وصال شیرازی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز اصلاح پیوند به صفحه ابهام‌زدایی با استفاده از AWB
برچسب: افزودن القاب
خط ۶۰:
 
وصال دو روز ایام هفته را صرف تدریس به عموم می‌کرد. در سن شصت و چهار سالگی چشمش به [[آب مروارید]] مبتلا شد و یکسال نابینا بود. پس از آن طبیبی از [[کرمانشاه]] چشمش را میل زد و چشمش معالجه شد. وصال چنان به مطالعه عشق داشت که بعد از معالجه چشم فوراً مطالعه را از سر گرفت و همین امر باعث شد مجدداً نابینا گردد. در رجب ۱۲۶۲ ه‍.ق درگذشت و در بقعه [[شاهچراغ]] در شیراز، در جوار مدفن مرشد خود [[میرزای سکوت]] مدفون شد.
 
هنگامی که وصال نا بینا می‌شود با حالت اضطرار متوسل به حضرت محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و آل او (صلوات‌الله علیهم) می شود.
شبی در عالم رؤیا پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم ) را در خواب می بیند، حضرت به او می فرماید: چرا در مصائب حسین(و حسن) مرثیه نمی گویی تا خدای متعال چشمانت را شفاء دهد.
در همان حال حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) حاضر گردیده می فرماید:
وصال! اگر شعر مصیبت گفتی اوّل از #حسنم شروع کن؛ زیرا او خیلی مظلوم است.
شعر امام حسن(ع) كه چشم وصال را بينا كرد
صبح آن روز وصال شروع کرد در خانه قدم زدن و دست به دیوار گرفتن و این شعر را سرودن:
 
از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
آن طشت راز خون جگر باغ لاله کرد
 
نیمه دوّم شعر را که گفت، ناگهان چشمانش روشن و بینا شد. آن گاه اضافه کرد:
 
خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت
دل را تهی زخون دل چند ساله کرد
نبود عجب که خون جگر گر شدش بجام
عمریش روزگار همین در پیاله کرد
نتوان نوشت قصه درد و مصیبتش
ور می توان ز غصه هزاران رساله کرد
زینب درید معجر و آه از جگر کشید
کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد
هر خواهری که بود روان کرد سیل خون
هر دختری که بود پریشان کُلاله کرد
یا رب به اهل بیت ندانم چه سان گذشت
آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت
 
از کتاب گلشن راز
 
== شاعری ==