اسرار گنج دره جنی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Gharouni (بحث | مشارکت‌ها)
Gharouni (بحث | مشارکت‌ها)
برچسب: استفادهٔ زیاد از تگ یا الگوی سرخط
خط ۱:
{{جعبه فیلم
| عنوان= اسرار گنج دره جنی
| تصویر= Asrare_ganje_darreye_jenni.jpg
خط ۵:
| کارگردان= [[ابراهیم گلستان]]
| تهیه‌کننده= [[ابراهیم گلستان]]
| نویسنده= '''فیلم‌نامه:''' [[ابراهیم گلستان]]
| بازیگران= [[پرویز صیاد]] {{برسخ}} [[مری آپیک]]{{برسخ}} [[شهناز تهرانی]]{{برسخ}} [[محمود بهرامی]]{{برسخ}} [[صادق بهرامی]]{{برسخ}} [[جهانگیر فروهر]]{{برسخ}} [[لرتا]]{{برسخ}} [[مهدی فخیم زاده]]{{برسخ}} [[عنایت بخشی]] {{برسخ}} [[باقر صحرارودی]]
| مدت=
| کشور= [[ایران]]
| وب‌گاه=
| imdb_id = 0071165۰۰۷۱۱۶۵
| soure_id = 138109160865۱۳۸۱۰۹۱۶۰۸۶۵
| amg_id =
}}
 
'''''اسرار گنج دره جنی''''' فیلمی است ایرانی ساخته [[ابراهیم گلستان]]. وی در سال ۱۳۵۳ کتابی نیز به همین نام بر اساس آن فیلم نوشته‌است.<ref>{{Cite web|url = http://www.bbc.com/persian/arts/2015/09/150916_l41_cinema_gang_milani_comment|title = اسرار 'اسرار گنج دره جنی'؛‌؛ روایت‌هایی متفاوت از توقیف یک فیلم|date = |accessdate = |website = بی بی سیبی‌بی‌سی|publisher = |last = میلانی|first = عباس}}</ref>
فیلم کنایات مکرری به روحیه مدرنیزاسیون آمرانه [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]] و روند نوسازی سطحی او دارد. کارگردان که از مشکل‌دار بودن موضوع آگاه بود و امکان توقیف فیلم را می‌داد، از مجموعه بازیگران فیلمهای [[صمد (شخصیت)|صمدآقا]] استفاده کرد و با دادن ظاهری کمیک آن را به اکران رسانید. این فیلم پس از دو هفته از پرده پایین آمد و دیگر هرگز به نمایش عمومی درنیامد. [[جشن‌های دوهزار و پانصد سال شاهنشاهی ایران|جشن‌های دوهزار و پانصد ساله]] و قراردادهای خارجی ایران در زمان سلطنت محمدرضا شاه به طور نمادین در این فیلم به نمایش آمده و زیر تیغ نقد [[ابراهیم گلستان|گلستان]] قرار گرفته است.<ref>ابراهیم گلستان، نامه به سیمین. مهرنامه،‌مهرنامه، شماره ۲۱ اردیبشهت ۱۳۹۱،‌صفحه۱۳۹۱، صفحهٔ ۲۵</ref>
 
== دیگر عوامل ==
* مدیر فیلم‌برداری: ابراهیم گلستان
* صدا: [[محمود هنگوال]]
* تدوین: ابراهيمابراهیم گلستان
* موسیقی فیلم: [[فرهاد مشکات]]
* ساخت مجسمه‌ها: [[کاوه گلستان]]
* نقاشی: [[بهمن دادخواه]]
* محصول: کارگاه فيلمفیلم گلستان
* سال ساخت: ۱۳۵۳
* تاریخ [[اکران]]: ۱۳۵۳
 
== خلاصه فیلم ==
{{خطر لوث‌شدن}}
 
داستان از آنجا شروع می‌شود که گروهی مهندس نقشه‌بردار مشغول عملیات نقشه‌برداری زمینی در منطقه‌ای کوهستانی جهت راه‌سازی هستند که در دستگاه دیدیاب یکی از آنان مردی روستایی با گاوش مشغول شخم زدن زمین دیده می شودمی‌شود. مرد روستایی (با بازی [[پرویز صیاد]]) هنگام شخم زمین، در حفره‌ای گنجی شایان پیدا می کندمی‌کند. او به خانه می رودمی‌رود و می خواهدمی‌خواهد به یمن یافتن گنج، گاوش را - تنها سرمایه قبلی‌اش- برای روستاییان قربانی کند. زنش بی‌خبر از ماجرای گنج گمان می کندمی‌کند که او دیوانه شده و دست به دامن دوستان و اقوام می شود؛می‌شود؛ آنها وقتی سر می‌رسند که مرد، گاو را سر بریده است. جمعیت خشمگین به دنبال زن مرد روستایی را کتک می زنندمی‌زنند و گاو را نیز با خود می‌برند. زن نیز همراه پسرش به خانه برادرش می‌رود.
 
مرد تصمیم می گیردمی‌گیرد پنهانی و اندک اندک، گنج را به پول تبدیل کند. او که به پول زیادی رسیده در پی فراهم کردن زندگی مجللی برای خود، به حیف و میل آن می‌پردازد و اموالی می‌خرد که کاربردی برایش ندارند. مرد هر آن چهآنچه را یافته، از طلا و جواهرات، کم‌کمک به شهر می بردمی‌برد و به عتیقه‌خری می‌فروشد. عتیقه‌چی موضوع را با زن خود در میان می‌گذارد. زرگر و همسرش تصمیم می گیرندمی‌گیرند تمام گنج مرد روستایی را یافته و خود صاحب آن شوند؛ او را به خانه‌شان دعوت می کنندمی‌کنند و پذیرایی مفصلی می‌کنند. ایشان مرد روستایی را تشویق می‌کنند که اکنون که وضع مالی مرد روستایی تغییر کرده او با زنی شهری ازدواج کند. آنها به دختری که کلفتشان است (با بازی [[شهناز تهرانی]])، آموزش می‌دهند تا برای مرد دلبری کند. کلفت نقش خود را خوب بازی می کندمی‌کند و دل مرد روستایی را می بردمی‌برد. مرد روستایی باور می‌کند که زن زرگر، زرگر و کلفتشان خیرخواه او هستند. زن زرگر به مرد روستایی یاد می دهدمی‌دهد که چگونه لباس بپوشد و کجاها برود و چگونه خرید کند. اما در عمل، خود درصدی از پولی که او برای خرید می‌پردازد را به چنگ می‌آورد.
 
مرد روستایی در ظاهرهیبت شهری‌ها را پیدا کرده اما تصمیمش این است تا به ده برگردد، و از روستاییانی که کتکش زده‌اند زهرچشمی بگیرد. وی به این فکر می‌افتد که خانه‌اش را نوسازی کند و در آن اشیااشیاء شیک و لوکس بگذارد و به هم ولایتی‌هایش خودی نشان بدهد و فخر بفروشد. برای این کار جوانکی هنردوست و معتاد که از اقوام زن زرگر است به کمکش می‌آید.
 
از سوی دیگرقهوه‌چی بین راهی (با بازی [[محمود بهرامی]])، به سفرهای متعدد مرد روستایی به تهران شک می‌کند و دنبال این است تا بداند که وی چرا به دفعات به شهر می‌رود و باز می‌گردد. قهوه‌چی به پرس و جو از احوال مرد روستایی در روستا می‌پردازد اما چیزی دستگیرش نمی‌شود. ژاندارم منطقه به قهوه‌چی و رفتارش مشکوک می‌شود و تصور می‌کند که او مشغول قاچاق [[مواد مخدر]] است. از معلم ده که زینال پور نام دارد می خواهدمی‌خواهد زاغ سیاه قهوه‌چی را چوب بزند اما معلم ادعای شرف و حیثیت کرده و از انجام این کار شانه خالی می کندمی‌کند. سپس برای کسب خبر دست به دامن [[برادر زن]] مرد روستایی می شودمی‌شود ولی او هم جوابش می کندمی‌کند.
 
مرد روستایی بی خبر از این همه دسیسه با بسیاری خریدهای لوکسش وارد ده می شودمی‌شود. آنها را در خانه جا می دهدمی‌دهد و از معلم ده، زینال پور، که حالا نام فامیلش را به اصرار مرد روستایی به لشکویی (جایی که معلم در آن جا به دنیا آمده) تغییر داده، می خواهدمی‌خواهد که خانه را نیز بازسازی کند. معلم به طرز خنده آوری بنای قدیمی را سرهم بندی می کندمی‌کند و برای او عمارت و باغی نیز سرهم می‌کند. در نهایت محیطی مهیا می شودمی‌شود که هیچ جایش به جای دیگر نمی‌خورد. خانه و باغ پر از مجسمه هایمجسمه‌های لوکس است.
 
مرد روستایی دستور می دهدمی‌دهد دور باغش را حصار و سیم‌خاردار بکشند تا مردم ده نتوانند وارد خانه‌اش بشوند و در محوطه‌ای وسیع [[جشن عروسی]] مفصلی می گیردمی‌گیرد و زن جدید، که همان کلفت [[خانه زرگر]] باشد، را به خانه می‌آورد. همسر اول مرد نیز غمگین و ناراحت به زور در جشن عروسی هوویش شرکت می‌کند.
 
هیچ کدامهیچ‌کدام از مردم ده در جشن عروسی حضور ندارند و خبرندارند که مرد روستایی چگونه به این ثروت رسیده است. در این جشن بریز و بپاش زیادی دیده می‌شود. [[غذاهای ایرانی]] و خارجی سرو می شودمی‌شود و میهمانانی از شهر به چشم می‌خورند.
 
چند روز بعد از عروسی، نقاشی به راهنمایی معلم به ده می آیدمی‌آید تا تصویری از نوعروس و داماد بکشد. اما در حین کشیدن تصویر لرزه‌ای ناشی از انفجارهای راه‌سازان خانه ایخانه‌ای که از پای بست ویران بوده را به ویرانی کامل می‌کشد و همه چیز از بین می رودمی‌رود. مرد روستایی از معلم ده گله می کندمی‌کند که چرا برای او خانه خوبی نساخته است.
 
قبل از وقوع انفجار زرگر، قهوه‌چی، کدخدای ده، و ژاندارم حفره گنج را یافته‌اند و به وجود گنج آگاهی پیدا کرده‌اند. اما همگی در پی زدوخوردهایی و در نهایت وقوع انفجار زیر زمین و در حفره گنج مدفون می‌شوند.
 
پس از انفجار و از بین رفتن عمارت پوشالی مرد روستایی، همسر سابق مرد ،مرد، همسرجدید، زن زرگر، نقاش و معلم که حالا سر و سری با زرگر دارد بار خودشان را به سوی شهر می‌بندند و مرد روستایی را تنها می‌گذارند.
مرد روستایی اندکی بعد درمی یابد که حفره گنجش مسدود شده و دیگر نمی‌تواند به آن دسترسی پیدا کند. کسی هنوز نمی‌داند که قهوه چی، زرگر، ژاندارم و کدخدا از بین رفته اندرفته‌اند.
 
مرد روستایی تنها مانده‌است و همه چیز مانند خواب و خیالی به نظر می‌رسد.
خط ۵۸:
 
== جایزه‌ها ==
 
== منابع ==
{{پانویس}}
سطر ۶۴ ⟵ ۶۳:
 
== پیوند به بیرون ==
* {{imdb title|0071165۰۰۷۱۱۶۵}}
* {{سوره فیلم‌ها|138109160865۱۳۸۱۰۹۱۶۰۸۶۵}}
* https://www.youtube.com/watch?v=pFDxALMfigk