اکسپرسیونیسم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا، ابرابزار
جز ویرایش جزئی
خط ۲۹:
با به قدرت رسیدن حکومت رایش سوم در سال ۱۹۳۳ عده‌ای از کارگردانان پیشروی سینمای اکسپرسیونیستی که می‌دانستند با شرایط جدید امکان کار در کشور را نخواهند داشت، دست از کار کشیدند. عده‌ای با اهداف حکومت جدید همسو شدند و عده‌ای دیگر نیز که به نوعی در فیلمهای خویش ظهور خون‌آشام را پیش بینی کرده بودند، به ایالات متحده مهاجرت کردند. سینمای آلمان نیز پس از آن تا پایان جنگ جهانی دوم به نوعی از سینما با عنوان سینمای تبلیغی یا – پروپاگاندا – روی آورد که مطابق اهداف هیتلر بود و در آن هیتلر پیشوای بزرگ نژاد برترمعرفی می‌شد.
فیلم- [[دانشجوی پراگ]]- نسخه اول به سال ۱۹۱۹ که یکی از پیش زمینه‌های مهم سینمای اکسپرسیونیستی آلمان هست موضوع جدیدی را وارد سینما کرد:شعبده بازی که دانشجویی را به کار می‌گیرد و او را وادار می‌کند تا دست به قتلی زند سپس گناه قتل را به گردن دانشجو می‌اندازد او ناچار به خودکشی می‌شود. انسانی توسط نیروهای نامرئی کنترل می‌شود و دست به اعمالی می‌زند که خود را در قبال آنها مسئول نمی داند. حکایتی از مردم کشور آلمان در خلال جنگ جهانی دوم و نمادی از سایه یا شر درون وجود انسان.
"«اکسپرسیونیسم "» که اساساً درونگرایی و پرداختن به روحیات درونی بشر از ویژگی‌های آن به حساب می‌آید، با نوع سینمای هراس عجین گشت و از آنجا که فیلم‌های این سبک به ابعاد ناشناخته آفاق و انفس انسان نظر دارد و این ابعاد معمولاً برای اغلب افراد، وجهٔ هراسناک و رعب آور ایجاد کرده (هر عنصر ناشناخته‌ای بطور طبیعی برای آدمی وحشت آور می‌باشد) نخستین آثار "اکسپرسیونیستی " سینما در وادی سینمای ترسناک قرار گرفت.
فیلم‌هایی مانند :"[[گولم]] " داستانی متعلق به افسانه‌های یهودیان که در آن موجودی سفالی با کمک اورادی زنده می‌شود وگرایشاتی غیرمجاز نسبت به دختر صاحب خود پیدا میکندو سرانجام دچار جنون می‌گردد، در اینجا نیز موضوع رهایی از موجودات ناشناسی مطرح است که بطور ناشناخته به شکل نیروی ضمیر ناخود آگاه ظهور می‌کنند، " [[دانشجوی پراگ]] " در دهه دوم قرن بیستم و بعد از آن " [[مرگ خسته]] "و و"[[اتاق کارمطب دکتر کالیگاری]]" از معروفترین فیلمهای اکسپرسیونیستی به شمار می‌آیند.
" اتاق کارمطب دکتر کالیگاری " داستانی شبیه به دانشجوی پراگ- سری فیلم‌های " ''دکتر مابوزه "'' و "''نوسفراتو"'' به همراه فیلمسازانی مانند :"''فریتس لانگ "'' و "''مورنائو'' مورنائو"و "''روبرت وینه "'' و... اولین پدیده‌ها و خالقان اکسپرسیونیستی سینما به عنوان پدران سینمای هراس شناخته شدند.
تصویر مخلوقات کریه و قدرتمند که آسایش و امنیت جامعه را برهم می‌زنند، پدیده‌های متافیزیکی که باعث اختلال روحیات بشری می‌گردند و انسان‌های با قدرت‌های مافوق که برای تحت انقیاد درآوردن انسانها به اعمال خشونت بار و مشمئز کننده دست می‌زنند، از جمله مهمترین سوژه‌هایی بود که در آثار فوق به کار گرفته می‌شد.
با ورود سینمای اکسپرسیونیستی به سینمای هالیوود، این سینما وجه روشنفکرانه خود را تاحدی از دست داد و به سلیقه عامه مردم روی آورد و کم‌کم ژانر سینمای وحشت با ساخت فیلمهایی چون فرانکشتاین، دراکولا و... شکل گرفت ولی آنچه در طول سالیان دراز این سینما را به پیش راند وحشت انسان از پدیده‌های مختلفی که در زندگی برای او رخ می‌داد و ترسهایی چون گرسنگی، مرگ، فقر، ترس از برخورد با ناملایمات و... بود که بن مایه‌های سینمای وحشت را از ابتدا تا کنون ساخت و در شکل موجودات عجیب، انسانهایی که تحت شرایط مختلف تغییر می‌کنند و... بر پرده آمد و در واقع ابعاد مختلف ترسهای درونی انسان به شکلهای مختلف بر پرده سینما جان گرفت.