رفتهرفته کار اشرف مختل گردید و قوت و قدرتش سستی گرفت و در چهار جنگ مغلوب و پریشان گردید و مردان لشکرش به دیار عدم شتافتند. پس بسال ۱۱۴۲ ه. ق. شاه سلطان حسین را در زندان به قتل رسانید و اصفهان را ترک و به سوی شیراز و سپس قلعه ایقلعهای در یکی از دهات هایدهاتهای نزدیک قندهار به همراه سه هزار سربازش پناه گرفت و شروع به خرید خواروبار و اذوقه نمود طی زمان کمی سپاه نادر به انجاآنجا رسید و قلعه را محاصره کرد. قلعه بسیار مستحکم و بلند بود و فتح آن تقریباً ناممکن بود بنابراین نادر به جهت تمام شدن اذوقه اشرف و همراهانش چند هفته ایهفتهای صبر نمود. اشرف بر ساکنین قلعه بسیار ستم می کردمیکرد و هر از گاهی یکی از آن هاآنها را به بهانه زاید بودن و کمبود اذوقه از قلعه به پایین پرت میکردمیکرد. یکی از همین ساکنین راه مخفی قلعه را به نادر لو داد بناب این نادر و سپاهش شبانه به قلعه ریختند و با کشتن سردار و سربازان اشرف قلعه را فتح و اشرف را زنده دستگیر کردند وی را به قندهار برده و در انآن جا توسط یکی از کسان مقتولین که وی قاتل آن بود چشمانش از جدقه در آمد سپس نادر وی را به شاه تهماسب تسلیم کرد شاه تهماسب برای ازادیآزادی شهر شیراز و همچنین انتقام خود از او برای کشتن پدر و بیشتر کسانش وی را جلوی دروازه شهر شیراز و جلوی چشمان طرفداران و سربازانش به داربستی بسته و زنده زنده پوست اشرف را کندند. لاشه او همانگونه باقی ماند و لاشخوران لاشه وی را متلاشی کردند. سال ۱۱۴۲ ه. ق. (۱۷۲۹ میلادی) به این طریق حکومت افغانان در ایران انقراض یافت و دگربار دودمان صفوی روی کار آمد؛ ولی شاه طهماسب فرزند شاه سلطان حسین به عنوان سلطنت قناعت میکرد و زمام امور تماماً در دست اقتدار [[نادرشاه افشار|طهماسبقلیخان]] بود. پس از یکسری تصمیمات سیاسی نادرست توسط طهماسب، نادر با تشکیل شورایی از بزرگان در دشت مغان وی را از سلطنت خلع کرد و شورا نیز او را به سلطنت ایران منصوب کرد.
== جستارهای وابسته ==
خط ۵۰:
* [http://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/9677 دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، مدخل «اشرف افغان»]