اختلالهای افسردگی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Alirezamim (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۷۲:
== رویکرد درمانگری شناختی رفتاری به افسردگی ==
«آرونتیبک» {{به انگلیسی|[[//en.wikipedia.org/wiki/Aaron_T._Beck|Aaron Temkin Beck]]}} مفهوم «سهگانگان شناختی» را برای افکار خودکار مطرح کرده است. او بر این باور است که افسردهها از «افکار خودکار» منفی دربارهٔ (۱) خود، (۲) جهان (مثلاً افراد خاصی یا بهطور کلی همهٔ مردم) و (۳) آینده استفاده میکنند. افکار خودکار فرد افسرده شامل عقاید و الگوهای شناختی است که میتواند در اثر عوامل زیستی (مثلاً نقص در عملکرد هورمونها) شکل گرفته باشد و یا در دوران کودکی بهصورت مشاهدهٔ رفتار والدین، معلمان و دیگران در قالب «طرحوارههای شناختی» آموخته شده باشد. چنین طرحوارههایی در آنها الگوی درماندگی را در هیجانرفتار نشان میدهند. طرحوارههای شناختی افکار افراد افسرده، دستِکم دارای سه خطای اساسی است. اول آنکه در پس هر شکستی، مردم از خود میپرسند: «آیا علت این شکست همیشگی است یا موقتی؟» در این زمان، فرد افسرده فکر میکند که علت شکست همیشگی است و احتمال میدهد که در آینده هم تکرار شود یعنی که علت شکست خود را پایدار میداند. بههمین دلیل بدبینی و درماندگی او نیز ادامه مییابد و به شرایط و موقعیتهای دیگر «تعمیم» داده میشود. اما اگر چنین کسی، فکر کند که علت این شکست مثلاً خواب بد دیشب بوده است، در این صورت برای شکست خود از علتی ناپایدار استفاده کرده است و بر همین اساس الگوهای درماندگی پایدار به بدبینی و درماندگیهای همیشگی میانجامد درحالیکه الگوهای ناپایدار گذرا هستند. بر همین اساس، «جودیت بِک» {{به انگلیسی|[[//en.wikipedia.org/wiki/Judith_S._Beck|Judith S. Beck]]}} نیز بر این باور است که انسانها به دو دلیل اصلی دچار افکار خودکار منفی و یا برداشتهای غیرواقعی از موفقیت یا شکست خود میشوند: «اول آنکه آنها موقعیت خود، جهان پیرامون و آینده را با توجه به شرایط کنونی به درستی ارزیابی نمیکنند، بنابراین آنها باید ابتدا برای یافتن مشکل و مسئلهای که وجود دارد، «خودسنجی» کنند تا موقعیت کنونی را به درستی ارزیابی نمایند و دوم آنکه آنها نیازمند برنامهای تقویت شده برای خود هستند تا بتوانند از دیگران نیز کمک بگیرند»<ref>[http://www.
== منابع ==
|