نیروهای بنیادی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Mahdy Saffar (بحث | مشارکتها) املا |
تمیزکاری |
||
خط ۱:
'''اندرکنشهای بنیادی در فیزیک''' که (گاهی آنها را نیروهای تعاملی نیز مینامند) روشی هستند که بوسیله ی آنها سادهترین ذرات در جهان هستی میتوانند با یکدیگر اندرکنش داشته باشند. یک اندرکنش را زمانی میگوییم بنیادی است که نتوان آن را بوسیلهٔ دیگر نیروها توضیح داد. چهار نیروی بنیادی شناخته شده در جهان عبارتند از: [[نیروی هستهای ضعیف]]، [[نیروی هستهای قوی]]، [[الکترومغناطیس]] و [[گرانش]]. نیروهای هستهای قوی و هستهای ضعیف را به ترتیب با نامهای ''قوی'' و ''اندرکنش ضعیف'' هم میشناسند. احتمالاً به جز نیروی گرانشی، بقیه این نیروها به وسیله یک سری محاسبات تقریبی که به [[نظریه اختلال|نظریهٔ اختلال]] معروف است، قابل توصیفاند. گویی اعمال نیروی بنیادی معادل تبادل [[بوزون]] بین ذرات است. با این حال مواردی وجود دارد که نظریهٔ اختلال نمیتواند به خوبی پدیدهٔ مشاهده شده را توصیف کند. مانند [[حالت پیوند]] و [[سالیتون|تک موج]].
== پیشگفتار ==
[[پرونده:Particle overview.svg|بندانگشتی|400px|خلاصهای از خانوادههای متعدد ذرات اولیه و مرکب و نظریههای توصیفکنندهٔ اندرکنش میان آنان.]]
در مدل مفهومی نیروهای بنیادی، جرم از [[فرمیون]]ها تشکیل
اندرکنش بین هر جفت از فرمیونها بوسیلهٔ [[نظریه اختلال|نظریهٔ اختلال]] به شکل زیر مدل میشود.
خط ۷۶:
* گرانش همواره میرباید و هرگز نمیراند.
هرچند که الکترومغناطیس بسیار بزرگتر از گرانش است اما بحث ربایش [[الکترواستاتیک|الکتروستاتیک]]ی (الکتریسیتهٔ ساکن) برای اجرام آسمانی مانند [[سیاره]]ها، [[ستاره]]ها و [[کهکشان]]ها اصلاً مطرح نیست. به این دلیل که این اجرام به تعداد مساوی از [[پروتون]]ها و [[الکترون]]ها را در خود جایدادهاند، بنابراین بار الکتریکی خالص آنها صفر است و درنتیجه نیروی الکتریسیته ساکن
محدودهٔ اثر خیلی بزرگ گرانش باعث میشود که بتواند بر پدیدههایی با ابعاد بزرگ مانند ساختار یک کهکشان، [[سیاهچاله]] یا [[انبساط جهان]] تأثیرگذار باشد. همچنین پدیدههای آسمانی در ابعاد کوچکتر مانند گردش سیارهها به دور خودشان که هر روز اتفاق میافتد، یا تجربیات روزمره مانند سقوط اجسام از ارتفاع و ... را به خوبی توضیح میدهد.
خط ۸۲:
گرانش اولین اندرکنشی بود که به وسیله ریاضی توضیح داده شد. در زمان باستان آریستول فرض کرد که اجسام با جرمهای متفاوت با [[شتاب]]های متفاوت سقوط میکنند. در طول [[انقلاب علمی]]، [[گالیله]] بهوسیلهٔ آزمایش دریافت که این فرض درست نیست؛ با صرف نظر از [[اصطکاک هوا]]، تمام اجسام با شتاب ثابت در یک لحظه به سمت زمین سقوط میکنند. قانون گرانش [[نیوتن]] (۱۶۸۷) نمونهٔ خوبی برای تقریب رفتار گرانش است. دریافت امروزهٔ ما از گرانش برگرفته از تئوری [[نسبیت عام]] [[اینشتین]] در سال ۱۹۱۵ است؛ که یک بیان دقیقتر گرانش با رویکرد هندسهٔ [[فضازمان]]ی (بخصوص برای اجرام و فاصلههای کیهانی) است.
ادغام نسبیت عام و [[مکانیک کوانتومی]] (تئوری میدان کوانتومی) به تئوری عمومیتر ''گرانش کوانتومی'' یکی از حوزههای فعال تحقیق است. با این حال صدق
=== اندرکنش کهرباییضعیف ===
خط ۸۸:
دو اندرکنش الکترومغناطیس و ضعیف، خیلی متفاوت به نظر میآیند و میتوانند بوسیلهٔ دو تئوری متفاوت مدل شوند، اما طبق یکپارچهسازی که در بالا گفته شد، این دو اندرکنش در انرژیی حدود ۱۰۰[[الکترونولت|GeV]] با یکدیگر ادغام میشوند و تبدیل به اندرکنش کهرباییضعیف (الکتریکیضعیف) میشوند.
کهرباییضعیف در علم [[کیهانشناسی]] جدید، بخصوص در بحث نحوه تشکیل جهان هستی اهمیت بسیار زیادی دارد، این به این دلیل است که بلافاصله پس از [[مهبانگ]] دما به حدود ۱۰<sup>۱۵</sup>[[کلوین|K]] رسیده بود.{{سخ}}[[عبدالسلام]]، [[شلدون لی گلاشو|گلاشو]] و [[استیون واینبرگ|واینبرگ]] کسانی هستند که به دلیل یکپارچهسازی الکترومغناطیس و ضعیف بین [[فیزیک ذرات|ذرات اولیه]] در سال ۱۹۷۹
=== اندرکنش الکترومغناطیس ===
خط ۱۱۰:
نیروی بدست آمده از وزن [[کره زمین]] اگر قرار بود روی سطح کره دیگری مانند خودش قرار داشته باشد بیشتر است. همچنین [[هسته]]های موجود در یکی از ظرفهای آب هستههای دیگری را نیز با همین نیرو میراند؛ اما این نیروهای رانشی توسط نیروی ربایشی موجود بین هستههای یک ظرف و الکترونهای ظرف دیگر و برعکس، بیاثر میشود؛ بنابراین نیروی خالص صفر خواهد بود. آشکار است که نیروی الکترومغناطیس بسیار قویتر از گرانشی است ولی به دلیل وجود این ویژگی که نیروهای الکترومغناطیسی میتوانند یکدیگر را خنثی کنند، در اجرام بزرگ، تنها اثر نیروی گرانش حاکم است.
پدیدههای الکتریکی و آهنربایی (مغناطیسی) از زمان باستان شناخته شدهاند اما در قرن ۱۹ میلادی بود که دانشمندان دریافتند: ویژگیهای الکتریکی و مغناطیسی دو جنبه از یک اندرکنش
[[سرعت نور|سرعت ثابت حرکت نور]] در [[خلاء|فضای خالی]] (خلاء) که به صورت اختصار با ''[[سرعت نور|c]]'' نمایش داده میشود، را میتوان از معادلات ماکسول نتیجه گرفت؛ که البته این نتیجهگیری متناقض با نسبیت خاص نیست. تئوری [[نسبیت خاص]] [[اینشتین]] در سال ۱۹۰۵ با این فرض پیش میرود که سرعت نور بدون توجه به اینکه مشاهدهگر با چه سرعتی سیر میکند همواره ثابت است؛ همچنین اینشتین نشان داد که نتایج تئوری بدست آمده از معادلات ماکسول بسیار فراتر از خاصیتهای الکتریکی و مغناطیسی در همین فضا و زمان است.
خط ۱۱۸:
=== اندرکنش ضعیف ===
{{مقاله اصلی|نیروی هستهای ضعیف}}
''اندرکنش ضعیف'' یا ''نیروی هستهای ضعیف'' مسئول برخی پدیدههای هستهای مانند [[واپاشی بتا]] است. الکترومغناطیس و نیروی ضعیف امروزه به عنوان دو جنبه از کهرباییضعیف یکپارجه درنظر گرفته میشوند. این کشف اولین قدم به سمت تئوری اتحاد معروف به مدل استاندارد است. در
=== اندرکنش قوی ===
|