'''شیوه روایتگری''' (Narration) مجموعهای از روشها است که نویسندگان و پدیدآورندگان ادبی، نمایشی، سینمایی یا موسیقایی برای ارائه داستان به مخاطبان خود از آنها بهره میگیرند. شیوه راویتگری یکی از تکنیک هایتکنیکهای جامع مولفانمؤلفان برای ارائه اثرشان است.
'''زاویه دید''': زاویه دیدی که (چه ازنوع شخصی چه غیرشخصی) داستان به وسیله آن ارائه می شودمیشود.
'''صدای روایت''': فرمت (یا نوع نمایشی) که داستان از طریق آن ارائه می شودمیشود. ▼
▲'''صدای روایت''': فرمت (یا نوع نمایشی) که داستان از طریق آن ارائه می شود.
'''زمان روایت''': زمان دستوری گذشته بودن، حال بودن یا آینده بودن افعال.
راوی یک شخصیت داستانی یا یک شخصیت خارج از داستان است که نقش صدای مولفمؤلف را برای ارائه و رساندن اطلاعات به ویژه دربارهدربارهٔ [[پیرنگ]] به شنونده، بیننده یا خواننده را ایفا می کندمیکند. راوی می تواندمیتواند به صورت ناشناس و خارج از شخصیت هایشخصیتهای داستان باشد؛ یکی از شخصیت هایشخصیتهای داستان باشد؛ یا در بعضی آثار داستانی یا غیرداستانی به عنوان یک شخصیت شرکت کننده در داستان ظاهر می شودمیشود. مولفمؤلف خود تصمیم می گیردمیگیرد که یک شخصیت مداخله گر داشته باشد، یا یک شخصیت ضمنی غیرمداخله گر یا یک شخصیت واقف به همه امور که وجود و صدایش صرفاً برای روایت داستان برای شنونده است بدون اینکه وجودش ضربه ایضربهای به رخدادهای داستان بزند. برخی داستان هایداستانهای دارای چند راوی است که در زمان هایزمانهای یکسان، شبیه و یا مختلف با صدای شخصیت هایشخصیتهای مختلف ارائه می شود.میشود؛ بنابراین مولفمؤلف می تواندمیتواند به جای یک زاویه دید از مجموعه ایمجموعهای از زاویه دید استفاده کند.
شیوه روایت گری تنها به این محدود نمی شودنمیشود که ''چه کسی داستان را می گویدمیگوید''، بلکه همچنین به ''چگونگی'' روایت داستان (به طور مثال، استفاده از [[سیال ذهن (ادبیات)|جریان سیال ذهن]] و یا [[راوی نامعتبر]]) نیز مربوط می شودمیشود. در اشکال کلاسیک ادبیات (مثل [[رمان]]، [[داستان کوتاه]] و یا [[خاطره نویسی]]) روایت یکی از عناصر اصلی داستان بود؛ اما در اشکال دیگر (عمدتاً غیرادبی) مانند فیلم، شوهای تلویزیونی، فیلم، نمایش و یا بازی ویدئویی روایت یک امر انتخابی محسوب می شودمیشود.
== زاویه دید ==
زاویه دید راوی، شخصیت روایت کننده داستان را مشخص می کندمیکند. <ref>{{cite book|editor=James McCracken|title=The Oxford English Dictionary |url=http://www.oed.com/|accessdate=October 16, 2011|edition=Online|year=2011|publisher=Oxford University Press }}</ref> به بیان روشن تر،روشنتر، زاویه روایت یعنی اینکه راوی کجا ایستاده و چقدر بر آدم ها،آدمها، ماجرا و داستان تسلط دارد. بیرون آدم هاآدمها را می بیندمیبیند یا درون آن هاآنها را؟ چقدر؟ <ref> روح اللهروحالله مهدی پروعمرانی، ۱۳۸۶، انتشارات تیرگان، آموزش داستان نویسی،داستاننویسی، صفحه ۱۳۷، ISBN 978-964-5810-40-3</ref>
{{گفتاورد| شما هنگامی که یک صحنه از کتاب را می خوانیدمیخوانید و یا آن را می نویسید،مینویسید، مثل یک دوربین روی شانه شخصیت و یا داخل سر شخصیت، او را تعقیب می کنیدمیکنید. شما به دنبال واکنش هایواکنشهای او در یک موقعیت ویژه و یا عملکردهای مهم با جزئیات واضح هستید.|جنا بلوم|کار مؤلف، ۲۰۱۳ <ref name=JennaBlum4>Jenna Blum, 2013, ''The Modern Scholar'' published by Recorded Books, ''The Author at Work: The Art of Writing Fiction'', Disk 1, Tracks 14-15, ISBN 978-1-4703-8437-1, “...like a camera on the character's shoulder... ”</ref>}}
=== اول شخص ===
در روایت اول شخص یا منِ راوی، داستان معمولاً توسط یک راوی روایت می شودمیشود که خود یکی از شخصیت هایشخصیتهای داستان است. پس راوی [[پیرنگ]] داستان را با فرم «من»، و یا اوقاتی به صورت جمع «ما» نشان می دهدمیدهد. روایت اول شخص اغلب برای نمایش اعماق ذهن فرد و افکار گفته نشده او استفاده می شودمیشود. به صورت عام، راوی [[قهرمان اصلی]] است که افکار ذهنی او برای خواننده بیان می شود،میشود، اگرچه افکار دیگر شخصیت هاشخصیتها بیان نشود. این شخصیت را بیشتر می توانمیتوان توسط سبک راویت فردی توسعه داد. روایت اول شخص می تواندمیتواند به صورت دانای کل هم دربیاید،دربیاید، بدین صورت که یک شخص که مستقیمامستقیماً در حوادث حضور دارد اما اطلاع یا آگاهی به خواننده نمی دهدنمیدهد. با اینحال نویسنده می تواند آگاهیمیتواند هایآگاهیهای خاصی از داستان را به خواننده هشیار بدهد، مثلاًمثلاً زمان یا مکانی را با علتی خاص توصیف کند. یک راوی هشیار مانند یک انسان است که رفتارها و اتفاقات گذشته را نقل می کند،میکند، پس نمی تواندنمیتواند شاهد کاملی باشد، نمی تواندنمیتواند همه چیز را تمام و کمال ببیند و اتفاقات کاملاً را درک کند، بنابراین لازم نیست تمام افکار درونی به صورت کامل انتقال داده شود، ممکن است راوی اهدافی را دنبال کند.
از فرم هایفرمهای دیگر می توانمیتوان به اول شخص موقت در روایت [[داستان در داستان]] اشاره کرد. جایی که راوی یا مشاهده گر داستان به وسیله کس دیگری داستان را می گویدمیگوید و شاخه هایشاخههای داستان تکثیر می شود،میشود، موقتاً و بدون وقفه راوی داستان به کسی که صحبت می کندمیکند تغییر می کندمیکند. راوی اول شخص می تواندمیتواند [[شخصیت کانونی]] باشد.
راوی اول شخص همیشه یکی از شخصیت هایشخصیتهای داستان است (خواه قهرمان اصلی باشد خواه نباشد). در این زاویه دید شخصیت عملی انجام می دهد،میدهد، قضاوت می کندمیکند و نظرهایش را بیان می نمایدمینماید و در نتیجه اجازه نمی دهدنمیدهد و به خوانندگان اجازه نمی دهدنمیدهد افکار و احساسات دیگر شخصیت هاشخصیتها را درک کند و یا ادراکش به اندازه ادراک راوی است. ما از شخصیت هاشخصیتها و رویدادها از طریق مشاهدات و اطلاعات راوی آگاه می شویممیشویم. <ref>[http://signbook.persiangig.com/document/literature/theory/raavi1.pdf وحیدرنجبر. ''راوی'', انتشارات باغ نی، ۱۳۸۹]</ref>
در بعضی مواقع اطلاعاتی را بر پایه تجارب خود به خوانند ارائه می کندمیکند. این وظیفه خواننده است تا تشخیص دهد چه چیزی امکان دارد برای شخصیت راوی اتفاق افتاده باشد.
برخی از رمان هاییرمانهایی که از اول شخص مفرد استفاده می کنندمیکنند از این قرارند: [[خورشید همچنان می دمدمیدمد]] از [[ارنست همینگوی]]،<ref name="خورشید همچنان می دمدمیدمد">{{یادکرد|نویسنده = همینگوی، ارنست|ترجمه =همایون حنیفه وند مقدم|عنوان = خورشید همچنان می دمدمیدمد|چاپ = اول|ناشر = سرنا|شهر = تهران|تاریخ = پاییز ۱۳۶۲}}</ref>، [[زوربای یونانی]] از [[نیکوس کازانتزاکیس]]،<ref name="زوربای یونانی">{{یادکرد|نویسنده = کازانتزاکیس|ترجمه = محمد قاضی|عنوان = زوربای یونانی|چاپ = سوم|ناشر = خوارزمی|شهر = تهران|تاریخ = اردیبهشت ۱۳۸۹،ISBN 978-964-487-118-4}}</ref>، [[عقاید یک دلقک]] از [[هاینریش بل]]،<ref name="عقاید یک دلقک">{{یادکرد|نویسنده = بل، هاینریش|ترجمه = محمد اسماعیل زادهاسماعیلزاده|عنوان = عقاید یک دلقک|چاپ = هجدهم|ناشر = چشمه|شهر = تهران|تاریخ = بهار ۱۳۹۱،ISBN 978-964-5571-76-2}}</ref>، [[سمفونی مردگان]] از [[عباس معروفی]]<ref name="سمفونی مردگان">{{یادکرد|نویسنده = معروفی، عباس|عنوان = سمفونی مردگان|چاپ = بیستم|ناشر = گردون|شهر = تهران|تاریخ = ۱۳۸۶}}</ref> و [[چراغ هاچراغها را من خاموش می کنممیکنم]] از [[زویا پیرزاد]].<ref name="چراغ هاچراغها را من خاموش می کنممیکنم">{{یادکرد|نویسنده = پیرزاد، زویا|عنوان = چراغ هاچراغها را من خاموش می کنممیکنم|چاپ = سی و هفتم|ناشر = نشر مرکز|شهر = تهران|تاریخ = ۱۳۸۹،ISBN 978-964-305-656-8}}</ref>. روایت اول شخص مفرد در داستان هایداستانهای کوتاه [[دیوار]] از [[ژان پل سارتر]]،<ref name="بهترین داستان هایداستانهای جهان ۴">{{یادکرد|ترجمه= گلشیری، احمد|عنوان = بهترین داستان هایداستانهای جهان - جلد چهارم|چاپ = دوم|ناشر = عصر داستان|شهر = تهران|تاریخ =بهار ۱۳۹۳،ISBN 978-600-92904-4-4 }}</ref>، [[یکی بود یکی نبود]] از [[نادین گوردیمر]]،<ref name="بهترین داستان هایداستانهای جهان ۵">{{یادکرد|ترجمه = گلشیری، احمد|عنوان = بهترین داستان هایداستانهای جهان - جلد پنجم|چاپ = دوم|ناشر = عصر داستان|شهر = تهران|تاریخ = بهار ۱۳۹۳،ISBN 978-600-92904-5-1}}</ref>، [[ملکه عروسی]] از [[کارلوس فوئنتس]]<ref name="بهترین داستان های جهان ۵"></ref>، [[سه قطره خون]] از [[صادق هدایت]]،<ref name="داستان کوتاه در ایران۲">{{یادکرد|نویسنده = پاینده، حسین|عنوان = داستان کوتاه در ایران - جلد دوم (داستان هایداستانهای مدرن)|چاپ = دوم|ناشر = آریابان|شهر = تهران|تاریخ = ۱۳۹۱،ISBN 978-964-448-446-9}}</ref>، [[درخت گلابی]] از [[گلی ترقی]] <ref name="داستان کوتاه در ایران۲"></ref> و [[نقش بندان]] از [[هوشنگ گلشیری]] <ref name="داستان کوتاه در ایران۲"> </ref>نیز استفاده شده است.
{{گفتاورد|دیروز بود که اتاقم را جدا کردند. آیا همان طوری که ناظم وعده داد من حالا به کلی معالجه شده امشدهام و هفته دیگر آزاد خواهم شد؟ آیا ناخوش بوده ام؟بودهام؟|صادق هدایت|سه قطره خون <ref name="داستان کوتاه در ایران۲"></ref>}}
برخی رمان هارمانها و داستان هاداستانها نیز به صورت اول شخص جمع یعنی مای راوی بیان می گرددمیگردد. [[بیست و شش مرد و یک دختر]] اثر [[ماکسیم گورکی]]، [[یک رز برای امیلی]] اثر [[ویلیام فاکنر]]، <ref>{{cite news|url=http://query.nytimes.com/gst/fullpage.html?res=9F01E3DF1538F93BA25757C0A9629C8B63|title=We the Characters|publisher=[[The New York Times|nytimes.com]]|accessdate=2007-02-25|date=April 18, 2004 | first=Laura | last=Miller}}</ref>
[[خروس (کتاب)|خروس]] از [[ابراهیم گلستان]] <ref name="شکوفا">{{یادکرد|نویسنده = گلستان، ابراهیم|عنوان = خروس|ناشر= اختران|چاپ= اول|تاریخ=۱۳۷۴|ISBN 964-7514-70-0}}</ref> و [[فتحنامه مغان]] اثر [[هوشنگ گلشیری]] <ref name="نیمه تاریک ماه">{{یادکرد|نویسنده = گلشیری، هوشنگ|عنوان = نیمه تاریک ماه|چاپ = اول|ناشر = نیلوفر|شهر = تهران|تاریخ = ۱۳۸۰،ISBN 964-468-121-6}}</ref>
{{گفتاورد|بالاخره ما هم شروع کردیم. شیشه هایشیشههای سینماها قبلاً شکسته شده بود. یکی دو سنگ که انداخته بودند، شیشه هایشیشههای قدی ریخته بود پایین. نئون سردرها را بعداً که چیز دندان گیری پیدا نمی شدنمیشد شکستیم.|هوشنگ گلشیری|فتحنامه مغان <ref name="نیمه تاریک ماه"></ref>}}
راوی می تواندمیتواند قهرمان اصلی باشد (مانند گالیور در [[سفرهای گالیور]]) و یا کسی که محرم اسرار اعمال و افکار قهرمان اصلی است (مانند دکتر واتسون در [[شرلوک هلمز]]) و یا یک شخص فرعی که نقش پررنگی ندارد (مانند نیک کاراوی در [[گتسبی بزرگ]]). راوی می تواندمیتواند به در یک یا چند مورد با حذف، دیگر راویت هاراویتها را نقل کند. به این روش «قاب راوی هاراویها» می گویندمیگویند. به طور مثال، آقای لاک وود در [[بلندی هایبلندیهای بادگیر]] و یا راوی بی نام [[دل تاریکی]] اثر [[جوزف کنراد]]. یک نویسنده ماهر روایت هایروایتهای انحرافی را برای خود انتخاب می کندمیکند تا همراه شخصیت راوی باشد. به طورمثال، در مثال فوق الذکرفوقالذکر آقای لاک وود کاملاً ساده است و در واقع به نظر می رسدمیرسد بی اطلاع است. به طور همزمان داستان ترکیبی از شایعات، تجربیات و قصه می شودمیشود. بدین ترتیب آقای لاک وود یک راوی نامعتبر است و عمدتاً سعی می کندمیکند تعلیق ایجاد کند و خواننده را گیج کند و نهایتاً بلندی هایبلندیهای بادگیر را مانند گزارشی تفسیری ارائه می دهدمیدهد.
دیگر شخصیت هایشخصیتهای روایت تا حد زیادی از دید خواننده نسبت به حوادث و چگونگی آن دارد که خواسته یا ناخواسته راه هایراههای زیادی را به وجود می آوردمیآورد. ضعف هاضعفها و خطاهای شخصیت، مانند تأخیر، بزدلی یا فساد ممکن است باعث شود در مواقع حساس راوی ناخواسته نامعتبر و یا غایب به نظر بیاید. به ویژه رویدادهایی که راوی به صورت مبهم یا واضح در پس زمینه قرار می دهدمیدهد. از آنجا که شخصیت هایشخصیتهای فرعی نیست باید مانند یک آدم عادی تعریف شوند و جز هیچ گروهی نباشند و هیچ ضعف جسمانی مانند ضعیفی چشم و یا فلجی نداشته باشند. راوی بدخواه و بیبیثبات ثبات می تواندمیتواند به خواننده دروغ نیز بگوید. در [[خود زندگینامه]] هاها راوی اول شخص یکی از شخصیت هایشخصیتهای مؤلف است (با میزان دقت متفاوت) و همچنان با مؤلف تفاوت دارد و باید مانند دیگر شخصیت هاشخصیتها و دیگر راویان اول شخص رفتار کند. به طور مثال [[خاطرات بسکتبال]] از [[جیم کرول]] و [[زمان لرزه]] از [[کرت وانهگت|کورت ونه گات]] از این دسته آثار هستند. در برخی موارد راوی در حال نگارش کتاب است، بنابراین او بیشترین قدرت و دانش نویسنده را دارد مانند [[نام گل سرخ]] از [[اومبرتو اکو]] و [[ماجرای عجیب سگی]] از [[مارک هادون]].
یکی از اشکال نادر روایت، روایت اول شخص دانای مطلق است. در این روش راوی یکی از شخصیت هایشخصیتهای داستان است اما از افکار و احساسات دیگران را نیز آگاه است. شبیه راوی سوم شخص دانای مطلق می باشدمیباشد. این شکل یک توضیح منطقی برای تناسب ساز و کارسازوکار دنیای داستان نویسیداستاننویسی عموماْ مطرح می شود،میشود، مگر اینکه یک فقدان بزرگ در پیرنگ حس شود. [[دزد کتاب]] اثر [[مارک زوساک]] که توسط مرگ روایت می شودمیشود و [[استخوان هایاستخوانهای دوست داشتنی]] نوشته [[آلیس سبالد]] که توسط دختر جوان کشته شده ایشدهای روایت می شودمیشود که پس از مرگ با [[تجربه خروج از بدن]] خانواده خود را که در حال تلاش برای کنار آمدن با ناپدیدی او هستند، مشاهده می کندمیکند. دو گزینه قابل ذکر از این نوع روایت است. عموماْ راوی با آگاهی محدود مواردی را تشریح می کندمیکند که به طور منطقی قابل فهم باشد. نویسندگان تازه کارتازهکار ممکن است به طور متناوب از راوی سوم شخص دانای کل به اول شخص در نوشته هایشان استفاده کنند و محدودیت هایمحدودیتهای ذاتی انسان برای دخالت کردن یا مشاهده کردن را فراموش کند.
=== دوم شخص ===
در روایت دوم شخص یا توی راوی، راوی مستقیماًمستقیماً مخاطبانش را مورد خطاب قرار می دهدمیدهد. به همین علت به این روش زاویه روایت خطابی نیز می گویندمیگویند. این شیوه خواننده را به عنوان یکی از شخصیت هاشخصیتها وارد متن می کندمیکند و همین باعث می شودمیشود تا خواننده خود را در ساخت ماجرا شریک و سهیم بداند.<ref name="آموزش داستان نویسی">{{یادکرد|نویسنده = مهدی پورعمرانی، روح اللهروحالله|عنوان = آموزش داستان نویسیداستاننویسی|چاپ = اول|ناشر = تیرگان|شهر = تهران|تاریخ = ۱۳۸۶،ISBN 978-964-5810-40-3}}</ref> راوی ترجیح می دهدمیدهد به جای ضمیر «او» از ضمیر «تو» استفاده کند تا بیگانگی از وقایع اتفاق افتاده، فاصله احساسی یا کنایی کمتر حس شود. لوری مور و جنوت دیاز از این روش در داستان هایداستانهای کوتاهشان استفاده کرده اندکردهاند. در ایران نیز هر چند به ندرت اما در داستان هایداستانهای معاصر دیده می شودمیشود. داستان هایداستانهای کوتاه «بید، دریاچه، قو» اثر [[حسن عالی زاده]]، «کینه کشی» اثر [[محمود گلابدره ایگلابدرهای]] ، «اگر این دست...» اثر [[مهدی سحابی]] و «پاگرد سوم» اثر [[یارعلی پورمقدم]] <ref name="آموزش داستان نویسی"></ref> و رمان [[شاه بی شین]] از [[محمدکاظم مزینانی]] از این دسته آثار است.
{{گفتاورد|معده ات بدجوری ترش کرده. وای که این دانشجوها چقدر آزارت می دهندمیدهند! هروقت به یاد آنآنها ها می افتی،میافتی، متأثر و غمگین می شویمیشوی و حال بدی پیدا می کنیمیکنی. یادت باشد قبل رفتن به سر قرار، قرص ضد نفخ و ترشا بخوری|محمدکاظم مزینانی|شاه بی شین، صفحه ۱۶۱ <ref name="شاه بی شین">{{یادکرد|نویسنده = مزینانی، محمدکاظم|عنوان = شاه با شین|چاپ = اول|ناشر = سوره مهر|شهر = تهران|تاریخ = ۱۳۸۹،ISBN 978-964-506-926-9}}</ref> }}
شاید معروف ترینمعروفترین مثال راوی دوم شخص در دنیای ادبیات، رمان [[چراغ هایچراغهای روشن، شهر بزرگ]] اثر [[جان مک لنرنی]] است که راوی دوم شخص در حال مشاهده زندگی خارج از کنترل خود و ناتوانی او در مقابله با آسیب هاست.
استفاده از «تو» به عنوان مخاطب (به عنوان شعر یا ترانه) در کتاب هایکتابهای سریالی «مبارزه فانتزی» و «ماجراجویی خودت را انتخاب کن» که در ۱۹۸۰ میلادی محبوب بوده، به کار گرفته شده است.
=== سوم شخص ===
روایت سوم شخص یا اوی راوی انعطاف پذیرترین نوع برای مؤلف است و بنابراین معمول ترینمعمولترین شیوه روایت در ادبیات محسوب می گرددمیگردد. در روایت سوم شخص، راوی همیشه شخصیت هایشخصیتهای داستان را با «او» یا «آنها» خطاب می کندمیکند و هیچگاه از «من»، «ما»، «تو» یا «شما» استفاده نمی کندنمیکند. در روایت سوم شخص، راوی یا [[موجودیت]] مشخصی ندارد یا کسی است که داستان را منتقل می کندمیکند و هیچکدامهیچکدام از شخصیت هایشخصیتهای داستان نیست. <ref name="Ricoeur1990">{{cite book|author=Paul Ricoeur|title=Time and Narrative|url=http://books.google.com/books?id=vjBw9NuSkuEC&pg=PA89|date=15 September 1990|publisher=University of Chicago Press|isbn=978-0-226-71334-2|pages=89–}}</ref>
راوی سوم شخص یا وجود ندارد، یا در صورت وجود قهرمان اصلی نیست و داستان دربارهدربارهٔ شخص دیگری است و دربارهدربارهٔ زندگی خود راوی نمی باشدنمیباشد. این شیوه با چشم اندازچشمانداز '''او''' روایت می گرددمیگردد. <ref>[http://signbook.persiangig.com/document/literature/theory/raavi1.pdf Ranjbar Vahid. ''The Narrator'', Iran:Baqney 2011]</ref>
راوی سوم شخص به دو نوع طبقهطبقهبندی بندی می شودمیشود. نوع اول ذهنی یا عینی بودن آن. در راوی سوم شخص ذهنی(Subjective)، راوی افکار و احساسات یک یا چند شخصیت را توصیف می کندمیکند اما در راوی سوم شخص عینی (Objective) راوی تنها مشاهدات را توصیف می کندمیکند و افکار و احساسات هیچکدامهیچکدام از شخصیت هاشخصیتها را شرح نمی دهدنمیدهد. نوع دوم دانای کل یا دانای محدود بودن آن است که میزان آگاهی راوی را نشان می دهدمیدهد. راوی سوم شخص دانای کل (Omniscient) از تمام اتفاقات، شخصیت ها،شخصیتها، مردم و زمان هازمانها که شامل افکار تمام شخصیت هاشخصیتها هم می شود،میشود، آگاه است. امّا راوی سوم شخص با دانایی محدود (Limited)، متضاد دانای کل است. او می تواندمیتواند از تمام چیزها را دربارهدربارهٔ یکی از شخصیت هاشخصیتها و تمام قطعات افکار او را بداند، امّا آگاهی او به همین شخصیت محدود می شودمیشود و این یعنی این که راوی نمی تواندنمیتواند چیزهای ناشناخته برای شخصیت متمرکز را توصیف کند. آثار بسیاری چون [[جنگ و صلح]] اثر [[لئو تولستوی]] ،<ref name="جنگ و صلح">{{یادکرد|نویسنده = تولستوی، لئون|ترجمه=[[سروش حبیبی]]|عنوان = جنگ و صلح|چاپ =هشتم |ناشر = نیلوفر|شهر = تهران|تاریخ= ۱۳۹۲،ISBN 978-964-448-412-4}}</ref>، [[جنایت و مکافات]] اثر [[داستایوفسکی]]،<ref name="جنایات و مکافات">{{یادکرد|نویسنده =داستایوفسکی، فئودور|ترجمه=[[مهری آهی]]|عنوان = جنایات و مکافات|چاپ = نهم|ناشر =خوارزمی|شهر = تهران|تاریخ = بهمن ۱۳۹۱،ISBN 978-964-487-002-6}}</ref>، [[کوری (رمان)|کوری]] اثر [[ژوزه ساراماگو]]،<ref name="کوری">{{یادکرد|نویسنده = ساراماگو، ژوزه|ترجمه= [[عاطفه اسلامیان]]|عنوان = کوری|چاپ = دوم|ناشر = نگارستان کتاب|شهر = تهران|تاریخ = ۱۳۸۶،ISBN 978-964-8155-38-9}}</ref>، [[صد سال تنهایی]] اثر [[گابریل گارسیا مارکز]]،<ref name="صد سال تنهایی">{{یادکرد|نویسنده = گارسیا مارکز، گابریل|ترجمه= [[کیومرث پارسای]]|عنوان = |چاپ = بیست و سوم|ناشر = آریابان|شهر = تهران|تاریخ = فروردین ۹۳،ISBN 978-964-7196-22-9}}</ref>، [[خانواده تیبو]] اثر [[روژه مارتن دوگار]]،<ref name="خانواده تیبو">{{یادکرد|نویسنده = مارتن دوگار، روژه|ترجمه= [[ابوالحسن نجفی]]|عنوان = خانواده تیبو|چاپ = ششم|ناشر = نیلوفر|شهر = تهران|تاریخ = بهار ۱۳۹۳،ISBN 964-448-069-4}}</ref>، [[دن آرام]] اثر [[میخائیل شولوخف|میخائیل شولوخوف]]،<ref name="دن آرام">{{یادکرد|نویسنده = شولوخوف|ترجمه= [[احمد شاملو]]|عنوان = دن آرام|چاپ = پنجم|ناشر = مازیار|شهر = تهران|تاریخ =۱۳۹۱ ،ISBN 964-5676-26-6}}</ref>، [[ژان کریستف]] اثر [[رومن رولان]]،<ref name="ژان کریستف">{{یادکرد|نویسنده = رولان، رومن|ترجمه= [[محمد مجلسی]]|عنوان = ژان کریستف|چاپ = سوم|ناشر=نشر دنیای نو |شهر =تهران |تاریخ =۱۳۹۲ ،ISBN 978-964-8263-67-1}}</ref>، [[بینوایان]] اثر [[ویکتور هوگو]]،<ref name="بینوایان">{{یادکرد|نویسنده = هوگو، ویکتور|ترجمه= [[حسینقلی مستعان]]|عنوان = بینوایان|چاپ = بیست و چهارم|ناشر = امیرکبیر|شهر = تهران|تاریخ = ۱۳۹۲،ISBN 978-964-00-0418-0}}</ref>، [[کلیدر]] اثر [[محمود دولت آبادیدولتآبادی]]، <ref name="کلیدر">{{یادکرد|نویسنده = دولت آبادی،دولتآبادی، محمود|عنوان = کلیدر|چاپ = بیست و چهارم|ناشر = فرهنگ معاصر|شهر = تهران|تاریخ = ۱۳۹۱،ISBN 978-964-8697-60-1}}</ref>[[شوهر آهو خانم]] اثر [[محمدعلی افغانی]]،<ref name="شوهر آهو خانم">{{یادکرد|نویسنده =افغانی، محمدعلی |عنوان = شوهر آهو خانم|چاپ = دوازدهم |ناشر = جاویدان|شهر = تهران|تاریخ = ۱۳۷۷،ISBN 978-964-5732-53-2}}</ref>، [[آتش بدون دود]] اثر [[نادر ابراهیمی]] <ref name="آتش بدون دود">{{یادکرد|نویسنده = ابراهیمی، نادر|عنوان = آتش بدون دود|چاپ = دهم|ناشر = روزبهان|شهر = تهران|تاریخ = پاییز ۱۳۹۱،ISBN 978-964-5529-29-8}}</ref> و [[سووشون]] اثر [[سیمین دانشور]] <ref name="سووشون">{{یادکرد|نویسنده = دانشور، سیمین|عنوان = سووشون|چاپ = دوم|ناشر = خوارزمی|شهر = تهران|تاریخ = خرداد ۱۳۴۹}}</ref>از یکی از انواع راوی سوم شخص استفاده می کندمیکند.
{{گفتاورد|اهل خراسان مردم کرد بسیار دیده انددیدهاند. بسا که این دو قوم با یکدیگر در خورده بوده اند؛بودهاند؛ خوشایند و ناخوشایند. اما اینکه چرا چنین چشمهاشان به مارال خیره مانده بود، خود هم نمی دانستندنمیدانستند. مارال،مارال، دختر کرد دهنۀدهنهٔ اسب سیاهش را به شانه انداخته بود، گردنش را سخت و راست گرفته بود و با گامهای بلند، خوددار و آرام رو به نظمیه می رفتمیرفت.|محمود دولت آبادیدولتآبادی|کلیدر،جلدکلیدر، جلد اول<ref name="کلیدر"></ref>}}
این شیوه روایت در داستان هایداستانهای رئالیستی و ناتورالیستی، شیوه غالب است. حسین پاینده می گویدمیگوید:
{{گفتاورد|استفاده از راوی سوم شخصی که صدای شخصیت هاشخصیتها را تابعی از صدای خود می کند،میکند، در بسیاری از داستان هایداستانهای رئالیستی رواج دارد. دیدگاه دانای کل و همچنین شکل هایشکلهای تعدیل شده ایشدهای از روایتگری سوم شخص دانای کل در داستان هایداستانهای رئالیستی نویسندگان ایرانی به کرّات به کار گرفته شده اندشدهاند. یکی از این شکل هایشکلهای تعدیل شده، عبارت است از کاربرد نظرگاه دانای کل برای توصیف و نه ارزیابی و داوری. به سخن دیگر، راوی سوم شخص دانای کلی که در داستان هایداستانهای رئالیستی روایت داستان را به عهده دارد، از دانایی خود راجع به پیشینه یپیشینهٔ رویدادها یا گذشته ی شخصیتگذشتهٔ هاشخصیتها یا احساسات و اعتقادات درونی آن ها،آنها، معمولاً به منظور دادن اطلاعات به خواننده استفاده می کندمیکند و می کوشدمیکوشد تا نظری غایی درباره یدربارهٔ وضعیت پیش آمده ندهد و در خصوص درستی یا نادرستی رفتار شخصیت هاشخصیتها داوری نکند. در شکل تعدیل شده دیگری از زاویه دید سوم شخص دانای کل (که نمونه هایشنمونههایش را در معدود داستان هایداستانهای کوتاه محمود دولت آبادی میدولتآبادی توانمیتوان دید)، دانایی راوی محدود به ذهن شخصیت اصلی است و صرفاً افکار او را به خواننده بازمی گوید، یا گاه به رویدادهای قبلی داستان (رویدادهای رخ داده پیش از آغاز داستان) اشاره می کندمیکند.|حسین پاینده|داستان کوتاه در ایران - جلد اولاول،<ref name="۲">{{یادکرد|نویسنده = پاینده،پاینده، حسین|عنوان = داستان کوتاه در ایران - جلد اول (داستان هایداستانهای رئالیستی و ناتورالیستی)|چاپ = دوم|ناشر=نیلوفر |شهر =تهران |تاریخ =پاییز ۱۳۹۱ ،ISBN 978-964-448-445-2}}</ref>،}}
=== شخص متناوب ===
در حالیکه قاعده کلی از این قرار است که در تمام رمان از یک زاویه دید استفاده شود امّا پیروی از این قاعده اجباری نیست. داستان هایداستانهای بسیاریُ، بالاخص در ادبیات، میان سوم شخص دانای کل و سوم شخص دانای محدود در حرکت هستند. به طور مثال مجموعه [[هری پاتر]] نوشته [[جی.کی. رولینگ]] با راوی سوم شخص دانای محدود در بیشتر هفت جلد نقل شده است (که در آن خواننده محدود به افکار چند شخصیت خاص است)، اما گاهی به سمت راوی سوم شخص دانای کل منحرف می شودمیشود و گاه به گاه افکار دیگر شخصیت هاشخصیتها را شرح می دهد،میدهد، هر چند نسبت به قهرمان اصلی نسبتاً کمتر. یا مجموعه [[ترانه یخ و آتش]] نوشته [[جرج آر. آر. مارتین]] که زاویه دید از فصلی به فصل دیگر تغییر می کندمیکند. خانه و جهان نوشته [[رابیندرانات تاگور]] در سال ۱۹۱۶ میلادی، مثال دیگری است که زاویه دید میان سه شخصیت اصلی میان مرز فصل هافصلها تغییر می کندمیکند. مجموعه [[قهرمانان المپ]] نوشته [[ریک ریوردن]] زاویه دید در فواصلی میان دو شخصیت تعویض می شودمیشود. آلیاس گریس نوشته [[مارگارت اتوود]] زاویه دید خود را از اول شخص دانای محدود در برخی موارد به سوم شخص دانای محدود تغییر می دهدمیدهد. همچنین دانای کل به تغییر زاویه دید اشاره می کند،میکند، زیرا داستان گاهی بین دو شخصیت تغییر می کندمیکند. راوی گاهی اول شخص را برای زاویه دید عینی انتخاب می کندمیکند و سوم شخص را برای صحنه هایصحنههای عملی، به ویژه اوقاتی که در صحنه نقشی ندارد و یا حاضر نیست تا صحنه هاصحنهها را مشاهده کند. این نوع در رمان انجیل سمی یافت می شودمیشود.
در [[رمان نامه نگارانه]]، که در سال هایسالهای اولیه شکل گیری رمان مفهومی مشترک داشتند، عموماًعموماً بر اساس سلسله نامه هاینامههای نوشته شده میان شخصیت هایشخصیتهای داستان شکل می گیردمیگیرد و لزوماًلزوماً هنگام تغییر نویسنده نامه زاویه دید هم تغییر می کندمیکند. کتاب هایکتابهای کلاسیکی چون [[فرانکنشتاین]] اثر [[مری شلی]] و [[دراکولا]] اثر [[برام استوکر]] از این دست رمان هاست. [[مورد غیرعادی دکتر جکیل و آقای هاید]] اثر [[رابرت لویی استیونسن]] از این دستند، اگرچه در بعضی از این رمان هارمانها تمام رمان از نامه هاینامههای یک شخصیت شکل گرفته است از جمله ''نامه هاینامههای نوارپیچ'' اثر سی اس لوییس و ''خاطرات بریجت جونز'' اثر هلن فلدینگ. [[جزیره گنج]] اثر [[رابرت لویی استیونسن]] میان راوی اول شخص و راوی سوم شخص تغییر می کند،میکند، همچنین رمان [[خانه متروک]] اثر [[چارلز دیکنز]] و [[هدیه]] اثر [[ولادیمیر ناباکوف]]. تعدادی از رمان هایرمانهای [[ویلیام فاکنر]] سلسله ایسلسلهای از زاویه هایزاویههای دید اول شخص ارائه می دهدمیدهد. ''ای. ال . کانیگزبرگ'' در رمان [[چشم اندازیچشماندازی از شنبه]] از [[گذشته نمایی]] برای تغییر چشم اندازچشمانداز از اول شخص به سوم شخص استفاده کرده است، همچنین از این تمهید ادیث وارتون در رمان اتان فرام استفاده کرده است. پس از مرگ نخست اثر رابرت کرامیر، داستان دزدیدن یک اتوبوس مدرسه در اواخر دهه ۱۹۷۰ است، از روایت اول شخص و سوم شخص به وسیله شخصیت هایشخصیتهای مختلف استفاده می کندمیکند. رمان [[مرگ آرتمیو کروز]] اثر [[کارلوس فوئنتس]] از دید سه شخصیت که فصل به فصل تغییر می کندمیکند نقل می شود،میشود، اگرچه به یک قهرمان اصلی اشاره دارند. رمان [[رویارؤیا در کوبا]] اثر کریستینا گارسیا میان سوم شخص،شخص، دانای محدود و اول شخص تغییر می کندمیکند که بستگی به نسل شخصیت هاشخصیتها دارد: برای نوه هانوهها از اول شخص استفاده می شودمیشود و برای والدین و مادربزرگ و پدربزرگ از سوم شخص دانای محدود.
== صدای روایت ==
به طرز انتقال داستان می گویندمیگویند. مثلاً دیدن فرآیندفرایند فکری یک شصخیت، خواندن نامه، نوشتن برای کسی، بازگو کردن تجربیات شخصیت و... .
=== سیلان آگاهی ===
{{اصلی|سیال ذهن (ادبیات)}}
[[سیال ذهن (ادبیات)|سیلان آگاهی]] یا سیلان ذهن با بازنمایی فرآیندفرایند تفکر - با استفاده از اعمال ساده و متضاد و واژه هایواژههای محاوره شخصیت راوی- به راوی چشمچشماندازی اندازی می دهدمیدهد که معمولاً اول شخص است. اغلب تک گویی درونی و خواسته هاخواستهها و انگیزه هایانگیزههای باطنی مانند تکه هایتکههای ناقص افکار می مانندمیمانند که برای خواننده بیان می شودمیشود و الزامی نیست تا دیگر شخصیت هاشخصیتها نیز بشنوند. به طور مثال احساسات گوناگون در [[خشم و هیاهو]] و [[گور به گور]] اثر ویلیام فاکنر، افکار تکه تکهتکهتکه شده شخصیت «آفرد» در رمان [[قصه کلفت|سرگذشت ندیمه]] اثر مارگارت آتوود، یا آهنگ [[حماسه کولی]] اثر گروه [[کوئین]] که راوی از تجربیات کابوس مانند خود بهره می بردمیبرد. رمان [[اولیس (رمان)|اولیس]] اثر [[جیمز جویس]] نمونه کامل سیلان آگاهی است. در فارسی نیز [[سمفونی مردگان]] <ref name="سمفونی مردگان"></ref>و همچنین [[پیکر فرهاد]] ،<ref name="پیکر فرهاد">{{یادکرد|نویسنده = معروفی، عباس|عنوان = پیکر فرهاد|چاپ = سوم|ناشر=ققنوس |شهر =تهران |تاریخ = ۱۳۸۲،ISBN 964-311-397-3}}</ref>،اثر اثر [[عباس معروفی]] از نمونه هاینمونههای سیلان آگاهی است.
=== صدای شخصیت ===
یکی از صداهای راوی متداول، که به خصوص به شکل اول شخص و سوم شخص از آن استفاده می شود،میشود، صدای شخصیت است که معمولاً توسط یک شخص آگاه (معمولاً انسان) و به عنوان راوی حضور دارد. در این وضعیت، راوی یک نهاد نامشخص نیست، بلکه نسبتاً راوی بازگوپذیر تر و واقعی تر می شودمیشود که می تواندمیتواند در اتفاقات داستان دخالت داشته باشد یا نداشته باشد، و یا می تواندمیتواند در داستان روش جانبدارانه ایجانبدارانهای پیش بگیرد یا نگیرد. اگر شخصیت راوی در داستان دخالت داشته باشد راوی از زاویه دید او استفاده می کندمیکند که ''زاویه دید شخصیت'' نامیده می شودمیشود. زاویه دید شخصیت نباید حتماًحتماً زوایه دید شخصیت اصلی باشد. مثلاًمثلاً شخصیت [[دکتر واتسن]] در [[شرلوک هلمز]] و یا شخصیت اسکات در [[کشتن مرغ مقلد]] و یا نیک کاراوی در [[گتسبی بزرگ]] نمونه هایینمونههایی از استفاده از زاویه دید شخصیت مکمل هستند.
==== صدای نامعتبر ====
یکی از زیر مجموعه هایمجموعههای صدای شخصیت، راوی ای شک برانگیز و غیرقابل اعتماد است. در این راوش مولفمؤلف میمیتواند تواند تعمداتعمداً از حس ناباوری یا سطحی از ذن و اسرارآمیزی را به کار بگیرد تا مشخص نشود کدامیک از اطلاعات داده شده درست است و کدام غلط. این فقدان حس اطمینان توسط مؤلف به کار گرفته می شودمیشود تا نشان دهد که راوی به نوعی [[روان پریشی]] دچار است. راوی [[قلب رازگو]] اثر [[ادگار آلن پو]]، به طور قابل توجهی مغرض، ناآگاه، نادان و کودک و یا به طور هدفمند تلاش می کندمیکند مخاطب را فریب دهد. راوی نامعتبر به صورت عام اول شخص است، اما اگر بنا به دلایلی نویسنده زاویه دید سوم شخص را نیز برگزیند، این شکل سوم شخص ذهنی است.
به طور مثال نلی دین در [[بلندی هایبلندیهای بادگیر]] اثر [[امیلی برونته]]، رئیس برادمن در [[پرواز بر فراز آشیانه فاخته]] اثر [[کن کیسی]]، [[هولدن کالفیلد]] در [[ناطور دشت]] اثر [[جی. دی. سالینجر]]، دکتر جیمز شپرد در [[قتل راجر آکروید]] اثر [[آگاتا کریستی]]، استارک در [[رو به جلو]] اثر [[مایکل مارشال اسمیت]]، جان شید و چارلز کینبات هر دو در [[آتش رنگ پریده]] اثر [[ولادیمیر ناباکوف]] و جان داول در [[سرباز خوب]] اثر [[فورد مادوکس فورد]] از دسته راویان نامعتبر می باشندمیباشند.
یک راوی ساده و بی تکلف کسی است که با نادانی و بی تجربگی معضلات و گسل هایگسلهای دنیای خود را در معرض نمایش قرار می دهدمیدهد. این روش معمولاًمعمولاً در آثار [[طنز]] کاربرد دارد، که در آن مخاطب می تواندمیتواند راحت تر محیط راوی را استنتاج کند تا خود راوی. راوی هایراویهای کودک نیز زیر این دسته قرار می گیرندمیگیرند.
=== صدای نامه نگارانه ===
{{اصلی|رمان نامه نگارانه}}
صدای نامه نگارانه اغلب در داستان هایداستانهای استفاده می شودمیشود و سریالی از نامه هانامهها یا آثار متنی دیگر است که پیرنگ داستان را منتقل می کندمیکند. هر چند در این آثار معمولاًمعمولاً به نظر می رسدمیرسد از چند زاویه دید نوشته شده است اما مسلماً می توان آنمیتوان هاآنها را جداگانه دسته بندیدستهبندی کرد و گفت هیچ راوی ای وجود ندارد. تنها راوی این داستان هاداستانها کسی است که نامه هانامهها را در یک جا جمع آوریجمعآوری کرده است. معروف ترینمعروفترین مثال از این رمان هارمانها فرانکنشتاین اثر ماری شلی است که توسط نامه هایینامههایی دنباله دار نوشته شده است. دیگر مثال رمان دراکولا اثر برام استوکر است که توسط برگ هاییبرگهایی از خاطرات، نامه هانامهها و تکه هایتکههای روزنامه نقل می شودمیشود. اثر دیگر از این دست [[رابط خطرناک]] اثر [[پییر-آمبرواز شودرلو دو لاکلو]] است که از مکاتبات میان شخصیت هاشخصیتها شکل می گیردمیگیرد و غالباً میان مارکوس د مرتل و ویلمونت د والمونت رد و بدل می شودمیشود. لانگستون هیوز از این شکل به صورت کوتاه ترکوتاهتر در داستان کوتاهش «عبور» استفاده کرده است که نامه هاینامههای مردی جوان خطاب به مادرش است.
=== صدای سوم شخص ===
صدای سوم شخص تکنیک هایتکنیکهای صدای راوی است که منحصراْ در زاویه دید سوم شخص به کار گرفته می شودمیشود.
==== سوم شخص ذهنی ====
سوم شخص ذهنی یا سابجکتیو، موقعی به کار می آیدمیآید که راوی بخواهد افکار، احساسات، نظرات و... یک یا چند شخصیت را انتقال بدهد. اگر تنها ذهنیات یک شخصیت توصیف شود می توانمیتوان نام آن را '''سوم شخص محدود''' گذاشت. در این حالت خواننده محدود به دانستن افکار یک شخصیت (که معمولاً قهرمان اصلی است) می شود،میشود، مانند حالت اول شخص. مانند گابریل در مرگ اثر [[جیمز جویس]]، گودمن براون جوان اثر [[ناتانیل هاوثورن]]، سانتیاگو در [[پیرمرد و دریا]] اثر [[ارنست همینگوی]]. برخی سوم شخص هایشخصهای دانای کل می توانندمیتوانند زیرمجموعه سوم شخص ذهنی قرار بگیرند که توصیفات آن بین افکار و احساسات شخصیت هایشخصیتهای متفاوت در رفت و آمد است.
در قرن بیستم این سبک، چه محدود چه دانای کل، از محبوب ترینمحبوبترین زاویه دیدها بودند. به علاوه در بسیاری از رمان هایرمانهای قرن نوزدهم نیز دیده می شودمیشود. این نوع برخی اوقات زاویه دید «بر روی شانه» نیز نامیده می شودمیشود. راوی فقط در این حالت افکار و اطلاعاتی که توسط شخصیت درک می شودمیشود را توصیف می کندمیکند. در کمترین حالت و بیشترین دخالت سوم شخص ذهنی، راوی افکار قهرمان اصلی را نیز بیان می نمایدمینماید که این حالت بسیار شبیه اول شخص است. در این حالت راوی به عمیق ترینعمیقترین روابطه شخصی قهرمان اصلی نفوذ دارد، اما از لحاظ دستوری از سوم شخص استفاده می کندمیکند. برخی نویسندگان زاویه دید را از شخصیتی به شخصیت دیگر تغییر می دهند،میدهند، مثل ترانه یخ و آتش اثر جرج. آر. آر. مارتین.
افکار [[شخصیت کانونی]]، [[قهرمان اصلی]]، [[ضدقهرمان]] و برخی دیگر از شخصیت هاشخصیتها در خلال روایت داستان آشکار می شودمیشود. خواننده رویدادها را از طریق ادراک شخصیت منتخت می خواندمیخواند.
==== سوم شخص عینی ====
سوم شخص عینی یا آبجکتیو، موقعی به کار می آیدمیآید که راوی نخواهد افکار، احساسات، نظرات و... هیچکدامهیچکدام از شخصیت هاشخصیتها را توصیف نماید. به جای آن، یک هدف (اوبژه) می دهدمیدهد عاری بدون زاویه دید متعصبانه. اغلب راوی خود غیرانسانی را به نمایش می گذاردمیگذارد تا توصیفات خنثی باشد. این حالت روایت خارج از اشکال داستانی در مقالهمقالههای هایروزنامهها، روزنامه ها، زندگینامه هازندگینامهها و ژورنال هایژورنالهای علمی استفاده می شودمیشود. این حالت می تواندمیتواند با عنوان «پرواز بر فراز دیوار» و یا «لنز دوربین» توصیف شود که تنها می توانندمیتوانند اتفاقات قابل مشاهده را نقل کند اما اعمال را تفسیر نمی کندنمیکند و یا افکاری که در اذهان شخصیتشخصیتها ها می گذردمیگذرد را نمایش نمی دهدنمیدهد. در متون داستانی از این نوع برای تأکید کردن بر این که احساسات شخصیت از اعمالش مشخص می شود،میشود، استفاده می گرددمیگردد. افکار درونی اگر توصیف شوند به ما یک صدای تک گویی می دهدمیدهد در حالیکه این روش به مولفمؤلف اجازه نمی دهدنمیدهد تا افکار و احساسات بیان نشده را نشان دهد، این روش اجازه می دهدمیدهد تا نویسنده اطلاعاتی را ارائه دهد که هیچیکهیچیک از شخصیت هاشخصیتها از آن آگاه نیستند. یکی از مثال هایمثالهای این روش که چشم اندازچشمانداز دوربین-چشم نیز نامیده میمیشود، شود، تپه هاییتپههایی شبیه فیل هایفیلهای سفید اثر ارنست همینگوی است.
سوم شخص عینی این اجازه را به راوی می دهدمیدهد که ترجیح دهد در بسیاری از موارد عمداً سعی کند خنثی یا بی تعصب بماند، مانند بسیاری از مقالات روزنامه هاروزنامهها. این روش همچنین سوم شخص دراماتیک نیز نامیده می شودمیشود زیرا راوی مانند یک خواننده دراما، خنثی و بی تفاوت است نسبت به پیشرفت داستان و پیرنگ - تنها یک ناظر بدون نقش است. این روش همچنین در میانه قرن بیستم توسط نویسندگان فرانسوی در نهضت [[رمان نو]] استفاده می شدهمیشده است.
=== سوم شخص دانای کل ===
در طول تاریخ، سوم شخص دانای کل متداول ترینمتداولترین شکل زاویه دید بوده است. بسیاری از آثار کلاسیک از جمله آثار [[جین آستن]]، [[لئو تولستوی]] و [[جرج الیوت (نویسنده)|جرج الیوت]] از این دسته هستند. این نوع روایت شامل راوی ای با دید، دانش، زاویه دید فراگیر و هر چیزی که در دنیای داستان اتفاق می افتدمیافتد می شود، شامل تمام افکار و احساسات شخصیت هاشخصیتها. این روش همچنین گاهی اوقات صبغه ذهنی نیز به خود می گیردمیگیرد. یکی از مزایای این روش بالابردن حس اطمینان در پیرنگ است. دانای کل کمترین قابلیت را برای نامعتبر بودن دارد، هرچند می تواندمیتواند دانای کل شخصیتی مجزا داشته باشد و قضاوت هاقضاوتها و نظرات خود را دربارهدربارهٔ شخصیت هاشخصیتها ارائه کند.
به علاوه می تواندمیتواند این حس را تقویت کند که راوی واقعی است (بنابراین داستان حقیقت دارد). مزیت اصلی این روش مناسب بودن برای داستان هایداستانهای بزرگ، فراگیر و حماسی است و یا داستان های پیچیدهداستانهای ایپیچیدهای که چند شخصیت در آن نقش دارند. مشکل این روش ایجاد فاصله میان مخاطب و داستان است و حقیقت این است که پیوستگی داستان هایداستانهای فراگیر و یا حماسی با هزارن شخصیتشخصیت (در حالی که شخصیت سازی بهتر است محدود باشد) باعث می شودمیشود خواننده قدرت تشخیص یا همدردی با شخصیت را از دست بدهد. یک مثال کلاسیک از مزیت و مشکل این روش [[ارباب حلقه هاها]] اثر [[جان رونالد روئل تالکین]] است.
برخی نویسندگان و منتقدان ادبی بین سوم شخص دانای کل و '''دانای کل جهانی''' تفاوت قائل هستند، تفاوت دانای کل جهانی در این است که راوی از صنعت اطلاعاتی را نشان می دهدمیدهد که شخصیت ندارد ([[آیرونی]]). معمولاً دانای کل جهانی این نظر را تقویت می کندمیکند که راوی هیچ ارتباطی با اتفاقات داستان ندارد.
== زمان روایت ==
زمان روایت، نوع زمان دستوری زبان را مشخص می کند؛میکند؛ چه گذشته، چه حال و چه آینده.
=== زمان گذشته ===
بیان داستان در زمان گذشته از متداول ترینمتداولترین شکل بیان داستان است. رویدادهای رخ داده در داستان طوری توصیف می شودمیشود که گویی زمانی پیش از زمان حال یا زمانی که راوی داستان را برای مخاطب بیان می کند،میکند، رخ داده است.
{{گفتاورد|به حیاط کوچکی که جلو جایگاه بود وارد شدند. سرباز کشیک، که جوانکی زبر و زرنگ بود و لباسی پاکیزه و قشنگ بع تن داشت، جارو به دست از آن هاآنها استقبال کرد و به دنبالشان به راه افتاد|آناکارنینا|لئو تولستوی<ref name="آناکارنینا">{{یادکرد|نویسنده = تولستوی، لئون|ترجمه=سروش حبیبی|عنوان = آناکارنینا|چاپ = دهم|ناشر = نیلوفر|شهر = تهران|تاریخ = بهار ۱۳۹۳،ISBN 978-964-448-1130}}</ref> }}
=== زمان حال ===
رویدادهای پیرنگ طوری توصیف می شودمیشود که گویی در زمان حال اتفاق می افتدمیافتد. در زبان انگلیسی به این زمان «حال تاریخی» نیز می گویندمیگویند که در روایت هایروایتهای گفت و گویی متداول است تا در متون ادبی. یکی از مثال هایمثالهای اخیر نوشته شده در زمان حال [[سه گانهسهگانه عطش مبارزه]] اثر [[سوزان کالینز]] است.
{{گفتاورد|احساس می کنیمیکنی داری به بلوغ می رسی؛میرسی؛ رشد می کنیمیکنی. گفتن این حرف هاحرفها به پدرت هیچ فایده ایفایدهای ندارد. اما فکر کردن به چنین موضوعاتی باعث می شودمیشود شاید باعث شود تا در دوران پادشاهی تو، چنین حوادثی اتفاق نیفتد.|شاه بی شین|محمدکاظم مزینانی<ref name="شاه بی شین"></ref>}}
=== زمان آینده ===
در ادبیات بسیار نادر است، که رویدادهایی از پیرنگ را توصیف می کندمیکند که زمانی اتفاق خواهد افتاد. اغلب، این رویدادهای آینده توسط راوی ای توصیف می شودمیشود که علم غیب دارد (یا قرار است داشته باشد). برخی داستان هاییداستانهایی که با زبان آینده نوشته شده است از صدای پیامبرانه استفاده می کندمیکند. <ref>{{cite news|url=http://www.publishersweekly.com/978-0-441-01498-9|title=Halting State, Review|work=Publishers Weekly|date=1 October 2007}}</ref><ref>{{cite web|url=http://www.antipope.org/charlie/blog-static/2012/05/and-another-thing.html|title=And another thing|author=Charles Stross}}</ref>
==جستار هایجستارهای وابسته ==
* [[پیرنگ]]
* [[راوی (زبان)|راوی]]
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{عناصر داستانی}}
{{ادبیات داستانی}}
|