[[پرونده:World Economic Forum Annual Meeting Davos 2007.jpg|بندانگشتی|راست|سید محمد خاتمی]]
پس از سرنگونی بنی صدر، محافظه کاران و [[تکنوکرات|تکنوکراتهای]] ایرانی حکومت را در دست گرفتند. در این دوره حاکمیت به دو بخش تقسیم شده بود. گروه محافظه کارتر و گروه دیگر '''اصلاحموسوم طلبان'''به چپ ها.
چپها کسانی بودند که قبل از انقلاب اسلامی به گروههایی چون [[سازمان مجاهدین خلق]] یا [[سازمان فداییان خلق]] نزدیک بودند و پس از انقلاب به علت اختلافات درونی منشعب شدند و سازمانهای جدیدی یافتند برای مثال [[سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی]] با اندیشههای آشکار سوسیالیستی در اقتصاد و به علت تاکیدشان بر حکومت اسلامی از سازمان مجاهین خلق جدا شدند. در اینکنار میانآنها در میان روحانیت هم اندیشههای نو اصلاح طلبی هرچند کمرنگتر از دیگر گروهای مشهور به چپ طرفدارانی یافت. [[مجمع روحانیون مبارز]] نمونهای از این گروهها بودند که حامیان چپها در میان روحانیون به حساب میآمدند([[مجمع روحانیون مبارز]]). اما در سال ۱۳۷۶ ه. ش یا ۱۹۹۸ م در انتخابات ریاست جمهوری، [[سید محمد خاتمی]] با شعار رسمی اصلاحاتدولت توسعه سیاسی، با اکثریتی قاطع بر سر کار آمد. [[دولت اصلاحات]] در پی آن بود که [[جامعه مدنی]] در ایران شکل گیرد و فضای مشارکتی سیاسی در ایران حاکم شود. آزادی بیشتر مطبوعات، اصلاح نظام نامه تحصیلات تکمیلی، شکل دهی نهادهای مدنی همچون شوراهای اسلامی زمینه را برای تغییر تدریجی مساعدتر کرده بود. تجمعات اعتراضی دانشجویان در سال ۲۰۰۰م و وقوع قتلهای سازمان یافته<ref>قتلهای زنجیرهای، عصرنو، هفته نامه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، شماره۳۳</ref> توسط گروههای فشار از جمله همین بحرانها بود. اما اوج قدرت دولت اصلاحات به دست آوردن اکثر کرسیهای مجلس نمایندگان در دوره ششم انتخابات مجلس شورای اسلامی بود. با این وجود به علت نفوذ سنت و محافظه کاری در بخش عمدهای از دولت اصلاحات و اکثریت مردم ایران و همچنین خروج اصلاح طلبان تندرو از مدار اصلاح طلبی و روآوردن به خشونت ،انقلاب و براندازی ،اصلاحات نتوانست تغییرات ساختاری در حکومت ایجاد کند و صرفاً تغییراتی غیر ساختاری در حوزه فرهنگ و جامعه مدنی شکل گرفت.<ref>همان</ref>