عملگرایی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Mahmoodi-rm (بحث | مشارکتها) |
Mahmoodi-rm (بحث | مشارکتها) برچسب: افزودن پیوند بیرونی به جای ویکیپیوند |
||
خط ۶:
== تاریخچه ==
پراگماتیسم [[فلسفه|فلسفهای]] است که اول بار در آمریکا پدید آمد و در تفکر و حیات عقلی این سرزمین تاثیر زیادی بر جای گذاشت. این فلسفه در اواخر قرن نوزدهم با متفکرانی نظیر [[چارلز سندرس پرس]], [[ویلیام جیمز]] و سپس [[جان دیویی]] به ظهور رسید. در واقع, هرچند این [[ویلیام جیمز]] بود که اولین بار از این اصطلاح در متون فلسفی استفاده کرد, اما خود ویلیام جیمز اعتبار وضع این اصطلاح را به [[چارلز سندرس پرس]] می دهد. مشهور است که [[چارلز سندرس پرس ]] در بحث هایش در باشگاه متافیزیکی این اصطلاح را به کار می برد. باشگاه متافیزیکی انجمنی فلسفی بود که الیور وندل هولمز, [[ویلیام جیمز]] و [[چارلز سندرس پرس]] در سال 1872 میلادی در کمبریچ ماساچوست ایجاد کردند.<ref>https://en.wikipedia.org/wiki/The_Metaphysical_Club</ref> [[چارلز سندرس پرس]] در بحث های رخ داده در این باشگاه این اصطلاح را به کار می برد اما این [[ویلیام جیمز]] بود که آن را وارد متون فلسفی کرد. [[ویلیام جیمز]] در کتاب پراگماتیسم این طور می نویسد:
«اين اصطلاح [”پراگماتيسم“] از واژهي يوناني [πραγμα] به معناي كنش مشتق شده است؛ كه واژههاي ”عمل“ و ”عملي“ در زبان ما نيز از آن ميآيند. جناب [[چارلز سندرس پرس]] در سال ۱۸۷۸ ميلادي آن را وارد فلسفه كرد. آقاي پرس در مقالهاي تحت عنوان ”چگونه ايدههاي خود را وضوح بخشيم“ در نشريهي ”ماهنامهي دانش عامه“ در ماه ژانويهي آن سال بعد از اشاره به اين امر كه باورهاي ما در واقع قواعدي براي كنشاند، گفت كه براي بسط معناي يك انديشه/باور، ما تنها بايستي تعيين كنيم آن انديشه/باور چه رفتاري را موجب ميشود: در نظر ما آن رفتار تنها معناي آن باور/انديشه است. و حقيقت آشكار در پس تمايزات فكري ما، هر چقدر هم باريك و ظريف، اين است كه صرفا آنهاييشان به كار ميآيند كه مشتمل بر تفاوتي احتمالي در عمل باشند. بنابراين، اگر بخواهيم نسبت به شيئي/ابژهاي به وضوح كامل در افكارمان دست يابيم، صرفا بايستي بررسي كنيم كه آن شيئي/ابژه منشاء چه تاثيرات قابل تصوري بر عمل ميشود -- چه تاثيراتي را بر حواس بايد از آن انتظار داشته باشيم، و براي چه عكسالعملهايي بايد خود را آماده كنيم. پس تصور ما از اين تاثيرات، خواه بلاواسطه يا با فاصلهي زماني، در نظر ما كل تصورمان از آن شيئي/ابژه است؛ اگر آن تصور اصولا معناي ايجابياي داشته باشد.// اين اصل پرس است، اصل پراگماتيسم. اين اصل تقريبا به مدت بيست سال از سوي همه ناديده گرفته شد، تا اينكه من، در سخنرانياي در انجمن فلسفي پروفسور هوويسون در دانشگاه كاليفورنيا، آن را دوباره پيش كشيدم...<ref>[مروری بر متد پراگماتیستی. وبلاگ بعداز ظهر http://www.afternoon-rm.blogspot.fr/2016/02/blog-post.html]</ref>
|