سید ضیاءالدین طباطبایی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ابرابزار
خط ۱:
{{Infobox officeholder
| name = سید ضیاءالدین طباطبایی
| image =SeyyedZia.jpg
| imagesize =
| caption =
| birth_date = ۱۲۶۸
| birth_place = [[شیراز]]، [[ایران]]
خط ۱۵:
| predecessor = [[فتح الله خان اکبر]]
| successor = [[احمد قوام السلطنه]]
| office3 =
| term_start3 =
| term_end3 =
| predecessor3 =
| successor3 =
| party = [[حزب اراده ملی]]
| religion = [[شیعه]]
|spouse =
}}
'''سید ضیاءالدین طباطبایی''' (زادهٔ ۱۲۶۸ در [[شیراز]] - درگذشتهٔ ۷ شهریور ۱۳۴۸ در [[تهران]]) [[سیاستمدار]] [[ایرانی]] و [[نخست وزیر ایران]] در زمان [[احمدشاه قاجار]]، آخرین شاه [[دودمان قاجار]]، بود. در [[کودتای ۱۲۹۹|کودتای ۱۲۹۹ خورشیدی]] همراه با [[رضاشاه|رضاخان]] شرکت داشت و [[فهرست نخست‌وزیران ایران پس از مشروطه|رئیس‌الوزرای ایران]] شد و تا ۱۴ خرداد ۱۳۰۰ در این مقام بود.
 
== سالهای اولیه زندگی ==
سید ضیاءالدین طباطبایی در تابستان ۱۲۶۸ شمسی در شيرازشیراز متولد شد. پدرش سید علی­ آقا یزدی از خطبای مشهور عهد مظفری است که در اواخر سلطنت [[ناصرالدین شاه]] به حوزهٔ علمیهٔ نجف رفت. وی در پی درخواست مظفرالدین میرزای ولیعهد از [[میرزای شیرازی]] به‌منظور اعزام یکی از روحانیون حوزه برای زعامت دینی هموطنان به ایران بازگشت. سید علی­ آقا در زمان مشروطه تنها در چارچوب اقدامات مظفری با مشروطه­ خواهان موافق بود؛ اما بعدها در صف مخالفان مشروطه­ طلبان و همرزم [[شیخ فضل‌الله نوری]] قرار گرفت و حتی در دوران استبداد صغیر به ساری نیز تبعید شد. مادرش نیز دختری شیرازی بود که پدرش در سفری به شیراز با وی ازدواج کرد و سید ضیاء نیز نخستین فرزند وی بود.
 
سید ضیاء در حدود یک‌سالگی همراه با والدین خود به تبریز برده شد. تحصیلات مقدماتی خود را توسط معلمین خصوصی در منزل فراگرفت. سپس، با ورود به مدرسهٔ ثریای تبریز، علاوه بر دروس جدید، زبان روسی را نیز فراگرفت. پس از آن به شیراز رفت و علاوه بر تحصیلات مذهبی، به فراگیری زبان­های فرانسه و انگلیسی نیز پرداخت.
 
سید ضیاء از دوران بلوغ تعارضاتی در رفتارش داشت. او گاه هيأتهیئت و شكلشکل ظاهریِ خويشخویش را تغييرتغییر می‌داد، لباس روحانی را از تن به‌درمی‌کرد و با کت و شلوار و پاپیون و کلاه در ملأ عام حاضر می­‌شد و به تفریحاتی چون موسیقی، شکار و... می‌­پرداخت.
در پانزده‌سالگی، همزمان با مشروطه‌­خواهیِ مردم، به شيرازشیراز رفت و فعاليتفعالیت سياسیسیاسی خود را با حمايتحمایت از مشروطه با روزنامه­‌نگاری آغاز نمود که البته هرچند یک بار به‌دلیل توقيف،توقیف، به تأسيستأسیس روزنامه‌ای ديگردیگر اقدام ‌نمودنمود. وی در ۱۷سالگی با همکاری دایی خود در اسفند ۱۲۸۵ نشریات ''اسلام'' و کمی بعد ''ندای اسلام'' را در شیراز منتشر کرد و به حمایت از مشروطه پرداخت. با توقیف نشریه، سید ضیاء که جان خود را در خطر می­دید، با تغییر لباس به همراه هیأتهیئت تحریریه خود به تهران آمد. وی که در مشروطه کمتر به جنبه­‌های های "«مشروعه"» آن توجه داشت، در هجرت بزرگ علما و تجار به شهر قم در مرداد ۱۲۸۵ خود را در صف آنان قرار داد.
 
دیگر اقدام وی بمب­گذاری توسط یکی از عواملش در مغازه حاج محمد اسماعیل نماینده دوره اول مجلس و هوادار محمدعلی شاه بود که انفجار بمب کشته شدن بمب­گذار را در پی داشت و منجر به فرار وی شد. او با پناهندگی به سفارت بلژیک راهی خارج گردید. همچنین بار دیگر که به علت بمب­گذاری در منزل "«شعاع السلطنه"» برادر [[محمدعلی شاه]] تحت تعقیب قرار گرفته بود، به سفارت انگلیس و سپس عثمانی پناهنده شد که مورد قبول واقع نشد. سرانجام پس از شش ماه پناهندگی در سفارت اتریش با صدور فرمان عفو عمومی محمدعلی شاه از سفارت خارج شد و به همکاری با مشروطه­ خواهان تهران در تیرماه ۱۲۸۸ پرداخت.
وی از مهر ۱۲۸۸ به انتشار نشریه "«ندای اسلام"» دست زد. نشریه "«شرق"» هم که هزینه آن توسط زرتشتیان و ارامنه تأمین می­شد، به دلیل اهانت به مجلس دوم توقیف شد. روزنامه برق نیز که پس از آن انتشار یافت با دلایلی مشابه توقیف شد و سید ضیاء که به زندان محکوم شده بود، با تلاش عده­ای از مشروطه ­خواهان آزاد شد و به خارج از کشور رفت. او دو سال در فرانسه و انگليسانگلیس مانده، به تحصيلتحصیل زبان انگلیسی و فرانسه ادامه داد. این در حالی است که هزينههزینه تحصيلاتتحصیلات ويوی توسط «اتحاديهاتحادیه دوستيدوستی ايرانایران و فرانسه‌فرانسه» تأمينتأمین مي‌شدمی‌شد.
 
در همین دوران که وی در خارج به سر می­برد، با شرکت در جشن تاجگذاری [[جرج پنجم (پادشاهی متحد)|جرج پنجم]]، به عنوان نماینده مطبوعات ایران از سوی دیپلمات­های انگلیسی به عنوان مشاور، رایزن فرهنگی و سیاسی مورد توجه واقع شد. سرانجام سید ضیاء در آستانه اولتیماتوم روس و انگلیس وارد ایران شد و پس از مدتی روزنامه "«رعد"» را با کمک مالی سفارت انگلیس منتشر کرد که ابتدا حامی روس­ها و سپس مدافع انگلستان شد. یکی از عوامل این تغییر موضع را در کمک­های مالی سفارت انگلیس به این روزنامه می­توان یافت.
 
سید ضیاء در سال ۱۲۹۶ جهت ارسال مشاهدات خود از آثار انقلاب بلشویکی روسیه به وزارت خارجه ایران، به این کشور سفر نمود؛ اما پس از هرج و مرج­های ناشی از [[انقلاب اکتبر ۱۹۱۷]] به ایران بازگشت. وی که از حامیان وثوق­ الدوله و پیمان ۱۹۱۹ که مخالفان بسیاری داشت، بود. سید ضیاء در اواخر سال ۱۲۹۸ به منظور برقراريبرقراری روابط با دولت­های تازه استقلال يافتهیافته آذربايجان،آذربایجان، گرجستان و ارمنستان در رأس يكیک هيأتهیئت عازم منطقه قفقاز شد.
 
== دولت کودتا ==
ارتباط سید ضیاء با [[حسن وثوق|وثوق ­الدوله]] و خصوصیات وی که توجه انگلیسی­ها را به وی جلب کرده بود، باعث شد او به "«کمیته آهن"» که به کوشش سازمان جاسوسی انگلیس جهت حفظ منافع انگلیس در ایران و انجام کودتا تشکیل شده بود، راه یابد. وی در رأس این سازمان سری که متشکل از رجال مختلف ایرانی و انگلیسی بود، قرار گرفت و رابط جلسات آن با وزیر مختار انگلیس و دیگر عوامل اطلاعاتی انگلیس در تهران بود. با فراهم شدن شرایط، انگلستان با انتخاب سید ضیاء به عنوان چهره سیاسی و [[رضاخان]] به عنوان چهره نظامی، کودتای خود در ایران را عملی ساخت. بدین صورت که با عزل فرمانده روسيروسی قزاق‌ها توسط احمد شاه، مشيرالدولهمشیرالدوله استعفا كردکرد و رياستریاست قزاق‌ها را انگليسي‌هاانگلیسی‌ها بر عهده گرفته و فرماندهيفرماندهی آن را بر عهده رضاخان گذاردند. طبق برنامه‌برنامه قبليقبلی با همكاريهمکاری رضاخان و سيدسید ضياء،ضیاء، نيروهاينیروهای قزاق از قزوينقزوین به تهران آمده و كودتايکودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ شكلشکل مي‌گيردمی‌گیرد. در ستاد مشتركمشترک «ضياءضیاء ـ رضا» حكمحکم دستگيريدستگیری ۶۰ نفر از افراد با گرايش‌هاي گرایش‌های
مختلف؛ از جمله [[سيدسید حسن مدرس]] تا [[اکبر صارم‌الدوله|صارم ­الدوله]] صادر مي‌شودمی‌شود. روز چهارم كودتا،کودتا، رضاخان با لقب سردار سپه، رياستریاست قزاق و سيدسید ضياءضیاء نیز حکم نخست وزيريوزیری خود را از [[احمدشاه قاجار]] دریافت می­کنند.
 
سید ضیاء پس از تشکیل کابینه خود در اسفند ۱۲۹۹ با اقداماتی، همچون لغو [[قرارداد ۱۹۱۹]] که خود از طرفداران آن بود، سعی نمود مقبولیتی در بین مردم برای خود کسب نماید. كابينهکابینه او به عنوان يكیک دولت انقلابي،انقلابی، اصلاحات اقتصادي،اقتصادی، فرهنگيفرهنگی و تشكيلتشکیل ارتشيارتشی نيرومندنیرومند را در رأس برنامه‌هايبرنامه‌های خود قرار داد. اما به علت دستگيريدستگیری بسياريبسیاری از مخالفان، كابينهکابینه وي،وی، به "كابينه«کابینه سياه"سیاه» شهرت يافتیافت.
ارتباط سید ضیاء با [[حسن وثوق|وثوق ­الدوله]] و خصوصیات وی که توجه انگلیسی­ها را به وی جلب کرده بود، باعث شد او به "کمیته آهن" که به کوشش سازمان جاسوسی انگلیس جهت حفظ منافع انگلیس در ایران و انجام کودتا تشکیل شده بود، راه یابد. وی در رأس این سازمان سری که متشکل از رجال مختلف ایرانی و انگلیسی بود، قرار گرفت و رابط جلسات آن با وزیر مختار انگلیس و دیگر عوامل اطلاعاتی انگلیس در تهران بود. با فراهم شدن شرایط، انگلستان با انتخاب سید ضیاء به عنوان چهره سیاسی و [[رضاخان]] به عنوان چهره نظامی، کودتای خود در ایران را عملی ساخت. بدین صورت که با عزل فرمانده روسي قزاق‌ها توسط احمد شاه، مشيرالدوله استعفا كرد و رياست قزاق‌ها را انگليسي‌ها بر عهده گرفته و فرماندهي آن را بر عهده رضاخان گذاردند. طبق برنامه‌ قبلي با همكاري رضاخان و سيد ضياء، نيروهاي قزاق از قزوين به تهران آمده و كودتاي سوم اسفند ۱۲۹۹ شكل مي‌گيرد. در ستاد مشترك «ضياء ـ رضا» حكم دستگيري ۶۰ نفر از افراد با گرايش‌هاي
مختلف؛ از جمله [[سيد حسن مدرس]] تا [[اکبر صارم‌الدوله|صارم ­الدوله]] صادر مي‌شود. روز چهارم كودتا، رضاخان با لقب سردار سپه، رياست قزاق و سيد ضياء نیز حکم نخست وزيري خود را از [[احمدشاه قاجار]] دریافت می­کنند.
 
== مهاجرت به فلسطین ==
سید ضیاء پس از تشکیل کابینه خود در اسفند ۱۲۹۹ با اقداماتی، همچون لغو [[قرارداد ۱۹۱۹]] که خود از طرفداران آن بود، سعی نمود مقبولیتی در بین مردم برای خود کسب نماید. كابينه او به عنوان يك دولت انقلابي، اصلاحات اقتصادي، فرهنگي و تشكيل ارتشي نيرومند را در رأس برنامه‌هاي خود قرار داد. اما به علت دستگيري بسياري از مخالفان، كابينه وي، به "كابينه سياه" شهرت يافت.
سید ضیاء پس از کنار گذاشته شدن از صحنه سیاست با دریافت مبلغی پول، در حالی که به خارج از ایران تبعید شده بود، ساکن ژنو شد و در حالی که روزگار را به سختی می­گذراند، در سال ۱۳۱۰ به دعوت حاج الأمین الحسینی مفتی اعظم فلسطین که جهت برگزاری کنگره­ ای به منظور مقابله با افزایش مهاجرت یهودیان به فلسطین دعوتنامه­ هایی‌هایی برای بسیاری ار رجال دولتی و غیردولتی جهان و از جمله سید ضیاء ارسال کرده بود، بدین سرزمین رفت. سید ضیاء توانست ریاست کنگره را عهده­ دار شود، لذا پس از دو هفته اقامت جهت ساماندهی امور خود به سوئیس بازگشت و در بهار ۱۳۱۱ مجدداً به فلسطین بازگشت. در ۸ ماه اقامت خود اقداماتی، همچون تأسیس کمیته ­های ملی کنگره و ایجاد شعب در برخی از کشورهای عربی انجام داد و بار دیگر به اروپا بازگشت. وی مجدداً در سال ۱۳۱۴ به فلسطین بازگشت و تا سال ۱۳۲۲ در فلسطین اقامت گزید.
 
==مهاجرت به فلسطین==
سید ضیاء پس از کنار گذاشته شدن از صحنه سیاست با دریافت مبلغی پول، در حالی که به خارج از ایران تبعید شده بود، ساکن ژنو شد و در حالی که روزگار را به سختی می­گذراند، در سال ۱۳۱۰ به دعوت حاج الأمین الحسینی مفتی اعظم فلسطین که جهت برگزاری کنگره­ ای به منظور مقابله با افزایش مهاجرت یهودیان به فلسطین دعوتنامه­ هایی برای بسیاری ار رجال دولتی و غیردولتی جهان و از جمله سید ضیاء ارسال کرده بود، بدین سرزمین رفت. سید ضیاء توانست ریاست کنگره را عهده­ دار شود، لذا پس از دو هفته اقامت جهت ساماندهی امور خود به سوئیس بازگشت و در بهار ۱۳۱۱ مجدداً به فلسطین بازگشت. در ۸ ماه اقامت خود اقداماتی، همچون تأسیس کمیته ­های ملی کنگره و ایجاد شعب در برخی از کشورهای عربی انجام داد و بار دیگر به اروپا بازگشت. وی مجدداً در سال ۱۳۱۴ به فلسطین بازگشت و تا سال ۱۳۲۲ در فلسطین اقامت گزید.
 
== دوران پهلوی دوم ==
سطر ۶۶ ⟵ ۶۵:
== جستارهای وابسته ==
* [[کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹]]
* کتاب '''«سید ضیا: مرد اول یا مرد دوم کودتا»'''. انتشارات [[شرکت کتاب]] ،۴۹۷ صفحه، [[کالیفرنیا]]، ۲۰۱۱ ميلادیمیلادی
 
این کتاب شامل گفتگوی طولانی دکتر صدرالدین الهی با سید ضیاء طباطبائی است منتشر شد. نمی تواننمی‌توان از آغاز سلطنت پهلوی و روی کار آمد رضاخان سخن گفت و از سایه بلند سید ضیاء که بر سر بنیانگذار سلطنت پهلوی بود گریخت. روحانی سیاست پیشه ایپیشه‌ای که عمامه را از سر برداشت و کلاه پوستی را بر سر گذاشت که بعدها معروف شد به کلاه سید ضیائی! آخرین نخست وزیر احمدشاه قاجار شد و رضا خان را وزیر جنگ خود انتخاب کرد، اما از آنجا که دو درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند، رضاخان، که بر سر کار آمدن خود را مدیون سید ضیاء بود، او را پس زد و همه قدرت را بدست گرفت .
 
== منابع ==
{{پانویس}}
* مصاحب، غلامحسین، ''دایرةالمعارفدائرةالمعارف فارسی''
* مصدق، محمد، ''خاطرات و تألمات''
* موحد، محمدعلی، ''خواب آشفته نفت''