حاجی میرزا آقاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
DaneshDan (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲:
{{بهبود منبع}}
{{Infobox Officeholder
| name = میرزا آقاسی
| birth_name = ملاعباس ایروانی
| nickname = حاجی میرزا آقاسی
| image = Hajj Mirza Aghasi.jpg|250px
| caption =
| office1 = صدراعظم قاجاریان
| monarch1 = [[محمد شاه قاجار]]
| term_start1 =
| term_end1 =
| predecessor1 = [[قائم مقام فراهانی]]
| successor1 = [[امیرکبیر]]
| office2 = معلم شاهزاده محمد
| primeminister2=
| term_start2 =
| term_end2 =
| predecessor2 =
| successor2 =
| office3 =
| primeminister3=
| term_start3 =
| term_end3 =
| predecessor3 =
| successor3 =
| birth_date = ۱۱۶۲ یا ۱۱۶۳ خورشیدی
| birth_place = [[ماکو]]،
| death_date = مرداد ۱۲۲۸
| death_place = [[کربلا (شهر)|کربلا]]،
| nationality = {{پرچم|ایران|1925۱۹۲۵}}
| residence =
| alma_mater =
| party =
| otherparty =
| spouse =
| children =
| occupation = سیاستمدار
| profession =
|cabinet =
| religion = [[اسلام]]
|signature =
|awards =
|website =
|footnotes =
}}
{{کاربردهای دیگر|آغاسی (ابهام‌زدایی)}}
'''حاجی ملا عباس بیات ایروانی''' معروف به '''حاجی میرزا آقاسی''' (زاده ۱۱۶۲ یا ۱۱۶۳ ش. در [[ماکو]] - درگذشته مرداد ۱۲۲۸ ش. در [[کربلا (شهر)|کربلا]])، آخرین [[صدراعظم]] [[محمد شاه قاجار]] بود. او پس از آن که [[قائم مقام فراهانی]] به فرمان [[محمدشاه]] کشته شد به این جایگاه رسید. در زمان او [[ایران]] به سمت قهقهرا کشیده شد.
 
«میرزا آقاسی از خاندان [[بیاتی]] بود که [[شاه عباس]] ۳۰۰ خانوار از آنان را از [[ایروان]] در [[ارمنستان]] امروزی به دره [[ماکو]] انتقال داد تا امنیت این گذرگاه مهم کوهستانی که دهه‌ها در دست راهزنان ساکن در قلعهٔ [[ماکو]] بود حفظ کنند. آقاسی بعد از طی تحصیلات اولیه به [[عراق]] رفته و بعد از اتمام تحصیلاتش به [[ماکو]] برمی‌گردد و سپس به عنوان معلم نوادگان [[فتحعلی شاه]] که به صورت سنتی در [[خوی]] ساکن می‌شدند گمارده می‌شود. داستان آشنایی وی با شاهزاده محمد ([[محمد شاه]] آینده) از همین کلاس‌ها آغاز می‌گردد و در نهایت او به‌عنوان مراد محمد شاه درمی‌آید.»
 
او سرانجام پس از مرگ محمد شاه، توسط امیرکبیر به کربلا تبعید گردید و همانجاهمان‌جا درگذشت.
 
== دیدگاه‌ها دربارهٔ میرزا آقاسی ==
می‌گویند او بیشتر دو دستور می‌داد؛ یکی ریختن [[توپ]] و دیگری کندن [[قنات|کاریز]]. این پافشاری او بر این‌ها دو واکنش گونه‌گون را دربارهٔ او برانگیخته‌است. هواخواهنش می‌گویند که پس از شکست از روس‌ها ساخت توپ بسیار مورد نیاز بوده‌است. همچنین ساخت [[کاریز]] را نیز کوششی در راه آبادانی ایران می‌دانند.می‌دانند؛ ولی دشمنانش این دستورها را از سر کم‌فهمی و نادانی او می‌دانند.
 
او «در فن حکومت ناشایسته و در عین حال بامبول زن و جاه طلب بود».<ref>امیرکبیر و ایران: ص ۱۹۳</ref>. گفته‌اند که در مسائل مدنی، داخلی، روابط بین‌الملل و به ویژه ارتباط با بیگانگان برخورد بسیار ساده‌لوحانه‌ای داشت به طوری که در کمال تعجب هر نامه‌ای را که به زیردستان خود می‌نوشت، یک نسخه را به سفارت‌های روس و انگلستان هم می‌فرستاد. در این باب، میرزا محمدتقی خان (امیرکبیر بعدی) که وزیرش بود بارها به او تذکر می‌داد اما او گوشش بدهکار نبود. «مسألهمسئله این است که حاجی اصلاً حوصلهٔ کار دیپلوماسی نداشت»<ref>امیرکبیر و ایران: ص ۱۳۰</ref> و در مقابل بیگانگان دچار مقداری حس خودکم‌بینی بود.
 
راستش اینکه بساط دولت حاجی (میرزا آقاسی) از پای بست ویران بود. کج اندیشی‌اندیشی و غلط کاری هایش،کاری‌هایش، دولت را نتوان کرد. در بیشتر ولایات آشوب بر پا کرد. دستگاه مالیه را به کلی‌کلی ور شکسته کرد. دشمنی بزرگان دولت با او حساب جدایی‌جدایی داشت. اگر چه او خودش آدم کش نبود، مدر حکومتش بر سنت ظلم می‌گشت و عمّال او بیداد می کردندمی‌کردند. خاصه فوج خوی و ماکو که به پشتیبانی‌پشتیبانی وی دلگرم بودند و «از برای روز بد آنها را پیراهن خود می دانستمی‌دانست»، انواع ستم و تعدی بر مردم روا می داشتندمی‌داشتند. حتاحتی از شر آنان در خود دارالخلافه « غروب که می شدمی‌شد هیچ بچه و زنی‌زنی جرأت بیرون شدن از خانه نداشت». مردم را راهی‌راهی نبود که عرضحالی بکنند و اگر به «هیئت اجتماع می‌خواستند تظلمی کنند... به انواع و اقسام تهمت‌ها مبتلا می‌شدند. حاجی به جز فحش کار دیگر نداشت». این تدبیر بزرگ او بود در فن سیاست...<ref>فریدون آدمیت، مقالات تاریخی‌،تاریخی، انتشارات دماوند، تهران: ۱۳۶۲، چاپ دوم، برگ ۷۰</ref>
 
راستش اینکه بساط دولت حاجی (میرزا آقاسی) از پای بست ویران بود. کج اندیشی‌ و غلط کاری هایش، دولت را نتوان کرد. در بیشتر ولایات آشوب بر پا کرد. دستگاه مالیه را به کلی‌ ور شکسته کرد. دشمنی بزرگان دولت با او حساب جدایی‌ داشت. اگر چه او خودش آدم کش نبود، مدر حکومتش بر سنت ظلم می‌گشت و عمّال او بیداد می کردند. خاصه فوج خوی و ماکو که به پشتیبانی‌ وی دلگرم بودند و «از برای روز بد آنها را پیراهن خود می دانست»، انواع ستم و تعدی بر مردم روا می داشتند. حتا از شر آنان در خود دارالخلافه « غروب که می شد هیچ بچه و زنی‌ جرأت بیرون شدن از خانه نداشت». مردم را راهی‌ نبود که عرضحالی بکنند و اگر به «هیئت اجتماع می‌خواستند تظلمی کنند... به انواع و اقسام تهمت‌ها مبتلا می‌شدند. حاجی به جز فحش کار دیگر نداشت». این تدبیر بزرگ او بود در فن سیاست...<ref>فریدون آدمیت، مقالات تاریخی‌، انتشارات دماوند، تهران: ۱۳۶۲، چاپ دوم، برگ ۷۰</ref>
 
== منابع ==
{{پانویس}}
* معرفی و بررسی نقاشی‌های کاخ سردار ماکو، مهدی محمد زاده،محمدزاده، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس تهران، ۱۳۸۰.
* امیرکبیر و ایران، دکتر فریدون آدمیت، نشر خوارزمی، تهران، چاپ نهم:۱۳۸۵.