکب از الکترونها و پروتون و نوترون و غیرهاست (که آنها را اصطلاحاً «اجزای اولیه» نامیدهاند) گروهی از ایدهآلیستها فریاد برآوردند «حالا که اتم تجزیه شده پس ماده نابود شد». ولی ماده نابود نشد بلکه فقط این کشف علمی به عمل آمد که اتم از اجزای کوچکتر مادی ساخته شدهاست. علوم طبیعی دائماً در حال حرکتند و مفاهیم علمی مرتباً غنیتر و ژرفتر میشوند. تابلو و منظرهای که توسط علوم مشخص از جهان ترسیم میشود تغییر مییابد. در نتیجهٔ پیدایش فیزیک [[کوانتوم]]، تدوین نظریات مربوط به «ضدماده» و در همهٔ موارد نظیر عقاید و سیستم نظریات علمی و تئوریهای مربوط به ساختمان
در نتیجهٔ این کشف بزرگ دانستههای قبلی و قدیمی ما به نحوی انقلابی بسی ژرفتر شد. اما ایدهآلیستها در تمامی این موارد کوشیدند مقولهٔ فلسفی «ماده» را برابر با مفهوم فیزیکی «اتم» یا «جرم» قرار دهند و تجزیه آن یا تغییر این را «دلیلی» بر بیاعتبار شدن و از هم پاشیدن ماتریالیسم و ناپدید شدن ماده قلمداد نمایند.
در واقع آنچه از هم میپاشد مرزهای شناساییهای مشخص ماست که گستردهتر میشود و با آگاهی بر زمینهها و جنبههای جدیدی از واقعیت جلوتر میرود آنچه بیاعتبار میشود آگاهیهای قسمی و ناکافی قبلی ماست که مرتباً جای خود را به شناساییهای عمیقتر و وسیعتر میدهد،
در حقیقت همهٔ کشفیات علوم جدید{{مدرک|کدام کشفیات؟}} و به ویژه فیزیک مدرن به درخشانترین وجهی، اصول ماتریالیسم دیالکتیک را پیرامون ماهیت عینی ماده، وحدت و تنوع جهان، بیپایان بودن ماده، بیکرانی شناخت بشری اثبات میکند. {{تحقیق؟}}{{مدرک|چگونه اثبات میکند؟}}
بنابراین مرز شناخت ما دربارهٔ خصلت اشیای مشخص مادی و ساختمان آنها دائماً در حال پیشرفت است. اطلاعات ما از
ماده تمامی این واقعیتی است که در محیط پیرامون در این گیتی لایتناهی وجود عینی دارد. تمامی جهان خارجی است که بر حواس ما تأثیر میگذارد و محسوسات ما را به وجود میآورد. تکامل علوم اشکال جدید موجودیت ماده را که قبلاً مجهول و ناشناخته بود کشف میکند و ماتریالیسم به رازهای بیشتری دست مییابد. به همین علت است که انگلس میگوید:
خط ۱۰۱:
== ایدهآلیسم و مکاتب وحدت وجودی ==
در بین سیستمهای ایدهآلیستی مکاتب وحدت وجود (پانتهایسم) به نحو کموبیش پیگیر، به یگانگی جهان معتقدند و به یک اصل واحد و جوهر یگانه باور دارند که آن را روحی، ذهنی، مافوقالطبیعه یا احساسی میداند. فلسفهٔ وحدت وجودی نزد متفکرین قدیم ما بسی رایج بودهاست. اینها معتقد بودند که «گوهر و سرچشمهٔ هستی یک «بود ازلی و جاودانه و بیکران و بیآغاز و بیفرجام است». به قول حافظ: «همه جا خانهٔ عشق است، چه معبد چه کنشت» و به گفتهٔ سعدی: «عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست» و یا به سخن مولوی: «هم خواجه و هم بنده و هم قبله شمایید». (منتهی به شرطی که «اول رخ آیینه به صیقل بزدایید) و یا به سرودهٔ عطار:
{{شعر}}
{{ب|زهی فر حضور نور آن ذات|که بر هر ذره میتابد ز ذرات}}
خط ۱۳۹:
{{پایان شعر}}
== حل ماتریالیستی مسئله: وحدت جهان در مادی بودن آن است =={{مدرک|کدام
مسئله وحدت جهان را ماتریالیسم چگونه حل میکند؟
خط ۱۶۳:
از مواد و عناصر غیر آلی مواد آلی مصنوعا ساخته شد. معلوم شد که سدی غیرقابل گذر بین ماده جان دار و بی جان وجود ندارد. جهان آلی ثمره تکامل جهان غیر آالی است. زندگی نتیجه یک تحول پیش رونده ماده بی جان است.{{تحقیق؟}} ثابت شد {{چه زمانی؟}}که زندگی شکل ویژه کیفیتا متفاوت و مشخصی از مادهاست و اجسام آلی از انواع آلبومینها، اسید نوکلئیکها و ترکیبات فسفر و غیره ساخته شدهاند. وحدت مادی جهان در این زمینه نیز مدلل شد.{{تحقیق؟}}
۳- علوم امروزین روانشناسی و فیزیولوژی و سیبرنتیک رابطه نزدیک و پیوند درونی بین روندهای معنوی و روانی با پایه مادی و فیزیولوژیک آنها ثابت کردهاست.{{تحقیق؟}}{{مدرک|}}
پیشرفتهای دانش در شناخت طرز عمل سیستم عصبی و کار مغز گره از راز پدیدههای بغرنجی از حیات روانی انسان گشودهاست و نشان داده که پایه همه آنها روندهای فیزیولوژیک است.{{مدرک|چگونه؟}}{{تحقیق؟}} پاولوف دانشمند شهیر روس به حق نوشت «فعالیت روانی ثمره فعالیت فیزیولوژیک توده معینی از سلولهای عصبی مغز است.»{{تحقیق؟}}
|