عباس زریاب خویی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
ویرایش و ویکیسازی موردی |
|||
خط ۲:
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
| نام = عباس زریاب خویی
| تصویر = AbbasZaryabKhoei IrajAfsharResearchTrove.jpg
| توضیح تصویر =
| نام اصلی =
| زمینه فعالیت = [[تاریخ ایران|تاریخ]] و [[ادبیات ایران]]، [[تاریخ اسلام]]، [[نسخه خطی|نُسخ خطی]]، [[دانشنامه|
| ملیت = {{ایرانی}}
| والدین =
خط ۲۶:
|دیوان اشعار =
|تخلص =
|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر
| همسر =
| شریک زندگی =
خط ۳۳:
|دانشگاه = بنیاد هومبولت{{سخ}}[[دانشگاه یوهانس گوتنبرگ]]{{سخ}}[[دانشگاه کالیفرنیا، برکلی]]
|حوزه = [[حوزه علمیه قم|حوزهٔ علمیه قم]]
|شاگرد =
|استاد = [[هانس روبرت رومر|هانس روبرت رویمر]]، [[والتر هنینگ]]
|علت شهرت =
| تأثیرپذیرفته از =
| وبگاه =
|گفتاورد =
|امضا =
}}
'''عباس زریاب خویی''' (زادهٔ ۱۵ ذیقعدهٔ ۱۳۳۷
پس از تحصیلات مقدماتی در خوی و [[حوزوی]] در قم، توسط قوای روس به تهران تبعید شد. در تهران کار در [[کتابخانه مجلس شورای ملی|کتابخانهٔ مجلس شورای ملّی]] او را با [[سید حسن تقیزاده]] آشنا کرد که بعدها با معرفی او بورس مطالعاتی بنیاد هومبولت در اختیارش قرار گرفت. زریاب خویی با استفاده از این بورس در سال ۱۳۳۹ از دانشگاه یوهانس گوتنبرگ شهر [[ماینز]] در رشتههای تاریخ و فلسفه درجهٔ دکتری گرفت.
زریاب خویی از سال ۱۳۴۵ استاد تاریخ در [[دانشکده ادبیات دانشگاه تهران|دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران]] بود و در رشتههای ادبیات فارسی، ادبیات عرب، فلسفه، زبانشناسی و معارف اسلامی تدریس میکرد. او صاحب تالیفاتی مانند ''اطلس تاریخی ایران''، ''تاریخ ساسانیان''، و ''سیرهٔ رسول الله'' و ترجمههایی مانند ''[[تاریخ فلسفه (کتاب)|تاریخ فلسفه]]'' و ''[[لذات فلسفه]]'' است.
همچنین او در دانشنامههایی مانند [[دائرةالمعارف فارسی]]،<ref>
== زندگی ==
=== کودکی و نوجوانی در خوی ===
عباس زریاب خویی در ۲۰ مرداد ۱۲۹۸ خورشیدی در شهر [[خوی]]، از شهرهای [[آذربایجان غربی]]، به دنیا آمد. سالهای کودکیش مصادف با دورانی متلاطم در تاریخ ایران بود؛ [[انقلاب اکتبر ۱۹۱۷]] سبب شده بود که سربازان [[روسیه تزاری|روسیهٔ تزاری]] که از مدتها پیش برای پیشبرد مقاصد [[استعمار|استعماری]] آن دولت و برای از میان بردن [[نهضت مشروطیت]] به ایران آمده بودند، از شهرهای شمالی و شمال غربی کشور خارج شوند. این سربازان به هنگام خروج از شهرها، بازارها و کاروانسراها را آتش میزدند و زادگاه زریاب خویی نیز از این خشونت و بیرحمی در امان نماند.<ref>[http://www.encyclopaediaislamica.com/zaryab.php دکتر زریاب خویی، دانشنامه جهان اسلام]
در خانوادهٔ وی کسی باسواد نبود ولی عموی او، [[قرآن]] خواندن میدانست. تمایل زریاب خویی در خردسالی به خواندن قرآن سبب شد که مادرش او را برای آموزش نزد آموزگار قرآن محلّه بفرستد. پس از دو سال آموزش قرآن، وی تحصیلات ابتدایی خود را در خوی آغاز کرد ولی «به هیچ وجه از آموزگاران نخستین خود دلِ خوشی» نداشت و با اکراه و بیمیلی به مدرسه میرفت. در این دوران او خود را «در میان خانواده و مدرسه و مردم شهر غریب حس میکند».<ref name="بخارا-زندگانی من" />
در همین دوران نزد یکی از روحانیون شهر به نام شیخ عبدالحسین اعلمی به یادگیری صرف و نحو، ادبیات
=== مهاجرت به قم و حضور در حوزهٔ علمیه ===
پس از اتمام سه سال دورهٔ اول دبیرستان در خوی، امکان ادامهٔ تحصیل در دورهٔ دوم دبیرستان در آن شهر وجود نداشت و پدر زریاب خویی نیز راضی به فرستادن وی به [[تبریز]] یا [[ارومیه]] نبود. از سوی دیگر نزدیک شدن به وقت خدمت اجباری نظام و بیزاری زریاب خویی از خشونت و نظامیگری باعث نگرانی بیشتر وی میشد. سرانجام وی به تشویق شیخ اعلمی تصمیم گرفت که برای ادامهٔ درس و تحصیل در رشتهٔ زبان عربی و مقدمات فقه و اصول به [[قم]] برود. وی با اصرار تمام پدرش را به موافقت با این سفر راضی کرد و در اواخر شهریور ۱۳۱۶<ref name="زندگانی من" /> به قم وارد شد. وی در ''زندگانی من''، از همزمانی ورودش به قم و وخامت وضعیت سیاسی-اجتماعی و «اوج قدرت پهلوی و بحران سختگیریهای آن»، مخصوصاً پس از [[واقعه مسجد گوهرشاد|واقعهٔ مسجد گوهرشاد]]، خبر میدهد. زریاب خویی در طی سالهای اول با [[جعفر اشراقی|آیتالله جعفر اشراقی]] همحُجره شد<ref name="بخارا-موحد">موحد، محمدعلی. ''زریاب در آیینهٔ نامههایش''؛ متن سخنرانی در شب عباس زریاب خویی، مجلهٔ بخارا، شمارهٔ ۱۰۴، بهمن و اسفند ۱۳۹۳.</ref><ref>یک قطره دریا: حسین افروغ</ref> و پس از دو سال برای حضور در دروس استادان درجهٔ اول آمادگی یافت.<ref name="زندگانی من" />
{{گفتاورد|«من علاوه بر حضور در جلسات فقه و اصول و حکمت، به مطالعهٔ کتب دیگری میپرداختم که در آن زمان در قم مورد پسند نبود. دوست من آقای حاج شیخ جعفر اشراقی تبریزی کتب اجتماعی و فلسفی و روانشناسی و نیز کتب فقه و اصول اهل سنّت را میخرید و من که مدتی با ایشان همحجره بودن، از این کتابها در حدّ وسع و امکان استفاده میکردم [...] مطالعه این کتابها و بازگو کردن مطالب آن در مجامع و محافل طلاّب عدهای را نسبت به من بدبین کرد و من میشنیدم که مرا در خفا به فرنگیمآبی [...] متهم میداشتند و حتی شخصی مرا مادّی خوانده بود.»<ref name="بزمآوردی دیگر">زریاب خویی. ''بزمآوردی دیگر''، صص. ۴۴۹ و ۴۵۰.</ref>}}
زریاب خویی در این دوران از
در سال ۱۳۲۲ خبر بیماری پدر باعث شد تا زریاب خویی برای مدتی به شهر خوی بازگردد:
خط ۶۸:
=== مهاجرت به تهران و کار در کتابخانهٔ مجلس ===
پس از بازگشت به خوی در ۱۳۲۲، زریاب خویی
▲پس از بازگشت به خوی در ۱۳۲۲، زریاب خویی به مدّت دو سال به تدریس ادبیات در دبیرستانهای خوی مشغول بود. این دوران که به گفتهٔ خود او «پرآشوبترین و رنجبارترین ایام حیات» وی بوده است، با مرگ پدر و تعهد به تکفل از مادر و برادران و خواهرش همراه بود<ref name="زندگانی من"/>. در شهریور ۱۳۲۴، همزمان با پایان [[جنگ جهانی دوم]] و نآرامیهای ناشی از ادامهٔ اشغال آذربایجان، نفوذ روسها در آذربایجان فراگیر بود. با وجود این که به گفتهٔ ریاحی، زریاب خویی هرگز اهل سیاست نبود، روسها به «تهمت واهی سیاسی» او را به تهران تبعید کردند<ref name="بخارا-ریاحی" />.
[[پرونده:AbbasZaryab 003 IrajAfsharResearchTrove.jpg|thumb|250px|زریاب خویی و تقیزاده در دههٔ ۳۰ شمسی]]
او دو سال اول را با سختی در تهران زندگی کرد و برای امرار معاش به تدریس خصوصی ناچار بود. درهمین دوران به نوشتن مقاله در نشریههای علمی و ادبی میپرداخت. در سال ۱۳۲۵، [[محمد صادق طباطبایی]]، رئیس پیشین [[مجلس شورای ملی|مجلس شورای ملّی]] کتابخانهٔ خانوادگی خود را
در همین دوران و در کتابخانهٔ مجلس شورای ملّی بود که با [[سید حسن تقیزاده]]، که به نمایندگی دورهٔ پانزدهم مجلس انتخاب شده بود، آشنا شد و مورد توجه خاص او قرار گرفت و اینچنین بود که پس از تأسیس [[مجلس سنا]] و انتخاب تقیزاده به ریاست آن در سال ۱۳۲۸ و تأسیس کتابخانهای برای آن مجلس،
در همین دوران برای مدتی به تدریس تاریخ اسلامی و تاریخ علوم اسلامی به دانشجویان دورهٔ لیسانس دانشکدهٔ علوم معقول و منقول [[دانشگاه تهران]] نیز مشغول بود.<ref name="بخارا-زرینکوب"/>
=== تحصیل و تحقیق در آلمان ===
در سال ۱۳۳۴، همزمان با سفر [[هانس روبرت رومر|هانس روبرت رویمر]] به ایران، تقیزاده زریاب خویی را به وی معرفی کرد.<ref name="بخارا-افشار"/>
{{گفتاورد|«مدت پنج سالی که در آلمان بود فرصتی کاملاً علمی و گرانقدر برایش پیش آمد و توانست با دنیای خاورشناسی در دانشگاههایی مانند فرانکفورت و مونیخ آشنایی بیابد و از همسخنی با استادان ناموری چون اشپیتالر، اتو اشپایز، برتولد اشپولر و هانس روبرت رویمر و دهها ایرانشناس سرشناس چون لنتز و هینتز و ایلرس و طبعاً با جوانانی همسن و سال خودش چون هورست و زلهایم و مولر و برون و بوسه و واگنر، پی به دقایق پیشرفت علم در سرزمین آلمان ببرد و از روشهایی که در پیشرفت خاورشناسی به تدریج در اروپا پیش آمده بود وقوف پیدا کند.»<ref name="بخارا-افشار"/>}}
سطر ۸۵ ⟵ ۸۴:
زریاب خویی در سال ۱۳۳۹ از دانشگاه [[یوهانس گوتنبرگ]] شهر [[ماینز]] در رشتههای [[تاریخ]] و [[فلسفه]] درجهٔ دکتری گرفت. عنوان رسالهٔ دکتری او «گزارش دربارهٔ جانشینان تیمور برگرفته از کتاب تاریخ کبیر جعفری تألیف ابن محمد حسینی» بود که به اوضاع سیاسی و اجتماعی روزگار [[تیمور]] بر اساس مندرجات تاریخ جعفری میپردازد. زریاب خویی این رساله را به راهنمایی [[هانس روبرت رومر|رویمر]]، استاد دانشگاه ماینز که خود در تاریخ [[تیموریان]] صاحب نظر بود، نگاشت.<ref name="بخارا-افشار"/>
وی پیش از سفر به آلمان با [[انتشارات فرانکلین]] برای
=== تدریس در دانشگاه برکلی ===
زریاب خویی در سال ۱۳۳۹ به تهران بازگشت و مجدداً در کتابخانهٔ مجلس سنا مشغول به کار شد. در این مدت مقالاتی را برای مجلههایی چون [[مجله سخن|سخن]]، [[راهنمای کتاب]] و [[مجله یغما|یغما]] نگاشت.<ref name="بخارا-افشار"/>
در سال ۱۳۴۱ به دعوت [[والتر هنینگ]] که آن زمان کرسی استادی در [[دانشگاه برکلی|دانشگاه کالیفرنیا، برکلی]] داشت به این شهر رفت و به مدت دو سال در آن دانشگاه به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول بود. با اینکه هنینگ سمت استادی در این دانشگاه برای زریاب در نظر گرفته بود، ولی او ترجیح داد که به ایران بازگردد و دانستهها و تجربههای خود را در اختیار دانشجویان ایرانی بگذارد.<ref name="زندگانی من"/>
=== بازگشت به ایران و تدریس در دانشگاه تهران ===
دکتر زریاب خویی پس از بازگشت از
به نوشتهٔ [[احمد تفضلی]]: «پس از انقلاب، دستگاه اداری دانشگاه قدر او را ندانست و زریاب اجباراً دانشگاه را ترک گفت و از این راه دانشگاه بود که زیان فراوان دید نه او. فراغت ایام بازنشستگی او را مدتی به کنج خلوت دلخواستهٔ پژوهش کشاند، ولی هنگامی که [[بنیاد دائرةالمعارف اسلامی]] و [[مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]] و [[دائرةالمعارف تشیع]] تأسیس شد، بر همهٔ اهل علم و معرفت معلوم بود که هر دائرةالمعارفی در این زمینهها بدون همکاری پرثمر زریاب ناقص خواهد بود. از این رو بود که همه خاضعانه دست کمک به سوی او دراز کردند و از او درخواست همکاری کردند. زریاب کوشید تا رنجیدگی خود را از دستگاه اداری دولتی دانشگاه به دست فراموشی سِپُرد. با دل و جان با سازمانهای علمی نامبرده به همکاری پرداخت و اکنون مقالات او زینتبخش این دائرةالمعارفهاست.»<ref name="یکی قطره باران"/>
پس از ترک دانشگاه تهران، وی سمتهای علمی مختلفی را به عهده داشت، از جمله عضو [[انجمن فلسفه]]، عضو هیئت امنای [[بنیاد فرهنگ ایران]]، عضو [[فرهنگستان تاریخ]] و عضو [[بنیاد شاهنامه فردوسی|بنیاد شاهنامهٔ فردوسی]] بود. علاوه بر اینها با [[دائرةالمعارف فارسی]] (زیر نظر [[غلامحسین مصاحب]]) و [[دانشنامه ایران و اسلام|دانشنامهٔ ایران و اسلام]] (زیر نظر [[احسان یارشاطر]]) همکاری داشت و مدخلهای بسیاری در این دو مجموعه به قلم اوست. دکتر
دکتر عباس زریاب خویی در ۱۴ بهمن ۱۳۷۳ در سن ۷۵ سالگی در بیمارستان دی تهران درگذشت
== میراث ==
یکی از مهترین جنبههای زندگی تحقیقاتی زریاب خویی را، شناخت و تجربهٔ او در زمینهٔ منبعشناسی کتب و اسناد علمی و شناخت نُسَخ خطی نادر، به خصوص نسخههای مجهولالمؤلف یا نسخههای ناکامل، دانستهاند.<ref name="بخارا-زرینکوب"/>
<!--*جهانبینی او مبتنی بر عقلگرایی صرف بود - زرینکوب
* مدیریت گروه تاریخ دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران
*
* سرپرستی بخش تاریخ در اطلس جغرافیایی ایران-->
== آثار ==
=== تألیف ===
خط ۱۲۸:
=== تصحیح و گردآوری ===
* تصحیح و تحشیهٔ {{عربی|''الصيدنه في الطب''}}، [[ابوریحان بیرونی]]، تهران ۱۳۷۰
*
== پانویس ==
{{پانویس|
== منابع ==
خط ۱۴۹:
|ویکیگونه=no
}}
* [http://www.ibna.ir/vdcawini.49n6a15kk4.html وسعت دانش و چیرگی کممانند «زریاب» در فرهنگ و علوم، خبرگزاری کتاب ایران]
* [http://www.encyclopaediaislamica.com/zaryab.php وبگاه بنیاد دائرةالمعارف اسلامی]
|